دکتر پروانه صفایی مقدم - متخصص رو انشناسی بالینی
تحریریه زندگی آنلاین : خیلی از والدین برای پیشرفت کودکانشان سختگیری زیادی اعمال میکنند، اما باید بدانید این طرز فکر میتواند به قیمت تباهی کودک و آینده آن تمام شود. سختگیری به کودکان باید دارای قاعده و قانون باشد. هر سختگیری به کودک از روی ناخردی و اشتباه میتواند آثار روانی سوئی بر کودک داشته باشد. تنبیه و تشویق هر دو به یک اندازه شاید برای کودک مفید باشد، اما هر دو آنها اگر به درستی اجرا نشود، میتواند در تربیت کودک مخرب باشد.
بیشتربخوانید:
سختگیری به کودکان و همچنین اثرات سوء سختگیری به کودکان به طور ناشیانه
سختگیری به کودکان
وقتی پای صحبت پدرها و مادرها مینشینیم، از اقتدار پدرها میشنویم که چگونه حرفشان در منزل یکی بود و همه از کوچک و بزرگ از وی حساب میبردند. چرا راه دور برویم، پدرها و مادرهای ما هم اینگونه بودند. اگر به دوران کودکی خود برگردیم خوب به یاد میآوریم که چگونه به حرف آنها گوش میدادیم و نمیتوانستیم و یا اصلا حق نداشتیم روی حرف آنها حرفی بزنیم، اما امروزه این روش تربیتی تا حد زیادی منسوخ شده است و الان دیگر فرزندان هستند که بر پدران و مادرانشان فرمانروایی میکنند. اما این که کدام یک از این دو روش مناسب میباشد، پرسشی است که روانشناسان باید به آن پاسخ دهند. بر اساس بحثها و نظرات روانشناسان امور تربیتی، امروزه متداولترین و بیاثرترین نحوه تربیت، روش سختگیری است. پدر و مادر سختگیر هیچوقت برای تقاضایی که از فرزند خود میکنند، دلیل نمیآورند و توضیحی نمیدهند. از کودک انتظار دارند بدون گفتگو و چون و چرا و بیآنکه بفهمد والدین به چه دلیل این محدودیتها را وضع کردهاند، از آنها اطاعت کند. در چنین خانوادههایی جایی برای توافق و گفتگوی دو جانبه بین والدین و فرزند در مورد خواستههای دو طرف وجود ندارد. برخی از بچهها به علت ترس از والدین ترسو بار میآیند و بعضی دیگر به تدریج که بزرگ میشوند، پرخاشجو و جسور شده، قویتر و خشنتر میشوند. یکی دیگر از عوارض برخورد سختگیرانه این است که مانع رشد قوای ذهنی کودک میشود. بر این اساس وقتی والدین دلیلی برای محدودیتهای خود به بچهها ارائه نمیدهند و آنها را تشویق به دادن پیشنهاد و نظرات خود نمیکنند. پس قاعدتا اغلب متزلزل و بیاعتماد به نفس هستند، از قبول مسوولیت خودداری میکنند و نسبت به بزرگسالان به طور کلی بدبین میباشند. در مراحل مختلف زندگی از ضعف و بیلیاقتی خود رنج میبرند و غالبا در کار تحصیل نیز موفق نمیشوند. این والدین معتقدند برای انجام هر کاری دو راه بیشتر وجود ندارد؛ یا راه من یا راه اشتباه. باید بچهها را دید، اما به آنها گوش نداد. این باورها زمینه را برای رشد رفتارهای ظالمانه پدر و مادر مهیا میسازد. این روش تربیتی والدین با تنبیه، فریاد زدن، محروم کردن کودک از محبت و امتیازات صورت میگیرد. به طور کلی چنین روشی بر کنترل والدین بر چیزهایی که کودک میخواهد و بر قدرت بدنی برتر والدین تاکید دارد. والدین مستبد برخلاف والدین روشنبین لزومی نمیبینند برای دستوراتی که میدهند دلیلی ارائه دهند. به نظر آنان اطاعت بیچون و چرا یک فضیلت است. بعضی از والدین از سر خشم چنین روشی را در پیش میگیرند و برخی دیگر نمیخواهند دردسر توضیح دادن و بحث و گفتگو را بپذیرند، البته بعضی دیگر چنین رفتار مستبدانهای را در پیش میگیرند تا به کودک خود بفهمانند که باید به بزرگتر خود احترام بگذارد. اشتباه این عده در این است که ممکن است با این کار اختلاف را سرکوب کنند، ولی نمیتوانند آن را از بین ببرند.
بیشتربخوانید:
آسیبهای خانواده سختگیر یا مستبد
خصوصیات فرزندان این خانواده
خلاقیت کم
متکی به دیگران
اعتماد بنفس پایین
این کودکان معمولا در کارهای گروهی شرکت نمیکنند، چون اعتماد به نفس ندارند.
از قبول مسئولیت خودداری میکنند، چون خلاقیت ندارند.
این نوع از تربیت، خودمهارگری را در این کودکان کاهش میدهد، یعنی همیشه باید یک عامل بیرونی باشد تا اینها را کنترل کند.
کودکان این خانواده از اراده قوی برخوردار نبوده و نمیتوانند در برخورد با محرکهای تحریککننده بیرونی خود را کنترل کنند و به راحتی دچار آسیبهای اجتماعی میگردند.
کودکانی که در خانوادهای با سبک مستبدانه تربیت میشوند، خصوصیات خاصی دارند
گوشهگیری و انزواطلبی
آدمهای انزواطلب معمولا گوشهگیر و کمرو هستند.
این دسته از نوجوانان ترجیح میدهند تنها باشند و در محیط مدرسه یا محیطهای دیگر از ورود به جمعها خودداری میکنند.
نوجوانان انزواطلب دوست دارند تنهایی کار کنند و در کارهای جمعی شرکت نمیکنند یا اگر شرکت کنند، کمترین مشارکت را با بقیه دارند.
بیشتربخوانید:
کمبود اعتماد به نفس
مثلا مواقعی را در نظر بگیرید که معلم سوالی میپرسد و شما با اینکه جواب را میدانید، دستتان را بالا نمیبرید که پاسخ بدهید.
دانشآموزانی که اعتماد به نفس کمی دارند، معمولا فکرهایشان را به کسی نمیگویند، در جمع کم حرف میزنند، احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند، داوطلب انجام کاری نمیشوند، چون فکر میکنند نمیتوانند آن کار را به درستی انجام بدهند، در گروههای همکلاسیهایشان انتخاب نمیشوند، به راحتی دستور دیگران را انجام میدهند، دیگران را سرزنش میکنند و ... .
پرخاشگری
نوجوانان و جوانان پرخاشگر زود با دوست یا همکلاسیشان جنگ و دعوا میکنند.
عصبانی شدن تنها راهی است که افراد پرخاشگر بلد هستند تا از احساسات ناراحتی خودشان دوری کنند.
آنها وقتی پذیرفته نمیشوند، احساساتشان را بیرون میریزند و گاهی اوقات احساس خشم آنها باعث رفتارهای تهاجمی و حمله کردن به دیگران میشود.
سرکشی و قانونشکنی برای این نوجوانان کاملا طبیعی است و چون آسیبپذیرتر هستند، ممکن است شروع به قانونشکنی کنند.
دانشآموزان پرخاشگر برخلاف درخواستهای والدین و معلمهایشان عمل کرده و با آنها لجبازی میکنند و درگیر میشوند.
این رفتارها شامل یواشکی از خانه رفتن، سیگار کشیدن و در برخی موارد، تجربه مواد مخدر است.
نوجوانان با والدین سختگیر بعدها در رابطه عاطفی به مشکل برمیخورند
نوجوانانی که پدر و مادری سختگیر دارند، معمولا در خود احساس گناه و شرمندگی میکنند، اما اکنون یک تحقیق جدید نشان داده است رفتار این دست پدر و مادرها آسیبهای جدی به زندگی آینده این کودکان میزند. محققان در دانشگاه ویرجینیای آمریکا دریافتهاند نوجوانانی که با شرایط سختگیرانه والدین رشد کردهاند، در بزرگسالی و در ایجاد رابطه و یا ادامه تحصیل مشکل پیدا کردهاند. در این تحقیق که نتایج آن در نشریه «رشد کودک» منتشر شده، آمده است که چنین نوجوانانی وقتی به سن 32 سالگی میرسند، احتمال کمتری دارد که وارد یک رابطه عاطفی شده باشند و احتمال بیشتری وجود دارد که نتوانسته باشند به درجات تحصیلات عالی برسند. دکتر امیلی لوئب از دانشگاه ویرجینیا میگوید: «والدین، معلمان و آموزشگران بالینی باید آگاه باشند که چگونه رفتار والدین برای کنترل نوجوانها در واقع رشد آنها را با اختلال مواجه میکند».
این روش تربیتی چیزی بیش از تنها یک عقبگرد موقت برای رشد نوجوان ایجاد میکند، چرا که در واقع به رشد استقلال شخصیتی آنها در یک دوره حساس زندگیشان آسیب میزند. محققان میگویند آسیبی که به این شیوه ایجاد میشود، به سختی قابل جبران است.
پژوهش جدید بر روی کنترل روانشناختی متمرکز است؛ به این معنی که برای مثال والدین وقتی از دست بچه عصبانی هستند، عشق و احساسات را از او دریغ میکنند یا به بچهها احساس گناه میدهند که چرا آنها را ناراحت کردهاند. بنابراین پژوهش، نوجوانانی که در سن 13 سالگی از والدینی به شدت کنترلگر و سختگیر برخوردار بودهاند، وقتی به سن 27 سالگی رسیدهاند، در روابط عاطفیشان به مشکل برخوردهاند و کمتر در نقش حامی شریکشان ظاهر شدهاند.
بیشتربخوانید:
نشانههای پدر و مادر سمی
چنانچه این پدر و مادرها متوجه باشند که رفتارهای آنها، چگونه دلیل آسیبهای ذهنی و احساسی فرزندشان شده و حتی بعد از بزرگسالی نیز تنها با یک وقت مشاوره از روانپزشک و یا روانشناس به پایان میرسد، شاید در رفتار خود تجدید نظری بکنند. چنانچه شما نیز به عنوان یک فرزند، چنین تجربههایی را داشتید، پس یکی یا هر دو پدر و مادر شما، ممکن است آسیبرسان باشند.
پدر و مادر سمی در نشان دادن امنیت و تاکید به فرزندان، دچار شکست میشوند
برخی از پدر و مادرها عقیده دارند یک راه موثر برای آموزش توانایی محافظت از خود در فرزندانشان، سختگیری در مورد نشان دادن عشق و علاقه خود به آنها و نیز تاکید سخت و محکم در اجرای دستورات میباشد. ممکن است شمایی که این روش را از طریق پدر و مادر خود گرفتهاید، احساس کنید تا به حال این روش یک اثر مثبت روی زندگیتان داشته است، اما چنانچه خوب فکر کنید، میبینید شما عملا بدون هرگونه درک درستی از شکست و یا طرد شدن، زندگی میکنید. این مسئله ناشی از تربیت یک پدر و مادر سمی است که از ارائه میزان درستی از حس امنیت و داشتن توانایی بیان دیدگاهها به دلیل آنکه شما جوان بودید، خودداری کردهاند. ممکن است نشان دادن عشق و علاقه با سختگیری، گاهی جواب بدهد، اما این روش مناسبی برای تبدیل فرزندان به یک بزرگسال سالم و موفق نیست.
پدر و مادر سمی در نکوهش و انتقاد زیادهروی میکنند
همه پدر و مادرها ممکن است گاهی از فرزند خود انتقاد کنند؛ بدون این ترکیب ممکن بود ما هیچ وقت روش درست انجام کارهای بیشماری را فرا نمیگرفتیم، اما پدر و مادر سمی چطور؟ آنها در این کار افراط میکنند؛ این رفتار دلیلی میشود برای گسترش انتقاد سخت داخلی در آینده که فرزند را تا مرز فلج و بیکفایتی حتی در بزرگسالی خواهد برد.
پدر و مادر سمی خواستار رسیدگی دائم شما هستند
این پدر و مادرها در همه اوقات با تقاضای رسیدگی دائم از آنها، فرزندشان را به سمت جایگزینی برای خود میبرند. در ابتدا ممکن است این کار، یک ارتباط و پیوند بین پدر، مادر و فرزند به نظر بیاید؛ اما این یک پیوند انگلی است که همه انرژی و وقت فرزند را گرفته و در نتیجه جلوی یادگیری مهارتهای دیگر او را برای زندگی خواهدگرفت.
پدر و مادر سمی در مورد شما مطالب خندهآور، ولی آسیبرسان میسازند
بیشتر پدر و مادرها گاهی اوقات برای سرگرمی و گاهی برای هدایت فرزندشان راهنمایی خود را به صورت مطالب مسخره و شوخی از نظر خودشان، بیان میکنند، اما چنانچه این روش به اصطلاح «همه جایی و عادی» شود، ممکن است مشکل بزرگی برای فرزندان ایجاد کند. اگر به طور مثال فرزند خود را در مورد قد و یا وزن و ... مسخره کنید، بدانید این شیوه باعث تضعیف فرزندان خواهد شد. اگر پدر و مادر یک نگرانی درست و بجا برای هدایت فرزندشان دارند، بهتر است صادق و غیر حساس بوده و در واقع راهنمایی خود را با روش دیگری به فرزند خود بیان کنند.
پدر و مادر سمی برای توجیه رفتارهای خود دلیل میآورند
آیا شما نیز با این عقیده بزرگ شدهاید «پدر و مادر من همیشه به صورت احساسی یا فیزیکی به من ضربه میزدند، چون سزاوار آن بودم»؟ اگر چنین میباشد، ممکن است هنوز هم رفتار وحشتناک دیگران را نسبت به خودتان، تصدیق و آن را توجیه کنید. پدر و مادر سمی میتوانند همه موقعیتها را به سمت نیازهای خود و به طور مناسب به اصطلاح بپیچانند و فرزندان را با دو انتخاب رها کنند: قبول اینکه پدر و مادر اشتباه میکنند و درونی کردن سرزنش. در بیشتر اوقات بچهها، حتی آنها که در حال حاضر افراد بزرگسالی هستند، دومی را انتخاب میکنند.
پدر و مادر سمی اجازه بیان احساسات منفی را به فرزندشان نمیدهند
پدر و مادری که «پرورش نیازهای احساسی فرزندان و سبک کردن احساسات منفی آنها» را رد میکنند، باعث عجز و ناتوانی آنها برای بیان احساسات منفی در زمانی که به آن نیاز دارند، خواهند شد. کمک به فرزندان برای دیدن جنبههای مثبت هر چیز اصلا غلط نیست؛ اما کاملا بیاعتنا بودن نسبت به احساسات منفی بچهها، ممکن است آنها را به سمت افسردگی کشانده و در نتیجه باعث شود تا در بزرگسالی رسیدگی مناسب به موقعیتهای منفی در زندگی که کم هم نیستند، برایشان بسیار سخت شود.
پدر و مادر سمی حتی فرزندان بزرگسال خود را نیز میترسانند
توجه و ترس لزومی ندارد دست به دست بچرخد. در حقیقت بچههایی که احساس دوست داشته شدن، حمایت و اتصال به خانواده دارند، در بزرگسالی شادترند. اینکه انضباط از هر نوعی که باشد گاهگاهی در زندگی لازم است، اما پدر و مادر غیر سمی آن را با اعمال و رفتارهای پر از ترس و وحشت، انجام نمیدهند؛ چرا که انجام مکرر اینگونه رفتارها، باعث صدمه جدی به روح و روان انسان خواهد شد.
پدر و مادر سمی در مورد همه اهداف فرزندان دخالت میکنند
آیا یکی از پدر و مادرها یا هر دوی آنها، علاقهمند است تا در هر تصمیمی که میگیرید دخالت کرده به اصطلاح خودش همکاری داشته باشد؟ این کار ممکن است در ابتدا علاقه آنها به زندگی فرزندان و نحوه گذران عمر فرزندان به نظر آید، اما در واقع رسیدن به اهداف را برای فرزندانشان در آینده بسیار سخت خواهند کرد.
پدر و مادر سمی، از پول و احساس گناه برای کنترل فرزندان خود استفاده میکنند
همه بچهها، احساس گناه را از طرف پدر و مادر تجربه کردهاند. افراد سمی این احساس را به طور منظم به فرزندان خود و حتی دیگران میدهند، حتی در بزرگسالی نیز والدین شما ممکن است شما را با دادن هدایای گرانقیمت کنترل کرده و سپس در انتظار برگشت چیزی از طرف شما باشند.
پدر و مادر سمی بچهها را مسئول شادی خودشان قرار میدهند
اگر پدر، مادر یا یکی از آنها به طور مداوم به فرزند خود گوشزد کند: «بسیاری از لحظات شاد را برای داشتن تو از دست دادم»، پس در واقع این پدر یا مادر انتظارات غیر واقعی از نقش فرزند خود در زندگی دارد. والدین نباید تقاضا کنند فرزندان برای شادی آنها، دست از چیزهایی که باعث شادیشان میشود بردارند؛ حتی به منظور محاسبه کاری که والدین برای آنها کردهاند. به اجبار فرزندان را در این موقعیت قرار دادن باعث میشود تا درک آنها از این مسئله که «همه ما مسئول شادی خودمان هستیم» به مشکل برخورد.
خارج کردن افراد سمی از زندگی ممکن است غیر ممکن باشد؛ به خصوص اگر یکی از آنها پدر و یا مادر باشد، اما به یاد داشته باشید درست کردن این آسیب روانی و احساس بدی که در تمام طول عمر خود با آن دست و پنجه نرم کردهاید، بسیار سختتراست.
تنفر از والدین: چرا برخی فرزندان از والدین خود متنفر میشوند؟
تنفر از والدین
بیشتر فرزندان، به والدین خود عشق میورزند، اما این حالت تنها برای زمانی است که والدین در نهایت محبت و مهربانی با آنها رفتار کنند. در صورتی که نیازهای آنها تأمین نشود، حس تنفر از والدین در آنها شکوفا میشود. همواره پدر و مادر فرزند خود را دوست دارند و این عشق ذاتی است، زیرا که آنها را به دنیا آوردهاند ، ولی این به تنهایی برای فرزندان کافی نیست .
شرایط دلخواه
فرزندان به دنبال تأمین نیازهای خود هستند. هر چه بزرگتر میشوند، انتظارات و نیازهای آنها نیز نمایانتر میشود. اگر پدر و مادر به درستی آنها را درک نکنند و نیازهای عاطفی و مادی آنها تأمین نشوند و در ادامه محدودیتهایی را برای آنها مقرر کنند، نارضایتی فرزند آغاز شده و به تدریج این نارضایتی، تبدیل به تنفر میشود! آنها انتظار دارند که والدین در هر صورت به رشد شخصیتی آنها نیز اهمیت بدهند.
تأثیر شرایط محیطی
علت دیگر تنفرگرایی فرزند، اثرات شرایطی است که والدین برای آنها فراهم میکنند. همانطور که آنها در محیط بیرون تأثیرپذیر هستند، شرایط و جو منزل هم بر آنها موثر است. خیلی از والدین، با بحث و جدل و استرسهای متوالی در منزل، فرزند را تحت فشار روحی قرار میدهند. با این اوضاع آنها نمیتوانند به درستی بر درس یا فعالیتهای مفید خود در منزل تمرکز کنند. همچنین با وجود شرایط نه چندان مناسب محیط بیرون از منزل، همچون، افراد و دوستان ناباب که آنها را همیشه به راه خطا میکشانند، فرزند خود را در تنگنا میبیند و در این حالت است که اهانت و بیحرمتی به والدین، از جانب او آغاز میشود و آنها را اشخاصی خودخواه و بدون ملاحظه میخواند.
راهحل
شاید راهحل آن از نظر برخی بررسیها آسان باشد، ولی زمان میبرد. شما برای ایجاد عاطفه و محبت با فرزندان خود همواره باید صبور باشید. به آنها عشق بورزید، برای آنها وقت بگذارید و آنها را درک کنید. به صحبتهای آنها به طور دقیق گوش فرا دهید. آنها را تشویق کنید تا از دوستان ناباب خود دوری کنند و در این راه از هیچ کمکی دریغ نکنید. آنها را در پیشرفت درس و به سرانجام رسیدن اهدافشان یاری کنید. سعی کنید شرایطی را فراهم آورید که رشد شخصیتی آنها در جهتی مثبت نیل پیدا کند.