عصر ایران؛ جمشید گیل - کریم باقری در گفتوگو با یکی از رسانههای اینترنتی، گفته است بازیکنان تیم ملی را دوست ندارد و در بین آنها یکی دو نفر (سردار آزمون و مهدی طارمی) بهتر از بقیه هستند و الخ.
کریم باقری در فاصله سالهای 2020 تا 2022 دستیار سرمربی تیم ملی ایران بود. او همچنین از سال 2015 تا 2023 دستیار سرمربی پرسپولیس بود. بنابراین عجیب است که به هیچ یک از بازیکنان تیم ملی علاقهای ندارد.
او حدود هشت سال در پرسپولیس با برخی از این بازیکنان سر و کار داشته و دو سال هم در تیم ملی در کنار اکثر این بازیکنان بوده. او فقط دو سال است که از تیم ملی جدا شده. از پرسپولیس هم یک سال است که کنار گذاشته شده.
باقری انسان رئوفی است. بنابراین عجیب است که چرا با اینکه هشت سال با پرسپولیسیهای تیم ملی همکار بوده و دو سال هم با همۀ بچههای تیم ملی در تعامل بوده ولی هیچ رأفت و محبتی در دل او نسبت به جوانانی که حداقل بیست سال از او کوچک ترند، پدید نیامده.
کاملا پیداست که کریم خان باقری با این اظهار بیمحبتی خواسته پیامی سیاسی را برساند و یا انتقادی سیاسی را متوجه بازیکنان تیم ملی کند. در واقع کریم خان از رفتار و عملکرد سیاسی بازیکنان تیم ملی در جام جهانی سال قبل ناراضی است و به همین دلیل آنها را خوش ندارد. بi ویژه اینکه او بابت موضع سیاسیاش در قبال اعتراضات "زن، زندگی، آزادی"، عملا ناچار شد از پرسپولیس کنار برود.
کریم باقری هم مثل هر فرد آزاد دیگری حق دارد نظر سیاسیاش را بگوید و یا با انگیزههای سیاسی نسبت به دیگران اظهار نظر یا موضعگیری کند. ولی اگر او به دلایل سیاسی به بازیکنان تیم ملی، که تا همین دو سال قبل هر روز با آنها سر و کار داشت، علاقهای ندارد و منتقد عمل یا بیعملی سیاسی آنهاست، آیا بهتر نیست نیمنگاهی هم به عملکرد سیاسی خودش در دورانی که ستارۀ فوتبال ایران بود بیندازد؟
کریم باقری در سال 1372 به تیم ملی پیوست و تا سال 1380 برای ایران بازی کرد. پس از ناکامی ایران در صعود به جام جهانی 2002، آقا کریم از تیم ملی خداحافظی کرد و در سال 1387 دوباره به تیم ملی پیوست و پس از مدت کوتاهی، در سال 1389 برای همیشه از تیم ملی خداحافظی کرد.
یک سال پس از خداحافظی باقری از تیم ملی در سال 1380، او مجددا به پرسپولیس پیوست و 9 سال هم برای این تیم بازی کرد (از 1381 تا 1390). از 1373 تا 1381 هم باقری در تیمهای تراکتور، کشاورز، پرسپولیس، آرمینیا بیلهفیلد، النصر امارات، چارلتون انگلیس و السد قطر بازی کرده بود.
در واقع باقری از سال 1373 تا 1390 یکی از بازیکنان فوتبال ایران بود. او از 1375 به بعد، یکی از ستارههای فوتبال ایران شد و تا وقتی که به بازی کردن برای پرسپولیس خاتمه داد، قطعا یکی از مهمترین بازیکنان فوتبال این کشور بود. او همچنین، احتمالا جزو پنج بازیکن برتر تاریخ فوتبال ایران است.
اگر قرار است بازیکنان فوتبال را با توجه به اعتراض یا سکوت شان در قبال حوادث سیاسی قضاوت کنیم، میتوان از کریم خان باقری پرسید که دلیل سکوت او در قبال اعتراضات سیاسی سال 1378 و البته جنبش سبز در سال 1388 چه بود؟ آیا جز این است که باقری در این دو برهۀ سیاسی مهم، مطابق مصلحت خودش عمل کرده؟
اگر او چنین حقی دارد، چرا سردار آزمون و مهدی طارمی و دیگران نباید چنین حقی داشته باشند. باقری متولد اسفند 1352 است. در وقایع سال 78، او 25 ساله و در جریان جنبش سبز 35 ساله بود. بازیکنان این تیم ملی هم اکثرا در بازۀ سنییی مابین 25 تا 35 سالگی قرار دارند.
معلوم نیست کریم باقری به چه دلیل از این فوتبالیستهای جوان یا نسبتا جوان، انتظار اکسیون سیاسی دارد ولی هیچ نقدی به بیتفاوتی سیاسی خودش ندارد. اگر او این بازیکنان را به دلیل محافظهکاری سیاسیشان دوست ندارد، چرا از محافظهکاری خودش در دهههای 70 و 80 خورشیدی انتقاد نمیکند؟
سال گذشته، حتی باراک اوباما به انتقاد از عدم حمایتش از جنبش سبز برخاست. حالا که آقای باقری این قدر سیاسی شده که هیچ یک از بازیکنان تیم ملی را – به دلایل سیاسی – دوست ندارد، چرا مثل اوباما از موضع محافظهکارانۀ خودش در قبال جنبش سبز انتقاد نمیکند؟
وانگهی، جناب کریم خان در دی ماه 1396 و یا آبان 1398 مربی پرسپولیس بود. آیا او در حمایت از معترضان، کلمهای بر زبان راند؟ از قدیم گفتهاند یک سوزن به خودت، یک جوالدوز به دیگران.
کریم باقری، پارسال در سن 49 سالگی بالاخره سیاسی شد. بسیار هم عالی. شهروند خوب آن است که نسبت به وقایع سیاسی کشورش بیتفاوت نباشد. ولی کسی که در آستانۀ پنجاه سالگی سیاسی شده، بهتر است بر جوانانی که اکثرا 22 ساله تا 32 سالهاند، کمی آسانتر بگیرد. شاید این جوانان هم وقتی که به سن و سال کنونی کریم خان برسند، سیاسی شوند. کسی چه میداند فردا و فرداهای دورتر چه خواهد شد؟
متاسفانه باید گفت کریم باقری به خوبی واقف است که اگر الان بگوید به بازیکنان تیم ملی علاقهای ندارم، این حرف به دلایل سیاسی به افزایش محبوبیت او در جامعۀ ایران منتهی میشود. پس تلویحا از جوانانی که بسیاری از آنها شاگرد او بودهاند، اظهار بیزاری میکند تا بیش از پیش محبوب ملت شود. یعنی محبوبیت سیاسی هم به محبوبیت فوتبالیاش اضافه شود. اما چنین کاری با شاگردان سابق، یا با کسانی که جای شاگرد او هستند، رسم فتوت نیست.
اگر چنین حرفی را پرویز قلیچخانی در آمریکا زده بود، باز میشد گفت که او هیچ حشر و نشری با این بازیکنان نداشته و از دور دستی بر آتش دارد و برایش مهم نیست که سخنش در خدمت افزایش فشار افکار عمومی بر یک مشت فوتبالیست نه چندان باتجربه است. ولی کریم باقری، چنانکه گفتیم، در پرسپولیس و تیم ملی، تا همین اواخر هر روز با این بازیکنان در تماس و تعامل بوده.
پا نهادن بر سر شاگردان دیروز، با هدف بالا رفتن از نردبان محبوبیت سیاسی، اقدامی در شأن کریم باقری نیست. اما اگر این اقدام رواست، گذشتۀ کریم باقری را نیز باید مرور سیاسی کرد تا ببینیم او وقتی که در جوانی در آرمینیا بیلهفلد بود و نیز زمانی که در سنین بالاتر ژنرال خط میانی پرسپولیس بود، در کجای جغرافیای سیاست ایران ایستاده بود.