به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، نشست نقد و بررسی کتاب «پاییز آمد» خاطرات فخرالسادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی با حضور گلستان جعفریان، (نویسنده) سمیه جمالی (منتقد ادبی) و زینب زارع چهارمندان (مجری و کارشناس) در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
* کار در حوزه ادبیات پایداری سخت است
در این نشست ابتدا مجری برنامه توضیحی درباره کتاب ارائه داد و تریبون را در اختیار نویسنده آن قرار داد. گلستان جعفریان با اشاره به سابقه بیست و پنج ساله خود در حوزه نویسندگی ادبیات پایداری گفت: من از از 9 سالگی کتاب خواندهام و میدانم کار در حوزه ادبیات پایداری سخت است. حالا که از جنگ فاصله گرفتهایم، نوشتن از ان حساستر شده است چون ما مدعی بودیم که جنگ ما ایدئولوژیک بوده است.
وی افزود: در چند کتاب اول خودم در مسیر حادثهپردازی حرکت میکردم ولی وقتی جلوتر رفتیم برخی از نویسندگان به خاطر تکرار در این حوزه از این وادی رفتند ولی این اتفاق برای من نیفتاد چون نگاه عمیق روحی به این حوزه دارم و مثل دین و مذهبم به تکرار نیفتادم. البته راوی ها هم به خاطر ارزشها به جبهه رفتهاند و ما هم باید این نگاه را انتقال بدهیم.
این نویسنده ادامه داد: من در چهار اثر آخرم دنبال این بودم تا این مفاهیم را تبیین کنم. در کتاب «همه سیزده سالگیام» دنبال این بودم که دلیل این اعتقادات و انگیزههای ایثار و از خودگذشتگی را بررسی کنم. من یک کتاب 350 صفحهای از روایت مهدی طحانیان نوشتم در حالی که برخی میگفتند شما میتوانستید بیشتر از اینها بنویسید. در کتاب «روزهای بیآینه» هم با سختیهای یک زن و انتظارش برای شوهرش روبرو هستیم و منیژه لشکری میگوید که جنگ، مثل یک طوفان بود که زندگی من را درنوردید. شخصیت خانم لشکری برای من پیچیده بود و تلاش کردم آن را کشف کنم. فخرالسادات موسوی هم در کتاب «پاییز آمد» مقابله منیژه بود و کاملا در مسیر متفاوتی به یک مقصد رسیده بودند.
* یک دختر شانزده ساله چگونه دست به این انتخابها میزند؟!
گلستان جعفریان تصریح کرد: فخرالسادات در 16 سالگی با پاسداری 24 ساله ازدواج میکند که مربی اسلحهشناسی است و میگوید من زنده نمیمانم ولی به رغم میل خانواده، این ازدواج را میپذیرد. من در جلسات نقد کتاب شرکت میکردم و میدیدم که جوانها سئوالاتی دارند و ادبیات پایداری باید به این سئوالات پاسخ بدهد. ما باید به نحوی فلسفه را وارد ادبیات پایداری کنیم. من دنبال این بودم که یک دختر شانزده ساله چگونه دست به این انتخابها میزند.
وی افزود: منیژه لشکری وقتی با حسین ازدواج میکند با یک خلبان ازدواج میکند و یک زندگی رمانتیک را شروع میکنند اما وقتی اولین موشکبارانها شروع میشود طوفان به زندگیاش میزند؛ همه بعد از مفقود شدن شوهرش میگویند تو یک دختر جوانی و میتوانی بچهها را بدهی و بروی دنبال زندگیات ولی منیژه میگوید من با عشق حسین زندگی کردم و به همین خاطر اطمینان دارم که شوهرم برمیگردد. او بهترین بچه را هم تربیت کرد و تحویل جامعه داد. در مقابل او، فخرالسادات است که خودش انتخاب میکند که در یک طوفان قدم بزند.
