فرادید؛ بابک زمانی؛ شاید جنگ برای صاحبان قدرت و نظامهای سیاسی، ابزاری برای رسیدن به اهدافشان باشد، اما تقریبا اکثر هنرمندان و به خصوص نویسندگان، همواره سرسختترین مخالفان جنگ بودهاند. آنان جنگ را بلای بشر میدانند؛ چیزی منحوس که نه تنها آزادی، بلکه مفهوم زندگی و معنای انسان را به قهقرا میبرد. در طول تاریخ و مخصوصا در دوره معاصر، نویسندگان بسیاری قلمفرسایی کردهاند و آثاری خلق کردهاند که روی حقیقتی جنگ را به مردم نشان بدهند.
بسیاری از این نویسندگان کسانی بودهاند که خودشان در جبهههای جنگ بودهاند و مرز باریک بین مرگ و زندگی را با چشمان خود دیدهاند. ارنست همینگوی در جبهههای اسپانیا جنگید، اما پس از آن، به یکی شناخته شدهترین مخالفان جنگ بدل شد.
در ادبیات، آن دسته از آثاری که علیه جنگ (به هر نوعی از آن) نوشته میشوند را در زمرهی ادبیات ضد جنگ قرار میدهند. بسیاری از شاهکارهای ادبیات جهان، زیرمجموعه ادبیات ضد جنگ بودهاند. از رمان نویسان تا شاعران و نمایش نامه نویسان.
در این مطلب 8 شاهکار از ادبیات داستانی ضد جنگ را به طور اجمالی معرفی خواهیم کرد.
سلاخخانه شماره پنج / کورت ونه گات
داستان این اثر به بمباران جنجال برانگیز شهر درسدن آلمان، و شخصیتی به نام بیلی پیلگریم میپردازد که سفرهایش در زمان، بازتاب دهندهی سفر اسطوره وار همهی ما در طول زندگی برای یافتن معنی و مفهوم است. کتاب سلاخ خانه شماره پنج به شکلی فوق العاده جذاب و بدیع به ترسها و تجربیات جنگ جهانی دوم میپردازد و به عنوان تأثیرگذارترین و محبوبترین اثر کورت ونه گات شناخته میشود.
جنگ و صلح / لئو تولستوی
این رمان به شکل کلی به ماجرای یورش ناپلئون به روسیه در سال 1812 میپردازد و ماجرای سه تن از شناخته شدهترین شخصیتهای دنیای ادبیات را پی میگیرد: پیپر بزوخوف، فرزند نامشروع یک گنت که در حال نبردی برای به دست آوردن ارث و میراث است و آرزوی رسیدن به آرامش روحی و معنوی را دارد؛ شاهزاده آندری بالکونسکی، که خانواده اش را ترک میکند تا در نبرد علیه ناپلئون شرکت داشته باشد؛ و ناتاشا روستوف، دختر زیبا و جوان مردی نجیب زاده که هم پیپر و هم آندری را شیفتهی خود کرده است.
جنگ چهرهی زنانه ندارد / سوتلانا الکسیویچ
کتاب جنگ چهرهی زنانه ندارد، اعتراف، سند و یادداشتی است بر خاطرات و تجارب افرادی زخم دیده در جنگ. بیش از 300 زن در کتاب جنگ، چهرهی زنانه ندارد حرفهایی برای گفتن دارند و توضیح میدهند که چگونه دختران جوان در آرزوی عروس شدن، به جبههی جنگ رفته و به سربازان خط مقدم در سال 1941 تبدیل شدند. بیش از پانصدهزار زن در شوروی، دوشادوش مردان در فاجعهی بزرگ جنگ جهانی دوم شرکت داشتند و نه تنها افراد زخمی و مجروح را نجات داده و مداوا میکردند، بلکه به تک تیراندازی، منفجر کردن پل ها، شناسایی مواضع دشمن و جنگ رودررو نیز مشغول بوده اند.
سفر به انتهای شب / لویی فردینان سلین
این کتاب، سفرهای ضد قهرمان داستان، خرده بورژوایی به نام باردامو، را از خرابههای به جا مانده از جنگ جهانی اول به جنگلی در آفریقا، نیویورک و دیترویت را روایت میکند و سرانجام زندگی این شخص را به عنوان دکتری شکست خورده در پاریس به تصویر میکشد. سفر به انتهای شب، مخاطبین را وارد دنیایی بی رحم و شوکه کننده میکند و پایان عجیب و پیش بینی ناپذیر آن تا مدتها در ذهن خوانندگان این اثر باقی خواهد ماند.
زنگها برای که به صدا در میآیند / ارنست همینگوی
کتاب، از وفاداری، شجاعت، عشق، شکست و مرگ تراژیک یک آرمان سخن گفته و داستان مردی جوان و آمریکایی به نام رابرت جردن را روایت میکند که در نیروهای شبه نظامی بین المللی (ادغام شده با یک واحد چریک ضدفاشیسم) واقع در کوههای اسپانیا مشغول به خدمت است. همینگوی در تصویرسازی عشق جردن به دختری زیبا به نام ماریا، تشریح درخشان آخرین لحظات مقاومت شخصیتی به نام ال سوردو و تعبیر هجوآمیز از زنی انقلابی، به موفقیتی بزرگ دست یافته و اثری کم نظیر و جذاب خلق کرده است.
شوایک / یارسلاو هاشک
شوایک که مردی خوش قلب و حراف است، با شروع جنگ جهانی اول به وفادارترین سرباز اهل چک در ارتش اتریش تبدیل میشود. اگر چه تلاشهای نصفه و نیمهی او برای رسیدن به خط مقدم، فقط برای این هستند که او را از خطرات جنگ دورتر کنند. او که بیشتر وقتش را صرف خوشگذرانی میکند، تمام زیرکی و استعداد بهانه تراشی خود را به کار میبندد تا از شر اصرارهای اطرافیانش برای رفتن به نبرد خلاصی یابد.
وداع با اسلحه / ارنست همینگوی
رمان وداع با اسلحه، داستان رابطهی عاشقانهی مهاجری آمریکایی به نام هنری و کاترین بارکلی است و در پشت پردهی آن، ماجراهایی از جنگ جهانی اول، سربازانی بدگمان و ناامید و آوارگی مردم بی گناه نیز به چشم میخورد. انتشار رمان وداع با اسلحه، جایگاه همینگوی را به عنوان یک نویسندهی مدرن آمریکایی در دنیای ادبیات تثبیت کرد.
در غرب خبری نیست / اریش ماریا رمارک
ریش ماریا رمارک در کتاب «در غرب خبری نیست» با نگاهی خشک و واقع بینانه به کوچکترین لحظات وحشت و بیدادگری، پلیدی و فرومایگی وحشیگری و رقت و ترس و بزرگ منشی، سرگذشت گروهی از سربازان جوان و سرگردان آلمانی را مینویسد که در پیچ و خم گرداب آخرین روزهای جنگ اول جهانی نومیدانه جنگیدند و رنج کشیدند کتاب در غرب خبری نیست نه اتهام است، نه اعتراف و نه به هیچ وجه ماجرایی قهرمانی، زیرا مرگ برای کسانی که با آن دست به گریبان اند، ماجرا به شمار نمیآید.