مقدمه
در طول تاریخ، آرمان خواهی بزرگ ترین عامل حرکت و تکامل آدمی بوده و آرزوی به زیستن و داشتن زندگی آرام با زندگی بشر عجین بوده و در طول تاریخ از آن جدا نشده است. تصور ایجاد جامعه آرمانی و جامعه صالح همیشه بسیاری از دانشمندان جهان را مجذوب خود ساخته و هریک از دریچه ای خاص آرمان شهر خویش را طراحی کرده اند و آن را در قالب اتوپیا[1] یا مدینه فاضله مطرح کرده اندکه در آن از نابسامانی ها و دغدغه های جوامع موجود اثر و نشانی نباشد. این زاویه نگاه بیشتر تحت تأثیر اشکال خاص نابسامانی در جامعه آنان و دیدگاه ویژه آنان به مرکز ثقل مشکلات است.
آرمان شهر در اصطلاح یعنی شهری با ساختاری سیاسی، اجتماعی، آموزشی و... که بتواند بیشترین شهروندان خود را به بیشترین سعادت ممکن برساند (مور، 1361، ص 9). وقتی سخن از آرمان شهر و جامعه مطلوب به میان می آید، دو امر دیگر نیز به ناچار در ذهن تداعی می شود: یکی نامطلوب بودن وضع موجود و دیگری امکان حصول وضع مطلوب. درحقیقت آرمان شهرها بازتاب شرایط عینی جامعه اند. نویسنده یا طراح آرمان شهر که از اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه خویش یا از اوضاع حاکم بر جهان ناخرسند است و شرایط عینی را با تصورات ذهنی و آرمان های خویش ناساز می یابد، می کوشد تا با ارائه طرحی آرمانی، وضع موجود و ارزش های آن را انکار کند. با این حال آرمان شهر تنها وسیله گذار از عینیت به ذهنیت و پناه بردن به تخیل صرف نیست، بلکه بازآفرینی ذهنی جامعه به قصد انتقاد از نظام مستقر و محکی برای سنجش وضع موجود و آشکارساختن نارسایی ها و ناروایی هایش است (اصیل، 1381، صص 6؛ آشوری، 1387، ص 19)؛ از همین رو در نگاه آرمانی باید مراقب سقوط در ورطه ایدئالیسم و ذهن گرایی بود. آرمان شهر دینی یک ایده واقع گرایانه است و هرگونه ذهن گرایی و ایدئال سازی افراطی آسیبی است که مانع تحقق آن می شود. آنچه باعث می شود آدمی ایده آرمان شهر را دنبال کند، وجود چیزهایی است که نامطلوب است و فقدان چیزهایی که مطلوب است. واقعیت این است که یکی از عوامل اساسی پیدایش چنین اندیشه ای در منظومه فکری فیلسوفان تأثیرپذیری آنان از آموزه های ادیان و تعالیم وحیانی است.
آرمان شهر اسلامی مرکز و محور شیوه ای معنوی از حیات است که عوامل طبیعی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و سیاسی آمیخته با معنویت آن را هویت می بخشد و ساختارش را عینیت می دهد. بایسته های چنین جامعه ای از درون آموزه های اسلامی سر برمی آورد و با خصلت های تعاون و معاضدت و یاری گری یکدیگر در هم می آمیزد. فارابی - که شاید بتوان وی را نخستین اندیشمند مسلمانی نامید که به بحث سیاست و جامعه پرداخته است - جامعه را نظامی می داند تام و تمام که اجزای آن با یکدیگر روابطی پایدار دارند و این نظام اجتماعی از وحدت و تجانس نیز بهره مند است. فارابی پیدایی جامعه را نتیجه نیاز طبیعی انسان می داند و معتقد است انسان برای رسیدن به مرتبه کمال نیازمند یاری گری و تعاون است؛ زیرا انسان ها بدون یاری دیگران نمی توانند نیازهای خود را ارضا کنند؛ ازاین رو آدمی به کمال فطری نخواهد رسید، مگر به مدد اجتماعاتی که در امور یاری گر و مددکار هم باشند و در رفع نیازهای هم بکوشند تا هم جامعه برپا باشد و هم به کمال برسند (فارابی، 1368ق، صص 77 -78؛ ستوده، 1385، ص 35). بر همین اساس یکی از مسائل مهمی که اسلام در این راستا برای آن اهمیت قائل شده و در معارف قرآنی نیز مورد توجه قرار گرفته است، ایجاد جامعه انسانی مؤمن و صالح است که از ارکان و مؤلفه های اساسی برخوردار است. بر این اساس است که دانشمندان و حکمای اسلامی التفات ویژه ای بدین مسئله نشان داده و پژوهش های قرآنی دینی و فلسفی بسیاری در این زمینه به انجام رسانده اند.
اسلام دینی است اجتماعی که احکام عبادی و فردی آن آهنگی اجتماعی دارد و از آنها در جهت اصلاح و تقویت روابط اجتماعی و اجرای اهداف مقدس جامعه بهره می گیرد و بدین وسیله میان عبادات فردی و اجتماعی پیوند برقرار کرده است. ازآنجاکه جامعه دارای واقعیت و همچنین دارای آثار عظیم و منشأ بسیاری از امور است، اسلام و قرآن به جامعه و جمع و حضور در آن اهمیت بسزایی داده است. پس هدف اسلام تنها ساختن فرد دیندار نیست، بلکه ساختن جامعه دیندار نیز هست؛ جامعه ای که روابط اجتماعی آن دین مدارانه سامان بگیرد؛ جامعه ای ارزشمند که در آن سعادت فرد با سعادت جامعه پیوند خورده است. پیوند سعادت فرد به سعادت جامعه، بیانگر این مطلب است که به کمال رسیدن انسان بدون دیگران میسر نیست؛ چراکه انسان فطرتاً اجتماعی و نیازمند به زندگی با دیگران است.
درباره جامعه دینی و الگوی مطلوب حیات اجتماعی و روابط اجتماعیِ دینداران، نظریه های مختلفی مطرح است. برخی معتقدند جامعه ایدئال و آرمانی دینی جامعه ای است که سلول های تشکیل دهنده آن همانا افراد آن جامعه هستند، دینداران کاملی باشند. عده ای معتقدند ملاک دینی بودن یک جامعهٔ آرمانی این است که دین در آن جامعه و در جمیع شئون حیات اجتماعی انسان های آن جامعه داور، معیار و سنجه باشد و همه چیز با ترازوی دین سنجیده می شود. برخی نیز معتقدند جامعه آرمانی دینی آن جامعه ای است که دین هدایت شبکه روابط و کنش های اجتماعی را عهده دار باشد (علوی تبار، 1377، ص 167).
