سرویس فرهنگ و هنر مشرق- اگر تولیدات سینمایی برخی نهادهای فعال در این حوزه را بررسی کنیم، درخواهیم که به علت ضعف بنیادین تئوریک و نداشتنهای اتاق فکرهای منسجم، آثاری با اتکا به بودجه عمومی ساخته میشوند که نه تنها موجب تقویت بنیانهای گفتمانی حوزههای سیاسی -اجتماعی نخواهند شد، بلکه زمینه تقاطعهای گفتمانی معکوس را تشدید میکنند.
در گزارشهای پیشین آثاری از حیث محتوایی ارزیابی شدند تا این تقاطع گفتمانی معکوس آشکارتر شود.
بیشتر بخوانید:
فیلم «مصلحت» که اخیر توسط پلتفرم فیلمنت توزیع شده، تقریبا از حیث گفتمانی شبیه آثار نامبرده است.این فیلم در ادامه سیاست دوگانهسازی اجتماعی، با روکش نقد درون گفتمانی ساخته شده، اما نتیجه اثر، کارکرد معکوسی دارد.
این فیلم با اینکه یک روایت کاملا تخیلی است اما شخصیت اول فیلم یعنی آیتالله مشکاتیان، به آیتالله «محمد محمدی گیلانی» شباهت دارد، اما روایت فیلم هیچ ارتباطی به قصه واقعی ایشان ندارد و استفاده نمادین از این کاراکتر واقعی صورت پذیرفته است.
زمان وقوع روایت فیلم به نخستین های روزهای وقوع انقلاب اسلامی بازمیگردد، در حالیکه خیابانهای تهران، پس از وقوع انقلاب، همچنان ملتهب است و منازعات سیاسی احزاب، در کف خیابان و حوالی میدان انقلاب گاهی به نبردهای تن به تن یا دست جمعی تبدیل میشود.
مهدی مشکاتیان (فرزند آیت الله مشکاتیان رئیس وقت دستگاه قضا) که تندخویی و عصبی بودن از شاخصههای کاراکتر او به شمار میرود وبا این مولفهها انقلابی رادیکالی به نظر میرسد، در حوالی میدان انقلاب با «شاهین آریا» مواجه می شود که از مخالفان شهید بهشتی و جمهوری خواهان است.
شاهین آریا در کنار خیابانهای نزدیک دانشگاه ایستاده و مشغول سخنرانی است و چیزهایی که میگوید به گفتمان معارضان ابتدای انقلاب شباهت ندارد و یادآور شعارهای معترضان دی ماه 96، آبان 98 و شهریور 1401 است.
آریا به صورت نمادین عکس شهید بهشتی را پاره میکند. در صحنهای که از فیلم حذف شده است، مهدی مشکات عصبانی شده و با کلت کمری او را به قتل میرساند. انتخاب اسامی و نام خانوادگی کاملا جنبه نمادینی دارد، «شاهین آریا» چپ گرایی است که خانوادهاش بر اساس دادههای فیلم، گرایش سلطنت طلبانهای دارند.
نکته جالب اینجاست که یکی از همراهان مهدی در مقابل دانشگاه، روز قبل وقتی به دیدار پدرش ، آیتالله مشکاتیان رئیس قوه قضائیه رفته، به او میگوید: خودتان بهتر میدانید که در این شلوغیها و درگیریها حق را از باطل نمیتوان تفکیک کرد.
در واقع نتیجه استنتاج دراماتیک، به وضعیتی تمثیلی و استعارهای از اغتشاشات اخیر تبدیل میشود. آیا در سه دوره اعتراضات اخیر، تفکیک حق از باطل غیرممکن بود؟ نتیجه فیلم، ایجاد تشکیک در افکار عمومی، در قالب عدم شناخت دوگانه حق و باطل است.
فیلم روی واژه عدالت و روی موضوع برخورد با آقازادههای متخلف تاکید دارد، این اشکال از حیث محتوایی به فیلم وارد است که در ابتدای انقلاب موضوع برخورد با آقازادهها، به یک امر حاد سیاسی تبدیل نشده بود و فیلم با این المانها، تلاش میکند به شرایط معاصر تعیمم داده شود.
