حمایت عادل از کیروش، در سالهای ابتدایی حضور این مربی معقول و موجه بود. این بازتاب عطشی بود که جامعه نسبت به فعالیت یک مربی حرفهای در ایران داشت. ما قبل از آمدن کیروش سالهای بدی را با مربیان ایرانی پشت سر گذاشته بودیم. تمام فوتبال ایران تشنه استفاده از یک مربی خارجی سرشناس بود که استانداردهای فنی و مدیریتی تیم ملی را بالا ببرد و عادل هم به عنوان نماینده این مردم، به درستی تمایلات آنها را در رسانه مطرح میکرد. با این حال از یک جایی به بعد، حجم امتیازات و اختیارات نامعقولی که به کیروش داده شده بود او را هوایی کرد و باعث شد مربی پرتغالی زیادهروی کند.
اینجا همان جایی بود که عادل باید وسط میآمد و در جایگاه یک منتقد برجسته رسانهای، به دوست صمیمیاش هشدار میداد، اما او تقریبا هرگز چنین کاری انجام نداد. کیروش از طرف فردوسیپور چراغ سبز ابدی داشت و رفتهرفته حمایت همیشگی و بدون تردید از او، برای عادل جنبه حیثیتی پیدا کرد. شخصی شدن مسائل حرفهای، خطر بسیار بزرگی است که میتواند یک رسانه را تهدید کند و البته که فردوسیپور هم ناخواسته در چنین دامی افتاد.
در نتیجه عجیب نیست که امروز وقتی در ادامه سلسله ناکامیهای کارلوس خبر اخراج او از تیم ملی قطر منتشر میشود، خیلیها یاد عادل میافتند و به طعنه میگویند کیروش در کلمبیا، مصر و قطر، «فردوسیپور» نداشت که هر کاری میکند مورد تایید قرارش بدهد، از شکستهایش دستاورد بسازد، پیروزی با گلبهخودی بازیکن حریف را با فریاد «جانم کیروش» انعکاس بدهد و شکست مفتضحانهاش را با یکی از باختهای کشتی عادیسازی کند. کارلوس که 10 بازی دوستانه سطح پایین در ایران ترتیب داده و هرگز مواخذه نشده بود، بلافاصله بعد از نهایی کردن یکی از همین مسابقات دوستانه در کلمبیا به سختی از سوی رسانههای آن کشور سرکوب شد.
رویکرد تدافعیاش در مصر، بر خلاف ایران با تمسخر و استهزای رسانههای مهم مواجه میشد. در قطر هم یکی از دلایل عزل این مربی، عدم همکاری او با کمپ اسپایر عنوان شده است. این اتفاق در حالی رخ میدهد که درگیریهای مشابه کیروش در ایران با مدیران مختلف از جمله مسوولان ورزشگاه آزادی، در همه موارد با پیروزی مربی پرتغالی و حتی بعضا عزل مدیران وطنی همراه میشد. گیریم که ما آماتور و بیامکانات بودیم؛ آیا قطریها نیز چنین بودند؟ یا کسی نبود که به صورت مداوم بلندپروازیهای مربی پرتغالی را تئوریزه کند و برای افکار عمومی به شکل مطلوب در بیاورد؟