عده ای در نقد نگاه گفته شده به جامعه آرمانی مطلوب دین گفته اند در نگاه بالا دین در عرصه زندگی اجتماعی نقش بسیار فعالی در هدایت کنش های اجتماعی و جهت دهی شبکه روابط اجتماعی ندارد، بلکه فقط داور بی اقتداری است که اگر افراد کردارهای خود را بر او عرضه کنند، او هم خطا یا صواب بودنشان را اعلام می کند و اگر چنین نکنند، در جایگاه خود ثابت و غیرپویا و غیرمؤثر نشسته است. در این نگاه دخالت دین در حد توصیه و اندرز است و حضور چنین چهره ای از دین نمی تواند جامعه را به یک جامعه آرمانی پویا و متحرک تبدیل کند، بلکه حداکثر یک جامعه دیندار می سازد؛ یعنی افراد جامعه را به افراد دینداری تبدیل می کند و این برای تحقق جامعه آرمانی کافی نیست. رسالت اصلی و پیام اصلی هدایت انسان است. معلوم است که مفهوم هدایت غیر از مفهوم داوری و هادی غیر از داور است. در مفهوم هدایت نوعی دخالت نهفته است؛ درحالی که داوری فقط ارزیابی انفعالی از عمل انجام شده است. هادی جهت کردارها را مشخص می کند و برای این کار به امر و نهی می پردازد؛ درحالی که داور فقط خوب یا بد و صحت و سقم کردارهای انجام شده را بیان می کند (تقوی، 1375).
در ادامه با هدف تبیین آرای اجتماعی و به تعبیری آرمان شهری ایشان با روش توصیفی - تبیینی ضمن ارائه چارچوبی کلی برای شناسایی نقاط کلیدی در تفکرات این اندیشمند جامعه گرا و آرمان گرا و ارتباط بین آن نقاط سیستم معرفتی و مدل تفکر آرمان شهرگرایی ایشان بررسی شده است.
1. چیستی جامعه
از نگاه جامعه شناسان، برای جامعه با تکیه بر محور و عنصری انحصاری، تعریف های مختلفی ارائه شده است. عده ای با تکیه بر عنصر نیازمندی، جامعه را گروهی در پی تأمین نیازهای مادی و معنوری دانسته اند که روابط و مناسباتی برقرار می کنند. برخی علاوه بر نیازمندی مجموعه، به «عقاید و آرمان ها» توجه کرده اند که به اجبار به یک زندگی مشترک تن داده اند. بعضی نیز محور اصلی را روابط انسانی قرار داده اند. اشتراک و معاضدت عنصری است که تعدادی در تعریف جامعه گنجانده اند و در کنار آنها عده ای وسعت و دوام هم بدان افزوده اند. خودبسندگی، فرهنگ، سازمان یا استقلال سیاسی از دیگر عناصر سازنده جامعه معرفی شده است (ر.ک: صلیبا، 1370، ص 152).
اما در نگاه امام موسی صدر در تعریف جامعه بر «مبادله و تعامل» تأکید شده و اجتماع انسانی بدون ارتباط و تعامل و داد و ستد و خرید و فروش بی معنا تلقی شده است؛ ازاین رو جامعه به وجود افرادی وابسته است که با تبادل توانایی های خود در کارها تعامل دارند (صدر، 1392 الف، ص 211).
2. مؤلفه های الهیاتی جامعه صالح
مهم ترین ویژگی جامعه آرمانی با نگاه الهی، عقیده مندی به وجود نیروی لایزالی است که با علم و حکمت خویش جهان را آفریده و براساس قسط به صورت هدفمند اداره می کند. او در متن زندگی انسان ها حضور دارد و مفهومی حاشیه ای و انتزاعی نیست.
امام موسی صدر تمدن را بازتاب حالات درونی و ذهنی انسان در ایجاد مدنیت می داند که همه اصول و فروعش بر دین توحیدی استوار است. درواقع امام موسی معتقد است دو ویژگی اصلی آفرینندگی و ربوبیت الهی در تشکیل جامعه صالح و تمدنی ماندگار بسیار حائز اهمیت است. اعتقاد به آفریننده ای که مخلوقات خویش رها نکرده و امور آنها را پیاپی مورد تربیت و نظارت قرار می دهد، اگر به شکلی کامل، اصولی و بدون نقص باشد، می تواند سنگ بنای تمدنی نیز قرار گیرد (صدر، 1391 الف، صص 52-53).
2-1. برابری آحاد جامعه
خلقت عادلانه و یکسان خدا مانع نابرابری آحاد جامعه است و تمایزهای مشهود انسانی براساس کوشش ناشی از اراده و اختیار انسان ها است (صدر، 1391 الف، ص 52)؛ بدین جهت توحید مروج عدالت و دادگری در برابری انسان ها و نادرستی تبعیض های مختلف نژادی و امثالهم است.
2-2. وحدت در راه و اهداف افراد جامعه
به اعتقاد امام موسی صدر نگرش توحیدی مشعر به این مطلب است که همه عناصر خلقت از یک مبدأ ناشی شده اند و تحت ربوبیت خداوند به سوی هدف و مقصدی مشخص و واحد حرکت می کنند. همین یک هدف سبب اتحاد و پیشرفت می شود، نظیر جوامع مادی گرای امروزی (صدر، 1392 ب، ص 110).
3. مؤلفه های انسان شناختی
هر طرح تازه ای در نظام های حقوقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... در گرو شناخت محور اصلی این نظامات یعنی انسان است؛ از همین رو نگاه امام موسی صدر درباره انسان، سازنده سیستم معرفتی جامعه صالح او است. انسان شناسی امام موسی صدر برگرفته از سنت دینی است که می توان در معرفت نفس یا خودشناسی آن را جست.
انسان از نگاه وی موجودی کمال پذیر است که با تجسس در فطرت خود، عوامل رسیدن به هدفی والا و متعالی را برایش ترسیم شده، می یابد.
3-1. برخوردار از کرامت
وی درک کرامت از سوی انسان را ریل گذاری به سمت جامعه آرمانی و زدودن رذائل دانسته است که انسان در این صورت به تمام شئون خویش اهتمام دارد و در راستای اقناع سازی وجدان خود قدم برمی دارد (صدر، 1391 ب، ص 70). اصول فطرت، آزادی و کمال انسانی سازنده کرامت انسان هستند.
امام موسی دین را همان فطرت و سرشت آدمی می داند که تحت تأثیر عواملی، خود توانایی بیان آن را ندارد و حالتی انفعالی گرفته است؛ بنابراین نیازمند مقامی خارج از فطرت است که کامل و تأثیرناپذیر باشد (صدر، 1391 ب، ص 13). آزادی نیز در نگاه موسی صدر یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوش گمانی به او. یعنی اعطای فعال سازی همه توانایی ها و ظرفیت های انسانی (صدر، 1392 الف، صص 28-29). وی همچنین رسیدن انسان به کمال را در گرو عمل گرایی می داند و ایمان بدون کوشش و عمل را فاقد وجاهت برمی شمرد (صدر، 1392 الف، ص 192).
3-2. معتقد به غیب
امام موسی صدر غیب باوری را لازمه زیست این جهانی می داند؛ چراکه اتکای صرف بر ساخته های بشر، به تنهایی نیرومندیِ کافی را به انسان نمی دهد و آرامش مطلق را به ارمغان نمی آورد؛ ازاین رو تمسک به مطلقِ همیشگی ثابت و جاودان سبب آرامش و جهش در زیست دنیایی نیز می شود (صدر، 1392 الف، ص 37؛ صدر، 1390، ص 49).
3-3. خلیفه گری انسان برای خدا
از دیدگاه امام موسی انسان عطیه ای الهی است که حقیقتی برآمده از حقیقت خداوندی دارد و به دلیل بلوغش در آفرینش، هدف از خلق او جانشینی خداوند بر روی زمین است. از نگاه او انسان امانتدار خدا و تجلی همه اسما و صفات الهی است و مفهوم خلیفه به خوبی قدرت دخل و تصرف انسانِ مستقل و آزاد را روی زمین آشکار می سازد.
امانتداری الهی از نگاه موسی صدر، اشاره به شناخت یا ولایت یا شرافت مسئولیت بر پایه دین دارد که این مقام در سایه سار تقرب به خداوند و التزام عملی به عبادات پدید خواهد آمد؛ ازاین رو جامعه صالح جامعه ای است که ارزش های مادی به ارزش های والاتری بر پایه دین تبدیل می گردد و تفکر اومانیستی در آن معنا ندارد (صدر، 1391 ب، صص 76 - 77؛ صفائی حائری، 1387، ص 86).
بدین جهت انسان در نظام معرفتی امام موسی صدر تک ساحتی نیست و برنامه سعادت او با تکیه بر همه ساحات معنوی و دنیوی و باطنی و ظاهری تنظیم می شود. او جامعه پیشنهادی انسان را مبتنی بر واقعیت های شناختی و همه جانبه انسان معرفی می کند که زمینه ساز بالندگی و شکوفایی همه استعدادهای انسان است (صدر، 1391 ب، ص 93)؛ بر این اساس و با توجه به دو ویژگی «امانتداری» و «خلیفه گری انسان برای خداوند» در اندیشه امام موسی، جامعه ترسیمی او، جامعه ای است که انسان در همه ارتباط های خود با غیر، رابطه ای مالک و مملوکی ندارد و نظرداشت جوانب غیرمادی، انسان را به امینی در ارتباط با طبیعت، انسان های دیگر و خود تبدیل می کند (صدر، 1390، ص 87).
3-4. عدم رکود و سکون افراد جامعه
امام موسی صدر برخلاف مارکسیسم که درون و به تعبیر زیربنای انسان را بازتاب شرایط بیرونی و اجتماعی می پندارد، معتقد است این زیربنا و محتوای درونی انسان است که شرایط بیرونی و اجتماعی و مناسبات انسان را تحت تأثیر قرار می دهد؛ ازاین رو نگرش توحیدی در صعود یا سقوط جوامع تأثیری مستقیم دارد (صدر، 1391 الف، صص 61-62).
4. مؤلفه های جامعه شناختی
بی شک کمال خلیفه گری انسان برای خداوند از رهگذر تشکیل جوامع و اجتماعات انسانی و تعاون و همکاری آنها با هم پدیدار می شود. انسان برای رسیدن به نیازهای مختلف خود و نائل شدن به کمال، نیازمند همزیستی و همراهی هم نوعان است. امام موسی صدر نیز در اهمیت این مسئله ضمن اشاره به آیه 200 سوره آل عمران، مقصود دین در و هله نخست را ساختن جامعه ای متکامل و صاحب روحیه همیاری می داند؛ جامعه ای که تنها به خدا می اندیشد و براساس فطرت خویش تنها در برابر اوکرنش می کند (صدر، 1391 الف، ص 246).
4-1. مبانی اصلی اندیشه اجتماعی امام موسی صدر
4-1-1. جامعه به مثابه پیکری واحد و موجودی زنده
اندیشه همانندی جامعه و ارگانیسم قدمتی دیرینه تا یونان باستان دارد. فارابی بر این دیدگاه بود و اعضای جامعه را همانند اعضای بدن ایفاگر نقشی خاص می دانست (فارابی، 1368ق، صص 77-78؛ ستوده، 1386، صص 35 -36).
امام موسی صدر قائل بود از نظر اسلام جامعه مانند پیکری واحد، بزرگ و یکپارچه است که در آن درگیری و طبقات و گروه بندی معنا ندارد. جامعه از افراد با استعدادهای گوناگون تشکیل شده است که تعاون و داد و ستد آنها باعث اوج گیری جامعه می شود؛ بنابراین توجه به ابعاد مختلف وجود آدمی لازم و ضروری است (صدر، 1392 الف، ص 183)؛ به دیگر سخن، جامعه در نگاه موسی صدر مفهومی تشکیکی است که هر کس در برابر خدماتی که از خود ارائه می دهد، نیازمندی های خود را از خدمات دیگران تأمین می کند که همین استخدام متقابل شکل مادی زندگی جمعی است و روح جمعی نیز از آن نشئت می گیرد و بر آن بنا می شود؛ ازاین رو جامعه در این فرایند به بالندگی می رسد و قوه های انسانی فعلیت می یابند - گذر از ماده به صورت (ناظرزاده کرمانی، 1376، ص 140). در این وضعیت جامعه ای منسجم شکل می گیرد که فردفرد آن به مانند پیکری واحد درمی آیند. موسی صدر با یکپارچه خواندن جامعه معتقد است جامعه هم مانند خود انسان در عین تکثر، وحدت دارد و افراد گوناگون و دسته های متنوع همگی در یک مسابقه برای کسب رضایت خدا به یکدیگر کمک می کنند (صدر، 1391 ب، ص 108).
4-1-2. رابطه فرد و جامعه در اندیشه صدر
به اذعان بسیاری از جامعه شناسان، یکی از اساسی ترین مباحث در شناخت جامعه، تبین رابطه فرد با جامعه است که معمولاً تحت عنوان اصالت فرد و جامعه مطرح می شود (گویج و دیگران، 1347، ص 70). به دلیل هجوم افکار از سوی غرب، این دست مباحث در قلمرو فرهنگ دینی هم قدم نهاده و حاکی از عکس العمل اندیشمندان مسلمان است.
اگر با این نگاه که هیچ علمی متکفل اثبات وجود موضوع خود نیست، به مقوله جامه بپردازیم، طبیعتاً علم جامعه شناسی در صلاحیت بررسی مفهوم اصالت جامعه یا فرد قرار ندارد. چه بسا این بحث، بحثی فلسفی است که در آن به مفهوم دقت می شود (ر.ک: مصباح یزدی، 1368، ص 29). در نگرش فلسفی از حقیقی و عینی بودن یا اعتباری و طفیلی بودن فرد و جامعه سخن رانده می شود (ر.ک: مصباح یزدی، 1368، ص 46)؛ اما اگر اصالت را به معنای غلبه تأثیر و نفوذ بگیریم، اصالت مفهومی اجتماعی می شود که رنگ هستی شناسانه ندارد و از قلمرو فلسفه خارج شده است.
با این توضیح می توان رابطه فرد و جامعه را هم از بعد فلسفی و هم از زاویه جامعه شناختی بررسی کرد. از نگاه فلسفی هرچند اشاره ای مستقیم در آثار امام موسی صدر وجود ندارد، با تحلیل سخنان و نوشته های ایشان درباره جامعه، می توان گفت وی منشأ تکون جامعه را افراد آن می داند. این عواطف، تفکرات، احساسات و عملکردهای مشترک افراد است که به نحوی با هم ترکیب شده اند و یک روح جمعی را ساخته اند، به گونه ای که افراد تأثیر می پذیرند و در عین حال تأثیر می گذارند.
امام موسی صدر می گوید «جامعه در این تفسیر از واقعیت انسان سرچشمه گرفته است؛ انسانی که اساس اجتماع و غایت آن است؛ به همین علت جامعه اسلامی رنگ انسانی دارد نه رنگ فردی یا اصالت فرد، به طوری که همه سازمان ها برای فرد تنطیم شده باشد و نه رنگ اجتماعی یا اصالت جامعه، به طوری که به کلی فرد در آن فراموش شده است...» (صدر، 1391ب، ص 108).
به نظر می رسد با اتصاف جامعه به مؤمن و غیر مؤمن اصالت جامعه در نگاه جامعه شناختی اش رنگ می بازد (صدر، 1392 ب، ص 104). از نگاه صدر جامعه جز وجود افرادش وجود خارجی مستقل ندارد و فرد از این جهت، جزء حقیقی جامعه و دارای اصالت است که البته در کنار هم و با تأثیر و تأثر ماهیتی مستقل به جامعه می بخشد.
امام موسی صدر از نگاه جامعه شناختی معتقد است فرد و جامعه رابطه ای دوسویه دارند. از یک سو افراد جامعه واقعیتی عینی دارند و در هویت جمعی تأثیرگذارند و از دیگر سو این روح و هویت جمعی بر افراد جامعه تأثیر می گذارد. از نگاه او تأثیرگذاری جامعه بر افراد بی پایان است و آثاری ژرف و پایدار دارد (صدر، 1392 ب، صص 102 - 103؛ صدر، 1391 ب، صص 38-39).
موسی صدر در مقابل دو جریان اصالت فرد و اصالت جامعه، رکن پراگماتیستی و عمل گرایی خود را به نمایش می گذارد و هیچ تمایزی معناداری بین فرد و جامعه قائل نیست و بر این باور است که افراد در جامعه و توسط جامعه شکل می گیرند؛ در عین حال انسان خلاق، کنش فردی و اجتماعی را چنان می سازد که هست (صدر، 1392 الف، ص 210؛ توسلی، 1369، ص 278).
با این اوصاف از نظر موسی صدر این انسان است که با فکر و اندیشه و عمل خود تاریخ را می سازد، آن را متحول می کند و به حرکت وامی دارد. امام موسی تأثیرگذاری عوامل خارجی را برنمی تابد و تنها به درون انسان متوجه است (صدر، 1392 الف، ص 19؛ صدر، 1391، ص 87). صدر با به رسمیت شناختن نیازهای انسان و عبادت شمردن تلاش برای تأمین آنها، جامعه اسلامی را برای همه انسان ها بدون امتیاز طبقاتی خاصی می داند که در آن هم به نیازهای فردی و هم به مسائل اجتماعی توجه می شود. این جامعه رشددهنده همه استعدادهای انسانی است و گوناگونی افراد و جوامع مختلف صرفاً برای معارفه و شناخت یکدیگر به منظور تعامل و همکاری است (صدر، 1392 الف، صص 183 - 184).
4-2. اصل مساوات و برابری در برابر آفرینش و قانون
یکی از شاخصه های مهم جامعه صالح از دید امام موسی صدر، اصل مساوات و عدم تبعیض است. او با تکیه بر مساوات در آفرینش به مساوات در برابر قانون و مساوات در برخورداری از امکانات و فرصت های اجتماعی برای ریشه کن کردن فقر و فساد و برتری جویی اشاره می کند و برقراری آن را مستلزم عدالت و تعامل افراد جامعه با هم می داند (صدر، 1392 الف، ص 46)
4-3. جهان بینی الهی حاکم بر جامعه
امام موسی صدر جامعه مترقی را جامعه ای براساس ایدئولوژی الهی می داند که در مسیر توحید و سعادت و کمال حرکت می کند. وی براساس نگرش توحیدی اش سه نوع رابطه انسانی را ترسیم کرده است که اجرای درست این روابط براساس جهان بینی الهی، جامعه را به جامعه ای صالح مبدل می کند: رابطه انسان با خود، خدا و دیگران. ارتباط انسان با خدا در اندیشه صدر در قالب توحید، ایمان، پرستش، عدالت و رسیدگی به امور مردم قابل تکامل شناخته می شود و جریان بندگی سرفصل این رابطه را تشکیل می دهد. این نیاز به انسان مدد می رساند در سه حوزه دیگر با انگیزه قوی داد و ستد داشته باشد؛ چراکه انسان متکی بر خدا با اطمینان کامل به کارزار زندگی گام می نهد و با تکیه بر نیرویی عظیم هیچ گاه متوقف و ناامید نخواهد شد (صدر، 1391 ب، ص 176).
در خصوص رابطه انسان با خود باید گفت بن مایه اصلی هویتی انسان از نگاه امام موسی، خدامحوری و فطرت پاک است که برگرفته از روح الهی دمیده شده در انسان است و هدفی جز رسیدن به حق و کمال و زیبایی مطلق و عدالت و رحمت بی پایان نداشته و در این راه هم بعد جسمانی و مادی او و هم بعد روحانی او مورد توجه و تلاش است (صدر، 1390، ص 87).
براساس مطالب پیش گفته نوع نگاه امام موسی درباره رابطه انسان با انسان های دیگر مشخص می شود. از نظر وی انسان به دلیل اجتماعی بودن هم تأثیرگذار و هم تأثیرپذیر در جامعه حاضر می شود؛ ولی بر این عقیده است که روابط انسانی باید بر مبنای ایمان به خداوند سازماندهی شود (صدر، 1392 ب، صص 103 -104). به باور او حقیقت جامعه به افراد و پیوند و تعامل آنها است و اگر بر پایه ایمان استوار شود، جامعه ای مؤمن پدید می آید. جامعه غیرمؤمن دارای چند هدف متناقض است، نظیر خدامحوری و خودمحوری یا خدا و نژادپرستی یا خدا و گروه گرایی؛ درحالی که جامعه مؤمن با هدف گذاری الهی و در سایه عمل صالح و تعاون و صبر به سمت سعادت حرکت می کند و فعالیت های اجتماعی به شکوفایی می رسد و دچار تناقض و بی انگیزگی نخواهد شد (صدر، 1390، صص 377-378).
4-5. اقتصاد انسان محور
در معرفت شناسی اقتصاد اجتماعی اسلام در اندیشه امام موسی صدر، اسلام دین عبادی صرف نیست، بلکه فرهنگ، آیین و رسالتی برای زندگی است. این مذهب برای تمام ابعاد زندگی انسان برنامه و دستورالعمل دارد و نظام اسلامی و صالح هنگامی استوار می شود که همه ابعاد فکری و اجتماعی آن در تمام وجوه زندگی انسان حاکم گردد. یکی از ابعاد مهم زندگی اجتماعی انسان بعد اقتصادی آن است. مکتب اقتصادی اسلام مکتبی است که از جهان بینی اسلام سرچشمه می گیرد و راه حلی که برای شکوفایی زندگی اقتصادی بشر ارائه می کند، مستقل و متفاوت از مکاتب مادی (سوسیالیسم و سرمایه داری) و ادیان دیگر است. در دین مبین اسلام مال و ثروت امانتی الهی است که در اختیار انسان قرار داده شده و نحوه بهره برداری از آن و کاهش و افزایش آن نیز در پرتو تعالیم وحیانی اسلام تبیین شده است. انسان جانشین خدا و حامل امانت الهی و مأمور به ساختن جامعه ای صالح و ایمانی است؛ بنابراین افزایش ثروت برای بهبود رفاه انسان ها و رشد اقتصادی می تواند سرعت و شتابِ قدم نهادن در راه خدا را افزون کند؛ البته به شرط اینکه جهت به درستی انتخاب شده باشد (فرخیان، 1391، صص 276-277).
امام موسی صدر درباره رابطه انسان با تولید و توزیع اقتصادی در جامعه اسلامی معتقد است ثروت همانند دیگر امکانات امانت الهی در دستان انسان است و او مالکیت و حاکمیتی بر آن ندارد؛ بنابراین اصل و اساس، انسان است نه ثروت و دیگر ابزارهای موجود بشری. بدین جهت در اقتصاد اسلامی نیروی انسانی مهم ترین و اولین عامل تولید به شمار می رود و این نیروی کار می تواند بدون قبول ضرر در سود شرکت کند؛ ولی مالک ابزار چنین حقی ندارد. فتنه خواندن ثروت در آیات قرآن کریم هم با این توضیح به خوبی فهمیده می شود (صدر، 1392 الف، ص 184).
رشد اقتصادی در اسلام فریضه و عبادت است و البته هدف از رشد خود انسان است؛ چراکه از رهگذر تلاش و کوشش در جهت پرورش استعدادهای فردی درجات افراد تعیین و موجب توسعه ای فراگیر، مردمی و عادلانه می شود. هرکس بیشتر برای بارورکردن استعدادهای خود -که به عنوان ودیعه ای الهی در وجود همه انسان ها نهاده شده- و آموزش حرفه و صنعت تلاش کند، به شایستگی ها و توانمندی های بیشتری برای کسب درآمد در فعالیت های مختلف اقتصادی دست می یابد و خود به خود نصیب بیشتری می یابد و این، مانع از انباشت ثروت در دست عده ای ثروتمند می شود؛ ازاین رو رشد اقتصادی در اسلام همه جانبه است. این رشد متوازن است و هدف از آن نه تنها افزایش تولید، بلکه عدالت در توزیع است. به نظر می رسد این راه توسعه اقتصادی که هم از نظر فلسفه و هم از جنبه عمل و سیاست گذاری از الگوهای مکاتب سرمایه داری و سوسیالیستی متفاوت است، شیوه ای است که مد نظر امام موسی صدر قرار دارد. اکنون می توان گفت با الهام از همین راه توسعه اقتصاد اسلامی است که مشاهده می شود در اولین فرصتی که رهبر شیعیان در لبنان پیدا می کند، به تأسیس مدرسه فنی - حرفه ای جبل عامل می پردازد (فرخیان، 1391، ص 279).
4-5-1. ارزش حقیقی کار و فعالیت اقتصادی در جامعه اسلامی
مکاتب گوناگون بشری دیدگاه های مختلفی درباره کار دارند. در اندیشه یونان باستان ازآنجاکه کار به بردگان اختصاص داشت، فعالیتی تحقیرآمیز و پست شمرده می شد و این دیدگاه در آثار فلاسفه یونان نیز وجود دارد (بدیع، 1364، ج1و2، ص 292). به تدریج در قرون وسطا و حاکمیت کلیسا بر اروپا، تشویق به انجام کار برای کسب درآمد به وجود آمد. با گذشت زمان در دوران رنسانس و شکل گیری عقاید جدید درباره انسان و دین و دنیا، کار جایگاه و اصالت خاصی یافت. در جهان بینی اسلامی، کار مفهوم ویژه ای دارد و آثار آن تمام صحنه هستی را می گیرد؛ چراکه از کار می توان به جوهره درونی افراد پی برد و وقتی این جوهره های درونی آشکار شوند و استعدادهای بالقوه به منصه ظهور برسند، می توان به وجود جامعه ای پویا امیدوار بود. کار و فعالیت در جامعه دارای نقش و کارکرد اساسی است. کار و جهاد، جامعه را به مرزهای توسعه و ترقی نزدیک می سازد و باعث آبادانی و رشد آن سرزمین می شود، علاوه بر آن کار و فعالیت، نتایج ارزنده ای را در جسم و روح انسان دارد. با توجه به فواید و نتایج مثبت کار در اجتماع و روحیه فرد، می توان کار را هم عمل صالح محسوب کرد؛ زیرا اثر کار در جهان بینی اسلامی فقط در ابعاد اقتصادی و تولید نیست، بلکه در نظام اخلاقی و تربیتی و اجتماعی و فرهنگی نیز نقش مؤثری ایفا می کند؛ ازاین رو انسان با کار - که در اندیشه اسلامی می توان آن را مترادف با عمل صالح قرار داد - جایگاه خود را در نظام عالم بهبود می بخشد و تکامل خود را محقق می کند. به اعتقاد موسی صدر عمل صالح عملی است که از ایمان به خدا سرچشمه می گیرد (صدر، 1391 الف، ص 159).
از نگاه امام موسی صدر کار در جامعه اسلامی همچون موجودی زنده غیر قابل ارزش گذاری و قیمت است و عبادتی است که سبب انسجام و پیوند هرچه بیشتر ارکان جامعه می شود. مؤمن در کار خود خداوند را در نظر می گیرد و قیمت اصلی کارش فارغ از مزد ظاهری آن تنها توسط خداوند معین خواهد شد؛ اما ارزش کار در جامعه ناصالح و مادی گرا که پیوندها از ماوراء الطبیعه گسسته شده، به شدت تنزل می یابد و جامعه را به شرکتی تجاری تبدیل می کند که عمل افراد با گرایشی منفعت طلبانه صرفاً در سود و زیان اقتصادی خلاصه می شود (صدر، 1392 الف، ص 234).
5. مؤلفه های اخلاقی
در جامعه صالحِ مد نظر موسی صدر، تربیت معنوی و تصحیح اخلاق فردی و اجتماعی جزو مؤلفه های مهم اجتماعی است. در سخنرانی ها و نوشته های وی درباره عدالت و تعادل باطنی بر محورهایی چون پرهیز از ریا و فساد و غیبت و توصیه به مهرورزی و تقویت حس مسئولیت تأکید فراوان شده است تا در سایه این اصل جامعه صالح و فاضل شکل گیرد؛ ازاین رو امام صدر در روزنامه الجریده چاپ بیروت مردم را به جامعه ای مالامال از اخلاق و زیبایی دعوت می کند (صدر، 1391 الف، ص 400). چنین فضای تحسین برانگیز اخلاقی و ایدئالی را که موسی صدر ترسیم می کند، می توان سرمایه ای بزرگ و معنوی در جامعه دانست؛ سرمایه ای که اگر جامعه از آن برخوردار باشد، روند تکاملی و متزایدی را طی خواهد کرد و روز به روز قادر خواهد بود مدارجی از حیات معقول را به دست آورد.
اخلاق و تجلی آن در جامعه ضامن استحکام و زمینه ساز رشد و بهروزی کلیت جامعه ای است که این اخلاقیات و رفتارها در آن نهادینه شده است؛ ازاین رو اخلاق همواره یک قلمرو مهم در زندگی اجتماعی و معرفتی فرد شناخته می شود و ضرورت برای جامعه صالح است. از نظر اسلامی ارزش های اخلاقی سلسله اصول کلی، ثابت و مطلق اند که تحت هیچ شرایطی تغییر نمی کنند؛ اما مصداق آنها تغییرپذیر است. از این منظر ملاک کلی ارزش اخلاقی، مصلحت عمومی فرد و جامعه و مصلحت واقعی انسان است؛ یعنی هر چیزی که موجب کمال واقعی انسان است نه چیزی که دلخواه افراد و مورد خوشایند آنها است (مصباح یزدی، 1376، ص 230)؛ بنابراین انسان مدار و محور اخلاق و ارزش ها نیست، بلکه باید بدان ها پایبند باشد. سر عینی بودن و مطلق بودن امهات قضایای اخلاقی آن است که این قضایا درواقع بیانگر وجود رابطه واقعی میان عمل اخلاقی و کمال نهایی و روحانی آدمی اند (واعظی، 1381، ص 96).
گفتنی است اخلاق مسئله ای جدا از جهان بینی نیست، بلکه رابطه ای دقیق و عمیق میان جهان بینی و نظریات اخلاقی وجود دارد؛ زیرا شناخت کمال مطلوب آدمی مسئله ای فلسفی است که به نوع جهان بینی افراد بستگی دارد (مصباح یزدی، 1384، ص 331)؛ اما سؤالی که اینجا مطرح است، این است که در جامعه صالحی که مد نظر موسی صدر است، اخلاق چه جایگاهی دارد و چه تأثیری در شکل گیری جامعه فاضله دارد. مؤلفه های اخلاقی صدر کدام اند؟ رابطه حق مداری و اخلاق در اندیشه اجتماعی صدر به چه صورت است؟
موسی صدر در خصوص جایگاه اخلاق در شکل گیری جامعه صالح می گوید: «اصل پایبندی به ارزش ها در مقام عمل، همان سنگ بنای ایجاد جامعه مؤمن است.
جامعه مؤمنی که بر روابط میان افراد و نسل ها و براساس عمل به رسالت آسمانی که کمال فرد و ادامه وجود او است، استوار است» (صدر، 1390، ص 323). تأکید موسی صدر در عمل کردن به رسالت آسمانی به عنوان کمال فردی مؤید این مطلب است که دین می تواند اجرای اخلاق را در جامعه ضمانت کند. اساساً اگر قرار است اخلاق به طور کامل تحقق یابد، باید براساس دین و با تکیه بر دین باشد. قدر مسلم این است که دین حداقل به عنوان پشتوانه ای برای اخلاق بشر ضروری است؛ زیرا دین از مجرای شریعت الهی می تواند انضباط های اخلاقی محکم و پولادین به وجود آورد.
از سویی دیگر امام موسی صدر قائل به تقدم اخلاق بر دین است و اساساً ارزش های اخلاقی را مسائل اجتماعی می داند که در درون خود، سازوکارهای آشنایی و بقای اصول اخلاقی و ارزشی را پایدار کرده باشد و زمینه رشد عوامل منفی و انحرافی را مسدود کرده باشد تا از این طریق مصونیت برای جامعه و اعضای آن به وجود بیاورد.
موسی صدر بخش اصلی در شکل گیری دین را اخلاق می داند و بر این باور است که اهتمام اصلی اخلاق اسلامی مبارزه شدید با عواملی است که مانع پیوند انسان با دیگر موجودات و مانع تعامل با سایر انسان ها می شود، نظیر ترس و غرور و کبر و بی رحمی (صدر، 1392 الف، ص 185).
5-1. حق مداری
جامعه باید در قلمرو یک نظام اخلاقی قوی حقوق فرد و اجتماع را به نحو دقیق مشخص کرده باشد تا افراد آن جامعه قادر به تشخیص حقوق یکدیگر باشند و خود را ملزم به رعایت آن بدانند. حق مداری به عنوان یکی از مؤلفه های اخلاقی جامعه صالح همواره مورد تأکید موسی صدر قرار گرفته است. درواقع حقوق ریشه در خلقت و آفرینش خاص انسان دارد؛ زیرا هر استعداد طبیعی در انسان مبنای یک حق طبیعی است (مطهری، 1366، ص 148). اخلاق نیز ریشه در سرشت انسان و ماهیت ویژه او دارد؛ زیرا اخلاق، نوعی گرایش خاص در انسان است و ریشه در من متعالی او دارد (مطهری، 1366، ص 126).
از دیگر سو عدالت یکی از محوری ترین و اساسی ترین امور در حوزه حقوق است که از سوی حقوق دانان مسلمان به معنای «دادن حق به ذی حق» تعریف شده است. از سویی دیگر عدالت از امهات مسائل اخلاقی نیز به شمار می آید. بر این اساس می توان گفت اولاً اخلاق می تواند یکی از منابع حقوق به شمار آید؛ همان طور که ناصر کاتوزیان می گوید: «هنوز هم اخلاق را باید مهم ترین منبع حقوق به شمار آورد. قانونگذار باید تا حد امکان به کاری فرمان دهد که مردم نیز آن را نیکو می شمارند...» (کاتوزیان، 1391، ص 45). ثانیاً اخلاق می تواند پشتوانه و تکیه گاهی برای حقوق محسوب شود. ضمن اینکه هرگاه در جامعه، حقوق افراد محفوظ و حقوق انسان ها تأمین شده باشد و عدالت تحقق یابد، زمینه برای اخلاق فاضله و پاک فراهم خواهد بود. تأمین حقوق انسان ها براساس عدالت با رشد اخلاقی جامعه نسبت مستقیمی دارد (مطهری، 1359، صص 64-65).
بر این اساس از مهم ترین مؤلفه های اخلاقی جامعه صالح در اندیشه موسی صدر پیروی از حق و احترام به حق در فکر و عمل است. هدف جامعه صالح و جامعه ایمانی سعادت حقیقی مبتنی بر عقل و شرع است؛ بدین معنا که انسان می کوشد در مقتضیات غرائز و نیروهای خود تعادل برقرار کند و تا آن اندازه در اقناع غرائز گام بردارد که او را از عبادت و معرفت خدا بازندارد و باعث تعدی به حقوق دیگران هم نشود و پیدا است که در پرتو این تعادل، سعادت انسان نیز تأمین می شود. این امر به گونه ای از رفعت مقام برخوردار است که باید منافع فرد و مصالح آن متناسب و در راستای مصالح اجتماعی باشد.
صدر حقیقت اجتماعی را که در اسلام ترسیم شده است، توجه کامل به همه جوانب شخصیتی و اجتماعی انسان و تمام فردیت او می داند که با حقوق سایر افراد در تنافی نیست و اتفاقاً در راستای تقویت مصالح اجتماعی است. وی اعمال متعارض را ناشی از تمایلات نفس اماره انسان می داند که با حق در تضاد کامل هستند. به اعتقاد وی در جامعه ترسیم شده در اسلام، همه امکانات و استعدادهای مثبت فرد بدون تعدی و تجاوز به دیگران صیانت و محافظت می شود. قداست بخشی به حقوق دیگران و حفظ کرامت انسانی سبب تبدیل زمینه های تجاوز و تعدی به میدان مسابقات خیرات و نیکی ها و کوشش های مثبت می شود (صدر، 1391 ب، صص 95 -96).
به اعتقاد موسی صدر تنها در صورتی حقوق افراد جامعه حفظ و حراست می شود که منبع این حق برگرفته از احکام الهی و واردشده از سوی حاکم شرع باشد. صحبت موسی صدر ازآن رو است که در جوامع سکولار و حقوقی بشر، منبع اصلی تعیین حق قانون است؛ درحالی که منبع اصلی تعیین حقوق در مکاتب الهی وحی است. خداوندی که انسان را خلق کرده و به نیازهای جسمی و روحی و فردی و اجتماعی مخلوق خویش آگاه است، حقوق و تکالیف او را نیز تشریع نموده و جزئیات آن را هم توسط حامل وحی و علم الهی او معین فرموده و مردم را امر به متابعت از رسول و رهنمودهای او کرده است. چه در مواردی که حقوق انسان براساس موازین طبیعی و فطرت انسانی و به زبان دیگر رابطه غایی معین شده است و چه در مواردی که حقوق به صورت تشریعی و موضوعه و به عبارت دیگر بر پایه رابطه فاعلی مقرر گردیده، هر دو از سوی پروردگار است و این کار شاق از عهده انسان برداشته شده است و به اعتقاد خداپرستان جایی که خدا است، نوبت قانونگذاری به بشر نمی رسد، مگر در موارد فرعی که باز مأذون به اذن او است (مکارم، 1377، ص 78). پس هنگامی که منبع تعیین حق از جانب پروردگار باشد، قطعاً حقوق تک تک افراد جامعه در آن محفوظ می ماند. در ادامه موسی صدر با قداست بخشیدن به حقوق دیگران درحقیقت تک تک افراد جامعه را ترغیب به رعایت حقوق هم نوعان می کند تا در پرتو این امر و با کمک مردم حق طلبی و عدالت خواهی و انصاف در جامعه گسیل شود و انسان ها به کمال شکوفایی و سعادت نائل شوند.
5-2. ایجاد فضای تربیتی در جامعه
در زمینه اجرای عادلانه قوانین حقوقی، اسلام روی نظام تربیتی جامعه تأکید و تکیه می کند؛ زیرا اجرای قوانین و احکام دینی در جامعه به بسترسازی و زمان بندی نیاز دارد. برای بازیابی خوبی ها در جامعه، سالم سازی استعدادهای افراد جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا کسی که آمادگی خوبی ها را ندارد، نمی تواند در این زمینه موفق باشد و جامعه ای که خوبی ها را به طور آشکار از خود نشان نمی دهد، هرگز نمی تواند جامعه خوبی باشد. از جامعه و فردی که زمینه های علمی و عملی ندارد، هرگز نباید توقع تخلق به احکام دقیق کمال را داشت، بلکه باید برای تحقق قوانین دیانت، مرزبندی و مرحله بندی کرد و با برنامه ای دقیق و جریانی درست زمینه و استعداد فرد و جامعه را شکوفا ساخت و زور و سختگیری های خشونت آمیز هرگز نمی تواند عامل اجرای احکام دیانت شود (صدر، 1391 ب، ص 57).
ازاین رو اسلام اصلاح اخلاقیات را زیربنای اصلاح جامعه می داند و تقریباً بخش اعظمی از پیام های قرآن بر محور اخلاق و تربیت ارائه شده است. صبر و شکیبایی، تواضع و فروتنی، صداقت و اخلاص عمل، تعاون و همکاری، نوع دوستی و نیکویی، سخاوت و مهرورزی، توجه به محرمات و نظایر آنها از جمله پیام های اخلاقی قران است که همه آنها از اصول ارزشی اجتماع انسانی است. این صفات و ارزش ها متضمن کمال انسان اند و رسیدن به مقام عبودیت و قرب حق، جز از طریق آراستن نفس به این صفات و ملکات، امکان پذیر نیست. درنتیجه انسان قرآنی موجودی است که برخلاف حیوانات بین آنچه در اول هست و آنچه می تواند بشود، خلأ و فاصله وجود دارد و این فاصله را باید با تربیت خویش پر کند. تربیت فرایندی بسیار گسترده است که گستره آن به تمامی ابعاد، توانایی ها، قابلیت ها و به همه شئون وجودی آدمی گسترانده شده است؛ اما فرایند اخلاق یکی از حیطه ها و ساحت های تربیت به شمار می آید؛ ازاین رو می توان گفت تربیت اقسام فراوانی دارد و از آن جمله، تربیت عقلانی، تربیت اخلاقی، تربیت عاطفی است؛ اما تعریفی که متناسب با بحث، اجمالاً از تربیت در نظر داریم، ایجاد و تقویت کمال اخلاقی در انسان است.
بی تردید یکی از ابعاد فکری امام موسی صدر مقوله تعلیم و تربیت و تزکیه نفس است که همواره به آن توجه ویژه داشت؛ ازاین رو می توان گفت امام موسی صدر پیش از آنکه سیاستمداری قاطع و انقلابی باشد یا در مقام مرجعی تام، مرجعیت و زعامت دینی را معنایی تازه بخشد، معلمی نمونه بود که توانست با دریافتی عمیق و ژرف از مبانی تعلیم و تربیت الهی به تربیت نسلی بپردازد که اکنون بار اصلی مبارزه با استکبار و صهیونیسم را بر دوش می کشد (صدر، 1391 الف، ص 302؛ صدر، 1390، صص 229-230).
به اعتقاد موسی صدر تربیت شخصی به تنهایی کافی نیست و کسانی که افقی فراتر دارند، مطلوبشان تحقق تربیت در جامعه صالح است؛ زیرا جامعه صالح عاملی مؤثر در سعادت فردی و اجتماعی است که به هر دو بعد فردی و اجتماعی ناظر است؛ ازهمین رو ایشان تربیت را هماهنگ با نظام هستی تفسیر می کند و به طور طبیعی جنبه های خاصی از تربیت را توضیح می دهد که به اعتقاد صدر روش خاص قرآن است که در آن هم تربیت فرد مورد توجه قرار می گیرد و هم تربیت جامعه. تربیت فرد به معنای تصحیح منش و رفتار انسان و کاشتن بذر کمالات اخلاقی و خصال متعالی انسانی در نهاد انسان از طریق امر به معروف و نهی از منکر و توجه به پرورش و تزکیه نفس ممکن است و تربیت جامعه از این رهگذر که محیطی فراهم شود تا انسان در آن محیط بتواند با انجام عمل صالح بذر کمالات اخلاقی را پرورش دهد؛ زیرا در اجتماع است که تربیت چنین انسانی به نمایش گذاشته می شود. صدر معتقد است انسانی که این گونه تربیت یافته به اصطلاح معاصر تصویری انقلابی از جهان بینی انسان است. شاید بتوان گفت منظور صدر از به کاربردن واژه انقلاب در جهان بینی این باشد که در این تعریف تربیت از فرد انسانی فراتر رفته و به دامن جامعه کشیده شده است و این یعنی تغییرات و اصلاحات مبنایی و بنیادی و زیربنایی.
نتیجه گیری
جامعه صالح از دیدگاه امام موسی صدر جامعه ای است که با محوریت اندیشه توحیدی و الهی شکل گرفته و براساس این ریشه رشد و نمو پیدا کرده است. اعتقاد و التزام به اندیشه الهی و عملی ساختن آن، به باور صدر منجر به برابری آحاد جامعه می شود که موجب وحدت در راه و اهداف جامعه می شود و رکود و بی ثباتی و اضمحلال آنها را خواهد زدود. افراد این چنین جامعه ای دارای کرامت اند که با اعتقاد به غیب الهی و امدادهای خداوندی و با باور خلیفه گری انسان بر روی زمین از جانب پروردگار از آزادی و عدالت بهره وافی می برند و مؤلفه های انسان شناختی یک جامعه صالح را رقم می زنند. این جامعه بسان پیکری یگانه همه اعضای خود را رشد می دهد و با این نگرش که فردیت نمی تواند ضامن سعادت و شادکامی افراد باشد، آنها را به تعامل و داد و ستدی لابد و الزامی تشویق می کند. این نگاه، مرهون اصل مساوات و برابری در آفرینش است که همگان به صورتی یکسان و کاملاً برابر باید از همه مواهب جامعه و امکانات آن براساس ظرفیت و تلاش خود بهره مند شوند. اقتصاد از نگاه امام موسی صدر، انسان محور است و در جامعه صالحی که مد نظر موسی صدر است، ارزش حقیقی کار و فعالیت های اقتصادی نمایان می شود؛ چراکه قیمت گذاری از سوی خداوند صورت می گیرد. حاکم بودن جهان بینی الهی اشکالات تفکرات اومانیستی و مارکسیستی را ندارد و مساوات و برابری انسان ها را در برابر قانون به دنبال خواهد داشت؛ اما برقراری این ایدئولوژی در سایه سار مؤلفه های حق مداری و ایجاد فضای تربیتی مناسب براساس اخلاق میسر خواهد بود. اگر اخلاق نباشد، نمی توان دیگر مؤلفه های جامعه صالح را هم باورمند شد و هم بدان التزام عملی داشت؛ به دیگر سخن اخلاق گوهر اصلی جامعه صالح است که بالاترین اولویت را به خود اختصاص می دهد و دیگر عناصر را به دنبال خود می کشد. چه بسا جامعه چندی بدون اخلاق بتواند زیست کند و برخی از مظاهر عدالت را به اجرا درآورد، اما پایداری و سعادت همگانی جز قرار گرفتن در زیر چتر اخلاق میسر نخواهد شد که این امر را امام موسی به درستی درک کرده و در صدد تبیین و اجرای آن برآمده است.
فهرست منابع
* قرآن کریم
1. آشوری، داریوش. (1387). دانشنامه سیاسی (چاپ شانزدهم). تهران: نشر مروارید.
2. اصیل، حجت الله. (1381). آرمان شهر در اندیشه ایرانی (چاپ دوم). تهران: نشر نی.
3. بدیع، امیرمهدی. (1364). یونانیان و بربرها (ج1 و 2، مترجم: احمد آرام، چاپ دوم). تهران: نشر پرواز.
4. تقوی، سیدمرتضی. (1375). سخنی در مفهوم جامعه دینی. فقه اهل بیت^، ش 7، صص 115-162.
5. توسلی، غلامعباس. (1369). نظریه های جامعه شناسی (چاپ اول). تهران: انتشارات سمت.
6. ستوده، هدایت الله. (1385). تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام از فارابی تا شریعتی (چاپ دوم). تهران: نشر ندای آریانا.
7. صدر، سیدموسی. (1390). حدیث سحرگاهان (گفتارهای تفسیری) (مترجمان: علیرضا محمودی و مهدی موسوی نژاد، چاپ اول). تهران: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.
8. صدر، سیدموسی. (1391الف). برای زندگی (گفتارهای تفسیری) (مترجم: مهدی فرخیان، چاپ دوم). تهران: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.
9. صدر، سیدموسی. (1391ب). نای و نی (جستارهایی درباره اسلام، انسان، لبنان، مقاومت) (مترجم: علی حجتی کرمانی، چاپ دوم). تهران: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.
10. صدر، سیدموسی. (1392 الف). ادیان در خدمت انسان (جستارهایی درباره دین و مسائل جهان معاصر) (مترجم: گروه مترجمان، چاپ دوم). تهران: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.
11. صدر، سیدموسی. (1392ب). انسان آسمان (جستارهایی درباره امیرالمؤمنین(ع)) (مترجم: احمد ناظم، چاپ اول). تهران: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.
12. صفائی حائری، علی. (1387). انتظار درس هایی از انقلاب (دفتر اول). قم: انتشارات لیله القدر.
13. صلیبا، جمیل. (1370). واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعی (مترجمان: برک نیسی و سجادی). تهران: انتشارات حکمت.
14. علوی تبار، علیرضا. (1377). جامعه مدنی و ایران امروز. تهران: انتشارات نقش و نگار.
15. فارابی، ابونصر. (1368ق). آراء اهل المدینة الفاضله. قاهره: مطبعة الحجازی.
16. فرخیان، مهدی. (1391). اندیشه ربوده شده (چاپ اول). تهران: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر.
17. کاتوزیان، ناصر. (1391). مقدمه علم حقوق. تهران: شرکت سهامی انتشار.
18. گویج، ژرژ؛ و دیگران. (1347). طرح مسائل جامعه شناسی امروز (مترجم: عبدالحسین نیک گهر). مشهد: دانشگاه مشهد.
19. مصباح یزدی، محمدتقی. (1368). جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن (چاپ اول). تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
20. مصباح یزدی، محمدتقی. (1376). پیش نیازهای مدیریت اسلامی. تهران: مؤسسه امام خمینی&.
21. مصباح یزدی، محمدتقی. (1384). نقد و بررسی مکاتب اخلاقی. قم: انتشارات مؤسسه امام خمینی&.
22. مطهری، مرتضی. (1359). بیست گفتار. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
23. مطهری، مرتضی. (1366). فلسفه اخلاق. قم: نشر صدرا.
24. مکارم، محمدحسن. (1377). مدینه فاضله در متون اسلامی (چاپ اول). قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
25. مور، تامس. (1361). آرمان شهر یوتوپیا (مترجمان: داریوش آشوری و نادر افشار نادری). تهران: خوارزمی.
26. ناظرزاده کرمانی، فرناز. (1376). اصول و مبادی فلسفه سیاسی فارابی (چاپ اول). تهران: نشر دانشگاه الزهراء.
27. واعظی، احمد. (1381). جامعه دینی جامعه مدنی (چاپ چهارم). تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
پی نوشت: