تدبر در قرآن

أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً

تدبر در قرآن

تفسیر آیه 82 سوره نساء

أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً

آیا عمیقاً نسبت به قرآن اندیشه نمى کنند، [و همواره آیاتش را مورد تدبر قرار نمى دهند،] چنانچه از سوى غیر خدا بود همانا در آن اختلاف فراوانى مى یافتند.

 

شرح و توضیح

همه موجودات چه انسان و چه غیر انسان محدود به حدود، و پیوسته در حال رشد، و در تغییر و تحول اند و همین محدودیت و تغییر و تحول براى آنان کافى است که نتوانند کار کاملى را چه در زمان اندک و چه در زمان طولانى ارائه دهند.

انسان چه از نظر جسمى چه از نظر روحى و چه از نظر عقلى پیوسته در حال تغییر و تحول است و امروزش با دیروز و فردایش و حتى لحظه اى با لحظه دیگرش تفاوت دارد.

 

امروز چیزى را مى فهمد و روز بعد بهتر از آن را، امروز چیزى را مى نویسد و فردا مى گوید امروز بهتر از آن را مى نویسم، امروز کتابى را به نظر خودش خوب و بى عیب چاپ مى کند و چند سال بعد مى گوید اى کاش آن کتاب را ننوشته بودم، و امروز که از پختگى نسبى عقلى و علمى برخوردارم مى نوشتم.

خلاصه در اعمال و اخلاق و روحیات و عقلیات و نوشتجات انسان تا پایان عمرش اختلاف فراوان و تفاوت بسیار رخ نشان مى دهد.

 

«هیچ انسانى نیست مگر آن که احساس مى کند امروز عاقل تر از دیروز است، و هر عملى که امروز مى کند، هر چیزى که امروز مى سازد، هر تدبیرى که مى کند، رأى و نظرى که مى دهد، و حکمى که مى نماید پخته تر و متین تر و محکم تر از کار و صنعت و تدبیر و رأى دیروز است، حتى یک عمل از قبیل کتابت و گفتن شعر و ایراد خطبه و امثال آن که امتداد زمانى دارد، آخر آن بهتر از اول آن، و برخى بهتر از بعض دیگر است.

 

پس یک فرد از انسان نه در نَفس خود و نه در آنچه مى کند سالم و خالى از اختلاف نیست، و این اختلاف هم یکى دو تا نیست، بلکه بسیار است.

و این خود قاعده طبیعى است نیز کلّى که در نوع بشر و در موجودات پائین تر از بشر جریان دارد، چون همه در تحت سیطره تحول و تکامل عمومى قرار دارند و هیچ موجودى از این موجودات را نخواهى دید که در دو لحظه پشت سر هم یک حالت داشته باشد، بلکه پیوسته ذات و احوالش در اختلاف است.» «1» خداوند که قدرت و علم و حکمت و دیگر صفاتش عین ذات و ذات حضرتش بى نهایت است و احاطه کامل به درون و برون و وزن و موقعیت موجودات دارد، و از حضرتش عیب و نقص صادر نمى شود، جا ندارد که در قرآنش بخاطر تنوع فوق العاده مسائلش و نزولش در طول بیست و سه سال اختلاف و تفاوت در آیات و نظم آیات و معانى و مفاهیم آیات و فصاحت و بلاغت آیات یافت شود.

 

قرآن تجلى علم اوست دفعى نازل شدنش با تدریج نازل شدنش زمینه اختلاف در آن نیست.

همان علمى که ابتداى بعثت آیاتى را نازل کرد، آیاتى که از هر جهت معجزه است، همان علم آیات اواسط و اواخر بعثت را نازل نمود، بدون این که ذره اى اختلاف ابتدایش با اواسطش و اواسطش با اواخرش داشته باشد، قرآن از همه انسان ها، از همه عقلا، از متدینان به هر مذهب و مسلک دعوت به تدبر یعنى اندیشه عمیق و پیوسته نسبت به قرآن مى کند تا بفهمند قرآن دست پخت بشر و ساخته انسان نیست، که اگر از سوى غیر خدا تنظیم شده بود، و به دایره تألیف کشیده مى شد اختلاف بسیار نه اندک در آن یافت مى شد، متخصص هر رشته اى وقتى از طریق تدبر این معنا را یافت که اختلافى در آیه اى از قرآن با آیه دیگر در هیچ زمینه اى نیست، و همه سى جزء آن از هر نظر وحدت و یک پارچگى و هم آهنگى در آن موج مى زند تصدیق خواهد کرد که این کتاب صد در صد وحى الهى است، و هیچ ربطى به کار اهل زمین گرچه مقام و جایگاه علمى و عقلى آنان در اوج باشد ندارد، و بشر هرگز تا روز قیامت قدرت آوردن یک آیه و یا یک سوره مانند آن را ندارد.

 

«مراد آیه این است که مخالفین قرآن را تشویق کند به دقت و تدبر در آیات قرآنى و این که در هر حکمى که نازل مى شود، و یا هر حکمتى که بیان مى گردد، و یا هر داستانى که حکایت مى شود، و یا هر موعظه و اندرزى که نازل مى گردد، آن نازل شده جدید را به همه آیاتى که مربوط به آن است عرضه بدارند، چه آیات مکى و چه مدنى، چه محکم و چه متشابه، آنگاه همه را پهلوى هم قرار دهند تا کاملًا براى آنان روشن شود که هیچ اختلافى بین آنها نیست.

و در این معنا دقت کنند که آیات جدید آیات قدیم را تصدیق و هر یک شاهد بر آن دیگرى است، بدون اینکه هیچ اختلافى در آن دیده شود، نه اختلاف تناقض به این آیه اى دیگر را نفى نمى کند و نه اختلاف تدافع که با هم هماهنگ نباشند، و نه اختلاف تفاوت به این که دو آیه از نظر تشابه بیان و یا متانت معنا و منظور مختلف باشند، و یکى بیانى متین تر و رکنى محکم تر از دیگرى داشته باشد.

 

کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ... «2»

کتابى که آیاتش در نظم، زبیائى، فصاحت، بلاغت، و عمق محتوا شبیه به یکدیگر است، مشتمل بر پندها و داستان هاى عبرت آموز [و امر و نهى و وعده و وعید و حلال و حرام است ] از شنیدن آیات پوست کسانى که از عظمت پروردگارشان مى هراسند به هم جمع مى شود ...

همین نیافتن اختلاف در قرآن کریم، آنان را رهنمون مى شود به این که این کتاب از ناحیه خداوند بزرگ نازل شده نه از جانب غیر او، زیرا اگر از ناحیه غیر او بود، سالم از اختلاف نبود، آن هم اختلاف زیاد، چون غیر خداوند از این موجودات که در جهان است و به ویژه انسان و اینان که احتمال مى دهند قرآن ساخت بشر باشد، هر چه و هر کس باشد بناچار از چهار دیوار عالم هستى بیرون نیست و محکوم به طبیعت این عالم است، و طبیعت این عالم بر حرکت و دگرگونى و تکامل است، و هیچ و احدى از آحاد موجودات این عالم نیست مگر این که اطراف امتداد زمان وجودش مختلف و حالاتش متفاوت است.

 

در هر صورت آنان که اهل تدبر هستند این معنا را از قرآن به طور ملموس و مشاهده مى یابند که تمامى شئون مرتبط به انسانیت، یعنى در مرحله عقاید، معارف، مبدء، معاد و خلقت و ایجاد، و در مرحله اخلاق، فضائل عامه انسانى، و در مرحله عمل، قوانین اجتماعى و فردى حاکم در نوع را در بردارد، و هیچ خرد و کلانى را فروگذار نکرده است و در مرحله قصص و آنچه مایه عبرت و اندرز است بیاناتى دارد که همه اهل دنیا را دعوت کرده است به این که اگر شک دارند که این کتاب از ناحیه خداى تعالى است مانند آن را بیاورند.

 

همه این معارف و این مواعظ را به وسیله آیاتى بیان نموده که در طول بیست و سه سال به تدریج نازل شده، آن هم در حالات مختلف، بعضى در شب، برخى دیگر در روز، بعضى در سفر و بعضى در حضر آیاتى در حال جنگ و آیاتى دیگر در حال صلح، قسمتى در حال سختى و شدت و برخى در حال رفاه و آسایش و در عین حال وضع خود آیات از نظر بلاغت خارق العاده و معجزه آسا فرق نکرده، معارف عالیه و حکمت هاى سامیه و قوانین اجتماعى و فردى اش دست خوش نوسان و تغییر نگشته، بلکه آنچه در پایان بیست و سه سال نازل شده با آنچه در اول نازل گشته انعطاف و توجه دارد، و جزئیات و شاخ و برگ هایش همه به اصول و رگ و ریشه هایش بر مى گردد، تفاصیل شرایعش با تجزیه و تحلیل به حاق توحید خالص، و رگ و ریشه اش که به همان توحید و شاخه هاى اعتقادى آن است با ترکیب، به عین آن تفاصیل بر مى گردد این است وضع قرآن کریم.

 

و هر انسانى متدبرى که در آن تدبر کند با شعور زنده و حکم حبّلى و فطرى خود حکم مى کند که صاحب این کلام از کسانى نیست که گذشت ایام و تحول و تکاملى که در سراسر جهان دست اندر کارند در او اثر بگذار بلکه او خداى واحد قهار است.» «3» این که در بعضى از روایات آمده که این سوره افضل سوره یا این آیه احسن آیه یا این سوره افصح سوره و این آیه ابلغ آیه است منظور نه پیکره سوره و آیه و نه ظاهر و باطن سوره و آیه است، که هیچ سوره اى با سوره دیگر و هیچ آیه اى با آیه دیگر در هیچ جهت فصاحتى و بلاغتى و زیبائى و نظم و نسق و بجابودن کلمات و جملات، و قدرت ادبى، و محتواى معنوى تفاوت و اختلاف ندارد و احسن و حسن و ابلغ و بلیغ، و افصح و فصیح در آن متصور نیست بلکه اختلاف در ثواب و مزد و پاداش نسبت به قرائت یا عمل به آن است.

 

قرآن از جهاتى نشان مى دهد که وحى الهى به پیامبر اسلام است: هماهنگى الفاظ در فصاحت، مشتمل بودن بر اخبار غیب، سلامت از اختلاف.

اگر انسان در قرآن مجید اندیشه عمیق کند، و در آثار معنوى معجزه آسایش و انوار هدایتش، و نظم آیاتش، و کمال فصاحتش و زیبائى بلاغتش و مختصر و مفید بودن الفاظش، و وزین بودن معانى و مفاهیمش، استحکام مبانى اش، و در اسرار و حقایقش، و دقت اشارات و لطائفش و انواع معالجاتش نسبت به بیمارى هاى فکرى و روانى و اعتقادى تفکر نماید در آن براى هر بیمارى دارو و براى هر مرضى شفاء و براى هر دیده اى نور، و براى هر چهره اى روشنائى مى یابد، جام شربت معنویش از هر آلودگى پاک، دریائى است که شگفتى هایش بى پایان، دشت سرسبز و خرم و بى کناره اى است که ارزش هایش غیرقابل تمام شدن است. «4» آرى حقایق قرآن گواه بر حقانیت و وحى بودن آن است، کتاب الهى به دور از هرگونه تناقص و ناهماهنگى است، از هر نوع اختلافى خالى و مبرا است، و دعوت مى کند که این حقایق را مى توانید با تدبر در آن بیابید، دعوت به تدبر به این معنا توجه مى دهد که اسلام آئین اندیشه، تعقل، برهان و حکمت و دلیل است.

 

سخنى در تدبر

تدبر در نظر لغت به معناى ژرف اندیشى و عاقبت اندیشى است.

این لغت چهار بار در قرآن مجید به کار رفته است، در سه آیه، قرآن کریم مخاطبین خود را به تدبر در اعماق و مقاصد پیام خویش دعوت نموده است، آهنگ و سیاق این آیات نوعى توبیخ و اعتراض را به همراه دارد.

أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ: «5»

آیا در این قرآن که حاوى همه مایه هاى سعادت دنیا و آخرت است و داراى اصول و معارف و احکام استوار مى باشد اندیشه عمیق نمى کنند؟!

 

أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها: «6»

آیا در قرآن، کتابى که آیات و معارفش نشان مى دهد وحى است، و هادى مردم به سوى حقایق است، و عمل به آن خیر دنیا و آخرت را تضمین مى کند اندیشه عمیق نمى نمایند مگر بر دلها قفل ها قرار دارد؟

أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً: «7»

پس چرا قرآن را عمیقاً اندیشه نمى کنند، اگر از نزد غیر خدا بود در آن اختلاف بسیارى مى یافتند.

 

مخاطبین این آیات کسانى هستند که به حقانیت و وحى بودن این کتاب به دیده تردید نگریسته و یا منکر آن مى باشند، و نیز کسانى هستند که به تقلید و بدون معرفت به آن ایمان آورده و در حقایش اندیشه نمى کنند.

در آیه چهارم، محتواى پر خیر و برکت قرآن را بیان مى کند تا به واسطه تدبر در آن از برکات عظیمش بهره مند گردند.

کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ. «8»

این کتاب پر برکتى است که آن را به تو نازل کردیم تا آیاتش را تدبر کنند و خردمندان متذکر شوند.

 

با دقت و تأمل در این آیات و سیاق آن مى یابیم که وحى بودن و الهى بودن قرآن بدون تدبر در آن براى کسى روشن نخواهد شد، و نیز بدون اندیشه عمیق در قرآن نمى توان از ذخائر بى کران و پر خیر و برکت کلام خدا بهره جست، و هم چنین نمى توان از ظلمت شک و تردید و حیرت و سرگردانى نفاق نجات یافت و به ایمانى راسخ و یقینى استوار رسید.

و نیز بدون تدبر در قرآن عمق و مغز آیات را نمى توان به دست آورد، و به حقایق شگفت و حیرت آورش پى برد.

آن که در آیات به تدبر مى نشیند با تمام وجود و با همه مشاعرش در جاى جاى قرآن حضور خدا را حس مى کند، و دل و جانش را از نور خدا سرشار مى نماید، تعبیر «لوجدوا» این معنا را به خوبى نشان مى دهد.

 

در بیان امیرمؤمنان است که مغز و حقیقت ناب و خالص اسلام را شخص متدبر مى یابد:

«فجعله امنا لمن عقله و ... فهما لمن عقل و لبا لمن تدبر:» «9»

خداوند اسلام را مأمن و امنیت قرار داد براى کسى که به آن متصل شود، و فهم قرار داد براى آن که تعقل نماید، و مغز قرار داد براى کسى که تدبر نماید.

این بیانات نقش اساسى تدبر را در وصول به حقیقت قرآن و اسلام به ما نشان مى دهد.

از خود قرآن استفاده مى شود که کسانى حقیقتاً به اسلام و قرآن ایمان دارند که کتاب خدا را آنگونه که شایسته است تلاوت نمایند.

 

الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ: «10»

بنابراین آیه آن که تلاوت شاسته و پیروى از قرآن در زندگى اش نباشد از ایمان تهى و در زمره کسانى است که همه مایه هاى وجودى اش را از دست داده باشد، چنان که در دنباله آیه مى فرماید:

وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ.

با مقایسه این آیه شریفه با آیه 29 سوره ص که هدف از نزول و وسیله بهره مندى از قرآن را تدبر در آیات معرفى مى کند، در مى یابیم که تلاوت راستین و شایسته جریان تدبر در آیات است.

 

از آنجا که قرآن طبیب است و ما بیمار، و از آنجا که قرآن طعام روح است و ما نیازمند به آن، و از آنجا که حالات و اوضاع روحى در شرایط مختلف و اوقات شبانه روز متفاوت مى باشد، در برخورد با قرآن و تدبر در آن گاه نیازمند شنیدن و وقت دیگر نیازمند به قرائت آن مى باشیم از این جهت تدبر در قرآن از دو طریق شنیدن یا قرائت مى تواند صورت بگیرد.

تدبر، از طریق شنیدن آیات به شیوه استماع و سکوت همراه با اندیشه، و از طریق قرائت به شیوه ترتیل یعنى نیکو و خوب قرائت کردن حاصل مى شود.

وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ: «11»

چون قرآن بخوانند، به آن گوش فرا دهید و سکوت همراه با اندیشه نمائید تا به یقین مورد رحمت قرار گیرید.

وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا: «12»

قرآن را به شیوه اى نیک و با تأنّى که بتوانى مفاهیم آن را درک کنى تلاوت کن.

 

استماع گوش دادن به همراه پذیرش و انصات سکوت توام با تمرکز فکر و آرامش باطنى است، ترتیل پیروى و تبعیت لفظى و معنوى از چینش خاص آیات و سیر فکرى و روحى در فضاى آن مى باشد.

«الا من اشتاق الى الله فلیستمع کلام الله» «13»

پیامبر مى فرماید: آگاه باشید هر که به خداوند اشتیاق دارد پس به قرآن گوش فرا دهد.

و نیز آن حضرت مى فرماید:

«اذا احب احدکم ان یحدث ربه فلیقرء القرآن:» «14»

هر گاه یکى از شما عشق به این داشت که با پروردگارش سخن بگوید قرآن بخواند.

 

شیوه مستمر و عمده در مسئله تدبر شیوه ترتیل مى باشد، که در رأس برنامه هاى خودسازى پیامبر و یارانش در سوره مزمل مطرح گشته است، که هم مقام خلوت و انس فردى را نظر دارد، و هم در حضور مؤمنان مى تواند مطرح باشد، لکن شیره استماع و انصات مقام حضور در جمع مؤمنان را نظر دارد که با قرائت آیات توسط یک فرد دیگران باید به استماع و انصاف بپردازد.

علاوه بر آن اوضاع و حالات روحى گاه اتقضا مى کند که انسان به جاى شیوه ترتیل، شیوه استماع و انصاف را برگزیند، همان گونه که این روش را در عملکرد رسول خدا مشاهده مى کنیم که گاه به یکى از اصحاب به ویژه به بلال مى فرمودند قرآن بخواند تا او استماع نماید، چرا که در آن شرایط تأثیر استماع و انصات بیش از ترتیل مى باشد.

 

نهایتاً باید با توجه به اوضاع نفسانى خود و با توجه به شرایط خارجى یکى از آن دو شیوه را برگزید البته گاه فقط شیوه خاص ضرورت مى باید.

الف: وقتى در تنهائى به سر مى بریم تنها شیوه ترتیل امکان پذیر است.

ب: وقتى در جمع قرار داریم و کسى قرائت مى کند شیوه استماع و انصات مطرح خواهد بود.

باید به این نکته توجه داشت که شیوه ترتیل به نوعى شیوه استماع و انصات را در بردارد، چرا که در واقع قارى دو کار را با هم انجام مى دهد، یکى قرائت قرآن و شنواندن آن به دیگرى، دیگر آن که آیات را با تمرکز باطنى به گوش دل خود مى رساند، و سرزمین وجود خود را پیش از تأثیر دیگران در معرض انوار قرآن قرار مى دهد.

 

براساس توضیح فوق روایتى جامع در تفسیر آیه یتلونه حق تلاوته تلاوت راستین را همان تلاوت به شیوه ترتیل و سپس همان جریانات تدبر در آیات معرفى مى نماید:

روایت به این مضمون از امام به حق ناطق حضرت صادق نقل شده است:

«فى قول تعالى: یتلونه حق تلاوته: یرتلون آیاته، ویتفهمون معانیه و یعملون باحکامه و یرجون وعده و یخشون عذابه و یتمثلون قصصه و یعتبرون امثاله و یأتون اوامره و یجتنبون نواهیه.

وما هو والله بحفظ آیاته و سرد حروفه و تلاوة سروه و درس اعشاره و اخماسه، حفظوا حروفه و اضاعوا حدوده و انما هو تدبر آیاته یقول الله تعالى: کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته:» «15»

امام صادق در رابطه با آیه: کسانى که به آنان کتاب عطا کردیم، آن را آنگونه که شایسته آن است تلاوت مى کنند فرمود:

آیاتش را روشن و شمرده تلاوت مى نمایند، مى کوشند معانى اش را بفهمند و به احکام و دستوراتش عمل کنند، به وعده اش امید مى بندند، و از هشدارهایش نسبت به عذاب مى تر سند، از داستان هایش سرمشق و الگو مى گیرند، و از مثل هایش پند مى آموزند، دستوراتش را عمل مى کنند، و از آنچه نهى کرده اجتناب مى ورزند.

 

به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشت سر هم خواندن حروف و کلماتش و تلاوت سورهاى و مطالعه حواشى آن نیست، حروف و کلماتش را حفظ کردند و حدود و معانى اش را فرو گذاردند، حق تلاوت به تدبر و تأمل در آیات آن است خداوند مى فرماید کتابى پر برکت بر تو نازل کردیم تا در آیات آن عمیقاً اندیشه کنند.

البته پیش از تدبر در آیات متدبر به اصولى نیازمند است که در پرتو آن با دیدى روشن نه مشوب به قرآن بنگرد تا مسیر کاربرد شیوه ها در آیات برایش روشن شود.

این اصول اساسى باید از هدایت ها و آموزش هاى امامان معصوم و اهل بیت پیامبر که یکى از دو ثقلین هستند گرفته شود که بدون آموزش آن خطر فرو غلتیدن در ورطه تفسیر به رأى و انحراف در برداشت ها، متدبر در قرآن را تهدید مى کند. «16»

 

-----------------------------------------------------------------------

(1)- المیزان، ج 5، ص 27.

(2)- زمر 23.

(3)- المیزان، ج 5، ص 26.

(4)- روح البیان، ج 2، ص 299.

(5)- مؤمنون 68.

(6)- محمد 24.

(7)- نساء 82.

(8)- ص 29.

(9)- نهج البلاغه، خطبه 106.

(10)- بقره 121.

(11)- اعراف 204.

(12)- مزمل 4.

(13)- کنزالعمال، خ 2472

(14)- کنزالعمال، خ 2258.

(15)- تنبیه الخواطر، ج 2، ض 236.

(16)- تدبر در قرآن 31.

 

برگرفته از کتاب تفسیر حکیم نوشته استاد حسین انصاریان

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان