ماهان شبکه ایرانیان

شخصیت قرآنی فاطمه معصومه(ع)

سیدە جلیله، عالمه، محدثه، ملهمه، مفهمه، شفیعه روز جزا، حضرت خیر النساء، فاطمه معصومه(ع) دخت گرانقدر ولی خدا امام أبا الحسن موسی بن جعفر(ع) به قول مشهور در بین دانشمندان شیعه معاصر به سال ١٧٣ ق در اول ذی قعده در مدینه چشم به جهان گشود

شخصیت قرآنی فاطمه معصومه(ع)

مقدمه

سیدە جلیله، عالمه، محدثه، ملهمه، مفهمه، شفیعه روز جزا، حضرت خیر النساء، فاطمه معصومه(ع) دخت گرانقدر ولی خدا امام أبا الحسن موسی بن جعفر(ع) به قول مشهور در بین دانشمندان شیعه معاصر به سال ١٧٣ ق در اول ذی قعده در مدینه چشم به جهان گشود. در منابع قدیمی، تاریخ ولادت و وفات آن حضرت بیان نشده است. به گفته آیت الله رضا استادی اولین کتابی که در آن تاریخی ذکر شده است نورالافاق نوشته جواد شاه عبدالعظ یمی که در سال ١٣٤٥ ق منتشر شد. در این کتاب تاریخ ولادت اول ذی قعده سال ١٧٣ ق و تاریخ وفات دهم ربیع الثانی ٢١٠ ه.ق ذکر شده است. و این مطلب از این کتاب به کتاب های دیگری راه یافته است. برخی علما مانند آیت الله مرعشی، ذبیح الله محلاتی، آیت الله شبیری زنجانی با نظ ر شاه عبدالعظ یمی مخالفت کردهاند و این کتاب را ساختگی دانسته اند.[1] مادر عالیقدر ایشان أم ولدی بود که او را تکتم، نجمه، اروی، سمانه و خیزران المرسیه نیز می نامیدند. کنیه اش أم البنین و لقبش را طاهره و شقراء نوبیه نیز گفته اند.[2] وی کنیزی از اشراف عجم بود که در بین اعراب متولد شده بود.[3] از حمیده همسر امام صادق(ع) نقل شده که ایشان به امام کاظم(ع) فرموده است: «کنیزی با فضیلت تر از او ندیده ام و شکی نیست که به زودی خدای متعال نسل وی را آشکار خواهد کرد». وی بانویی با فضیلت و عابده و کثیر الذکر بود.[4]

به گفته محمدبن جریر طبری صغیر «حضرت فاطمه معصومه(ع)» با حضرت أبوالحسن الرضا(ع) از مادر یکی بودند. البته برای اثبات این سخن به یک قرینه تاریخی می توان استناد کرد.[5] در وصیت نامه مشهور امام موسی بن جعفر(ع) در کتاب عیون أخبار الرضا(ع)، امام کاظم(ع) حضرت رضا(ع) را وکالت تام در صدقات، اموال، همسران و دختران خود داده بود و در وصیت نامه اشاره میکنند امر ازدواج دخترانم به دست هیچ یک از برادران مادری شان نیست و دخترانم نباید کاری انجام دهند جز با صلاح دید و مشورت او، و اگر برادران مادری دخترانم (بدون اجازه ی علی) در مورد ازدواج آنان کاری انجام دهند خداوند متعال و رسولش(ص) – را مخالفت و نافرمانی کرده اند. او نسبت به مسائل ازدواج قوم خود داناتر است، اگر خواست تزویج میکند و اگر نخواست نمیکند. و من آنان را نسبت به آن چه در این نوشته ذکر کرده ام وصیت و سفارش نموده ام و خداوند را بر آن ها گواه میگیرم».[6] هم چنین در هجرت حضرت معصومه(ع) با نزدیکان خود جهت دیدار حضرت رضا(ع) از همراهی سایر خواهرانش گزارشی در تاریخ ثبت نشده است.

در منابع شیعی درباره شخصیت بافضیلت سیده جلیله حضرت معصومه (ع) روایاتی از ناحیه سه معصوم صادر شده است که از باب تبرک، ابتدا به نقل آن ها پرداخته می شود. امام صادق (ع) می فرماید:

«ألا إن قم حرمی و حرم ولدی من بعدی... تقبض فیها إمرأة هی من ولدی و إسمها فاطمه بنت موسی، یدخل بشفاعتها شیعتی الجنة بأجمعهم؛[7] بدانید قم حرم من وحرم فرزندان پس از من است؛ زنی از فرزندانم در این شهر در میگذرد که نام او فاطمه دختر موسی است؛ همه ی شیعه در روز قیامت به شفاعت او روانه ی بهشت می شوند».

