ماهان شبکه ایرانیان

به سمت وادادگی سینما/ خیانتی به نام سینمای جشنواره‌ای

سینمای جشنواره‌ای مختصات خاص خود را دارد، بازی با فرم و ابداعات فرمالیستی وجه اصلی این نوع سینما را تشکیل می‌دهد، سینمایی که البته برای کشورهای جهان سومی که به لحاظ سیاسی ساز ناکوک با نظام مسلط جهانی می‌زنند یک وجه مهم دیگر هم دارد؛ چالش با ارزش‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه.

به سمت وادادگی سینما/ خیانتی به نام سینمای جشنواره‌ای

جواد محرمی/ عقیم‌سازی یعنی بی‌اثر کردن. اندیشه مدیران سینمایی کشور طی چند دهه اخیر با وجود استعدادهای زیادی که در این زمینه در میان جوانان وجود دارد در جهت عقیم‌سازی سینما هدایت شده است.

سینمای ایران طی سال‌های اخیر در بخش‌های سخت‌افزاری، تکنیکی و کارگردانی رشد بالایی را نشان داده است اما همچنان از ضعف فیلمنامه رنج می‌برد. همین مسئله باعث شده است سینمای ایران به رغم تزریق بودجه‌های زیاد و ساخته شدن بیش از 150 فیلم در سال کمترین اثرگذاری را به نفع فرهنگ و ارزش‌های مورد نظر جامعه داشته باشد.
   قافیه را در سینما می‌بازیم
ترکیه، چین و کره‌جنوبی تا چند سال پیش در مقابل سینمای ایران تقریباً حرفی برای گفتن نداشتند و مدیران سینمایی کشور در آن سال‌ها سرمست از حضور بین‌المللی سینمای جشنواره‌ای ایران بودند، آن زمان معدودی از منتقدان و صاحبنظران سینمایی نسبت به رشد حباب سینمای جشنواره‌ای در ایران هشدار می‌دادند اما گوش قاطبه مدیران و فیلمسازان به این هشدارها بدهکار نبود. منتقدان عنوان می‌کردند سینمای جشنواره‌ای توان جذب تماشاگر انبوه در کشورهای مختلف را ندارد و اساساً در سینما این نقض غرض محسوب می‌شود، چراکه هنر هفتم با تماشاگر انبوه معنا پیدا می‌کند نه با مدال‌ها و جوایز جشنواره‌ها. آن زمان در ایران کارهایی مانند یوسف پیامبر ساخته می‌شد و نشان می‌داد که می‌توان مخاطب منطقه‌ای را با این کارها جذب کرد اما طرفداران سینمای جشنواره‌ای ترجیح می‌دادند همچنان بودجه‌ها را صرف نوع عقیم شده سینما کنند و توجه جوانان دانشجو را به این نوع از سینما معطوف نمایند. آنها در این رویکرد خود موفق عمل کردند تا جایی که بالاخره سریال‌های کره‌ای، ترکیه‌ای و امریکایی راه خانه‌های ایرانی را پیدا کردند. با رشد شبکه‌های ماهواره‌ای این سریال‌ها جای خود را در سبد فرهنگی خانواده‌های ایرانی باز کردند و مسئولان سینمایی کشور اما همچنان در خواب خرگوشی به سر می‌بردند.


 خیانتی به نام سینمای جشنواره‌ای
سینمای جشنواره‌ای مختصات خاص خود را دارد، بازی با فرم و ابداعات فرمالیستی وجه اصلی این نوع سینما را تشکیل می‌دهد، سینمایی که البته برای کشورهای جهان سومی که به لحاظ سیاسی ساز ناکوک با نظام مسلط جهانی می‌زنند یک وجه مهم دیگر هم دارد؛ چالش با ارزش‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه. به واسطه جوایز جشنواره‌ها جنسی از سینمایی که به اصطلاح هنری خوانده می‌شود، ترویج داده می‌شود، در این نوع از سینما تماشاگر اصالت ندارد و به فیلمسازان القا می‌شود که عوام بار هنری آثار آنها را متوجه نمی‌شوند و بنابراین نباید به فکر ارتباط با تماشاگر انبوه بوده و اصلاً دغدغه آن را داشته باشند. اولین قربانی این گرایش انحرافی در سینما فیلمنامه است. تحقیر فیلمنامه همان حلقه اصلی است که باعث می‌شود سینمای ایران نتواند تماشاگر انبوه داشته باشد، از طرفی دیگر اهمیت فیلمنامه و ظرافت‌های آن در کشورهای همسو با سیاست‌های غرب همچون ترکیه و کره جنوبی تعلیم و آموزش داده می‌شود، از این طریق سینمای به اصطلاح جشنواره‌ای و هنری در این کشورها به طور طبیعی و معقول در حاشیه قرار دارد و در عوض سینمای عامه پسند و اصیل برای تصاحب بازارهای جهانی مورد حمایت جدی قرار می‌گیرد. اینگونه است که عرصه سبک زندگی غربی آن هم به واسطه هنری مانند سینما و سریال‌سازی در عرض کمتر از یک دهه مخاطب اصلی خود را در کشورهای هدف شامل جمعیت انبوه کشورهای مسلمان پیدا می‌کند و سریال‌های ایرانی همان نیمچه توان سابق در جذب مخاطب را هم تا حد زیادی از دست می‌دهند.


  یک جای کار می‌لنگد
فیلمسازان ما همچنان فیلمنامه را دست‌کم می‌گیرند، آنگونه که در صنعت سریال‌سازی روز جهان در امریکا و کشورهای تازه پا به میدان گذاشته و موفقی چون کره جنوبی و ترکیه سناریو جدی گرفته می‌شود و بار اصلی پروژه‌ها روی دراماتیزه کردن و جان دادن به شخصیت‌ها صرف می‌شود هنوز در ایران این بخش مهم از کار آنطور که باید جدی گرفته نشده است، هنوز بخش زیادی از کارگردانان سریال ساز ما و همچنین مدیرانی که در رسانه ملی پروژه‌ها را تعریف کرده و واگذار می‌کنند اعتقادی به لزوم کار تیمی روی فیلمنامه ندارند و فیلمنامه‌ها بعضاً به صورت انفرادی نوشته می‌شود.
 بدیهی است که کارگردان یک سریال مثلاً 50 قسمتی هر قدر هم که خوب فیلمنامه بنویسد توان و وقت کافی برای نوشتن و همزمان کارگردانی کردن پروژه‌ای تا این حد سنگین را ندارد و اگر خود را وارد چنین ماجرایی کند نتیجه کار به گونه‌ای رقم خواهد خورد که حتماً یک جای کار کاملاً لنگ خواهد زد که در ایران معمولاً آن جایی که لنگ می‌زند سناریو است.


   ما را با هنر و تجربه سرگرم کرده‌اند
غربی‌ها دوست ندارند در کشوری با داعیه‌های انقلابی چون ایران با وجود جوانان مستعد بسیار و سابقه کهن تمدنی عمیق، سینما رشد یابد و تقویت شود. آنها می‌دانند که اگر ایران مخاطب میلیونی کشورهای منطقه و جهان را با سریال‌ها و فیلم‌هایش به دست بگیرد و حوزه فرهنگی را خوب مدیریت کند دیگر نمی‌توان جلوی پیشروی فرهنگی ایران را گرفت. برای همین باید همیشه جایی از کار بلنگد. آنجایی که نیاز است برای توسعه نیافتگی سینمای ایران بلنگد فیلمنامه است، جایی که در امریکا و دیگر کشورها بیشترین بودجه‌های سینمایی را به آن اختصاص می‌دهند. برای عقب نگه داشتن سینمای ایران کافی است جریان اصلی سینمای کشور به دست منادیان سینمای به اصطلاح هنری سپرده شود. حقیقت تلخی که با سیاست‌های سینمایی دولت یازدهم اتفاق افتاده است. تأسیس مدرسه عالی سینما و گروه سینمایی هنر و تجربه و هدایت بودجه‌های سینمایی به سوی این مراکز گام‌هایی برای ورشکسته کردن بیش از پیش سینمای ایران و تقویت سینمای جشنواره‌ای در ایران است. معادله‌ای که در این بین وجود دارد این است که بخش عمده‌ای از مخاطبان ایران و منطقه خوراک خود را به جای تولیدات ایرانی از میان محصولات کشورهای ترکیه، کره جنوبی و امریکا فراهم می‌کنند. این یعنی ما قافیه را در جنگ فرهنگی به اصلی‌ترین حریفان خود باخته و این کار را با دست خودمان انجام داده‌ایم، در حالی که سینما می‌توانست مزیت نسبی ما در منطقه و جهان باشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان