بعد از «گشت 2»، «نهنگ عنبر، سلکشن رؤیا» دومین دنباله ایست که در همین چندماهه آغازین سال نودوشش روی پرده میرود. دنبالههای سینمایی در بازارهای جهانی که بیشتر بهعنوان صنعت فعالیت میکنند تا هنر، بسیار مرسوم است. کافی است فیلمی در گیشه موفقیت نسبی به دست آورد تا سازندگان را به فکر ساخت دنبالهای دیگر بیندازد. این روزها هم که انگار ایدههای سینمایی هالیوودیها حسابی ته کشیده و هرچه دنباله بوده، ساختهاند و تقریباً همه آثار موفق تاریخ سینما را بازسازی کردهاند، رفتهاند به سراغ Prequel که درواقع در مقابل Sequel قرار میگیرد و بهجای نمایش دنباله داستان به سراغ بررسی ماجراهای قبل از شروع فیلم اصلی میروند. این شیوه فیلمسازی، در مورد فیلمهای تجاری و بدنه سینما، اگر دارای ارزش سینمایی نباشد بیشک ارزش مادی زیادی به همراه میآورد.
فراموش هم نکنیم که فیلمهای بدنه و جریان اصلی بیش از آنکه به فکر آفرینش اثری هنری باشند، فیلمهایی هستند مفرح برای جذب مخاطبان عام سینما و با قرارگرفته در میان پرفروشترین فیلمهای سال، صنعت سینما را سرپا نگه میدارند. البته لازم است فیلمهای سهگانه و چندگانهای چون سهگانه «پیش از …» ریچارد لنکلیتر، سهگانهی «پدرخوانده» فرانسیس فورد کاپولا، سهگانه «دلار» سرجیو لئونه، سهگانه «رنگ» های کریستف کیشلفسکی و همه سهگانههای لارس فون تریه را از این دستهبندیها جدا کرد زیرا هرکدام از این سهگانهها را میتوان نمادی از توالی فکری سازندگانشان در بستری خاص نامید، مخصوصاً که این فیلمها بیش از آنکه در بازار موفق باشند، نظر منتقدان را به خود جلب کردند.
در ایران هم مدتی است دنبالههای سینمایی به راه افتادهاند و با بررسی فروش آنها میتوان به موفقیت این پدیده پی برد. شاید یکی از اولین و محبوبترین فیلمهای دنبالهدار سینمایی، «کلاه قرمزی» ایرج طهماسب باشد. «کلاه قرمزی» که از تلویزیون به سینما رسید با سه عنوان «کلاه قرمزی و پسرخاله»، «کلاه قرمزی و سروناز» و «کلاه قرمزی و بچهننه» اکران شده و هر سه فیلم هم در نوع خود موفق بودهاند. «اخراجیها» ی مسعود دهنمکی از دیگر فیلمهای دنبالهدار سینمای ایران است. دو قسمت اول که با حمایت دولت نهم و دهم توانست موفقیت خوبی به دست آورد، اما قسمت سوم، زیر سایه موفقیت «جدایی نادر از سیمین» و حواشی سیاسی پیرامون زمان اکرانش چندان دیده نشد؛ اما این عدم موفقیت مانع دهنمکی نشد و وی بعد از ساخت فیلم «رسوایی» به سراغ قسمت دوم آن رفت و شکست «اخراجیهای 3» را تکرار کرد. مرضیه برومند هم بعد از بیستونه سال، به سراغ دنبالهای برای اثر موفقش «شهر موشها» رفت و توانست یکی از پرفروشترین فیلمهای زمان خود را بسازد. «آتشبس 2» اثر تهمینه میلانی که قرار بود یک اثر روانکاوانه باشد ولی درنهایت به یک ملودرام کمدی رمانتیک تبدیل شد، هم در سال نودودو با شباهت بسیاری به نسخه اولیه به اکران درآمد.
گرچه موفقیت این فیلمها و دنبالههایشان در سینما غیرقابلانکار است، اما این موضوع را هم نمیتوان نادیده گرفت که هر اثر نسبت به نسخه قبلتر خود، افت قابلتوجهی در ساخت و پرداخت داشته است. این روزها هم که «نهنگ عنبر، سلکشن رؤیا» روی پرده است و خوب هم میفروشد، اما افت کیفی آن نسبت به «نهنگ عنبر» آشکار است. سامان مقدم در «سلکشن رؤیا» بعد از سالها دوری و جدایی، روز عروسی ارژنگ (رضا عطاران) و رؤیا (مهناز افشار) را به تصویر میکشد. عروسی که در شمال کشور برگزار میشود و زوج عاشق از تهران عازم شمال میشوند و درراه خاطراتشان را مرور میکنند. آنچه عامل اصلی جذابیت «نهنگ عنبر» بود، بازسازی خوب و جالب مقدم از دهه شصت بود.
سالهای پس از انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، سالهای کمیته و ممنوعیت ویدیو و نفوذ فیلمهای هندی و سبک موسیقی راک و کلاً همه آشی که فرهنگ جوانان آن دوره را میساخت، چیزی بود که بیشترین ارتباط را با مخاطبینی برقرار میکرد که جوانی یا کودکیشان را در آن سالها گذرانده بودند. مقدم در «نهنگ عنبر 2، سلکشن رؤیا» پا را فراتر نگذاشته و با همان فرمول امتحان شده قبلی، مخاطبان را جذب میکند. مخاطبان «نهنگ عنبر» لزوماً قشر خاصی نیستند، اما مطمئناً جوانان دهه 50 و 60 ارتباط بیشتری با شوخیهای فیلم برقرار میکنند. فیلم «گریس»، موسیقی راک در کنار ترانههای لسآنجلسی و تأثیر همهگیرشان، ترس از کمیته و فیلمهای VHS همه از نشانه¬هایی است که جوانان آن دهه بیشتر درکش میکنند و با آن ارتباط برقرار میکنند.
بازسازی موزیک ویدیو مایکل جکسون و یکی از بهیادماندنیترین سکانسهای فیلم موزیکال «گریس»، برای جوانان این دهه شاید ابتذال باشد اما برای جوانانی که یواشکی فیلم میدیدهاند و کاست موسیقی ردوبدل میکردهاند مسلماً نوستالژی دلنشینی به همراه دارد. البته به نظر میرسد علیرغم فضای شادوشنگول فیلم، تلاش مقدم برای حفظ این فضا در عین دور ماندن از تیغ سانسور موفق نبوده و قسمتی از سکانسهای رقص و آواز فیلم تعدیلشدهاند! اما آنچه در آخرین اثر سینمایی سامان مقدم خودنمایی میکند فیلمنامه یا درواقع فقدان آن است.
اگر «نهنگ عنبر» در پس شوخیهای کلامی و طنز موقعیتش روایتی از عشق و جدایی هم داشت، «نهنگ عنبر 2» فاقد آن است و فقط گزیدهای از خاطرات ارژنگ و رؤیاست. این همان اتفاقی است که در «گشت 2» هم میافتد. اگر «گشت ارشاد» یک طنز سیاسی اجتماعی است، «گشت 2» فقط ملغمهای از اتفاقات خندهدار است و با چاشنی از آقازادهها و دیالوگهای جنجالی سعی در بازسازی موفقیت اولیهاش دارد؛ اما همانطور که گفتیم، رسم دنبالهسازی به فیلمهای بدنه سینما و جریان اصلی مربوط میشوند. فیلمهایی که بهجز رعایت قواعد معمول سینما، فقط باید جذاب باشند و مخاطب را سرگرم کنند و خوب بفروشند.
این دقیقاً اتفاقی است که در هردوی این فیلمها میافتد. «نهنگ عنبر 2» باوجوداینکه فاقد یک خط روایی است و از خرده روایتهایی نامرتبط تشکیلشده است، در خنداندن مخاطب خودش بسیار موفق است. اینکه فیلمسازی چون سامان مقدم، دکوپاژ خوبی نداشته باشد، یا محمود کلاری بهعنوان فیلمبردار قاب خوبی نبندد بعید به نظر میرسد.
کارگردان و عوامل فیلم نهنگ عنبر2
شاید هلی شات های بیدلیل را نتوان توجیه کرد، یا همه زرقوبرقی که عروسی ارژنگ و رؤیا را احاطه کرده است اغراقشده به نظر برسد، اما بیشک، همه اینها عناصر بصری جذابی هستند که مخاطب را درگیر شوخیهای فیلم میکنند و از پرسش درباره قصهای که وجود ندارد منحرف میکنند. «نهنگ عنبر، سلکشن رؤیا» درزمینهٔ خنداندن مخاطب موفقتر از نسخه قبلیاش عمل میکند اما در فرم و روایت یکقدم به عقب برداشته است. مهمترین مسئله در مورد فیلمهایی چون «نهنگ عنبر»، همان مسئله سینمای بدنه و تقویت سینمای صنعتی است که برای رشد و شکوفایی سینمای هنری هم یک الزام است. موفقیت این فیلمها شاید سایر فیلمسازانی را که تجربه موفقی داشتند را تشویق کند تا با ساخت دنبالههایی بر فیلمهایشان مثل «سنپترزبورگ»، «بارکد» و «دایرهزنگی» رونقی به بازار سینما و گیشه مظلوم آن بدهند. لازم است به یاد داشته باشیم که اینگونه فیلمها، فیلمهای مخاطب عام هستند و قرار نیست در جشنوارهای بدرخشند یا پیام خاصی را منتقل کنند. مهمترین خصیصه اینگونه فیلمها به خاصیت اولیه سینما بازمیگردد و آنهم سرگرمی و تفریح است. چیزی که استقبال بینظیر مردم از این فیلمها نشان میدهد با تقاضای زیادی روبروست و عرضه کمی دارد.
Post Views:
39