و نیز فرموده است:

«و إن لنا حرما و هو بلدة قم، ستدفن فیها إمرأة من أولادی تسمی فاطمه، فمن زارها وجبت له الجنة؛[8] شهر قم، حرم ما است و در آن زنی از فرزندان من مدفون می شود به نام فاطمه؛ هرکس او را زیارت کند، بهشت برای او واجب شود».

حضرت ابوالحسن الرضا(ع) می فرماید:

«یا سعد! عندکم لنا قبر؟ قلت: جعلت فداک قبر فاطمه بنت موسی (ع) قال: نعم. من زارها عارفا بحقها فله الجنة؛[9] ای سعد! در شهر شما ما آرامگاهی داریم؟ گفتم: فدایت شوم، قبر فاطمه دختر موسی(ع)؟ فرمود: بلی، هرکس آن را با معرفت به حقش زیارت کند، سزاوار بهشت گردد...».

امام جواد (ع) فرمود:

«من زار عمتی بقم وجبت له الجنة؛ آنکس که عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت برای او واجب شود».

زیارت نامه ای که علامه مجلسی در کتاب های زادالمعاد و بحارالانوار و تحفة الزائر از حضرت رضا(ع) نقل کرده است، احتمال داده است که متن آن ادامه حدیث امام رضا(ع) نباشد و علما آن را افزوده باشند و نیز ممکن است بخش هایی از این زیات نامه اضافاتی داشته باشد که از ناحیه معصوم صادر نشده است، اما در این مقاله بنا به صحت صدور زیارت نامه مأثور از ناحیه معصوم گذاشته شده است. اگر با داشتن مقام شفاعت و مقام محمود و روایاتی که درباره آن حضرت صادر شده با توجه به قرآن ویژگی هایی را بر آن حضرت می توان برشمرد. در ابتدای زیارت نامه بر حضرت آدم و پیامبران أولوا العزم تحیت و سلام فرستاده می شود. فراز دوم سلام ها با لحن خطاب بر پیامبر خاتم(ص) و خاندان رسالت تا امام عصر(عج) جداگانه درود و سلام فرستاده می شود. در فراز سوم بر حضرت فاطمه معصومه(ع) به عنوان دخت پیامبر اسلام(ص) و دختر امیرمومنان و به عنوان دخت حضرت فاطمه و حضرت خدیجه(ع) و نیز به عنوان دختر امام حسن و امام حسین (ع)، سلام فرستاده شده است. سپس بر ایشان به عنوان دختر امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم(ع)، سلام فرستاده می شود. در فراز پایانی سلام ها بر ایشان به عنوان خواهر و عمه ی امام سلام و درود فرستاده می شود.

در ادامه زیارت نامه، زیارت کنده از دخاوند درخاوست میکند: محشور بودن با محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین)، اصل تولی و تبری، ایمان و یقین بر تعالیم اسلام، طلب آخرت کردن و نیز از حضرت معصومه(ع) درخواست شفاعت جهت دخول به بهشت و عاقبت به خیری و فرج دولت حقه می شود.

رابطه حضرت معصومه با پیامبران أولوالعزم و اهل بیت نبوت ارتباطی که بین سیده جلیله حضرت معصومه(ع) با مقرب ترین بندگان بارگاه الهی وجود دارد را می توان با آیه ٣٣ و ٣٤ سوره آل عمران به نحوی که بیان خواهد شد ارتباط داد. قرآن کریم در سوره آل عمران به برگزیده بودن برخی انسان ها در طول تاریخ اشاره کرده، می فرماید:

﴿إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفىٰ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرٰاهِیمَ وَ آلَ عِمْرٰانَ عَلَى اَلْعٰالَمِینَ﴾ (آل عمران ٣/ ٣٣)؛ به یقین، خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است.

﴿ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم﴾ (آل عمران ٣/ ٣٤)؛ فرزندانی که بعضی از آنان از [نسل] بعضی دیگرند، و خداوند شنوای داناست.

«اصطفی» به معنای خالص بودن از ماده ی «صفو» است. راغب می نویسد: «اصطفاء اخذ خال ودن شئ از هر نوع شائبه و ناخالصی است».[10]

بنابراین در شئ انتخاب شده باید صفا و خلوص و امتیاز باشد. آل به معنای خاص هر چیزی است.[11] مراد از برگزیدن بر عالمیان، برگزیده آنان در یک یا چند امر است که دیگران با آن در این امور شرکت ندارند؛ چون آدم اولین خلیفه خدا و پدر بشر و مسجود فرشتگان بود و اولین کسی که در توبه بر او باز شد، و اولین کسی که برای او تشریع دین شد، نوح اولین پیامبران أولوالعزم صاحب کتاب و شریعت می باشد. خداوند او و پیروانش را سلامت داشت و ذریه او را تداوم و بقا بخشید. آل ابراهیم نزدیکان خاص آن جناب هستند و اصطفاء در آنان به معنای وراثت عقیده می باشد که به صاحبان نطق اطلاق می شود و مراد از آل ابراهیم پاکان از ذریه آن جناب مثل اسحاق، یعقوب و انبیاء بنی اسرائیل و اسماعیل و ذریه پاک هستند. مراد از آل عمران همسر عمران، مریم و عیسی(ع) می باشد و برتری دادن آنان بر عالمیان، منافاتی با برتری دادن غیر آنان و یا تفضیل و تفاضل در بین خود آنان ندارد.[12]

نسبت ذریه به ذر خلاصه جامعی از سنت توارث می باشد که از«اصطفاء» س شچرمه میگیرد یا منشأ اصطفی است. اراده و اختیار و اکتساب می تواند صفات و خصایص عالی روح و میراثی را در نسل های انسان تکامل یافته و گزیده نگهدارد، یا برحسب توانایی ژن کامل تر کند. در بیشتر آیاتی که ذریه و مشتقات آن آمده ناظر این گونه صفات عالی و میراثی است، هم چون آیه ﴿وَ وَهَبْنٰا لَهُ إِسْحٰاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنٰا وَ نُوحاً هَدَیْنٰا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دٰاوُدَ وَ سُلَیْمٰانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسىٰ وَ هٰارُونَ وَ کَذٰلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ﴾. (انعام ٦/ ٨٤)

خدای سبحان در آیه ٣٣ سوره آل عمران به صراحت بیان میکند که در مسیر آفرینش پدیده بشری و سرفصل های تاریخی آن امر خدا جهش یافته تا افرادی چون آدم و نوح و گروه هایی چون آل ابراهیم و آل عمران گزیده و تصفیه گردند و در آغاز تحول تک تک و جدا جدا و با فاصله چون آدم و نوح و ابراهیم آنگاه گروه گروه و پیوسته و گسترده هم چون آل ابراهیم و آل عمران. گروه گزیده به سرسلسله های ممتاز نه همین خاندان و فرزندان بلکه همان ها که خصایص روحی ابراهیم را داشته و رسالت او را به عهده گرفتند، می باشند. گویا در فاصله اصفای آدم، آنگاه نوح سپس ابراهیم راز اصطفا و خصایص آن به وراثت در آل ابراهیم مانند اسماعیل و اسحاق و برگزیدگان وابسته به آن ها انتفال یافته، سپس آن خصایص انتسابی و آلی مغلوب و مکنون گردیده هم چون خصایص وراثتی که در پدیده های حیاتی و آلی که گاه در کمون و مغلوب است و گاه بارز می شود.[13]

با توجه به این مطالب می توان گفت: حضرت معصومه(ع) از جمله پدیده های انسانی است که با عنایت پروردگار و ارث صفات و خصایص عالی روحی و میراثی از اجداد پاکش بوده است. از عقل و اراده و نفس مطمئنه برخوردار بوده است. آن ویژگی ها و خصایص موروثی و اکتسابی از وی شخصیتی قوام یافته را ساخته که دارای مقام محمود است که نمود آن در شفاعت در روز قیامت و در بهشت آشکار می شود. از این رو آن حضرت از مقربین بارگاه ربوبی محسوب می شود. مقربین چه کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند.

مقام قرب

مراد از قرب، قرب مقامی است نه مکانی.[14] از مقربین در قرآن به عنوان سابقون نیز یاد شده است. سابقون کسانی هستند که به خیرات و به تبع آن مغفرت و رحمت خداوند سبقت میگیرند. قرآن کریم در این باره می فرماید:

﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا اَلْکِتٰابَ اَلَّذِینَ اِصْطَفَیْنٰا مِنْ عِبٰادِنٰا فَمِنْهُمْ ظٰالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سٰابِقٌ بِالْخَیْرٰاتِ بِإِذْنِ اَللّٰهِ ذٰلِکَ هُوَ اَلْفَضْلُ اَلْکَبِیرُ﴾ (فاطر٣٥/ ٣٢)؛ سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم، به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو، و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا پیشگامند؛ و این خود توفیق بزرگ است.

مقربون بلندمرتبه ترین طبقات سعادتمندان هستند. قرآن کریم می فرماید:﴿وَ اَلسّٰابِقُونَ اَلسّٰابِقُونَ * أُولٰئِکَ اَلْمُقَرَّبُونَ﴾ (واقعه ٥٦/ ١١ - ١٠)؛ و سبقت گیرندگان مقدمند. آنانند همان مقربان [خدا].

چنین مرتبه ای برای کسی حاصل نمی شود مگر از راه عبودیت و رسیدن به حد کمال آن، هم چنانکه خدای سبحان می فرماید:

﴿لَنْ یَسْتَنْکِفَ اَلْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلّٰهِ وَ لاَ اَلْمَلاٰئِکَةُ اَلْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبٰادَتِهِ وَ یَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعاً﴾ (نساء٤/ ١٧٢)؛ مسیح از این که بنده خدا باشد هرگز ابا نمی ورزد، و فرشتگان مقرب [نیز ابا ندارند]؛ و هر کس از پرستش او امتناع ورزد و بزرگی فروشد، به زودی همه آنان را به سوی خود گرد میآورد.

عبودیت تکمیل نمی شود مگر وقتی که عبد تابع محض باشد، و اراده و عملش را تابع اراده مولایش کند، چیزی نخواهد، و هیچ عملی نکند مگر بر وفق اراده مولایش و این به معنای داخل شدن در تحت ولایت خداست. به این افراد اولیاء الهی میگویند.[15] مقربان نه تنها در ایمان پیشگام هستند، در اعمال خیر و صفات و اخلاق انسانی نیز پیشقدم هستند، آنان اسوه و پیشوای مردم اند. در تاریخ اسلام از مصادیق بارز سابقون، امیرمومنان علی(ع) و حضرت خدیجه(ع) می باشند.[16]

شناخت و معرفت الهی

یکی از مهم ترین عوامل در عبودیت باری تعالی شناخت و معرفت الهی است. انسان به اندازه ی فکر و اندیشه خود، در راه شناخت کسی که او را نیایش میکند، تلاش می نماید؛ زیرا حق تعالی به عنوان اصلی ترین رکن دعا می بایست نزد نیایش گر شناخته شده باشد. انسان هرگز با کسی که ناشناخته و مجهول است سخن نمیگوید. لازمه شناخت و معرفت حق، ایمان و اعتقاد به قدرت بی پایان پروردگار است. اعتقاد به این که سرشرته تمام اموربه دست قدرت اوست ودر این وادی، مفرعت اهل بیت(ع)به حضرت حق غیر از نوع معرفتی است که افراد عادی و عامه مردم به خدای متعال دارند. در دعا و نیایش های آنان رابطه ای عمیق میان ایمان و محبت به خدا وجود دارد، از این رهگذر برای آنان پیوند و انس با خدا و لذت ناشی از این انس جلوهگر می باشد.

به همین سبب در عبادات و نیایش ها بر آنان حالاتی میگذرد که برای بشر عادی قابل درک نیست. قرآن کریم در سوره دهر به برخی از حالات اهل بیت(ع)که در بهشت دارند، اشاره فرموده است. در جذبه های عرفانی در حالات سردی و گرمی که به ایشان دست می دهد، آنان از شراب طهوری می نوشند که ساقی آن، حضرت حق تعالی است. و این حالات به فراخور مقام و رتبه آنان قابل درک برای سایرین نیست. از این رو خدای سبحان می فرماید:﴿ یُسْقَوْنَ فِیهٰا کَأْساً کٰانَ مِزٰاجُهٰا زَنْجَبِیلاً * عَیْناً فِیهٰا تُسَمّٰى سَلْسَبِیلاً ... وَ سَقٰاهُمْ رَبُّهُمْ شَرٰاباً طَهُوراً﴾. (انسان ٧٦/ ١٧، ١٨، ٢١)

سیده جلیله حضرت فاطمه معصومه(ع) در مرتبه ی از فهم و معرفت به حق تعالی قرار داشتند که صاحب مقام محمود و شفاعت بودند. مرتبه ی حضرتش تا جایی است که هرکس مرقد او را با معرفت زیارت کند، پاداشش بهشت است. به واسطه ی او شیعیان اهل بیت(ع)در محشر مورد شفاعت قرار میگیرند.

بهشتیان از مقامات و مراتب معنوی برخوردار می شوند؛ زیرا عبارت «فإن لک شأنا من الشأن» در زیارت نامه نکره آمده که دلالت بر عظ مت غیرقابل وصف میکند، بی شک مراتب معنوی و کراماتی که حضرت معصومه(ع) به آن ها نائل شده اند بخش اکتسابی بوده است و در سایه معرفت و عبودیت باری تعالی به دست آورده است.

