ماهان شبکه ایرانیان

حقیقت شفاعت در روایات

در امالی (۱) شیخ صدوق علیه الرحمه، از حسین بن خالد، از حضرت رضا، از آباء گرامش، از امیر المؤمنین ع، روایت کرده که فرمود: رسولخدا(ص)فرمود: کسی که بحوض من ایمان نداشته باشد، خداوند او را در حوضم وارد نکند، و کسیکه بشفاعت من ایمان نداشته باشد، خداوند او را بشفاعتم نائل نسازد، آنگاه فرمود: تنها شفاعت من مخصوص کسانی از امت من است، که مرتکب گناهان کبیره ...

بحث روایتی شامل روایاتی در باره شفاعت و شفعاء

در امالی (1) شیخ صدوق علیه الرحمه، از حسین بن خالد، از حضرت رضا، از آباء گرامش، از امیر المؤمنین ع، روایت کرده که فرمود: رسولخدا(ص)فرمود: کسی که بحوض من ایمان نداشته باشد، خداوند او را در حوضم وارد نکند، و کسیکه بشفاعت من ایمان نداشته باشد، خداوند او را بشفاعتم نائل نسازد، آنگاه فرمود: تنها شفاعت من مخصوص کسانی از امت من است، که مرتکب گناهان کبیره شده باشند، و اما نیکوکاران از ایشان هیچ گرفتاری پیدا نمی کنند، حسین ابن خالد میگوید: من بحضرت رضا عرضه داشتم: یا بن رسول الله!پس معنای این کلام خدایتعالی که می فرماید: (و لا یشفعون الا لمن ارتضی)چیست؟فرمود: شفاعت نمی کنند، مگرکسی را که خدا دینش را پسندیده باشد.

.مؤلف: اینکه فرمود: (تنها شفاعتم...)مطلبی استکه بطرق بسیاری از طریق شیعه و سنی از آنجناب روایت شده، و اگر بیاد داشته باشید، همین معنا را از آیات فهمیدیم.

و در تفسیر عیاشی (2) از سماعة بن مهران، از ابی ابراهیم، حضرت کاظم ع، روایت آورده، که در ذیل آیه: (عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا، امید آن داشته باش، که پروردگارت بمقام محمودت برساند) (3) فرمود: روز قیامت مردم همگی از شکم خاک بر میخیزند، و مقدار چهل سال می ایستند، و خدایتعالی آفتاب را دستور میدهد تا بر فرق سرهاشان آنچنان نزدیک شود، که از شدت گرما عرق بریزند، و بزمین دستور می رسد، که عرق آنان را در خود فرو نبرد، مردم به نزدآدم می روند، و از او میخواهند، تا شفاعتشان کند، آدم مردم را به نوح دلالت می کند، و نوح ایشانرابه ابراهیم، و ابراهیم بموسی، و موسی بعیسی و عیسی بایشان میگوید: بر شما باد بمحمد(ص)

خاتم النبیین، پس محمد(ص)می فرماید: آری من آماده اینکارم، پس براه می افتد، تا دم در بهشت می رسد، و دق الباب می کند، از درون بهشت می پرسند: که هستی؟و خدا داناتر است، پس محمدمی گوید: من محمدم، از درون خطاب می رسد: در را برویش باز کنید، چون در برویش گشوده میشود، بسوی پروردگار خود روی می آورد، در حالیکه سر بسجده نهاده باشد، و سر از سجده

............................................

1 - امالی صدوق ص 16 ح 4 مجلس 2

2 - تفسیر عیاشی ج 2 ص 315 ح 151

3 - سوره اسری آیه 79

بر نمیدارد، تا اجازه سخن بوی دهند، و بگویند حرف بزن، و درخواست کن، که هر چه بخواهی داده خواهی شد و هر که را شفاعت کنی پذیرفته خواهد شد.

پس سر از سجده بر میدارد، دوباره رو بسوی پروردگارش نموده، از عظمت او بسجده می افتد، این بار هم همان خطابها بوی میشود، سر از سجده بر میدارد، و آنقدر شفاعت می کند، که دامنه شفاعتش حتی بدرون دوزخ رسیده، شامل حال کسانی که باتش سوخته اند، نیز میشود، پس در روز قیامت در تمامی مردم از همه امتها، هیچ کس آبروی محمد(ص)را ندارد، این است آن مقامی که آیه شریفه(عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا)، بدان اشاره دارد.

.مؤلف: این معنا در روایاتی بسیار زیاد، بطور مختصر و مفصل، هم بطرق متعدده ای ازسنی، و شیعه، روایت شده است، و این روایات دلالت دارد بر اینکه مقام محمود در آیه شریفه همان مقام شفاعت است، البته منافات هم ندارد که غیر آنجناب، یعنی سایر انبیاء و غیر انبیاء هم بتوانندشفاعت کنند، چون ممکن است شفاعت آنان فرع شفاعت آنجناب باشد، و فتح باب شفاعت بدست آنجناب بشود.

و در تفسیر عیاشی (1) نیز از یکی از دو امام باقر و صادق ع روایت آمده، که درتفسیر آیه(عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا)، فرمود: این مقام شفاعت است.

باز در تفسیر عیاشی (2) از عبید بن زراره روایت آمده، که گفت: شخصی از امام صادق(ع)

پرسید: آیا مؤمن هم شفاعت دارد؟فرمود: بله، فردی از حاضران پرسید: آیا مؤمن هم بشفاعت محمد(ص)در آنروز محتاج میشود؟فرمود: بله، برای اینکه مؤمنین هم خطایا و گناهانی دارند، هیچ احدی نیست مگر آنکه محتاج شفاعت آنجناب میشود، راوی میگوید: مردی از این گفتاررسولخدا پرسید: که فرمود: (من سید و آقای همه فرزندان آدمم، و در عین حال افتخار نمی کنم)

حضرت فرمود: بله صحیح است، آنجناب حلقه در بهشت را می گیرد، و بازش می کند، و سپس بسجده می افتد، خدایتعالی می فرماید: سر بلند کن، و شفاعت نما، که شفاعتت پذیرفته است، و هرچه میخواهی بطلب که بتو داده میشود، پس سر بلند می کند و دوباره بسجده می افتد باز خدایتعالی می فرماید: سر بلند کن و شفاعت نما که شفاعتت پذیرفته است و درخواست نما که درخواستت برآورده است پس آنجناب سر بر می دارد و شفاعت می نماید، و شفاعتش پذیرفته میشود ودرخواست می کند، و باو هر چه خواسته میدهند.

و در تفسیر فرات (3) ، از محمد بن قاسم بن عبید، با ذکر یک یک راویان، از بشر بن شریح

............................................

1 - تفسیر عیاشی ج 2 ص 315 ح 151

2 - تفسیر عیاشی ج 2 ص 314 ح 148

3 - تفسیر فرات ص 215

بصری، روایت آورده، که گفت: من بمحمد بن علی(ع)عرضه داشتم: کدامیک از آیات قرآن امیدوارکننده تر است؟فرمود: قوم تو در این باره چه میگویند؟عرضه داشتم: میگویند آیه: (قل یاعبادی الذین اسرفوا علی انفسهم، لا تقنطوا من رحمة الله، بگو ای کسانیکه در حق خودزیاده روی و ستم کردید، از رحمت خدا نومید مشوید) (1) است، فرمود: و لکن ما اهل بیت این رانمیگوئیم، پرسیدم: پس شما کدام آیه را امیدوارکننده تر میدانید؟فرمود: آیه(و لسوف یعطیک ربک فترضی) (2) بخدا سوگند شفاعت، بخدا سوگند شفاعت، بخدا سوگند شفاعت.

.مؤلف: اما اینکه آیه: (عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا)الخ، مربوط بمقام شفاعت باشد، چه بسا هم لفظ آیه با آن مساعد باشد، و هم روایات بسیار زیادی که از رسولخدا(ص)

رسیده، که فرمود: مقام محمود مقام شفاعت است، و اما اینکه گفتیم لفظ آیه با آن مساعد است، ازاین جهت است که جمله(ان یبعثک الخ)، دلالت می کند بر اینکه مقام نامبرده مقامی است که درآنروز بان جناب میدهند، و چون کلمه(محمود)در آیه مطلق است، شامل همه حمدها میشود، چون مقید بحمد خاصی نشده، و این خود دلالت می کند بر اینکه، همه مردم او را می ستایند، چه اولین وچه آخرین.

و از سوی دیگر از آنجا که حمد عبارتست از ثنای جمیل در مقابل رفتار جمیل اختیاری، پس بما می فهماند که در آنروز از آن جناب بتمامی اولین و آخرین، رفتاری صادر میشود، که از آن بهره مند می گردند، و او را می ستایند.

و بهمین جهت در روایت عبید بن زراره، که قبلا گذشت، فرمود: هیچ احدی نیست مگرآنکه محتاج بشفاعت محمد(ص) میشود، (تا آخر حدیث)، که انشاء الله بیانش بوجهی دیگر خواهدآمد.

(امید بخش ترین آیه قرآن)

و اما اینکه آیه(و لسوف یعطیک ربک فترضی)، امیدوار کننده ترین آیه قرآن باشد، و حتی از آیه: (یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا)الخ، هم امیدوارکننده تر باشد، علتش این است که نهی از نومیدی در آیه دوم، نهیی است که هر چند در قرآن شریف مکرر آمده، مثلا ازابراهیم(ع)حکایت کرده که گفت: (و من یقنط من رحمة ربه الا الضالون، از حمت خدا نومیدنمیشوند، مگر مردم گمراه) (3) ، و از یعقوب(ع)حکایت کرده که گفت: (انه لا ییاس من روح الله، الاالقوم الکافرون، بدرستیکه از رحمت خدا مایوس نمیشوند مگر مردم کافر) (4).

و لکن در هر دو مورد این نهی ناظر به نومیدی از رحمت تکوینی است، همچنانکه مورد دو

............................................

1 - سوره زمر آیه 53

2 - سوره ضحی آیه 5

3 - حجر آیه 56

4 - سوره یوسف آیه 87

آیه بدان شهادت میدهد.

و اما آیه(قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله، ان الله یغفرالذنوب جمیعا، انه هو الغفور الرحیم، و انیبوا الی ربکم)، (1) تا آخر آیات بعدش، هر چند که نهی ازنومیدی از رحمت تشریعی خداست، بقرینه جمله(اسرفوا علی انفسهم)، که بروشنی می فهماندقنوط و نومیدی در آیه راجع برحمت تشریعی، و از جهت معصیت است، و بهمین جهت خدای سبحان وعده آمرزش گناهان را بطور عموم، و بدون استثناء آورد.

و لکن دنبال آیه جمله: (و انیبوا الی ربکم، و جملات بعدی)را آورده که به توبه و اسلام وعمل به پیروی امر می کند، و می فهماند که منظور آیه این است که بنده ایکه بخود ستم کرده، نباید ازرحمت خدا نومید شود، مادام که میتواند توبه کند، و اسلام آورد، و عمل صالح کند، از این راه های نجات استفاده کند.

پس در آیه نامبرده رحمت خدا مقید بقیود نامبرده شد، و مردم را امر می کند که باین رحمت مقید خدا، دست بیاویزند، و خود را نجات دهند، و معلوم است که امید رحمت مقید مانند امیدرحمت مطلق و عام نیست، و آن رحمتی که خدا به پیامبرش وعده داده، رحمت عمومی و مطلق است، چون آنجناب را(رحمة للعالمین)خوانده، و این وعده مطلق را در آیه: (و لسوف یعطیک ربک فترضی)، به پیامبر گرامیش داده، تا او را دلخوش و شادمان کند.

توضیح اینکه آیه شریفه در مقام منت نهادن است، و در آن وعده ای است خاص برسولخدا(ص)، و در سراسر قرآن، خدای سبحان احدی از خلایق خود را هرگز چنین وعده ای نداده، و دراین وعده اعطاء خود را بهیچ قیدی مقید نکرده، وعده اعطائی است مطلق، البته وعده ای نظیر این به دسته ای از بندگان خود داده، که در بهشت بانها بدهد، و فرموده: (لهم ما یشاؤن عند ربهم، ایشان نزد پروردگار خود در بهشت هر چه بخواهند دارند) (2) و نیز فرموده: (لهم ما یشاؤن فیها، و لدینامزید، ایشان در بهشت هر چه بخواهند دارند، و نزد ما بیش از آنهم هست) (3) ، که می رساند آن دسته نامبرده در بهشت چیزهائی مافوق خواست خود دارند.

و معلومست که مشیت و خواست به هر خیری و سعادتی تعلق می گیرد، که بخاطر انسان خطور بکند، معلوم میشود در بهشت از خیر و سعادت چیزهائی هست که بر قلب هیچ بشری خطورنمیکند، همچنانکه فرمود: (فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین، هیچ کس نمیداند که چه چیزهاکه مایه خوشنودی آنان است، بر ایشان ذخیره کرده اند) (4).

............................................

1 - سوره زمر آیه 54

2 - سوره شوری آیه 22

3 - سوره ق آیه 35

4 - سوره سجده آیه 17

خوب، وقتی عطاهای خدا به بندگان با ایمان و صالحش این باشد، که مافوق تصور و ازاندازه و قدر بیرون باشد، معلوم است که آنچه برسولش در مقام امتنان عطاء می کند، وسیع تر وعظیم تر از اینها خواهد بود، (دقت بفرمائید).

این وضع عطای خدای تعالی است، و اما ببینیم خوشنودی رسولخدا(ص)چه حد وحدودی دارد، و این را میدانیم که این خوشنودی غیر رضا بقضا، و قسمت خدا است، که درحقیقت برابر با امر خدا است، چون خدا مالک و غنی علی الاطلاق است، و عبد جز فقر وحاجت چیزی ندارد، و لذا باید بانچه پروردگارش عطا می کند راضی باشد، چه کم و چه زیاد، ونیز باید بان قضائی که خدا در باره اش می راند، خوشنود و راضی باشد، چه خوب و چه بد، و وقتی وظیفه هر عبدی این بود، رسولخدا(ص)باین وظیفه داناتر، و عامل تر از هر کس دیگر است، اونمیخواهد مگر آنچه را که خدا در حقش بخواهد.

(معنی رضا در آیه کریمه"و لسوف یعطیک ربک فترضی")

پس رضا در آیه: (و لسوف یعطیک ربک فترضی)، این رضا نیست، چون گفتیم: رسولخدا(ص)از خدا راضی است چه عطا بکند، و چه نکند، و در آیه مورد بحث رضایت رسولخدا(ص)

در مقابل اعطاء خدا قرار گرفته، و این معنا را می رساند: که خدا اینقدر بتو میدهد تا راضی شوی، پس معلوم است این رضا غیر آن است، نظیر این است که بفقیری بگوئی: من آنقدر بتو مال میدهم، تا بی نیاز شوی، و یا بگرسنه ای بگوئی: آنقدر طعامت میدهم تا سیر شوی، که در این گونه مواردرضایت رسولخدا(ص)و بی نیاز کردن فقیر، و طعام بگرسنه بهیچ حد و اندازه ای مقید نشده.

همچنانکه می بینیم نظیر چنین اعطای بی حدی را خداوند بطائفه ای از بندگانش وعده داده، و فرمود: (ان الذین آمنوا، و عملوا الصالحات، اولئک هم خیر البریة، جزاؤهم عند ربهم، جنات عدن تجری من تحتها الانهار، خالدین فیها ابدا، رضی الله عنهم، و رضوا عنه، ذلک لمن خشی ربه، کسانیکه ایمان آورده، و عمل صالح کردند، بهترین خلق خدایند، پاداششان نزد پروردگارشان عبارتست از بهشت های عدن، که نهرها از دامنه آنها روانست، و ایشان ابدا در آن جاویدانند، خدااز ایشان راضی است، و ایشان هم از خدا راضی میشوند، این پاداشها برای کسی است که ازپروردگارش در خشیت باشد)، (1).

که این وعده نیز از آنجا که در مقام امتنان است و وعده ای است خصوصی، لذا باید امری باشد، مافوق آنچه که مؤمنین بطور عموم وعده داده شده اند، و باید از آن وسیع تر، و خلاصه بی حساب باشد.

............................................

1 - سوره بینه آیه 8

از سوی دیگر می بینیم: که خدایتعالی در باره رسول گرامیش فرمود: به مؤمنین رؤف ورحیم است، (بالمؤمنین رؤف رحیم) (1) و در این کلام خود رافت و رحمت آنجناب را تصدیق فرموده با این حال چطور این رسول رؤف و رحیم راضی میشود که خودش در بهشت به نعمت های آنجامتنعم باشد و در باغهای بهشت با خیال آسوده قدم بزند، در حالیکه جمعی از مؤمنین بدین او، وبه نبوت او، و شیفتگان بفضائل و مناقب او، در درکات جهنم در غل و زنجیر باشند؟و در زیرطبقاتی از آتش محبوس بمانند؟با اینکه بربوبیت خدا، و برسالت رسولخدا(ص)، و بحقانیت آنچه رسول آورده، معترف بوده اند، تنها جرمشان این بوده که جهالت برایشان چیره گشته، ملعبه شیطان شدند، و در نتیجه گناهانی مرتکب گشتند، بدون اینکه عناد و استکباری کرده باشند.

و اگر یکی از ماها به عمر گذشته خود مراجعه کند، و بیندیشد: که در این مدت چه کمالات، و ترقیاتی را میتوانست بدست آورد، ولی در بدست آوردن آنها کوتاهی کرده، آنوقت خود را ببادملامت می گیرد، و بخود خشم نموده، یکی یکی کوتاهی گری ها را برخ خود می کشد، و بخود بد وبیراه میگوید، و ناگهان متوجه به جهالت و جنون جوانی خود میشود، که در آن هنگام چقدر نادان وبی تجربه بوده بمحض آنکه بیاد آن دوران تاریک عمر می افتد، خشمش فرو می نشیند، و خودش بخود رحم می کند، و دلش برای خودش میسوزد، در حالیکه این حس ترحم که در فطرت او است، یک ودیعه ای است الهی، و قطره ایست از دریای بی کران رحمت پروردگار، با این که حس ترحم او ملک خود او نیست، بلکه عاریتی است، و علاوه قطره ایست در برابر رحمت خدا، مع ذلک خودش برای خودش ترحم میکند، آنوقت چطور ممکن است، که دریای رحمت رب العالمین، درموقفی که او است و انسانی جاهل، و ضعیف، بخروش نیاید؟و چطور ممکن است مجلای اتم رحمت رب العالمین، یعنی رسولخدا(ص)بدستگیری او نشتابد، و او را که در زندگی دنیا و درحین مرگ که در مواقف خطرناک دیگر، وزر و وبال خطایای خود را چشیده، همچنان در شکنجه دوزخ بگذارد، و او را نجات ندهد.

و در تفسیر قمی (2) ، در ذیل جمله: (و لا تنفع الشفاعة عنده، الا لمن اذن له)الخ، از ابی العباس تکبیر گو: روایت کرده که گفت غلامی آزاد شده یکی از همسران علی بن الحسین، که نامش ابوایمن بود، داخل بر امام ابی جعفر ع شد، و گفت: ای ابی جعفر!دل مردم را خوش می کنید، و میگوئید شفاعت محمد شفاعت محمد؟(خلاصه بگذارید مردم بوظائف خود عمل کنند)!ابو جعفر ع آنقدر ناراحت و خشمناک شد، که رنگش تیره گشت، و سپس فرمود:

............................................

1 - سوره توبه آیه 125

2 - تفسیر قمی ج 2 ص 202

وای بر تو ای ابا ایمن، آیا عفتی که در باره شکم و شهوتت ورزیدی(و خلاصه مقدس مابیت)تو رابطغیان در آورده ولی متوجه باش، که اگر فزعهای قیامت را ببینی، آنوقت می فهمی که چقدرمحتاج بشفاعت محمدی.