در ادامه روایت مهدی مشکات که توسط کمیته انقلاب اسلامی دستگیر شده، توسط مسعود قاسمی، فرد نزدیک به محمد امین لشگری ، معمی که نقش قائم مقام مشکات را بازی میکند، فراری داده میشود و قاسمی خانواده سلطنتطلب را تهدید میکند که از احقاق حقوقشان در مورد قتل فرزند، پرهیز کنند.
لشگری از مشکات درباره تصمیم گیری درباره وضعیت فرزندش سئوال میکند تا در این رابطه چه کاری انجام دهد. مشکات هم در حالی امر به مصلحت میکند که از جزئیات ماجرا بیاطلاع است و برای مدتی فرزند او متواری میشود.
یکی از حفرههای فیلم در این بده بستانهای دراماتیک آشکار میشود. آیا مشکات در طول دورانی که فرزندش فراری شده، دلایل دور شدن او از خانوادهاش را جویا نشده است.
استدلال لشگری هم در ادامه فیلم بسیار قابل اعتناست. او در مواجهه با مشکات میگوید:"هر کاری که کردم برای منافع شخصی خودم نبود، بهانه نباید دست دشمن داد، والله ...رضایت خدا در مصلحت نظام است" هر چه این چالشهای فردی در فیلم بیشتر میشود، موضوع عدالت، درباره مواجهههای خیابانی در شورش های گذشته بیشتر در ذهن تداعی می شود.
محمد امین لشگری امر به مصلحت میکند و منولوگهایی را ادا میکند که ما به ازای آن در تریبون های رسمی وجود دارد و یا با شیوههای دیگری بیان شده است. مشکات وقتی پی به ماجرا میبرد، دستور میدهد با افرادی که روند پرونده قتل شاهین آریا توسط فرزندش را دستکاری کردهاند، برخورد شود و همه آنان را به قانون میسپارد.
فرزند مشکاتیان به اعدام محکوم میشود اما مادر شاهین آریا {با گرایش سلطنتطلبانه} در روز اعدام، در حالیکه که قرار است مجری اعدام باشد، فرزند مشکات را میبخشد تا نمادی از "میبخشیم اما فراموش نمیکنیم" شورشیان و گروههای معارض ، در جریانات اخیر باشد.
همزمان با اکران آنلاین، نسخهای از این فیلم در فضای مجازی منتشر شده و دست کم هیچ شبکههای ماهوارهای با جهت گیری های خاص سیاسی را نمیتوان یافت که از پخش این فیلم چشمپوشی کرده باشد.
مصلحت با این محتوا در میان شبکههای سیاسی ماهوارهای در نوبتهای پخشهای متوالی قرار گرفته و این نخستین بار است که فیلمی توسط شبکههای سیاسی معارض مورد توجه قرار میگیرد.
فیلم از زوایای دیگری مورد از جانب پژوهشگران تاریخ مورد انتقاد بوده است. به عنوان مثال چالش مهم فیلم مربوط به سازمان منافقین میشود.
این سازمان مدعی است که نیروهای حکومتی بودند که نخستین بار به سمت اعضای سازمان شلیک کردند و به پیوست این اتفاق، فاز مبارزه مسلحانه در سال 1360 کلید خورد.
این در حالی است که بر اساس شواهد موجود، آغاز فعالیت مسلحانه و ترورهای کور توسط این سازمان آغاز شده است. با این حساب فیلم به دست آویزی تازه برای سازمان فرسوده منافقین، تبدیل خواهد شد.
نکته مهمتر این است که در اوایل انقلاب هیچ محاکمه اقتصادی برای هیچکدام از آقازاده های مسئولان رده بالا تشکیل نشد و به گواه تاریخ، پرونده فاضل خداداد و همکارانش نخستین پرونده فساد اقتصادی آشکار پس از انقلاب است و این شگردها برای اینهمانیها و تمثیلهای امروزی، در فیلم گنجانده شده است.
بیشتر بخوانید:
قصه از کجا شروع شد؟
فیلمنامه مصلحت توسط «محمدرضا زهتابچیان» به نگارش درآمد. فیلم دو ماه پس از آبان 1398 با عنوان اولیه «پدری» پروانه ساخت دریافت کرد و در 1399 در اوج دوران کرونا تولید و در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.
اطلاعات موجود در فضای رسانههای رسمی نشان میدهد زهتابچیان (متولد مرداد سال 1365 در تهران) با اینکه با عنوان تدوینگر و کارگردان فیلم «دیدن این فیلم جرم است»، شناخته میشود، در دانشگاه آزاد کرج در رشته ریاضیات کاربردی فارغالتحصیل شده و سپس برای ادامه تحصیل به سوئد مهاجرت کرد. در آنجا مهندسی سیستم و مدیریت کیفیت خواند اما به صورت عجیبی وارد فعالیتهای سینمایی شد.
پس از بازگشت به ایران، اولین فیلم خودش را با نام «دیدن این فیلم جرم است» ساخت. پیش از ساخت این فیلم با نگارش مستند «سفر به سرزمین پدربزرگ» با محوریت شخصیت «هدی رستمی» شناخته شد.
این مستند چند قستمی از زاویه دید رستمی (شهروند ایرانی مقیم سوئد) ظاهرا مستندی است که در تقبیح مهاجرت ساخته شده است.{ اظهارنظرهای هدی رستمی در پادکست «اعترافات» درباره این مستند بسیار قابل توجه است.}
نویسنده این مستند، بدون آنکه در داخل کشور به عنوان فعال سینمایی شناخته شود و اطلاعات قابل توجهی از او در دسترس باشد، ناگهان هدایت و کارگردانی «دیدن این فیلم جرم است» را برعهده گرفت، فیلمی که مدتی بسیار طولانی توقیف بود.
«دیدن این فیلم جرم است» محصول سازمان سینمایی سوره (تهیهکنندگی محمدرضا شفاه) در سال 1397 ساخته شد و در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و با انتقادات بسیار گستردهای مواجه شد.
فیلم روایتی درباره امیر، جوان بسیجی است که همسرش ریحانه از سوی یک شهروند دوتابعیتی مورد تعرض قرار میگیرد. امیر فرد دو تابعیتی را در پایگاه بسیج گروگان میگیرد و اغلب مسئولان دولتی به دنبال آزاد سازی این فرد هستند.
این فیلم به تعارض و شکاف در تصمیمگیریهای حاکمیتی میان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بدنه دولتی میپردازد، آنهم در دورهای که از حیث گفتمانی موضوع دوگانه «دیپلماسی - میدان» در فضای رسانهای کشور به بحث گذاشته نشده بود.(سال 1397)
چرا مصلحت ساخته شد؟
نویسنده از سوئد بازگشته فیلم «دیدن این فیلم جرم است» ، در یک تولید تعاملی دیگر، دوماه پس از حوادث سال 1398 در هشتم دی ماه موفق شد با تهیهکننده فیلم قبلیاش مجوز ساخت مصلحت را دریافت کند. فیلم در سال 1399 در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر رونمایی میشود و تحلیلهای فراوانی درباره فیلم منتشر میشود.
در متن اثر تقابل خیابانی احزاب در سالهای نخستین پس از وقوع انقلاب اسلامی روایت میشود، اما چون داستان فیلم تمثیلی و استعاری است، این اثر کاملا تعمیم پذیر به رخدادهای آبان 1398 است. این تحلیل رسانهای مغرضانهای نیست، بلکه تهیهکننده فیلم آشکارا به آن اشاره میکند و میگوید:
این فیلم، فیلم روز است و حرفهایی دارد که بهتر است زودتر شنیده شود.
فیلم پس از نمایش در جشنواره توقیف میشود. تهیهکننده درباره توقیف اثر میگوید:
"از همان ابتدا که این فیلم در جشنواره اکران شد کمکم زمزمه مخالفتها از سوی قوه قضاییه مطرح شد و ما هم از همان ابتدا شروع به مذاکره کردیم. مشخصا دادستانی کل کشور با فیلم مساله داشت. ما فیلم را در دادستانی نمایش دادیم و در این جلسه متاسفانه تصمیم محدودیت فیلم قطعی شد و ما با همکاری مرکز رسانه قوه قضائیه زمان زیادی گذاشتیم تا موضوع را حل کنیم اما این سه سال فیلم «مصلحت» عملا تحت نظر قوه قضاییه اجازه اکران نداشت. شخص دادستان در جلسه بود و فیلم را دید و با همکاران و معاونانشان به این جممعبندی رسیدند که «مصلحت» قابل اکران نیست."
دور زدن دادستانی کل کشور
این اظهارات نشان میدهد دادستان کل کشور مخالف سرسخت فیلم است و یکی از عالیترین مقامات قضایی کشور حاضر به اکران فیلم نبوده است. بر اساس شنیدهها با وقوع رخدادهای شهریور 1401 تهیهکننده پاشنهها را ورمیکشد و برای اکرانش فیلمش به سراغ قوهقضاییه میرود تا هر چه سریعتر فیلمش را روانه پرده سینماها کند.
در حالیکه بسیاری از تهیهکنندگان سینما در شرایط پساشهریور سال 1401 تمایلی به اکران فیلم خود نداشتند تلاش قابل توجه «شفاه» از جنبههای قابل توجهی مورد اعتناست. او درباره این تلاش در اظهار نظر نقل شده اشاره میکند و میگوید: ما با همکاری مرکز رسانه قوه قضائیه زمان زیادی گذاشتیم تا موضوع را حل کنیم اما این سه سال فیلم «مصلحت» عملا تحت نظر قوه قضاییه اجازه اکران نداشت.
در واقع تهیهکننده اشاره میکند از سال 1399 تا سال 1401 این فیلم اجازه اکران نداشته و بر اخباری تایید نشده صحه میگذارد.
این بخش از روایت فرامتنی فیلم در نوع خود بسیار جالب است. با ورود دادستانی، فیلم برای مدتی توقیف شده و پس از حوادث شهریور ماه گذشته،تلاشها برای اکران فیلم از سر گرفته میشود.
وقتی تهیه کننده از فیلمنامهنویس میخواهد نام خود را درج نکند
فیلم قبلی زهتابچیان با حاشیههای فراوانی مواجه بود و تهیهکننده با توجه به این موضوع در گفتوگویی برنامه سینمامعیار میگوید: من از ایشان {نویسنده فیلمنامه} خواستم که اختیار فیلمنامه را به طور کامل به من دهند و ایشان هم نهایتا پذیرفتند که فیلمنامه را بدون اسم به ما منتقل کنند. ما فیلمنامه را تغییر دادیم و آنچه که اکنون میبینید با فیلمنامه آقای زهتابچیان تفاوتهای زیادی دارد هرچند که مبنای داستان شبیه به همان فیلمنامه اولیه است، فیلمنامه تمایل آقای دارابی بود. او فیلمنامه را خواند و گفت باید به مدل خودم بازنویسی کنم.
اما با این حال سکانس اصلی فیلم که در آن مهدی مشکات به صورت عریانی با اسلحه شخصی یکی از شاهین آریا(یکی از عناصر ضد انقلاب) را به قتل میرساند در فیلم جابجا شده است.
تهیهکننده مصلحت : کشور ما آنقدر بحران دارد که با چهارتا بیلبورد دچار مسئله نخواهد شد
در 17 خرداد ماه که این فیلم با تبلیغات غیر متعارفی اکران شد، بسیاری از رسانهها به شیوه تبلیغات این سریال واکنش نشان دادند. تهیهکننده در واکنش به این انتقادات گفت: کشور ما آنقدر بحران دارد که با چهار بیلبورد دچار مساله نخواهد شد. کمااینکه این اتفاق هم افتاد و بعد از جمع شدن بیلبوردها مردم در خبرها خیال کردند واقعا کسی دستگیر شده اما در ادامه متوجه شدند که اینگونه نبوده و تبلیغ یک فیلم بوده است. قرار بود این بیلبوردها کمکم تبدیل به تبلیغ فیلم شوند اما ما همانطور که در فیلم توقیف را تجربه کردیم در تبلیغ هم آن را تجربه کردیم. ما اگر میخواهیم سینما جان دوبارهای بگیرد باید با خلاقیت در تبلیغ کنار بیاییم. جمعآوری تبلیغات اصلا به مذاکره نرسید و قبل از اینکه با ما صحبت کنند بیلبوردها را جمع کردند.
فیلم مصلحت در سال 1398 پس از آبان ماه توانست پروانه ساخت دریافت کند و در آبان 1402 در سالگرد شورشهای سال گذشته اکران شود و آبان برای این فیلم تبدیل به اسم رمز شد.