مختار و جنگ با ابن زیاد

پس از آنکه یزید هلاک شد و مردم شام با مروان حکم بیعت کردند

پس از آنکه سپاهیان مختار میدان جنگ را ترک کردند، حاکم مدائن سعدبن حذیفه قاصدى به کوفـه فـرستـاد مـخـتار را از مراجعت سپاه باخبر کرد، مختار ناراحت گردید و ابراهیم را بسرکردگى هفت هزار نفر روانه موصل کرد و دستور داد به سرعت بشتاب و هر کجا به سپـاهیان رسیدى ایشان را با خـود به مـیدان جنگ ببر ابراهیم روانه موصل گردید.
مختار و جنگ با ابن زیاد

پس از آنکه یزید هلاک شد و مردم شام با مروان حکم بیعت کردند. مـروان دو سپـاه تـرتـیب داد یکى را به حجاز به جنگ ابن زبیر و دیگـرى را به سرکردگى عبیدالله زیاد بسمت عراق روانه ساخت ، عبیدالله در جزیره با قیس عیلان که دست نشانده ابن زبیر بود به جنگ پرداخت ، و این سرگرمى ، او را از عراق مانع و جلوگـیر شد، ولى پس از آنکه از گیر و دار با قیس عیلان فارغ گردید آهنگ عراق کرد تـا به مـوصل رسید، عـبدالرحمـان بن سعـید که عـامـل مـخـتـار بر مـوصل بود، به مـخـتـار نوشت : عـبیدالله بن زیاد وارد سرزمـین موصل گردیده و من آنجا را ترک گفته در تکریت منتظر فرمان شمایم .
مـختار که تازه از زد و خورد با ابن مطیع فارغ شده بود با این صحنه روبرو گردید، یزید بن انس را که مردى با تدبیر، کار کشته و پخته و شجاع بود خواست و گفت : ترا براى چـنین میدانى انتخاب مى کنم که به جز تو از هیچکس ساخته نیست هر چه از سپاهیان خواهى با خود ببر و مرتب برایت کمک مى فرستم .
یزید بن انس گفت : من با سه هزار سوار که خودم آنها را انتخاب کنم مى روم و دیگر کمک نخـواهم؟ مختار موافقت کرد و گفت : تو سپاهیانرا برگزین ولى باز هم برایت سپاه مى فـرستم هر چند تو هم نخواسته باشى تا پشت سپاهیان محکم گردد و دشمنان را مرعوب سازد.
یزید بن انس از مـیان سپـاهیان سه هزار نفـر انتـخـاب کرد و عـازم مـوصل گردید مختار و مردم کوفه تا دیر ابوموسى او را بدرقه کردند و در آنجا با او خداحافظى نموده مراجعت کردند.


میدان جنگ با ابن زیاد
یزید بن انس با سپـاهیان به سرعـت تـمـام به طرف مـوصل حرکت کرد تا به سرزمین موصل رسید، ابن زیاد که از آمدن سپاهیان کوفه آگاه شد جاسوسى فرستاد تا از مقدار سپاهیان تحقیق کند، جاسوس ابن زیاد اظهار داشت که در حدود سه هزار سوار بیش نیستـند، ابن زیاد شش هزار سرباز در مـقـابل ایشان فرستاد تصادفا یزید فرمانده سپاه مختار مریض ‍ گردید و حالش سخت شد سوار بر الاغى شد و افرادى او را نگه داشتند و در میان سپاه سیر مى کرد و سپاهیان را به استـقـامـت و پایدارى سفارش ‍ مى کرد و گفت : اگر من مُردم ورقاء بن عازب اسدى فـرمانده سپاه است و اگر او نیز آسیبى دید عبدالله بن ضمره رئیس لشکر خواهد بود، و پس از او سعر بن ابى سعر فرمانده قشون است .
یزید قـبل از آفـتـاب در مـقـابل سپـاه ابن زیاد صف آرائى کرد، و خود روى تختى قرار گـرفـت و چـند نفـر تـخـت او را در وسط پـیاده نظام حمل مى کردند و با صداى ضعیف سپاهیان را تحریک مى کرد، هنوز آفتاب بالا نیامده بود که سپـاه شامـیان در هم شکسته شد و فرار کردند و فرمانده آنها ربیعة بن مخارق تنها ماند هر چه سربازان را صدا زد که برگردند گوششان بدهکار نبود، عبدالله بن ورقاء اسدى و عـبدالله ضمـره بر او حمـله کردند و او را کشتـند و محل سپاهشان را متصرف گشتند و آنچه بجاى گذاشته بودند سپاه عراق غارت کردند.
روز دوم ابن زیاد بجاى ربیعه ، عبدالله بن حمله را به فرماندهى سپاه برگزید، او با سپاه مختار بجنگ پرداخت در این روز شکست سختى خوردند و رئیس سپاه کشته شد و سیصد نفر از آنان اسیر عراقیان شدند، هنگامیکه اسیرانشان را پیش یزید بن انس آوردند مرضش سخـت شده بود آخـرین لحظات زندگى را مى پیمود، با دست اشاره کرد همه را گردن بزنند تمام اسیران را از دم شمشیر گذرانیدند!
یزید بن انس گفت : پس از من ورقاء بن عازب امیر و فرمانده شما است این جمله را گفت و جان به جان آفـرین تـسلیم کرد، سپاهیان از مرگ فرمانده خود ناراحت گشته و خود را باختند او را غسل داده ، ورقاء بر او نماز خواند به خاک سپردند پس از دفن یزید، ورقاء فـرمـانده جدید با یاران خود به مشورت پرداخت و اظهار داشت براى من اندیشه اى پیدا شده مرا راهنمائى کنید همه مى دانید که ابن زیاد با سپاه سنگین شام عازم جنگ با ما است و مـا جمعیت اندک قدرت مقاومت با او را نداریم اگر بسوى کوفه برگردیم خواهند اندیشید که چـون فـرمـانده نداریم برگشته ایم و با اینکه ما دو نفر از فرماندهان آنها را کشته ایم همـیشه از ما ترسان خواهند بود اما اگر مقاومت نموده و سپس شکست بخوریم پیشروى دیروز ما خنثى شده و از میان خواهد رفت ، همه پیشنهاد ورقاء را پسندیدند و راه کوفه را پیش گرفتند!


ابراهیم نامزد جنگ با ابن زیاد مى شود
پس از آنکه سپاهیان مختار میدان جنگ را ترک کردند، حاکم مدائن سعدبن حذیفه قاصدى به کوفـه فـرستـاد مـخـتار را از مراجعت سپاه باخبر کرد، مختار ناراحت گردید و ابراهیم را بسرکردگى هفت هزار نفر روانه موصل کرد و دستور داد به سرعت بشتاب و هر کجا به سپـاهیان رسیدى ایشان را با خـود به مـیدان جنگ ببر ابراهیم روانه موصل گردید.


منبع : تبیان
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان