توحید در خلق و امر
مقدمه: یکی از شاخه های توحید توحید در خالقیت است. توحید در خالقیت یعنی اینکه در جهان هستی، بیش از یک خالق اصیل و مستقل نداریم و خالقیت علل دیگر در طول خالقیت او است و به اذن و فرمان او صورت می گیرد. قرآن مجید در آیات زیادی این معنی را با استدلال اثبات کرده است ما در اینجا بخشی از این استدلالات را از کتاب خدا از دیدگاه قرآن نوشته شهید مظلوم آیه الله دکتر بهشتی تقدیم می داریم.
نخستین آیات قرآن که بر پیغمبر اسلام(ص) وحی شد تا رسالتی را که در زمینه توحید بر عهده اش گذارده شده است به وی ابلاغ کند، با اشاره به «خلق و امر» آغاز می شود:
اقرا باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرا و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم.
بخوان به نام خدایت که آفرید. انسان را از لخته خون آفرید. بخوان که خدای تو از همه پرارج تر است. هم او که بکار بردن قلم را یاد داد. به آدمی آنچه را نمی دانست آموخت. (1)
از آیات قرآن چنین استفاده می شود که بسیاری از اعراب بت پرست به «توحید در خلق و امر» معتقد یا لااقل برای پذیرش آن آماده بودند.
و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض و سخر الشمس و القمر لیقولن الله فانی یؤفکون.
و اگر از آنها بپرسی، آسمانها و زمین را چه کسی آفریده و خورشید و ماه را چه کسی زیر فرمان آورده است، خواهند فت خدا، پس بیراهه به کجا برده می شوند؟ (2)
آیه های 16 از سوره لقمان، 9 تا 13 و 87 از سوره زخرف نیز در همین زمینه است، ولی در عین حال کسانی هم بوده اند که از توحید در خلق و امر غفلت داشته اند و قرآن از آنان خواسته است که اگر از معبودهای دیگر در زمینه «آفرینش » یا «کارگردانی جهان »، هنری سراغ دارند نشان دهند:
خلق السموات بغیر عمد ترونها و القی فی الارض رواسی ان تمید بکم و بث فیها من کل دابة و انزلنا من السماء ماء فانبتنا منکل زوج کریم. هذا خلق الله فارونی ماذا خلق الذی من دونه بل الظالمون فی ضلال مبین.
آسمانها را بدون ستونهایی که بینید آفرید و در زمین لنگرها افکند تا تعادل شما را بر هم نزند; و انواع جانوران رابر روی زمین پراکنده ساخت. و ما از آسمان آب فرستادیم و با آن، انواع جفتهای پرارج را در زمین رویاندیم. این آفرینش خداست، حالا به من نشان دهید دیگران چه آفریده اند، ولی ستمگران آشکارا در گمراهی اند. (3)
قل اریتم شرکاءکم الذین تدعون من دون الله ارونی ماذا خلقوا من الارض ام لهم شرک فی السموات ام اتیناهم کتابا فهم علی بینة منه بل ان یعد الظالمون بعضهم بعضا الا غرورا. ان الله یمسک السموات و الارض ان تزولا و لئن زالتا ان امسکهما من احد من بعده انه کان حلیما غفورا.
بگو راستی به من نشان دهید این شریکهایی که شما به جای خدا به نیایش آنها می پردازید، چیزی از من را آفریده یا در (آفرینش) آسمانها شرکتی داشته اند، یا به اینان کتابی داده ایم و آنها در (مذهب شرک) بر دلیلی روشنگر از آن کتاب تکیه دارند، نه،راستش اینکه ستمگران فقط یکدیگر را با وعده های فریبنده گول می زنند. خدا آسمانها و زمین را از سقوط نگه می دارد و اگر سقوط کنند دیگر کسی نیست که آنها را نگهدارد، او همواره بردبار و آمرزشگر بوده است. (4)
قرآن به آنها که در ناتوانی خدایان ساختگی تردید دارند، می گوید قدری بیشتر بیندیشید تا این واقعیت آشکار را درک کنید:
قل من رب السموات و الارض قل الله قل افاتخذتم من دونه اولیاء لا یملکون لانفسکم نفعا و لا ضرا قل هل یستوی الاعمی و البصیر ام هل تستوی الظلمات و النور ام جعلوا لله شرکاء خلقوا کخلقه فتشابه الخلق علیهم قل الله خالق کل شیی ء و هو الواحد القهار.
بگو: خداوندگار آسمانها و زمین کیست؟ بگو: بنابراین آیا برای خود غیر از او صاحب اختیارانی برگرفته اید که حتی سود و زیان خودشان هم به دستشان نیست؟ بگو آیا نابینا و بینا، یا تاریکی و روشنایی برابرند، یا کسانی را شریک خدا قرار داده اند که آفرینشی چون آفرینش او دارند و در نتیجه در کار آفرینش، مطلب بر آنها مشتبه شده است؟ بگو خدا آفریده گار همه چیز است و اوست یکتای چیره. (5)
و باز از آنها که اندیشه شان به اندازه کافی رسا نیست خواسته است که به این مثال ساده توجه کنند:
یا ایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و لواجتمعوا له و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب. ما قدروا لله حق قدره ان لقوی عزیز.
ایها الناس، برای شما مثلی زده شده، به آن گوش دهید. اینها که شما به جز خدا به نیایش آنها می پردازید اگر همه با هم جمع شوند یک مگس هم نخواهند آفرید، حتی اگر مگس از آنها چیزی برباید، از چنگ او بیرون نخواهند کشید، آری خواهان و خواسته هر دو ناتوانند. به راستی اینان خدا را آنطور که شایسته اوست نشناخته اند. خدا نیرومند و گرانقدر است. (6)
آیه های 40 سوره روم، 1 تا 4 سوره فرقان، 3 سوره فاطر و 43 سوره زمر، همه بروی این نکته تکیه دارند که درباره خلق و امر، یعنی آفرینش جهان و فرمانروایی بر آن درست بیندیشیم و پس از آنکه به کمک اندیشه درست و منطقی در این زمینه، به اختصاص خلق و امر به خدا پی بردیم، نیایش و پرستش را نیز مخصوص او بدانیم.
آیه 54 سوره اعراف بانگ می زند: «آگاه باشید! خلق و امر یکسره از آن خداست، پس تنها اوست که بر شما سمت خدایی دارد.»
ان ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین.
خداوندگار شما همان خداست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت (فرماندهی عالم) قرار گرفت. روز را به شب همی پوشاند که شتابان در پی آن برمی آید، و خورشید و ماه و ستارگان را «هم او آفرید»، همه رام فرمان او، هان که آفریدن و فرمان دادن یکسره از آن او است، والا باد خدا، خداوندگار همه جهانیان. (7)
دلایل قرآن بر توحید در خلق و امر
قرآن نظام یکسره، به هم پیوسته، و یگانه ای را که در سراسر جهان است، دلیلی روشن بر یگانگی آفریدگار و فرمانروای جهان می شمرد، و از ما می خواهد که به این نظام و استواری و همه گیری آن بیندیشیم و از این راه به «توحید خلق و امر» پی بریم.
و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم. ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من کل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخرین بین السماء و الارض لایات لقوم یعقلون.
خدای شما خدایی است یکتا، جز او، آن رحمان مهربای، خدایی نیست. در آفرینش آسمانها و زمین، و در پی هم آمدن شب و روز و کشتیها که در دریا به سود مردم روانند، و آبی که از آسمان فرستاده و با آن زمین را پس از مرگ باز زنده کرده است و در آن انواع جانوران را پراکنده، و در گردش بادها و ابری که در میان آسمان و زمین زیر فرمان است، نشانه هایی است برای مردمی که خرد خود را بکار اندازند. (8)
آیه های 94 تا 99 سوره انعام، 58 سوره اعراف; 3 تا 6 و 67 و 68 سوره یونس; 10 تا 20، 65 تا 74 و 80 و 81 سوره نحل; 12 سوره اسراء: 33 تا 41 سوره یس; 1 تا 5 سوره جاثیه و دهها آیه دیگر از سوره های مختلف قرآن، با تعبیرهای گوناگون توجه انسان را به نشانه های گویایی که در نظام استوار جهان، بر یگانگی آفریدگار و کردگار جهان است، جلب می کند.
ابطال فرضیه چند خدایی
قرآن فرضیه چند خدایی را به صورت زیر طرح و ابطال کرده است:
ما اتخذ الله من ولد و ما کان معه من اله اذا لذهب کل اله بما خلق و لعلا بعضهم علی بعض سبحان الله عما یصفون. عالم الغیب و الشهادة فتعالی عما یشرکون.
خدا کسی را به فرزندی نگرفته و هرگز با او خدایی نبوده است، و گرنه هر خدایی آنچه را که خود آفریده از بین می برد و برخی از خدایان بر برخی دیگر برتری می یافتند، پیراسته باد خدا از آنچه اینان درباره اش می گویند، دانای نهان و آشکار، والا باد او از آنچه اینان شریک او می شمرند. (9)
اگر جهان چند آفریدگار داشته باشد، رابطه این آفریدگارها با جهان، باید به یکی از چند صورت زیر باشد:
یکی اینکه هریک از آنها صاحب اختیار و فرمانروای بخشی از جهان باشد، علی القاعده بخشی که خودش آفریده است. در این صورت باید در هریک از بخشها نظامی باشد مستقل از نظام بخشهای دیگر، بدون هیچ وابستگی به آنها، ولی می بینیم که سراسر جهان قلمرو یک نظام است، نظامی یگانه و به هم پیوسته.
دیگر آنکه از میان این آفریدگارها و فرمانرواهای منطقه ای، یکی از همه برتر و بر دیگران حاکم باشد و به کار آنها وحدت و هماهنگی عمومی دهد، در این صورت تنها همین یکی است که واقعا فرمانروای کل جهان است و دیگران کارگزاران اویند.
سوم اینکه هریک از این خدایان به تنهایی بر سراسر جهان فرمانروایی داشته باشد و در هر مورد هرطور بخواهد فرمان دهد و عمل کند، در این صورت کار به هرج و مرج می کشد و دیگر قانون و نظامی باقی نمی ماند. به گفته قرآن:
لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا فسبحان الله رب العرش عما یصفون.
اگر در آنها (یعنی در آسمان و زمین) به جز خدا، خدایان دیگری بودند، نظام آن در برهم می خورد، بنابراین پیراسته باد خدا، خداوندگار تخت «فرمانروایی جهان »، از آنچه اینان درباره اش می گویند. (10
به این ترتیب، یگانگی و سرتاسری بودن نظام عالم، فرضیه چند خدا با چند قلمرو را نفی می کند، و استواری این نظام، فرضیه چند خدا در یک قلمرو را.
اما این فرض دیگر که دو یا چند خدا بر سراسر جهان فرمانروایی کنند، و همه وقت و همه جا با هم هماهنگ باشند، و یک جور بخواهند و یک جور فرمان دهند، فرضی خیالی است; زیرا دو تا بودن یا چندتا بودن، خود به خود ایجاب می کند که خدایان لااقل در یک جهت با هم ناهمسان باشند و این ناهمسانی خود به خود درخواست و فرمان آنها، و لو در یک مورد هم باشد، اثر خواهد گذارد.
صدرالمتالهین به این آیات و استدلالی که در آنها آمده اشاره می کند و می گوید:
راه دیگر برای اثبات یگانگی خدا در خدایی و فرمانروایی اش این است که یگانگی و یکپارچگی جهان، دلیل یگانگی خدای فرمانروای جهان است. این همان راهی است که معلم مشائین ارسطاطالیس رفته و در کتاب الهی به آن اشاره شده است. (11)
در جای دیگر باز به این مطلب اشاره می کند و می گوید:
... بنابراین دائره هستی دائره ای است یکتا که حدود آن و قوسهای آن به یکدیگر پیوسته، و در کثرت آن وحدتی پدید آورده و برهانی راستین بر یکتایی پدیدآورنده و پردازنده آن و کاردانی، توانایی، بزرگواری و مهربانی او است. والا باد نام خداوندگار تو، آن شکوهمند بزرگوار، چون اگر سرای هستی یکی است، سازنده آن هم جز یکی نتواند بود «و الله من ورائهم محیط » (12) و خدا از پی آنها همه را فرا گرفته است. (13)
صدر المتالهین به دنبال این مطلب در صفحه های 19 و 100 تصریح می کند که اشاره کتاب الهی به این دلیل، در همان آیه هایی است که نقل کردیم.
علل و اسباب ارزش و نقش آنها
قرآن، در عین آنکه روی توحید در خلق و امر بدین پایه تکیه دارد، وجود علل و اسباب و نقش آنها را انکار نمی کند.
و الله انزل من السماء ماء فاحیا به الارض بعد موتها ان فی ذالک لایة لقوم یسمعون.
خدا از آسمان آب فرستاد و با آن زمین را پس از مرگش باز زنده کرد. در آن نشانه ای است برای مردمی که می شنوند. (14)
جمله «فاحیا به الارض »، یعنی با آن و به وسیله آن «زمین را زنده کرد»، وسیله شناختن آب برای زنده کردن زمین را به یاد می آورد.
آنچه از قرآن درباره «علل و اسباب و نقش آنها» استفاده می شود این است که آفریدگار توانا و دانا همه چیز را می داند و بر همه کار توانایی دارد; ولی جهان را با نظامی خاص آفریده، و در این نظام برخی از آفریده ها را عهده دار نقش معینی در پیدایش برخی از آفریده های دیگر کرده است; ولی آنها در ایفای این نقش کارگزاران فرمانبردار اویند، کارگزارانی که وظیفه ای را که به عهده آنها گذارده شده، بی چون و چرا و بدون کم و زیاد انجام می دهند، سرمویی از دستورش تخلف نمی کنند و یکسره زیر فرمان او هستند:
...و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره...
(15)
نیروی عظیم جاذبه خورشید در میدان اثر پهناورش، موجودی بس پر اثر است، ولی هر چه می کند طبق فرمان آفریدگار می کند. نیروی عظیم جاذبه زمین هم نیرویی است پرتوان، اما او هم در برابر اراده و فرمان خدا خاضع است، آیا نمی نگرند آنجا که آفریدگار اراده کند، به یک پرنده کوچک توانایی می دهد تا در برابر نیروی پرکشش جاذبه زمین بایستد و ساعتها در فضا بماند.
الم یروا الی الطیر مسخرات فی جو السماء ما یمسکهن الا الله ان فی ذلک لایات لقوم یؤمنون.
آیا پرندگان را ندیده اند چگونه در فضای آسمان زیر فرمان اند، تنها خداست که آنها را در فضا نگه می دارد، در این، برای مردمی که ایمان دارند نشانه هاست. (16)
خدای سبب ساز و سبب سوز
بنابراین نظام علت و معلول از نظر قرآن نظامی است نیرومند، پرارج و دارای اعتبار، و انسان با آنکه به کمک نیروهای خداداد و دانش و تدبیر روزافزونش می تواند در داخل این نظام به کارهایی شگفت انگیز دست زند، باز باید در همه تلاشهایش مواظب این نظام باشد و در همان حدود که روابط متقابل علت و معلول به او امکان عمل می دهد، عمل کند، وگرنه کوششهایش بی اثر می ماند. ولی همین نظام نیرومند و پراعتبار نیز مقهور اراده خداست، و اگر برای همین نظام نیرومند و پراعتبار نیز مقهور اراده خداست، و اگر برای انسان و موجودات دیگر عالم هستی، کم یا بیش، چهارچوبی نیرومند است، برای خدای سبب ساز، کمترین نقش چهارچوب بودن ندارد; زیرا همان خدای توانا و دانا که این اسباب را آفریده و به هر یک اثر و خاصیت، یا اثرها و خاصیت ها داده است، در هر لحظه می تواند اثر و خاصیت یک یا چند سبب را بگیرد و آنها را خنثی کند.
قالوا حرقوا و انصروا الهتکم ان کنتم فاعلین. قلنا یا نار کونی بردا و سلاما عری ابراهیم. و ارادوا به کیدا فجعلناهم الاخسرین.
گفتند او (ابراهیم) را بسوزانید و (از این راه) خدایانتان را یاری کنید، اگر کارکن هستید. گفتم ای آتش بر ابراهیم سرد و بی گزند باش. آنها خواستند به او نیرنگ زنند، اما ما آنها را سخت ناکام کردیم. (17)
به این ترتیب آنجا که لازم بداند با یک فرمان، با همان اراده و فرمانی که جهان و نظام آن را آفریده، آتش را از سوزندگی می اندازد.
مگر نه انسان دانا و توانای امروز تا آنجا پیش رفته که با استفاده از فرمانهای موجی و الکترونیکی، مین یا بمب آتش زایی را که خود ساخته خنثی می کند؟ پس چرا خدا نتواند چیزی را که خود ساخته با یک فرمان از کار و اثر بیندازید و خنثی کند؟
( رابطه میان خدا و علل و اسباب در برخی از آیین های دیگر نیز به همین صورت تقریر شده است.«او پانیشاد کنه » نیز از صحنه ای یاد می کند که برهما قدرت سوزاندن را از آتش سلب می کند: Kena)
برهما موقعی برای خدایان فتحی کرد و خدایان در این فتح مفاخرت می کردند و می گفتند فیروزی و بزرگی از آن ماست.
پس وی این را فهمید و در نظر آنها ظاهر شد و نشناختند و گفتند:
«این چه موجود عجیبی است؟»
پس به آگنی (آتش) گفتند: ببین این موجود چیست.
«بسیار خوب ».
پس پی این کار رفت و به وی گفت: «تو که هستی؟»
جواب داد: من «آگنی » هستم.
«در ذاتی مانند تو چه قدرتی هست؟»
«من می توانم آنچه را که بر روی زمین هست بسوزانم.»
پس خاشاکی پیش او نهاد و گفت بسوزان.
وی با سرعتی بر سر آن رفت، ولی نتوانست و برگشت و گفت:
«من نتوانستم دریابم این موجود عجیب چیست؟ (18)
برهما می تواند خاصیت سوزانندگی را از آگنی، یعنی رب النوع آتش بگیرد، به طوری که حتی از عهده سوزاندن یک خاشاک هم برنیاید.
معجزات و حوادث خارق العاده از دیدگاه قرآن
با این بیان که گفتیم، هرجا در جهان معجزات و حوادث خارق عادت رخ دهد، کمترین منافاتی با به رسمیت شناختن قانون علیت ندارد، زیرا قانون علیت می گوید: «هیچ پدیده ای بدون علت پدید نمی آید.»
از دید قرآن نیز هیچ پدیده ای بدون علت نیست، پدیده ای است با علت و علت آن اراده خاص خداست.
رویداد معجزات، نه تنها با اصل کلی قانون علیت منافات ندارد، بلکه با اعتبار و ارزش علمی و عملی نظام عادی علت و معلول نیز ناسازگار نیست; زیرا بشر در ارزش نهادن به قوانین علمی و تجربی که درباره نظام علیت طبیعی کشف کرده، هرگز در انتظار شناختن قوانین مطلق و استثنا ناپذیر طبیعی ننشسته است. همه کسانی که با علوم پیشرفته تجربی سروکار دارند، می دانند که بیشتر قوانینی که در این علوم به عنوان قوانین طبیعت معرفی می شوند، مشمول «قانون نسبیت »اند و طبیعت شناسان هوشیار و آگاه و پیراسته از غرور، هیچ گاه به ارزش و اعتبار مطلق و صددرصد این قوانین معتقد نیستند، ولی با وجود این، در ادامه بررسی های علمی و نتیجه گیریهای علمی و فنی، از همین قوانین نسبی استفاده و برآنها تکیه می کنند، مگر اینکه با پیشرفتهای علمی بعدی، بی اساس بودن آنچه یک قانون علمی تجربی شناخته می شد، ثابت شود.
در زندگی عادی و روزمره هم قرار همه ما بر این است که در انتظار ارزش و اعتبار صددرصد ننشینیم.
همه مردم عاقل دنیا برای مسافرت از ماشین، قطار، کشتی یا هواپیمایی که بوسیله مکانیسینهای ورزیده سرویس، و به وسیله راننده، ناخدا یا خلبان ورزیده و وظیفه شناس هدایت شوند، استفاده می کنند، با اینکه همه می دانند که بر هیچ یک از این وسایل صددرصد نمی توان اعتماد کرد; زیرا مجهزترین وسائل نقلیه که بوسیله مطلع ترین، ورزیده ترین، وظیفه شناسترین اشخاص سرویس و هدایت شود، ممکن است در بین راه آسیبی ببیند یا دچار نقص فنی شود و سرنگون گردد.
در تلاشهای علمی هم قرار دانشمندان بر همین است. هر دانشمند تجربه دیده آگاه و ورزیده می داند که با هر آزمایش تازه که در شرایط تازه یا با ابزارهای تازه صورت گیرد، ممکن است نکات تازه ای درباره طبیعت و مناسبات موجود طبیعی با یکدیگر کشف شود که روی قسمتی از نتیجه گیریهای علمی و فنی قبلی علوم تجربی، حتی نتیجه گیریهای قبلی خود این دانشمند، خط بطلان کشد، و ارزش یک یا چند قانون علمی پذیرفته شده را متزلزل کند، یا لااقل نشان دهد که فرمولهای علمی پذیرفته شده قبلی، در برخی موارد استثنائی، درست از کار درنمی آید و در این موارد استثنایی و کمیاب، علل و عوامل دیگری دست اندر کارند که فرمولیهای شناخته شده را از کار انداخته اند. در فرض اول، دانشمند در قانونی که قبلا بعنوان قانون علمی پذیرفته بود، تجدید نظر و آن را اصلاح می کند، و در فرض دوم اعتبار آن قانون را با درصدی بسیار بالا، مثلا 999999 در یک میلیون، تایید و در ادامه کاوشهای علمی خویش همچون گذشته بر آن تکیه می کند; با توجه به این که حوادث معجزه آسا و خارق عادت که در موارد بسیار استثنایی به فرمان الهی رخ می دهد، نسبت به مجموع حوادث عادی و طبیعی که در جهان روی می دهند بسیار ناچیز و حتی از یک در یک میلیون هم به مراتب کمترند، این نکته به خوبی روشن می شود که اعتراف به وقوع معجزات به اراده و فرمان خدا به ارزش و اعتبار علمی و عملی نظام عادی علت و معلول نیز لطمه می زند.
سبب شناسی و دور از پندارهای موهوم
یکی از تعالیم پرارزش قرآن درباره علل و اسباب، و ارزش و اعتبار آنها این است که در شناسایی علل و میزان تاثیر آنها، باید فقط بر علم، یعنی آگاهی روشن و بی ابهام، و بینه، یعنی دلیل روشنگر و ابهام زدا، تکیه شود، نه بر پندارهای واهی و بی اساس. اعتقاد واهی به عوامل خیالی فیزیکی، موجب عقب ماندگی در علم و صنعت و محرومیت از بهره گیری بیشتر از طبیعت می شود; نظیر آنچه بشر قرنها در زمینه «درد و درمان » گرفتارش بود و از تلاش صحیح در راه شناخت علمی آن دو، روی می گرداند، یا نظیر اعتقاد بی اساس و واهی که به تاثیر مرموز ستارگان داشت و فلک شناسی علمی و ابزارهای ارزنده فنی آن، از قبیل اسطرلاب را در خدمت طالع بینی از روی افلاک قرار داده و او را در مورد بسیار از تحرک بازداشته بود.
اعتقاد واهی به تاثیر عوامل موهوم و خیالی در زمینه متافیزیک، از این هم زیانبارتر است; زیرا انسان را از اصل عالی توحید منحرف می کند، و به دام خطرناک شرک می اندازد. به همین جهت آیات قرآن در زمینه علل و اسباب متافیزیکی با صراحت قاطعیت بسیار تاکید می کند که باید از اتکاء بر هرگونه ظن و گمان بپرهیزیم (19) و تنها بر «علم » یعنی آگاهی قطعی و روشن که از «برهان » (20) و «سلطان » (21) یعنی دلیل چیره و توانا و «بینه » (22) یعنی دلیل روشنگر به دست آید تکیه کنیم.
دعا
یکی از علل و اسبابی که خدا در کار انسان مؤثر قرار داده است «دعا» است; یعنی اینکه آدمی با تمام وجودش به خدا توجه کند، با او به راز و نیاز پردازد، خواسته خود را با او در میان نهد و از او کمک بخواهد. درست است که خدا همه چیز را می داند و از خواست قبلی و راز درونی همه کس آگاه است، ولی همانطور که او در مناسبات بشر با طبیعت، نظام کار و کوشش و عمل و بازده عمل را مقرر کرده، و نابرده رنج، گنجی، و ناکرده کار، مزدی، میسر نساخته، در مناسبات مستقیم انسان با خدا نیز نظام «دعا و استجابت » را مقرر ساخته است.
و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون.
و اگر بندگان من درباره من از تو بپرسند، من نزدیک و دعارس هستم، به دعای آنکس که مرا بخواند پاسخ می دهم، پس آنها هم دعوت مرا بپذیرند و مرا باور دارند، باشد که به راه آیند. (23)
مبادا کسی بگوید که مگر با دعای ما اراده خدا عوض می شود که از ما می خواهد دعا کنیم و از او چیزی بخواهیم؟ اراده خدا که قابل تغییر نیست.
این سؤال مشابه همان سؤالی است که در مورد کار و کوشش از یک طرف، و قضا و قدر از طرف دیگر شده، و بحث جنجالی «جبر و تفویض » و «امر بین الامرین » را بوجود آورده است.
آنجا هم گفته می شود: «مگر آنچه خدا برای هر کس خواسته، در ازل مقرر نشده، یا آنچه خدا خواسته و در ازل مقرر شده قابل تغییر است که از انسان کار و کوشش می خواهند؟» در آن بحث به این نتیجه رسیده ایم که کار و کوشش به هر حال مؤثر است، و مشکل مزبور را با این بیان حل کرده ایم که «خدا از ازل خواسته تا انسان به انتخاب و اختیار خود چنین و چنان کند و به این یا آن نتیجه برسد» اینجا هم با بیان نزدیک به آن، به این نتیجه می رسیم که خدا ازلی و تغییر ناپذیر است; ولی همان اراده ازلی و تغییر ناپذیر مقرر کرده است که بخش بزرگی از جهان هستی، یعنی بخش طبیعت، به جای «بودن » پیوسته در حال «شدن » باشد. در چنین بخشی خود به خود در هر لحظه پدیده های تازه ای به وجود می آیند که در پیدایش آنها عواملی قبلی مؤثرند، از جمله در برخی موارد کار من یا دعای من، که باز هم کاری از کارهای من است، نقشی و تاثیری دارد، نقشی که همان اراده ازلی بر عهده آن گذارده است.
بنابراین هم خدا ازلی و علم و اراده او ازلی است، و هم در هر لحظه پدیده های نوپدید می آیند که گاهی من، خواست من، کار من، دعای من در پیدایش آنها مؤثر بوده و نقشی داشته اند.
یساله من فی السموات و الارض کل یوم هو فی شان.
هر که در آسمانها و زمین است، روزی نیاز به سوی او می آورد، زیرا او هر روز در کاری است. (24)
اگر در دام سختیها گرفتار آمده ای نومید مشو و دست از تلاش مکش، حرکت کن و از خدا بخواه، زیرا تو هرگز نمی توانی پیش بینی قطعی کنی که راهی به سوی خلاصی از این سختیها نداری، «او هر روز در کاری است.» پس تو از کجا می توانی صددرصد خود را شکست خورده بدانی، شاید فردا وضعی نو پیش آید؟
در قرآن نمونه های متعددی از این رویدادهای نو، که برخلاف پیش بینی انسان بوده آمده است، از قبیل کمک خواهی فرزند خواهی حضرت زکریا(ع) (26) و ... با بررسی این نمونه های و نظایر آنها، به روشنی فهمیده می شود که از نظر قرآن «دعا» خود علت و سببی است مؤثر، همچون علل اسباب دیگر، یعنی همانطور که آفریدگار جهان در نظام علیت برعهده نور، حرارت، الکتریسیته، جاذبه و ... نقش گذارده و فلان گیاه یا فلان ترکیب شیمیایی را در درمان فلان بیماری مؤثر قرار داده، برعهده دعای واجد شرایط نیز نقشی گذارده و آن را در رسیدن انسان به خواسته هایش مؤثر قرار داده است. این تاثیر منحصر به آثار روانی و تلقینی دعا نیست. دعا از این نظر، آثار شناخته شده و شناخته ناشده فراوانی دارد، امید را زنده، اراده را تقویت، و بسیاری از توانهای خفته را در آدمیان بیدار می کند و او را به کار و کوششی که هرگز از او انتظار نمی رفت، وامی دارد; ولی تاثیر که قرآن برای دعا بیان می کند چیز است بیش از اینها و رساترین عبارت برای بیان این تاثیر است:
از دید قرآن دعا خود سببی است دارای اثر، و لازم نیست تاثیر آن حتما مربوط به آثار روانی آن از قبیل تقویت اراده و ... باشد.
دعا در کتابهای دینی دیگر نیز تقریبا به همین شکل عامل و سبب مؤثر در کار انسان و جهان شناخته شده است. نه تنها در کتابهای دینی سامی، بلکه در کتابهای مذهبی آریایی نیز به این بینش برمی خوریم. اوستا درباره دعا می گوید:
ای مزدا اهورا، آن دانایانی را که در راستی و منش نیک سزاوار شناختی آرزو برآور و کامروا کن، و چه می دانم سخن و خواهش برای رستگاری نزد تو کارساز و سودبخش است. (27)
تفاوت اساسی تعلیم قرآن درباره دعا، با تعالیم اوستا و کتب دینی دیگر نظیر آن در این است که در این کتابها دعا مخصوص آفریدگار جهان نیست. در اوستا چنین آمده:
ای مزدا اهورا، ای اردیبهشت، ای بهمن، نباید از برای این منش نیک که خواستار آنیم شما را آزرده کنیم، باید بکوشیم که سرود و ستایش خویش را پیشکش شما سازیم. شمایید که پیش از همه، مردمان را کامروا می سازید و از جهان معنوی برخوردار می کنید. (28)
در اوستا از این گونه عبارات فراوان آمده است، در صورتی که قرآن نیازخواهی را مخصوص خدا می شمرد و با تاکید فراوان از ما می خواهد که برای نیازخواهی دست دعا فقط به جانب آفریدگار جهان برداریم و از دست دعا بردن به سوی غیر او سخت بپرهیزیم، که غیر او هرکه و هرچه باشد کارگزار اوست; کارگزاری که پیش از خود نمی تواند هیچ تصمیمی بگیرد، چیزی به کسی بدهد یا چیزی از کسی بگیرید.
قل انما ادعوا ربی و لا اشرک به احدا
بگو من تنها خدای خویش را (به کمک) فرا می خوانم و هیچ کس را با او شریک نمی سازم. (29)
پی نوشتها
1- علق 1-5
2- عنکبوت، 61
3- لقمان، 10 و 11
4- فاطر، 40 و 41
5- رعد، 16
6- حج، 73 و 74
7- بسیاری از فلاسفه و دانشمندان اسلامی «خلق و امر» را به عالم خلق، یعنی عالم مادیات و عالم امر، یعنی عالم مجردات، معنی کرده اند. برای آگاهی بیشتر در این باره به مقاله جداگانه ای که چند سال قبل در این زمینه تهیه و در مکتب تشیع سالانه منتشر شد، مراجعه شود.
8- بقره، 163 و 164
9- مؤمنون 91 و 92
10- انبیا، 22
11- اسفار، ج 6، ص 94
12- آیه 20 سوره بروج: اصل آیه مربوط به احاطه خدا از نظر علم و قدرت بر کافرانی است که حقایق الهی را دروغ می شمرند، ولی صدرالمتالهین آن را تا این حد تعمیم داده است.
13- اسفار، ج 5، ص 347 و 348
14- نحل، 65
15- اعراف، 54
16- نحل، 79
17- انبیا، 68-70
18- اوپانیشادها، ص 362 و 363
19- نجم، 28 و 123
20- بقره، 111
21- یونس، 68
22- انعام، 57
23- بقره، 186
24- رحمن، 29
25- طه، 25 و 26
26- مریم، 1-9
27- ص 34، بند 10
28- ص 34، بند 9
29- جن، 20