* هدفهای بزرگ باعث میشود افراد پای سختیها بایستند
در ادامه نشست، سمیه جمالی گفت: همانطور که خانم جعفریان گفتند، مسئله انتخاب، موضوع اصلی جلسه ماست. این که ما با انتخابهای خودمان دچار چه چالشهایی میشویم. فخرالسادات مادر متفاوتی داشته و دوست داشته دامادهای متفاوتی داشته باشد اما این دختر دست به یک انتخاب ایدئولوژیک میزند. هم فخرالسادات و هم منیژه هر دو به نقطه جنگ رسیدند که زندگیشان را خراب کرده است. انتخاب در این جریان معنا ندارد چون هیچ زنی سختی را انتخاب نمیکند. این هدفهای بزرگ هستند که باعث میشود این افراد پای اتفاقات و سختیها بایستند.
* باید به جوانها بگوییم «هدفت را بزرگ انتخاب کن»
وی ادامه داد: این روزهای کشور ما هم شباهتهایی به آن دوران دارد چون بحث «انتخاب» در میان است. جوانها میگویند میخواهیم انتخاب کنیم. اما باید به آنها بگوییم هدفت را بزرگ انتخاب کن. جوان در جزئیات نباید دست به انتخاب بزند بلکه باید کلیات را با در نظر گرفتن همه جوانب انتخاب کند. در انقلاب 57 هم مردم ایران یک کلیت بزرگ را انتخاب کردند و حالا در این سالها سختیهایش را هم تحمل میکنند.
این نویسنده و شاعر خاطر نشان کرد: در کتاب «پاییز آمد» هم مسیر انتخاب مطرح است و میبینیم که چقدر انتخابها میتواند به ما ممکن کنند. همه کسانی که دنبال تغییر هستند باید مرامنامه داشته باشند و ببینند حاضر به هزینه دادن برای آن هستند؟ کتابهای زیادی درباره یک همسر شهید نوشته شده است و من یکی از آنها را نوشتهام و وقتی باز هم سفارش جدیدی ارایه شد، گفتم باید در سوژه جدید و راه جدیدی پیدا کنم تا بتوانم در این حوزه بنویسم. این روزها مشغول خواندن کتاب «عصرهای کریسکان» هستم که با کتاب «برده سور» کاملا متفاوت است در حالی که نویسنده این کتابها جناب گلزار راغب هستند و فضای روایتها هم یکی است. نویسنده راه خودش را پیدا کرده و با نگاه خودش پیش رفته است.
* عشق فخرالسادات «احساسی» نیست
جعفریان در ادامه نشست گفت: نگاه من در نویسندگی بیشتر در حوزه ادبیات پایداری شکل گرفت. وقتی برای کتابهای «نیمه پنهان ماه» انتشارات روایت فتح برای گفتگو با سوژهها میرفتم پا به پای آدمها اشک میریختم. اما کمکم متوجه شدم که باید احساساتم را کنترل کنم و انرژی اصلیام را برای نوشتن این کتابها هزینه کنم.
وی درباره موضوع عشق در کتابش گفت: نوع نگاه فخرالسادات به زندگی متفاوت بوده و کلاننگر بوده و به همین خاطر عشقش هم احساسی نیست. وقتی در مسیر رشد قرار میگیری و چیزهایی زیادی از زندگی میخواهی احساس این عشق متفاوت میشود و میفهمی که در طرف مقابل دنبال چه چیزی هستی. من از روایتگری احساسات در عشق فاصله گرفتیم و میخواهم ببینیم که وقتی خواهران فخرالسادات یک ازدواج مدرن داشتند، او چگونه عاشقانه و متفاوت زندگی را انتخاب کرد.
این نویسنده حوزه پایداری ادامه داد: ما در ادبیات پایداری باید دنبال فلسفه و سلوک شهدا باشیم. من هر اتفاقی را در این کتاب نوشتم، دنبال آن زاویه و نگاه بودم و حتما در پشت سر اتفاقات دنبال یک دلیل بودهام. زاویه نگاه شهید یوسفی بسیار دقیق و ظریف است. من دنبال فلسفه ذهن باز و مدرن این شهید بودم. من با هدفی این اتفاقات را کنار هم چیدم تا بگویم شهید یوسفی، وسیعالمنظر بوده است. جالب است که این دو نفر، همدیگر را همانطور که هستند به رسمیت میشناسند.
جعفریان تصریح کرد: ادبیات و حیای شرقی باعث میشود محدوده زندگی خصوصی افراد به سختی قابل دسترس باشد و اگر میخواهیم وارد این حیطه بشویم باید برای آن برنامه مشخصی داشته باشیم. من در این کتاب دنبال این بودم که نیاز جامعه امروز را هم پاسخ بدهد.
* تصمیم خانم جعفریان در احتیاط برای ورود به حریم خصوصی راوی، پسندیده است
جمالی در این بخش از نشست بار دیگر رشته سخن را به دست گرفت و گفت: به نظر من خانم جعفریان با احتیاط وارد حریم خصوصی راوی شده است و کارش از این نظر بسیار پسندیده است. متاسفانه بعضی از ممیزان با این قضیه بد برخورد میکنند. فخرالسادات رمانهای زیادی خوانده و نوع خاصی از درک زندگی داشته و باید شرایط قبل آن بیان شود تا تغییراتش مورد پذیرش قرار بگیرد. ارزش در آن است که مقدمات بیان بشود تا مسیر تغییرات بیشتر ملموس شود.
این منتقد ادبی درباره سئوال مجری پیرامون شخصیتپردازی در کتاب «پاییز آمد» گفت: شاید به نظر برسد چون راوی مشخص است، شخصیتپردازی نیاز ندارد در حالی که نویسنده باید شخصیتها را انتخاب کنند و بنا بر مصلحت، از این انتخابها استفاده کند. به نظر من شخصیت «مامان لعیا» (مادر فخرالسادات) یکی از شخصیتهای تأثیرگذار است و نویسنده به خوبی این شخصیت را پردازش کرده است. دستاندازهایی که مامان لعیا ایجاد میکند پیش برنده ماجرا است. پدر فخرالسادات هم نقش کمی دارد اما غیر از احمد و فخری، داداش علا است که مصر است و روی خواهرش تاثیرگذار است اما حفره آن در روایت دیده میشود و کاش اطلاعات بیشتری از او میداشتیم. این کتاب برای مردان هم قابل استفاده است که خوشرفتاری با زنان را بیشتر یاد بگیرند.
* خواهش میکنم با دغدغه بنویسید
گلستان جعفریان در پاسخ به مسئله مطرح شده از سوی سمیه جمالی گفت: درباره شخصیت «علا» حرف خانم جمالی را میپذیرم. من تلاش کردم شخصیتش را به خوبی پردازش کنم اما نشد.
وی افزود: احمد همه جا سطح زندگی و فرهنگ فخری را به رسمیت میشناسند ولی فخری خودش این نوع زندگی را میپذیرد و انتخاب میکند.
جعفریان با اشاره به نویسندگان حوزه پایداری گفت: خواهش میکنم که با دغدغه بنویسید. چون انتشار کتاب در این حوزه راحتتر است هر کسی نباید وارد این حوزه شود. کسی که در این حوزه کمکاری کند، خیانت کرده است.
وی افزود: اگر زاویه نگاه در محقق وجود داشته باشد، از محقق آقا هم برای روایت زنانه میشود استفاده کرد.
این نویسنده در پایان سخنانش تصریح کرد: فخرالسادات شجاعت کرد و قبول کرد که کتابش چاپ شود و شکر خدا که پس از انتشار بازخوردهای خوبی گرفت و از این تصمیم راضی است. کاش فرزندانی را تربیت کنیم که انتخابهای درستی داشته باشند و تا همیشه پای آن انتخابها بمانند.
* با فرمهای به روز و خواندنی بنویسید
سمیه جمالی نیز در بخش پایانی سخنانش گفت:چون خودم کار روایت یک همسر شهید را از حوزه داستاننویسی شروع کردم به عنوان یک نویسنده از نویسندگان این حوزه خواهش میکنم به این حرف که «خوانندگان این کتابها به خواندن متنهای ساده عادت دارند» تن ندهند و نوشتههایشان با فرمهای به روز و خواندنی بنویسند. خوانندگان امروز، حرفهای هستند و باید با فرمهای تازه برای این مخاطبها نوشت. وقتی در اثر یک پیچیدگی میگذاری، مخاطب بعد از خواندن کتاب به فکر فرو میرود و این باعث میشود بیشتر در ذهنش باقی بماند.