قرآن چگونگی دست یابی به این مقام را تهجد، استمرار مداوم بندگی در مقام حضرت

باری تعالی می داند. از این رو می فرماید:

﴿ وَ مِنَ اَللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نٰافِلَةً لَکَ عَسىٰ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقٰاماً مَحْمُوداً﴾ (إسراء١٧ / ٧٩) و پاسی از شب را زنده بدار، تا برای تو [به منزله] نافله ای باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.[17]

مقام محمود

مقام محمود در روایات بسیاری به مقام شفاعت تفسیر شده است. امام صادق(ع) می فرماید: مقام و مرتبه ای است که همه پیشینیان و متأخران، غبطه آن را می خورند.

مقام محمود یعنی جایگاه ستوده، واژه قیام از ریشه قوم به معنای قیام و ایستادن است.

خداوند قیوم است به معنای بسیار قیام بخش به هر چیزی از نظ ر کمی و کفی است.

یعنی به هر چیزی چنان قیام می بخشد که دیگر نیازی به غیر خدا نداشته باشد.

در مورد انسان یعنی به هر موقعیتی دست یابد و بتواند خود به چیزی قیام داشته باشد و نیازی به غیر نداشته باشد مگر حق تعالی، زیرا فقر انسان نسبت به خداوند متعال دائمی است؛ ﴿یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ أَنْتُمُ اَلْفُقَرٰاءُ إِلَى اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ هُوَ اَلْغَنِیُّ اَلْحَمِیدُ﴾ (فاطر١٥/٣٥). کسی که خدا در او قیام کرده باشد، دیگر نیازی به کسی یا چیز دیگری ندارد و نوعی از قیام درونی و بیرونی برخوردار است. این قیومیت خدا نسبت به شخص انسانی فراتر از آن قیومیتی است که به طور تکوینی برای همه است. در این حالت انسان در قالب تشریع نیز قیومیت را به اراده و اختیار پذیرفته است، این گونه قیومیت الهی برای چنین کسی یک قیومیت هویت بخش است و هویت وجودی شخص را نیز در برمیگیرد. یعنی شخصیتش در ابعاد وجودی از حیث علمی، عقلی، فضایل و ملکات و خصایص عالی انسانی کامل. به گونه ای که در یک حالت ثبات و استوار و ایستادگی است که دگرگونی احوال در او راه نخواهد یافت. پس مقام محمود، هویتی قوام بخش است که مورد ستایش خدا و خلق است و در آن شخص غیرقابل تغییر خواهد بود و ترسی برای از دست رفتن آن نخواهد داشت. از این مقام به مقام محمود تعبیر شده است، کسی که مورد حمد و ستایش خدا و خلق است. در آموزه های قرآنی تنها کسانی به این مقام دست می یابند که مرضی الهی باشند و خدا از آنان راضی باشد؛ ﴿وَ لاٰ یَشْفَعُونَ إِلاّٰ لِمَنِ اِرْتَضىٰ وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ﴾ (انبیاء٢١/ ٢٨) و جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمیکنند و خود از بیم او هراسانند.

در این آیه صفتی از افراد مورد رضایت یعنی خشیت همراه با شفقت بیان شده است. اما قرآن در سوره فجر به شکل تفصیلی این افراد را صاحبان نفس مطمئنه معرفی کرده است، یعنی دارندگان نفس راضی و مرضی که در مقام شفاعت قرار میگیرند؛ ﴿یٰا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ * اِرْجِعِی إِلىٰ رَبِّکِ رٰاضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبٰادِی * وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی﴾ (فجر٨٩/30 -27)[18]

بی شک از مهم ترین مصادیق این گونه افراد، پیامبران و اولیاء الهی هستند که در رأس همه آنان پیامبر خاتم(ص) قرار دارد؛ زیرا او شاهد همه ی امت ها است و هر مومنی در هر درجه ای به شفاعت نیازمند است و او جامع این مقام است. و قرآن کریم به آن حضرت فرمان می دهد برای دستیابی به چنین مقامی شب ها به تهجد بپردازد. این فرمان در سوره إسراء و مزمل به آن حضرت داده شده است و از آن جاییکه این بزرگواران به دنبال رضوان الهی هستند، میزان و معیار سنجش اعمال قرار میگیرند و قرآن در آیات ١٦٢ و ١٦٣ آل عمران از آن ها یاد کرده است.

امام حسن عسگری(ع) تهجد و شب زنده داری را در مسیر تعالی بهترین گام برای حصول به باری تعالی معرفی کرده، می فرماید: «إن الوصول إلی الله عزوجل سفر لایدرک إلا بإمتطاء اللیل من لم یحسن أن یمنع لم یحسن أن یعطی؛ وصال به خداوند سفری است که جز با مرکب قرار دادن شب به دست نمیآید. کسی که خوب نمی تواند نه بگوید خوب نمی تواند ببخشد».[19]

بصیرت

یکی از افراد با بصیرت در بین امام زادگان حضرت فاطمه معصومه(ع) می باشد.

بصیرت از ماده بصر به معنای تشخیص و درک کردن و فراست است.[20] هم چنین به معنای ادراک و تیزهوشی و زیرکی است.[21] بصیرت در اصل نوعی علم است ولی به هر علمی بصیرت گفته نمی شود و هر عالمی بصیر نیست. این واژه حاکی از نوعی احاطه علمی و آینده نگری است. خاستگاه بصیرت مشابه معرفت و حکمت و عصمت است. این خصیصه هم چون عصمت و فرقان نتیجه حکمت و نفس مهذب است که برخاسته از عقل و قلب سلیم است. از این رو آنان که دارای موهبت عصمت یا در مورد عصمت قرار دارند و دارای مراتب عالی تقوی و علم هستند از این خصیصه نیز برخوردارند. خاستگاه بصیرت را می توان به عوامل درونی و بیرونی تقسیم کرد.

خاستگاه درونی آن، بینش و نیروی باطنی است که به وسیله آن می توان حقایق را شناخت و حق و باطل را تشخیص داد.[22] عوامل بیرونی که برخواسته از عمل به تعالیم دین که موجب شکوفایی فطرت بصیرت می شود و دیگر امدادهای غیبی که در نتیجه عمل به آن تعالیم حاصل می شود.[23]

سیده ی جلیله از پرهیزکارترین زنان و عالمه و محدثه بود؛ علاوه بر مقام علمی و تقوایی از بصیرت بالایی در امر امامت برخوردار بود و این عامل، علتی بود در ولایت مداری و تأسی به مقام والای امامت حضرت رضا (ع). هم چنین در سفر مرو هنگامی که در ساوه بیمار شد، از اطرافیانش درخواست کرد تا او را به قم ببرند، زیرا می دانست قم آشیانه ی دوستداران اهل بیت(ع)میگردد و مزار او به سبب تربت پاکش محلف علوم و دانشمندان دینی خواهد شد، و از این جا علوم اهل بیت(ع)به سایر نقاط جهان منتشر خواهد شد.

ولایت مدار و امام شناس

یکی از مهم ترین نتایج شناخت و معرفت به ذات ربوبی و بصیرت داشتن، شناخت و علاقه عمیق باطنی به ولی خداست. انبیای عظ ام و اوصیای ایشان مظ هر اسماء الهی هستند، و عارف به حق تعالی در مسیر تکامل و صعود به قله کمال خود را با ولی خدا همراه می سازد، تا از انوار قدسی مظ هر اسماء بدون واسطه بهره مند گردد. از این رو شناخت و معرفت به امام زمان(ع) یکی از مهم ترین اسباب تکامل معنوی می باشد.

سیده جلیله عارف به حق امامت برادر بزرگوارشان بودند، این مسأله به رابطه ی خواهر و برادری باز نمیگردد، مسأله شناخت امام و عارف به مقام امامت خود مسأله دیگر است، ضمن آنکه شرایط و مقتضیات عصر آن بزرگواران نیز عصر ویژه ای بود. با مراجعه به برخی کتب روایی تاریخی می توان از برخورد برخی امام زادگان به امام بر حق که برادر آنان محسوب می شد؛ از پایین بودن بینش و دیدگاه آنان به امر امامت آگاه شد. تاریخ بیانگر آن است که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده و سخت بود. اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا(ع) را از طرف آن حضرت پذیرفته بودند. با این حال به دلیل تقیه و نیز فرصت طلبی اشخاصی که اموالی از طرف امام کاظم(ع) از شیعیان گرفته بودند و برخی روایات نادرست که در آن ها علایمی را برای منحرف ساختن اذهان از مردم شناسانده بودند، مشکلاتی به وجود آورد.[24]

پس از شهادت امام کاظم(ع) دو گرایش عمده به نام های «قطعیه» و «واقفیه» پدید آمد. قطعیه رحلت امام کاظم(ع) را تایید کرد و امامت امام رضا(ع) را پذیرفت.[25] اما گرایش واقفیه به بهانه باور نداشتن درگذشت امام کاظم(ع) بر اعتقاد به امامت مهدویت آن حضرت باقی ماند.

به این ترتیب باور مهدویت و قائمیت امام کاظم(ع) سبب پیدایش انحراف در شیعه گردید و کسانی بدون امام سردرگم شدند.[26] نتیجه این انحراف این بود که شخصی از غلات به نام محمدبن بشیر از موقعیت استفاده کرد و فرقه ای به نام «ممطوره» به وجود آورد که به حلول و تناسخ عقیده داشت و محرمات را مباح می شمرد.[27] بنا به روایت کشی این فرقه تا زمان امام عسکری (ع) وجود داشتند.[28] با مطرح شدن مسأله ولایت مهدی و هجرت اجباری آن حضرت، وقتی که امام می خواست به خراسان برود، هیچ کدام از افراد خانواده اش را به همراه نبرد، این خود دلیل روشنی بود بر این که این مسافرت از نظ ر آن حضرت هیچ آینده ی روشنی نداشته و سفری از روی امید نیست.[29] چرا به دنبال هجرت امام رضا(ع) حضرت معصومه (ع) به همراه گروهی از علویان و خویشان تصمیم به زیارت امام رضا(ع) میگیرد؟ زیرا امام مظ هر اسماء الهی و واسطه فیض سرمدی است و حضرت رضا(ع) در بین امامان شیعه به تناسب زمان در موقعیتی قرار داشتند که در بین امامان شیعه منحصر به فرد بود. امام صادق(ع) آرزوی دیدار آن حضرت را داشت.[30] و ایشان به عالم آل محمد(ص) معروف است.[31] علم و معرفت و سایر مظ اهر رحمت سرمدی از ایشان صدور می یافت. کمال و رشد و رسیدن به قرب الهی در سایه سار آن حضرت سریع تر صورت میگیرد. در عیون أخبار الرضا (ع) حضرت أبوالحسن الرضا (ع) امامت را این گونه توصیف میکند:

«امام هم چون خورشید درخشان جهان است؛ خورشیدی که دور از دسترس دست ها و چشم ها در افق قرار دارد. امام ماه نورانی، چراغ درخشان، نور ساطع و ستاره راهنما در دل تاریکی ها و صحراهای خشک و بی آب و علف و موج های وحشتناک دریاها است. امام هم چون آب گوارا بر تشنگان است، راهنمای هدایت و منجی از هلاکت است. امام هم چون آتشی است در بلندی های بیابان ها، کسی که از سرما به آن آتش پناه برد، او را گرم کند، و در مهلکه ها راهنمایی میکند، امام ابر پرباران و باران پربرکت است. خورشید درخشان و زمین گسترده است، او چشمه جوشان و باغ و برکه است، امام امینی است همراه، پدری است مهربان، او برادر تنی است، در مصائب پناه بندگان است... امام دردوران خود نظ یرندارد، کسی به او نزدیک نیست... بدل ندارد، مثل و مانند ندارد،... فضیلت به او اختصاص داده شده است. پس کیست که بتواند امام را بشناسد، یا او را انتخاب کند... او معصوم است و مؤید، خداوند او را توفیق می دهد و در راستی و درستی پابرجا و محکم نگه می دارد. از خطای لغزش و سقوط در امان است، خداوند فقط او را این گونه قرار داده است تا حجت خدا باشد بر بندگان و گواه او باشد بر خلقش،...»[32]

در حقیقت امام کعبه اهل دل است، و حضرت فاطمه معصومه (ع) با علم و بصیرت خواستار آن بود که در زیر شعاع مستقیم آفتاب امامت که منظ ومه علم و حکمت و عرفان و مظ هر اسماء و شمع محفل قدوسیان بود، بهره مند گردد. آنکه زیارت با معرفت مرقدش پاداش بهشت را دارد در منظ ومه ولایت ماهتابی در کنار آفتاب امامت است.

منزلگاه توحید

مرقد شریف سیده جلیله معصومه(ع) از جمله اماکن متبرکه در جهان اسلام محسوب می شود. زمان و مکان فی ذاته پاک و مقدس نیستند مگر آنکه خدای سبحان به آن مکان و زمان نظ ر داشته باشد. اگر زمینی متبرک و مقدس باشد به واسطه انسان کامل است زیرا او مظهر اسماء الهی است. سرزمین قم علاوه بر پیشینه تاریخی خود آن چه او را مقدس ساخته است، به دلیل وجود مقدسه سیده جلیله حضرت فاطمه(ع) است. در آداب زیارت آن حضرت وارد شده زائر ابتدا سبحان الله را ٣٣ بار، ألحمدلله را ٣٣ بار و الله أکبر را ٣٤ میگوید و بعد زیارت نامه را قرائت میکند. قرآن کریم بعد از آیه نور درباره خانه هایی سخن میگوید که باری تعالی آن جا را رفعت بخشیده و رخصت داده نام او را در آن جا یاد کنند. ﴿فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الآصال﴾ (نور٢٤/ ٣٦) در خانه هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه ]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش میکنند.

سیاق آیه بیانگر این است که استمرار نام خداوند در آن جا است و از آن جایی که عظ مت و علو خاص خدای متعال است و احدی شریک او نیست مگر آنکه به او منتسب باشد، و به مقدار انتسابش به او از آن بهره مند می شود. پس اذن خدا به این که این بیوت رفیع المقام باشند به خاطر این است که این خانه ها منتسب به خود او هستند و علت رفعت این مکان ها همان ﴿یذکر فیها اسمه﴾ است. این بانو از مقربین خاص الهی است. در زیارت نامه به ایشان گفته می شود: «إن لک عند الله شأن من الشأن» به راستی برای تو نزد خدا شأن و مقام خاصی است. عظ مت شأن و روح آن حضرت و پیکر مطهر او باعث قداست مرقدش شده است تا مکانی برای عبادت باری تعالی باشد.

نتیجه

سیده جلیله حضرت فاطمه معصومه(ع) یکی از مصادیق عینی آیه ﴿ذریة بعضها من بعض﴾ است. آن حضرت به سبب ویژگی ها و شایستگی های ذاتی و اکتسابی و نیز به سبب دارا بودن اوج معرفت و شناخت نسبت به باری تعالی و دارا بودن بصیرت و علم یکی از مقرب ترین بندگان ویژه خدای متعال است که صاحب مقام محمود در روز حشر و نیز در بهشت است. حضرتش مجرای فیض ازلی از حضرات معصومین(ع) به دوستداران آل محمد(ص) می باشد و عبارت «فإن لک شأنا من الشأن» در زیارت نامه ایشان دلالت بر عظ مت غیرقابل وصف وی در پیشگاه باری تعالی دارد.

پی نوشت ها:

[1] آشنایی با حضرت عبدالعظیم و مصادر شرح حال او: ٣٠١؛ ریاحین الشریعه ٥: ٣٢؛ جرعه ای از دریا 2:  519.

[2] اصول کافی ٢: ٤٨٧؛ بحار الانوار ٤٩: ٤؛ منتهی الامال ٢: ٤٥٧.

[3] أمالی : ٢٤.

[4] همان.

[5] دلائل الإمامه: ٣٠٩.

[6] عیون أخبار الرضا ١: ٦٧ - ٦٣.

[7] سفینة البحار ٢: ٣٧٦؛ تاریخ قم: ٧؛ بحارالانوار ٥٧: ٢٢٨؛ مجالس المومنین: نورالله شوشتری

[8] بحارالانوار ٦٠: ٢١٦.

[9] عیون أخبار الرضا ٢: ٢٦٧؛ سفینة البحار ٢: ٣٧٦ - 377.

[10] مفردات، ترجمه حسین خداپرست: ٤٥٠

[11] راغب، همان: ٥٧ - ٥٦.

[12] المیزان ٣: ٥٤.

[13] پرتوی از قرآن: ٣: با تلخیص و تصرف، ١٠٥ - ٩٤.

[14] نمونه ٢٣: ٢٠٣.

[15] المیزان ١٩ : ٢٠٨ - ٢٠٧.

[16] نمونه ٢٢: ٢٠٤.

[17] نورالثقلین ٣: ٢٠٦؛ سایت پرسمان دانشجویی.

[18] کیهان، ١٨/ ٨/ ٩٧، محمدعلی فرزانه.

[19] بحارالانوار ١٨: ٣٧٩.

[20] فرهنگ نوین فارسی، عربی : ٦٥.

[21] المعجم الوسیط: ٥٩.

[22] مجمع البیان ٧: ١٢٧.

[23] فرهنگ لغت نامه بصیرت: ٢٥ - ٢٤.

[24] حیات فکری و سیاسی امامان شیعه: ٤٢٨ با تلخیص.

[25] الفرق بین الفرق: ٣٥.

[26] همان: ٤٢٩ با تلخیص.

[27] همان.

[28] همان: ٤٦٠؛ اختیار معرفة الرجال: ٧٦١.

[29] همان: ٤٣٧.

[30] بحارالانوار ٤٩: ٤.

[31] همان.

[32] عیون أخبار الرضا ١: ترجمه علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید: ٤٥٨ - ٤٤٤.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان