تحقیرهای غیرمنصفانه
تردیدی نیست که سرمربی پیشین رئال مادرید و تیم ملی پرتغال را از نظر سوابق و شخصیت حرفهای نمیتوان با یکی مثل دراگان اسکوچیچ مقایسه کرد. کیروش سالیان طولانی با حرفهایها کار کرده و بهطور کلی از تبار دیگری است. او از اعتماد به نفس بسیار بالایی بهره میبرد و شخصیت کاریزماتیکی دارد. اینها ناخودآگاه به تیم هم منتقل میشود. وقتی کیروش خودش را «دست بالا» میگیرد، رفته رفته شاگردانش هم همین ویژگی را پیدا میکنند و دیگر از هیچ حریفی نمیترسند. ما تبلور این شجاعت و اعتمادبهنفس را در هر دو جامجهانی 2014 و 2018 دیدیم. تقابل ما با آرژانتین، شاید بهترین بازی تاریخ تیم ملی بود؛ جایی که اگر داور پنالتی زابالتا روی اشکان دژاگه را میگرفت، شاید ما حتی فینالیست آن جام را میبردیم و یک شگفتی بزرگ خلق میکردیم. علاوه بر اینها تردیدی نیست که کیروش در زمینه استراتژیهای دفاعی یک متخصص تمام عیار است.
روایتی وجود دارد در مورد اینکه پیش از تقابل بارسلونا و منچستریونایتد در نیمهنهایی لیگ قهرمانان 2008، الکس فرگوسن در حضور بازیکنان تمامی امور فنی تیم را به کیروش سپرده؛ چون از نظر فنی زور یونایتد به بارسا نمیرسیده و تنها راه صعود، استحکام دفاعی بوده است. در نتیجه منیو با ارائه یک نمایش بدون نقص در مجموع دو بازی رفت و برگشت به لطف شوت دیدنی پل اسکولز از بارسا عبور میکند و به فینال میرسد. تیم ملی ایران نیز در اغلب مسابقاتش زیرنظر کیروش صلابت دفاعی مناسبی داشت. وقتی بتوانید از دروازه خودتان به خوبی محافظت کنید، سرانجام در یک بزنگاه به گل خواهید رسید و تمام. این شبیه پیروزی تاریخی تیم ملی برابر کرهجنوبی در انتخابی 2014 است؛ جایی که بدون حتی یک حمله، با تیزچنگی رضا قوچاننژاد میزبان را در اولسان بردیم و جهانی شدیم.
تمجیدهای اغراقآمیز
کارلوس کیروش به فوتبال ایران خدمت کرد، اما بسیار بیشتر از خدماتش مورد توجه قرار گرفت و بولد شد. بیشترین دوران حضور یک مربی خارجی روی نیمکت تیم ملی را رقم زد و از بالاترین اختیارات و امتیازات برخوردار بود، اما هیچ موفقیت منحصربهفردی به دست نیاورد. او تنها مربی تاریخ فوتبال ایران است که در دو جام ملتهای آسیا تیم کشورمان را هدایت کرد، اما به فینال نرسید. در دوران حضور کیروش، تنها یک بار با یکی از سه تیم استرالیا، عربستان و ژاپن رودررو شدیم که همان را هم با سه گل به بدترین شکل ممکن به ساموراییها باختیم. دیدار ایران با نیجریه در جامجهانی 2014 هنوز هم از سوی رسانههای معتبر دنیا در زمره کسالتبارترین مسابقات تاریخ فوتبال دستهبندی میشود. در جامجهانی 2018 هم پنالتی اعلامشده به سود ایران برابر پرتغال، به عنوان تنها اشتباه VAR در کل آن تورنمنت معرفی شد.
در همین بازی اگر کریس رونالدو پنالتیاش را گل میکرد و فاصله به دو گل میرسید، روشن نیست چه سرنوشتی انتظار تیم کشورمان را میکشید. دیگر خوشاقبالی آن تیم هم بحران بزرگ اخراج لوپتگی، تنها دو روز پیش از آغاز جامجهانی بود؛ اتفاقی که کمر اسپانیا را شکست. جالب است که ماتادورها در آن مسابقات فقط موفق به شکست ایران شدند. ما در حالی تورنمنت را ترک کردیم که بین همه 32 تیم حاضر در جام، کمترین شوت به سمت دروازه را داشتیم. چیزی که در کارنامه سرمربیگری کیروش کم پیدا میشود موفقیت است و چیزی که زیاد میبینیم، بحران و جنگ و دعوا. کجخلقیهای او به حدی است که در آفریقای جنوبی با وجود رساندن تیم به جامجهانی، اجازه ندادند او در مرحله نهایی روی نیمکت بنشیند. مربی پرتغالی محض رضای خدا حتی یکی از شغلهایش را هم با دل خوش و بدون جدل ترک نکرده؛ این قاعده پس از ایران، در دو تیم کلمبیا و مصر هم تکرار شد.
نه منجی، نه دلال موزامبیکی
کیروش نه دلال موزامبیکی بود، نه آن فرشته نجات بیعیب و نقصی که یک عده تصویر میکنند. مثل هر آدم دیگری، وجود خاکستری او هم از نقاط سفید و سیاه تشکیل میشد. او تیم ملی ایران را سر و سامان داد و پولش را هم گرفت. اینجا مچبند پرچم ایرانش را باز نمیکرد، اما به سرزمین فراعنه که رسید، گفت: «خودم را مصری میدانم.» نه میشود به کلی ردش کرد و نه میتوان پای همه آنچه انجام داد مهر تایید زد. اینکه امروز یک عده مشتاق بازگشت او به تیم ملی ایران و حضورش در جامجهانی 2022 هستند، قابل درک است. بالاخره اینها از اسکوچیچ بیکارنامه میترسند و نگراناند که در جامجهانی آبروریزی اتفاق بیفتد. در مورد رقابتهای پیشرو، مسوولان فدراسیون فوتبال باید تصمیم بگیرند. تصمیم بسیار سختی است و امیدواریم بهترین اتفاق ممکن رخ بدهد، اما اصل مهمتر و بزرگتر برای فوتبال ایران، گذار از نام و دام کارلوس کیروش 70 ساله است.
فرض کنید او آمد و در جامجهانی هم تیم ایران را مثل گذشته تبدیل به یک «بازنده سربلند» کرد؛ بعدش چه؟ بالاخره باید به سمتی برویم که یک مربی بزرگ و به درد بخور بینالمللی هدایت تیم ملی را بر عهده بگیرد، یک برنامه بلندمدت تازه را استارت بزند و افق جدیدی پیش روی فوتبالمان باز کند. تا کی قرار است بر سر کلیدواژه «کیروش» بجنگیم؛ به او فحش بدهیم یا در فراقش اشک خونین بریزیم؟ به خدا نگرانیم تا 50سال دیگر و حتی چند دهه بعد از مرگ کارلوس هم دعوا بر سر او در فوتبال ایران ادامه داشته باشد و به هر بهانهای مدام یک عده بگویند: اگر کیروش بود فلان میشد یا بهمان میشد. این قصه کی تمام میشود واقعا؟