وای بر تو مگر شفاعت جز برای گنه کارانی که مستوجب آتش شده اند تصور دارد؟آنگاه اضافه کرد: هیچ احدی از اولین و آخرین نیست، مگر آنکه در روز قیامت محتاج شفاعت محمد(ص)است، و نیز اضافه کرد: که در روز قیامت یک شفاعتی رسولخدا(ص)در امتش دارد، ویک شفاعتی ما در شیعیانمان داریم، و یک شفاعتی شیعیان ما در خاندان خود دارند، و سپس فرمود:

یک نفر مؤمن در آنروز بعدد نفرات دو تیره بزرگ عرب ربیعه و مضر شفاعت می کند، و نیز مؤمن برای خدمت گذاران خود شفاعت می کند، و عرضه میدارد: پروردگارا این شخص حق خدمت بگردنم دارد، و مرا از سرما و گرما حفظ می کرد.

.مؤلف: اینکه امام فرمود(احدی از اولین و آخرین نیست مگر آنکه محتاج شفاعت محمد(ص)میشود)، ظاهرش این است که این شفاعت عمومی، غیر آن شفاعتی است که در ذیل روایت فرمود: (وای بر تو مگر شفاعت جز برای گنه کارانیکه مستوجب آتشند تصور دارد؟)نظیر این معنادر روایت عیاشی، از عبید بن زراره، از امام صادق ع گذشت، و در این معنا روایت دیگری است که هم عامه و هم خاصه نقل کرده اند، آیه: (و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة، الا من شهد بالحق، و هم یعلمون) (1) که ترجمه اش در این نزدیکیها گذشت، بر این معنا دلالت می کند، چون می فهماند ملاک در شفاعت عبارتست از شهادت، پس شهداء هستند که در روزقیامت مالک شفاعتند، و انشاء الله بزودی در تفسیر آیه(و کذلک جعلناکم امة وسطا، لتکونوا شهداءعلی الناس، و یکون الرسول علیکم شهیدا) (2) ، خواهیم گفت: که انبیاء شهدای خلقند، و رسول گرامی(ص)اسلام، شهید بر انبیاء است، پس رسولخدا(ص)شهید شهیدان، و گواه گواهان است، پس شفیع شفیعان نیز هست، و اگر شهادت شهداء نمی بود، اصلا قیامت اساس درستی نداشت.

و در تفسیر قمی (3) نیز، در ذیل جمله(و لا تنفع الشفاعة عنده، الا لمن اذن له)امام ع فرمود: احدی از انبیاء و رسولان خدا بشفاعت نمی پردازد، مگر بعد از آنکه خدا اجازه داده باشد، مگر رسولخدا(ص)که خدایتعالی قبل از روز قیامت باو اجازه داده، و شفاعت مال او، و امامان از ولد او است، و آنگاه بعد از ایشان سایر انبیاء شفاعت خواهند کرد.

و در خصال (4) ، از علی(ع)روایت کرده که گفت: رسولخدا(ص)فرمود: سه طائفه بدرگاه

............................................

1 - سوره زخرف آیه 86

2 - سوره بقره آیه 143

3 - تفسیر قمی ج 2 ص 201

4 - الخصال باب الثلاثه ص 156

خدا شفاعت می کنند، و شفاعتشان پذیرفته هم میشود، اول انبیاء دوم علماء سوم شهداء.

.مؤلف: ظاهرا مراد بشهداء شهدای در میدان جنگ است، چون معروف از معنای این کلمه در زبان اخبار ائمه ع همین معنا است، نه معنای گواهی دادن بر اعمال، که اصطلاح قرآن کریم است.

و نیز در خصال (1) ، در ضمن حدیث معروف به(چهار صد)آمده: که امیر المؤمنین فرمودند:

برای ما شفاعتی است، و برای اهل مودت ما شفاعتی.

مؤلف: در این بین روایات بسیاری در باب شفاعت سیده زنان بهشت فاطمه ع، و نیز شفاعت ذریه او، غیر از ائمه، وارد شده، و همچنین روایات دیگری در شفاعت مؤمنین، وحتی طفل سقط شده از ایشان، نقل شده.

از آن جمله در حدیث معروف از رسولخدا(ص)که فرمود: (تناکحوا تناسلوا الخ)، فرمود:

زن بگیرید، و نسل خود را زیاد کنید، که من در روز قیامت بوجود شما نزد امتهای دیگر مباهات می کنم، و حتی طفل سقط شده را هم بحساب می آورم، و همین طفل سقط شده با قیافه ای اخمو، بدر بهشت می ایستد، هر چه باو میگویند: درای، داخل نمیشود، و میگوید: تا پدر و مادرم نیایندداخل نمی شوم، (تا آخر حدیث).

و نیز در خصال (2) از امام ابی عبد الله از پدرش از جدش از علی(ع)روایت کرده که فرمود:

برای بهشت هشت دروازه است، که از یک دروازه انبیاء و صدیقین وارد میشوند، و دربی دیگرمخصوص شهداء و صالحین است، و پنج درب دیگر آن مخصوص شیعیان و دوستان ما است، وخود لایزال بر صراط ایستاده، دعا می کنم، و عرضه میدارم: پروردگارا شیعیان و دوستان و یاوران مرا، و هر کس که در دنیا با من تولی داشته، سلامت بدار، و از سقوط در جهنم حفظ کن، که ناگهان از درون عرش ندائی می رسد: دعایت مستجاب شد، و شفاعتت پذیرفته گردید، و آنروز هرمردی از شیعیان من، و دوستان و یاوران من، و آنانکه عملا و زبانا با دشمنان من جنگیدند، تا هفتادهزار نفر از همسایگان و خویشاوندان خود را شفاعت می کنند(لازمه این معنا آنستکه زندگی یک نفر شیعه اهل بیت ع در سعادت هفتاد هزار نفر مؤثر است همچنانکه دیدیم اثر انحراف دشمنان اهل بیت تا چهارده قرن باقی مانده و هنوز هم باقی میماند)(مترجم)یک درب دیگربهشت مخصوص سایر مسلمانان است، آنهائیکه اعتراف بشهادت(لا اله الا الله)داشتند، و در دل یک ذره بغض و دشمنی ما اهل بیت را نداشته اند.

............................................

1 - الخصال حدیث اربعة مانة ص 624

2 - الخصال حدیث اربعة مائة باب الثمانیة ص 407

و در کافی (1) از حفص مؤذن از امام صادق(ع)روایت کرده، که در رساله ایکه بسوی اصحابش نوشت، فرمود: و بدانید که احدی از خلایق خدا، شما را از خدا بی نیاز نمی کند، (نه کسی هست که اگر خدا نداد او بدهد، و نه کسی که اگر خدا بلائی فرستاد، او از آن جلوگیری کند، )نه فرشته مقربی اینکاره است، و نه پیامبر مرسلی، و نه کسی پائین تر از این، هر کس دوست میداردشفاعت شافعان نزد خدا سودی بحالش داشته باشد، باید از خدا رضایت بطلبد.

و در تفسیر فرات (2) بسند خود از امام صادق(ع)روایت کرده که فرمود: جابر به امام باقر(ع)

عرض کرد: فدایت شوم، یا بن رسول الله!حدیثی از جده ات فاطمه علیها سلام برایم حدیث کن، جابر همچنان مطالب امام را در خصوص شفاعت فاطمه(ع)در روز قیامت ذکر می کند، تا می رسدباینجا که میگوید: امام ابو جعفر فرمود: پس بخدا سوگند، از مردم کسی باقی نمی ماند مگر کسیکه اهل شک باشد، و در عقائد اسلام ایمان راسخ نداشته، و یا کافر و یا منافق باشد، پس چون این چند طائفه در طبقات دوزخ قرار می گیرند، فریاد می زنند، که خدایتعالی آنرا چنین حکایت می فرماید: (فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم، فلو ان لنا کرة، فنکون من المؤمنین، ما هیچ یک از این شافعان را نداشتیم، تا برایمان شفاعت کنند، و هیچ دوست دلسوزی نداشتیم تا کمکی برایمان کنند، خدایا اگر برای ما برگشتی باشد، حتما از مؤمنین خواهیم بود)، آنگاه امام باقر(ع)

فرمود: ولی هیهات هیهات که بخواسته شان برسند، و بفرض هم که برگردند، دوباره به همان منهیات که از آن نهی شده بودند، رو می آورند، و بدرستیکه دروغ می گویند.

.مؤلف: اینکه امام(ع)بایه(فما لنا من شافعین)الخ تمسک کردند، دلالت دارد بر اینکه امام(ع)آیه را دال بر وقوع شفاعت دانسته اند، با اینکه منکرین شفاعت، آیه را از جمله ادله بر نفی شفاعت گرفته بودند، و اگر بخاطر داشته باشید آن نکته ایکه ما در ذیل جمله: (فما تنفعهم شفاعة الشافعین)خاطر نشان کردیم، تا اندازه ای وجه دلالت آیه: (فما لنا من شافعین)را بر وقوع شفاعت روشن می کند، چون اگر مراد خدایتعالی صرف انکار شفاعت بود، جا داشت بفرماید(فمالنا من شفیع و لا صدیق حمیم، ما نه شفیعی داشتیم، و نه دوستی دلسوز)، (3) پس اینکه در سیاق نفی صیغه جمع را آورد و فرمود: (از شافعان هیچ شفیعی نداشتیم)، معلوم میشود شافعانی بوده اند وجماعتی بوده اند که از شافعان شفیع داشته اند، و جماعتی نداشته اند، یعنی شفاعت شافعان در باره آنان فائده ای نداشته.

علاوه بر اینکه جمله: (فلو ان لنا کرة)الخ، که بعد از جمله: (فما لنا من شافعین الخ)،

............................................

1 - کافی روضة ج 8 ص 10

2 - تفسیر فرات ص 113 - 114

3 - سوره شعراء آیه 101

قرار گرفته، آرزوئی است که در مقام حسرت کرده اند، و معلوم است که آرزوی در مقام حسرت، آرزوی چیزی است که می بایستی داشته باشند، ولی ندارند، و حسرت می خورند، که ایکاش ما هم آنرا میداشتیم.

پس معنای اینکه گفتند: (اگر برای ما بازگشتی بود)این است که ایکاش برمی گشتیم، و ازمؤمنین میشدیم، تا مانند آنان بشفاعت می رسیدیم، پس آیه شریفه از ادله ایست که بر وقوع شفاعت دلالت می کند، نه بر نفی و انکار آن.

و در توحید (1) ، از امام کاظم، از پدرش، از پدران بزرگوارش ع، از رسول خدا(ص)روایت آورده، که فرمود: در میانه امت من تنها شفاعت من بمرتکبین گناهان کبیره می رسد، و اما نیکوکاران هیچ گرفتاری ندارند، که محتاج شفاعت شوند، شخصی عرضه داشت: یا بن رسول الله(ص): چطور شفاعت مخصوص مرتکبین کبیره ها است؟با اینکه خدایتعالی می فرماید(و لا یشفعون الا لمن ارتضی) (2) ، و معلوم است که مرتکب گناهان کبیره مرتضی(موردپسند خدا) نیستند؟امام کاظم(ع)فرمود: هیچ مؤمنی گناه نمی کند مگر آنکه گناه ناراحتش میسازدو در نتیجه از گناه خود نادم میشود، و رسولخدا(ص)فرموده بود: که برای توبه همینکه نادم شوی کافی است، و نیز فرمود: کسیکه از حسنه خود خوشحال، و از گناهکاری خود متاذی و ناراحت باشد، او مؤمن است، پس کسیکه از گناهی که مرتکب شده پشیمان نمیشود، مؤمن نیست، و ازشفاعت بهره مند نمیشود، و از ستمکاران است، که خدایتعالی در باره شان فرموده: (ما للظالمین من حمیم، و لا شفیع یطاع، ستمکاران نه دلسوزی دارند، و نه شفیعی که شفاعتش خریدار داشته باشد). (3) شخصی که در آنمجلس بود عرضه داشت: یا بن رسول الله(ص)چگونه کسیکه بر گناهی که مرتکب شده پشیمان نمیشود مؤمن نیست؟فرمود: جهتش این است که هیچ انسانی نیست که یقین داشته باشد بر اینکه در برابر گناهان عقاب میشود، مگر آنکه اگر گناهی مرتکب شود، از ترس آن عقاب پشیمان می گردد، و همینکه پشیمان شد، تائب است، و مستحق شفاعت میشود، و اما وقتی پشیمان نشود، بر آنگناه اصرار می ورزد، و مصر بر گناه آمرزیده نمیشود، چون مؤمن نیست، وبعقوبت گناه خود ایمان ندارد، چه اگر ایمان داشت، قطعا پشیمان میشد.

و رسولخدا(ص)هم فرموده بود: که هیچ گناه کبیره ای با استغفار و توبه کبیره نیست، وهیچ گناه صغیره ای با اصرار صغیره نیست، و اما اینکه خدای عز و جل فرموده: (و لا یشفعون الا

............................................

1 - توحید صدوق ص 407 ح 6 ب 63

2 - سوره انبیاء، آیه 28

3 - سوره غافر آیه 18

لمن ارتضی)، منظور این است که شفیعان در روز قیامت شفاعت نمی کنند، مگر کسی را که خدادین او را پسندیده باشد، و دین همان اقرار بجزاء بر طبق حسنات و سیئات است، پس کسی که دینی پسندیده داشته باشد، قطعا از گناهان خود پشیمان میشود، چون چنین کسی بعقاب قیامت آشنائی و ایمان دارد.

.مؤلف: اینکه امام ع فرمود: (و از ستمکاران است)الخ، در این جمله کوتاه، ظالم روز قیامت را معرفی نموده، اشاره می کند بان تعریضی که قرآن از ستمکار کرده، و فرموده: (فاذن مؤذن بینهم: ان لعنة الله علی الظالمین، الذین یصدون عن سبیل الله، و یبغونها عوجا، و هم بالاخرة کافرون، پس جار زنی در میان آنان جار کشید: که لعنت خدا بر ستمکاران، یعنی کسانیکه مردم رااز راه خدا جلوگیری می کنند، و دوست میدارند آنرا کج و معوج سازند، و باخرت هم کافرند) (1) واین همان کسی است که اعتقاد بروز مجازات ندارد، در نتیجه اگر اوامری از خدا از او فوت شد، ناراحت نمیشود، و یا اگر محرماتی را مرتکب گشت، دچار دل واپسی نمی گردد، و حتی اگر تمامی معارف الهیه، و تعالیم دینیه را انکار کرد، و یا امر آن معارف را خوار شمرد، و اعتنائی به جزاء وپاداش در روز جزا و پاداش نکرد، هیچ دلواپسی پیدا نمی کند، و اگر سخنی از آن بمیان می آورد، از در استهزاء و تکذیب است.

و اینکه فرمود: (پس این تائب و مستحق شفاعت است)، معنایش این است که او بسوی خدا بازگشته، و دارای دینی مرضی و پسندیده گشته، از مصادیق شفاعت قرار گرفته است، و گر نه اگر منظور توبه اصطلاحی بود، توبه خودش یکی از شفعا است.

و اینکه کلام رسولخدا(ص)را نقل کرد که فرمود: (هیچ گناهی با استغفار کبیره نیست)

الخ، منظورش از این نقل تمسک بجمله بعدی بود، که فرمود: (و هیچ صغیره ای با اصرار صغیره نیست)چون کسیکه از گناه صغیره، گرفته خاطر و پشیمان نمیشود، گناه در باره او وضع دیگری بخود می گیرد، و عنوان تکذیب به معاد و ظلم بایات خدا را پیدا می کند، و معلوم است که چنین گناهی آمرزیده نیست، زیرا گناه وقتی آمرزیده میشود، که یا صاحبش توبه کند، که مصر بر گناه گفتیم پشیمان نیست، و توبه نمی کند، و یا بشفاعت آمرزیده میشود، که باز گفتیم شفاعت دین مرضی میخواهد، و دین چنین شخصی مرضی نیست.

نظیر این معنا در روایت (2) علل آمده که از ابی اسحاق القمی، نقل کرده که گفت: من بابی جعفرامام محمد بن علی باقر ع عرضه داشتم: یا بن رسول الله!از مؤمن مستبصر برایم بگو، که وقتی دارای معرفت میشود، و کمال می یابد، آیا باز هم زنا می کند؟فرمود: بخدا سوگند نه، پرسیدم

............................................

1 - سوره اعراف آیه 45

2 - علل الشرایع ص 489

آیا لواط می کند؟فرمود: بخدا سوگند، نه، میگوید: پرسیدم: آیا دزدی می کند؟فرمود: نه، پرسیدم:

آیا شراب میخورد؟فرمود: نه، پرسیدم: آیا هیچیک از این گناهان کبیره را می کند؟و هیچ عمل زشتی از این اعمال مرتکب میشود؟فرمود: نه، پرسیدم: پس می فرمائید: اصلا گناه نمیکند؟فرمود:

نه، در حالیکه مؤمن است ممکن است گناه کند، چیزی که هست مؤمنی است مسلمان، و گناهکار، پرسیدم: معنای مسلمان چیست؟فرمود: مسلمان بطور دائم گناه نمیکند، و بر آن اصرار نمی ورزد، (تا آخر حدیث)

و در خصال (1) ، بسندهائی از حضرت رضا، از پدران بزرگوارش ع، از رسولخدا(ص)، روایت کرده که فرمود: چون روز قیامت شود، خدای عز و جل برای بنده مؤمنش تجلی می کند، و او را بگناهانی که کرده یکی یکی واقف میسازد، و آنگاه او را می آمرزد، و این بدان جهت می کند، که تا هیچ ملک مقرب، و هیچ پیغمبری مرسل، از فضاحت و رسوائی بنده او خبردارنشود، پرده پوشی می کند، تا کسی از وضع او آگاه نگردد، آنگاه بگناهان او فرمان میدهد تا حسنه شوند.

و از صحیح مسلم (2) نقل شده: که با سندی بریده، از ابی ذر، از رسولخدا(ص)روایت آورده، که فرمود: (روز قیامت مردی را می آورند، و فرمان می رسد: که گناهان صغیره اش را باوعرضه کنید، و سپس از او دور شوید، باو میگویند: تو چنین و چنان کرده ای، او هم اعتراف می کند، و هیچیک را انکار نمی کند، ولی همه دل واپسیش از این است که بعد از گناهان صغیره کبائرش را برخش بکشند، آنوقت از شرم و خجالت چه کند؟ولی ناگهان فرمان می رسد: بجای هرگناه یک حسنه برایش بنویسید، مرد، می پرسد: آخر من گناهان دیگری داشتم، و در اینجانمی بینم؟ابی ذر گفت: رسولخدا(ص)وقتی باینجا رسید، آنچنان خندید که دندانهای کنارش نمودار شد.

و در امالی (3) از امام صادق ع روایت آمده: که فرمود: چون روز قیامت شود، خدای تبارک و تعالی رحمت خود بگستراند، آنچنان که شیطان هم بطمع رحمت او بیفتد.

.مؤلف: این سه روایت اخیر، از مطلقات اخبارند، که قید و شرطی در آنها نشده، و منافات باروایات دیگری ندارد، که قید و شرط در آنها شده است.

و اخبار داله بر وقوع شفاعت، از رسولخدا(ص)در روز قیامت، هم از طرق ائمه اهل بیت و هم از طرق عامه، بسیار و بحد تواتر رسیده است، که صرفنظر از مفاد یک یک آنها، همگی بر

............................................

1 - عیون اخبار الرضا(ع)ج 2 ص 32 ج 57 ب 31

2 - صحیح مسلم

3 - امالی صدوق ص 171 ح 2 مجلس 37

یک معنا دلالت دارند، و آن این است که در روز قیامت افرادی گنه کار از اهل ایمان شفاعت میشوند، حال یا اینکه از دخول در آتش نجات می یابند، و یا اینکه بعد از داخل شدن بیرون میشوند، و آنچه از این اخبار بطور یقین حاصل میشود، این است که گنه کاران از اهل ایمان درآتش خالد و جاودانه نمی مانند، و بطوریکه بخاطر دارید از قرآن کریم هم بیش از این استفاده نمیشد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان