ناشر آثار این نویسنده اعلام کرد که او به دلایل طبیعی در خانهاش در سانتافه نیومکزیکو از دنیا رفته است. مککارتی بهخاطر نثر واضح، نگاهی آیندهنگر به انسانیت و رویکرد سازشناپذیر به مرگ و خشونت شهرت داشت. مککارتی همچنین برای خلق سهگانه «مرز» شامل رمانهای «همه اسبهای زیبا» در سال 1992، «گذرگاه» در سال 1994 و «شهرهای دشت» در سال 1998 و تراژدی پساآخرالزمانیاش «جاده» که در سال 2006 منتشر شد، به معروفیت رسید. رمان «همه اسبهای زیبا» در سال 2000 در فیلمی به کارگردانی بیلی باب تورنتون و با بازی مت دیمون و پنه لوپه کروز اقتباس شد و فیلم اقتباسی «جاده» هم در سال 2009 با بازی ویگو مورتنسن به نمایش درآمد. سومین رمان او با نام «فرزند خدا» که در سال 1973 نوشته بود نیز در سال 2013 توسط جیمز فرانکو و با بازی تیم بلیک نلسون مورد اقتباس سینمایی قرار گرفت.
فیلم سینمایی «مشاور» (2013)، به کارگردانی ریدلی اسکات و با بازی پنهلوپه کروز، مایکل فاسبندر، خاویر باردم و کامرون دیاز اولین فیلمنامه اصلی مککارتی را برای پرده بزرگ نمایش رقم زد. او همچنین نمایشنامه خود را با نام «غروب محدود» برای یک تلهفیلم شبکه HBO در سال 2011 با بازی تامی لی جونز و ساموئل ال جکسون اقتباس کرد.
او در سال 2007 جایزه پولیتزر ادبیات داستانی را برای رمان «جاده» دریافت کرد، کتابی پر از هیجان درباره سفر یک پدر و پسر در دنیایی متروک. این نویسنده در شش دهه نخست زندگیاش چندان شناختهشده نبود اما تحلیلهایی که در بررسی داستانی از او با عنوان «همه اسبهای زیبا» (نخستین داستان از سهگانه مرز) در سال 1992 نوشته شد، بهکل سرنوشت آثار او را تغییر داد و بعدها کتابهای «جایی برای پیرمردها نیست» و «جاده» او نیز به همین ترتیب مشهور شدند. مککارتی شیوهای عجیب در زندگی داشت و حتی وقتی از شدت فقر و بیپولی مجبور شد خودش موهایش را اصلاح کند و در یک دریاچه حمام کند، باز هم هیچ علاقهای به داشتن یک شغل ثابت نشان نمیداد و پیشنهادهای کاریای را که به او میشد پس میزد. همسرش دولیزله یک بار در مصاحبهای گفته بود: «مثلا یکنفر به او زنگ میزد و میگفت در ازای دریافت دوهزار دلار بیاید در فلان دانشگاه درباره کتابهایش سخنرانی کند؛ ولی او در جواب میگفت هر حرفی داشته روی صفحات کتابهایش زده و ما یک هفته دیگر را هم لوبیا میخوردیم.»
از این نویسنده «سهگانه مرز» توسط کاوه میرعباسی، «جایی برای پیرمردها نیست» با ترجمه امیر احمدیآریان، «بعدازظهر خونین» با برگردان روشنک ضرابی و «فرزند خدا» با ترجمه علی طباخیان در ایران به چاپ رسیده است.