ماهان شبکه ایرانیان

درباره فیلم ماندگار «ویلایی‌ها»؛

قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد +عکس

در «ویلایی‌ها» اقتضای فیلم آن است که زنان (همسران رزمندگان) به نسبت، بار آن را بر دوش گیرند؛ خیری با واکنش تحسین برانگیزش پس از دریافت شهادت همسرش، نشان داد برای روایت نمایش پیام فیلم، شایسته سهم و نقش آفرینی بیشتر بوده است.

قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد ! سرویس فرهنگ و هنر مشرق - تنها چند روز پس از آغاز تهاجم ارتش بعث عراق به ایران، مقامات دو کشور به واقعیت بزرگی پی بردند. صدام و صدامیان که با مقاومت جانانه مردم و رزمندگان ایران مواجه گردیده بودند، متوجه شدند تصرف تهران ظرف کمتر از یک هفته توهم و سرابی بیش نبوده است و مسئولان ایرانی نیز دریافتند به لحاظ زمانی افق روشنی برای پایان جنگ متصور نیست. این دو برداشت درست از جنگ تأثیرات جدی بر روند جنگ بر جای گذاشت. از جمله آن که پس از تغییر صحنه نبرد به نفع ایران با عملیات فتح المبین در سال 60 و اهمیت یافتن تدریجی حضور دائمی فرماندهان در مناطق عملیاتی و در نتیجه دوری مطلق آنها از خانواده‌ها و از طرفی هم نیاز و ضرورت ارتباط و توجه به خانواده و امور مربوط به آن، بحث حضور خانواده برخی از فرماندهان و به ویژه فرماندهان سپاه در شهرهای نزدیک به مناطق جنگی مطرح و اجرایی شد. با حضور این خانواده‌ها در این شهرها برگ ویژه‌ای در دفتر دفاع مقدس ثبت شد که تقریباً تا امروز به شکل روشن و دقیق بازخوانی نشده و عدم بازخوانی آن ضمن تضییع حقوق زنان بزرگ و گمنامی که با حضورشان در این مناطق یقیناً با آرامشی که برای همسران رزمنده‌شان ایجاد کرده بودند، نقش مهمی در سرنوشت جنگ داشتند، سبب بی‌اطلاعی و یا کم اطلاعی نسل‌های بعد و تاریخ ثبت شده جنگ، از حقیقتی زیبا، بزرگ و تأثیر گذار و درس آموز شده است.
 
قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد ! 
 
 
شمع‌های خاموش

خانم منیر قیدی با دستمایه قرار دادن این موضوع دقیق، ظریف و زنانه جنگی، فیلم«ویلایی‌ها» را به جشنواره امسال فیلم فجر عرضه کرد. اگر مخاطب با زمینه شناسی لازم و نگاه کنجکاو و دقیق پای فیلم بنشیند به نکته‌ای عظیم و ماندگار در دفاع مقدس پی می‌برد که در ظاهر به نسبت موضوع جنگ بسیار دور از ذهن می‌نماید و حال آنکه حقیقتی انکار ناپذیر و ثبت شده است. این نکته مهم عبارت است از حضور زنان ایثارگر در خط تماس جبهه که با درک هوشمندانه از این حضور پرخطر و پر مشقت و تأثیر گذار بر روند جنگ؛ همچون«شمعی خاموش» در خود سوختند و ساختند و آب شدند تا جبهه‌های نور و حق علیه باطل لحظه‌ای از حضور همسران مجاهدشان خالی و بی‌نصیب نماند.
 
 
قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد ! 
 
آنها نعره کشیدن و مرعوب ساختن دشمن را به همسرانشان واگذار کردند و «خاموشی و سوختن» را برای خود برگزیدند. خاموشی این شمع‌های عاشقانه‌ترین محافل معنوی و مسئولیت‌پذیری، نه به معنای بی‌نوری و تاریکی که به معنای نورافشانی و سوختن و آب شدن بی‌صدا بود تا اندک صدایی مردانشان را از آنچه که باید بکنند باز ندارد و چه بسا در مواقعی این «خاموش سوختن» بارها و بارها سخت‌تر و جانکاه‌تر از همه محنت‌های سنگینی بود که یک رزمنده در معرکه خون و آتش با انواع آن درگیر بود. آری تحمل دردهای طاقت فرسا و دم نزدن، بسیار سخت‌تر از احساس سوزش گلوله و ترکش دشمن است و این زنان بزرگ ایران زمین، این زنان روییده در خاک میراث اسلامی و تربیت یافته در مکتب عاشورا، آگاهانه و با چشم باز و استقبال از توفان اندوه و بلا این سرنوشت مباهات آمیز را برای خود و سرزمینی که باید بماند و همچون خورشید بتابد و امید و پشتیبان سیلی خوردگان و ستمدیدگان باشد، رقم زدند.
 
قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد ! 
 
اگر خانم نرگس آبیار با فیلم «شیار143» که از افتخارات تاریخ سینمای ایران و نه فقط سینمای دفاع مقدس شد و یکی از قفل‌های دفاع عزتمندانه را گشود و زیبا و واقعی همه دردهای یک مادر در فراق فرزند مفقودش را گشود؛ خانم منیر قیدی با فیلم «ویلایی‌ها» قفل دیگری را گشود و به بخشی از اندرونی دفاع مقدس وارد شد که برای زیبا و واقعی جلوه کردن، نیازمند روایتی زنانه بود.
 
 قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد !
 
طناز طباطبایی در نقش سیما،نامزد احتمالی دریافت سیمرغ نقش اول زن
 
 
اضطراب و انتظار

فیلم از لحاظ زمانی متعلق به سال 62 و 63 به بعد و از لحاظ جفرافیایی در حومه اندیمشک است. جایی که در لابه‌لای درختهای بلند اکالیپتوس، چند ویلا با فاصله اندک از یکدیگر قرار دارند. این ویلاها در اختیار خانواده تعدادی از فرماندهان سپاه است. تعداد این خانواده‌ها به ده نمی‌رسد. همچنانکه تعداد کلی افراد حاضر در این مجموعه ویلایی هم از پانزده نفر فراتر نمی‌رود. ظاهراً خانم خیری نه از حیث سن که به لحاظ شخصیتی، بزرگ این جماعت است و زمانی که ماشین هایس که کارهای پشتیبانی را انجام می‌دهد، از راه می‌رسد و وسایل و یا نامه و پیامی می‌آورد، این خانم خیری همسر حمید خیری از فرماندهان سپاه است که به طرف ماشین می‌رود و آنها را از الیاس، بسیجی کم سن و سال که علاقه بروز یافته‌ای به نادره، دختری جوان در این جمع دارد، تحویل می‌گیرد.
 
 قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد !
 
 بانو ثریا قاسمی در نمایی از فیلم در نقش عزیز خانم ، کاندید احتمالی سیمرغ نقش مکمل زن
 

ورود ماشین «هایس» به مجموعه ویلاها و پیاده شدن زنی مسن،عزیزخانم( ثریا قاسمی) ،از آن به همراه دو نوه کوچکش یکی پسر و دیگری دختر که با استقبال خانم خیری (پریناز ایزدیار)  مواجه می شوند، فضای یکنواخت لحظات ابتدایی فیلم را به هم می‌زند و این تغییر فضا زمانی بیشتر احساس می شود که ماشین پیکانی از راه می‌رسد و خانم جوانی که پوشش وی نسبت به پوشش ساکنان ویلاها متفاوت به نظر می‌آید، با خشم و عصبانیت از آن پیاده می‌شود و با همان حال عصبانی با صدای بلند، سراغ دو فرزندش(نوه‌های عزیزخانم) را می‌‌گیرد که در نهایت مشخص می‌شود وی سیما، عروس عزیزخانم و سیما،همسر داوود ( طناز طباطیایی)  پسر عزیزخانم است که در جبهه مسئولیت مهمی به عهده دارد. سیما که پاسپورت سفر به کانادا را دارد و به نظر می‌رسد با همسرش(داوود) به سبب برخی باورها به مشکل خورده است قصد دارد فرزندانش را از عزیزخانم بگیرد و با خود به کانادا نزد خواهرش ببرد که با وساطت خانم خیری و دعوت وی به آرامش و پس از آن هم گم شدن پاسپورتش که در ادامه معلوم می‌شود عزیزخانم آن را برداشته و به نزد پسرش داوود فرستاده، در جمع ویلایی‌ها ماندگار می‌شود.
 
 قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد !
 
حضور سیما با افکار و عقاید خاص که از هر جهت در تعارض با اعتقادات سایر ویلایی‌ها است؛ چالش مهمی در روند فیلم به حساب می‌آید که کارگردان با ایجاد این چالش ابزار مهمی را برای کشاندن مخاطب به عمق بیشتر آنچه که دنبال می‌کند، به کار می‌گیرد؛ با ورود سیما به جمع ویلایی‌ها و تکمیل نقش‌هایی که کارگردان برای بازگویی پیامش لازم داشت و بازگشت ماشین هایس به مجموعه و تسلیم اجناس و نامه‌ای به خانم خیری و واکنش ساکنان ویلاها که بیشتر در یکجا گرد آمده بودند؛ فضای جدیدی پیش روی مخاطب گذاشته می‌شود؛ فضایی که از واکنش ساکنان که با سکوت نظاره‌گر آن هستند، معلوم می‌َشود که آنها با این صحنه کاملا آشنایند و بارها و بارها شاهد آن بوده‌اند.
 
 قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد !
 
 پریناز ایزدیار در نقش خانم خیری، کاندیدای احتمالی نقش مکمل زن
 
به غیر از سکوت پرسشگر، آنچه که در این صحنه مخاطب را مضطرب می‌کند؛ اضطرابی است که در چشمان تک تک ویلایی‌ها موج می‌زند. این اضطراب زمانی به اوج می‌رسد و کشنده می‌شود که با انتظاری گنگ و به مراتب آزاردهنده‌تر از آن اضطراب در می‌آمیزد و به همراه گامهای خانم خیری به سوی کسی می‌رود که خبر و نامه به وی تعلق دارد. گیرنده نامه معمولا پیش از دریافت نامه، می‌داند که چه بر سرش آمده و باید مصیبت از دست دادن همسر جوان و مجاهدش را بپذیرد. به دنبال این صحنه که در اشکال مختلف سه چهار بار تکرار می‌شود؛ سایرین به زن مصیبت زده، در جمع آوری وسایل و آماده شدن برای سفر به شهرش کمک می‌کنند؛ این همه در حالی اتفاق می‌افتد که سیما با دیدن آن، به تدریج از چالش اولیه‌اش کاسته می‌شود و حتی زمانی که با خبر می‌شود قرار است در آن شب داوود  از خط مقدم به عقب بازگردد و به دیدن وی برود اما با وجود شب بیداری سیما، این ملاقات میسر نمی‌شود و صبح پیک موتوری به مجموعه وارد می‌شود و سراغ عزیزخانم را می‌گیرد و سیما دچار دلشوره می‌شود و خود را همسر داوود و عروس عزیزخانم معرفی می‌کند و با نگاه مبهم پیک موتورسوار مواجه می‌شود و به معراج می‌رود و عزیزخانم را کنار جسدی که بر روی آن ملافه کشیده شده می‌ّبیند و با کنار زدن ملافه از چهره جنازه و غریبه یافتن آن، نفس راحتی می‌کشد، همه حاکی از آن است که سیما هم به لحاظ عقیده مشابه ویلایی‌ها شده و حال و هوای شهادت وی را نیز متحول ساخته است.
 
اوج ماجرا
 
قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد ! 

اوج ماجرا آنجا بروز می‌کند که پیک از راه می‌رسد و نامه‌ای برای شخص خانم خیری به همراه دارد. با آمدن پیک، ساکنان مجموعه، کوچک و بزرگ، دوباره به شکل گذشته جمع می‌شوند و نگاه‌های اضطراب و انتظار شکل می‌گیرد با این تفاوت که این بار خانم خیری به جای رفتن به سمت یکی از خانم‌ها مستقیم به سوی ویلای خودش می‌رود و ساکنان متوجه می‌شوند که دست تقدیر این بار خانم خیری را هدف قرار داده و دو دختر خردسال وی یتیم شده‌اند.
 
 
قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد ! 
 
 
مونس خانم خیری که معمولا در چنین لحظاتی خودش مونس دیگران بود، سیما است. کارگردان در این صحنه مخاطب را به پنهانی‌ترین بخش وجودی انسان که در این قضیه خانم خیری آن را نمایندگی می‌کند، می‌کشاند و از زبان وی خطاب به سیما می‌گوید هر بار که چنین نامه‌هایی می‌آمد و پی می‌ّبردم که باید آن را به دیگران بدهم در درون خوشحال می‌شدم و اقرار می‌کند از این بابت ناراضی و ناخوش است که سیما با پاسخی سنجیده و هوشمندانه به او گوشزد می‌کند که این امری طبیعی است و او نباید به این سبب خود را ملامت کند.
 
 
 
 
 قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد !
 
پس از آن خانم خیری در حالی که وسایلش را جمع می‌کند، دو دختر خردسالش را که بهانه پدر گرفته‌اند، با گفتن این که باید به دیدن مادربزرگ برویم تسلی می‌دهد، با تک تک ساکنان باقی مانده خداحافظی می‌کند و زمانی که به سیما می‌رسد می‌گوید: شما ماندگار شده‌اید؟ و وی پاسخ می‌دهد: منتظر می‌مانم تا داوود بیاید؛ از طرفی هم الیاس پس از شنیدن کلامی به ظاهر تلخ از نادره، ماشین هایس را به کس دیگری تحویل می‌دهد و خود عازم خط مقدم می‌شود و نادره را چشم انتظار می‌گذارد. رفتن الیاس و چشم انتظار ماندن نادره و نیز رفتن خانم خیری و ماندن سیما برای دیدن داوود، به معنای پایان فیلم نیست، به معنای آن است که تا پایان دفاع مقدس خانم‌های خیری و هم ویلایی‌های دیگری بارها و بارها به مجموعه این ویلاها آمدند و با شهید شدن همسرانشان جای خود را به دیگران دادند و آنقدر این حماسه آفرینی ناپیدا و «خاموش سوختن» را در امتداد یک نسل تکرار کردند تا در نهایت ملتی شاهد نواخته شدن سرود پیروزی شد.
 
 
 قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد !
 
منیر قیدی کارگردان فیلم ویلایی‌ها، کاندیدای احتمالی سیمرغ در بخش فیلمنامه و کارگردانی
 
 
 قفل صندوق اسرار دفاع عزتمندانه همسران شهدا گشوده شد !
 
سعید ملکان تهیه کننده فیلم گوشه سمت راست، گوشه سمت چپ حبیب ایل بیگی رئیس شورای اداره نظارت و ارزشیابی

اگر موضوع فیلم «شیار 143» ایجاب می‌کرد همه بار فیلم بر دوش یک زن(مادر) قرار گیرد و وی یک تنه و بسیار هنرمندانه آن را بر دوش بکشد و خیل تماشاگر اشک ریز را با خود به این سو و آن سو ببرد و جرعه جرعه درد فراق مادری را برجام وجودشان جاری کند، در «ویلایی‌ها» هم اقتضای فیلم آن است که زنان (همسران رزمندگان) به نسبت، بار آن را بر دوش گیرند که در این میان سهم خانم خیری همانگونه که گفته شد به سبب شخصیت و نه سن بیش از دیگران بود که با واکنش تحسین برانگیزش پس از دریافت شهادت همسرش، نشان داد برای روایت نمایش پیام فیلم، شایسته سهم و نقش آفرینی بیشتر بوده است. با اینکه ظرفیت بخش‌هایی از داستان فیلم بسیار زیاد به نظر می‌رسد تا حدی که برخی از بازیگران نتوانستند تمام آن ظرفیت را پر کنند که این خود موجب بازماندن راه برای سایر رهپویان است؛ اما فیلم در کل مزیت‌هایی دارد که بی‌شک آن را همنشین چندین سیمرغ ساخته است،‌ تا نظر دیگران چه باشد.      
     ***رضا گرمابدری
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان