عصر ایران؛ اهورا جهانیان - کریس رونالدو شب گذشته در مسابقۀ النصر و اَبها، هتتریک کرد و دو پاس گل هم داد و نقش موثری در پیروزی 8 بر صفر تیمش ایفا کرد.
این مسابقه در لیگ فوتبال عربستان اهمیت چندانی نداشت. بi ویژه اینکه الان دیگر معلوم شده النصر تحت هیچ شرایطی قهرمان این فصل نخواهد شد. بنابراین نوشتن دربارۀ هتتریک رونالدو در بازی دیشب، دلیل دیگری دارد.
در واقع مسابقۀ دیشب آینۀ تمامنمایی بود که شخصیت رونالدو را بازتاب میداد. هتتریک در برابر تیم قراضۀ اَبها، شاید برای رونالدو ارزش فوتبالی داشته باشد ولی برای ناظران رونالدو ارزش روانشناسانه دارد.
کریس رونالدو از گلزنی در برابر هر تیمی به شدت خوشحال میشود. او از باز کردن دروازۀ ابها همان قدر خوشحال میشود که از گلزنی در فینال لیگ قهرمانان اروپا. نحوۀ شادی و میمیک چهره و زبان بدن او پس از گلزنی در بازی دیشب، تفاوتی با زمانی که در رئال مادرید به بهترین تیمهای فوتبال اروپا گل میزد، نداشت.
این ویژگی از یکسو مثبت است چراکه نشان میدهد رونالدو کارش را جدی میگیرد و رئال و یوونتوس و النصر نهایتا فرقی برایش ندارند. اما از سوی دیگر، ویژگی یادشده دلالت دارد بر اینکه برای رونالدو درخشش خودش در زمین بازی، از هر چیز دیگری مهمتر است.
کافی است رونالدوی فینال لیگ قهرمانان در سال 2018 را با رونالدی بازی النصر و ابها مقایسه کنیم. در آن فینال تاریخی مقابل لیورپول، رونالدو نتوانست گل بزند و گرت بیل به عنوان یار تعویضی وارد زمین شد و تساوی 1 بر 1 را با دو گل به برد 3 بر 1 رئال مادرید و سومین قهرمانی پی در پی این تیم در لیگ قهرمانان اروپا تبدیل کرد.
اگر دوباره ویدئوی آن بازی را تماشا کنید، بوضوح میبینید که در پایان بازی، رونالدو بیش از آنکه بابت قهرمانی تیمش در لیگ قهرمانان اروپا خوشحال باشد، بابت اینکه نتوانسته بود در فینال گل بزند ناراحت بود.
بدتر از این، او در مصاحبۀ پس از فینال، اعلام کرد که به زودی از رئال مادرید جدا میشود و به تیم دیگری میرود و با این خبر، قهرمانی رئال را تحتالشعاع خبر مهم جدایی قریبالوقوعش از رئال مادرید قرار داد.
او اگر به عنوان "عضوی از تیم" خوب بازی کند ولی موفق به گلزنی نشود، حتی اگر تیمش برنده از میدان مسابقه خارج شده باشد، حتی اگر آن مسابقه بسیار مهم بوده باشد، باز احساس ناکامی میکند و سگرمههایش را درهمرفته میبینیم. ولی اگر در بازی بسیار کماهمیت النصر و ابها گل بزند، عمیثا خوشحال میشود.
شاید حتی اگر تیم رونالدو در مسابقهای غیرحذفی ببازد ولی او یکی دو گل زده باشد، از آن مسابقه راضی باشد؛ چون آمار گلزنیاش بیشتر شده و او اساسا از ابتدا با هدف افزایش آمار گلزنیاش وارد زمین شده بود.
به هر حال هر طور که حساب کنیم، رونالدو بازیکنی نیست که خودش را "بخشی از تیم" بداند. او تیم را "ابزار موفقیت خودش" میداند. علاوه بر این، برای او "گل زدن" به مراتب مهمتر از "خوب بازی کردن" است.
تفاوت رونالدو و روبرتو باجو در همین نکته است. باجو بازیکنی بود که مارادونا دربارهاش گفته بود «شاید زیدان بهترین بازیکن جهان باشد ولی باجو زیباتر از همه بازی میکند.» روبرتو باجو با پنج گل ایتالیا را به فینال جام جهانی رساند، ولی آنچه مارادونا را شیفتۀ بازی او میکرد، زیباییِ فوتبال بازی کردنش بود.
لحظات زیادی در فوتبال هست که نبوغ و تکنیک یک بازیکن، به خلق حرکتی منتهی میشود که یک مسابقه را فراموشنشدنی میکند؛ ولو که آن حرکت به گل منتهی نشده باشد یا اساسا معطوف به گلزنی نبوده باشد.
دریبل مشهور و نبوغآمیز پله در بازی برزیل و اروگوئه در نیمهنهایی جام جهانی 1970، یکی از همین موارد است. امروز کمتر کسی چهار گل رد و بدل شده در آن بازی را به یاد میآورد؛ ولی همه موقع حرف زدن دربارۀ آن مسابقه، دربارۀ این موضوع حرف میزنند که پله چطور دروازهبان اروگوئه را فریب داد.
زیدان هم در بسیاری از مسابقاتش گل نزد ولی او همیشه خوب بازی میکرد و با همین ویژگیاش جزو چند بازیکن برتر تاریخ فوتبال شده. در مسابقۀ به یاد ماندنی فرانسه و برزیل در جام جهانی 2006، زیدان به برزیل گلی نزد ولی با برزیلیها کاری کرد که هیچ بازیکنی در تاریخ فوتبال از عهدۀ انجامش برنیامده.
دقیقا به همین دلیل نمایش زیدان در برابر برزیل در آن بازی تاریخی، هیچ وقت از خاطر فوتبالدوستان محو نخواهد شد ولی هتتریک رونالدو در برابر تیم قراضۀ ابها، برای هیچ فوتبالدوستی اهمیت نخواهد داشت.
میزان شادی رونالدو بابت گلهایش به ابها در بازی دیشب، دقیقا به اندازۀ شادی بازیکنانی بود که در فینال جام جهانی گل زدهاند و یا برنده از زمین خارج شدهاند. بدیهی است که پیروزی النصر مقابل ابها برای رونالدو چندان مهم نمیبود اگر خودش در مسابقۀ دیشب گلی نمیزد. بنابراین او فقط از گلزنی خودش به وجد میآمد. و چون فقط گلزنی برایش مهم است، دیگر فرقی به حالش نمیکند که به ابها گل زده یا به بایرن مونیخ.
دربارۀ نسبت رونالدو با همتیمیهایش نیز به نظر میرسد که او آنها را به عنوان کسانی که فرصت گلزنی را برایش فراهم میکنند و سپس در شادی گلش او را همراهی میکنند، خوش دارد. اگر آنها گل بزنند و رونالدو فقط پاس گل بدهد و دنبالشان بدود برای مشارکت در شادی گل، اوقات ستارۀ پرتغالی تلخ میشود.
اینکه او برای خودش بازی میکند نه برای تیم، و حضورش در ترکیب هر تیمی، آن تیم را بدل به پروانهای میکند که باید گرد وجود او بگردد، عیانی است که حاجت به بیان ندارد. بوفون دقیقا به همین دلیل گفته بود که حضور رونالدو در یوونتوس، یووه را از تیم بودن انداخت. سایر تیمهای درجهیک یا حتی درجهدوی اروپایی نیز به همین دلیل او را نخواستند و رونالدو به ناچار راهی عربستان شد.
به هر حال این هم نوع خاصی از فوتبالیست بودن است. رونالدو با همین سبک و سیاق به موفقیتهای چشمگیری در فوتبال رسیده و حتی بسیاری او را جزو ده بازیکن برتر تاریخ فوتبال میدانند. برخی که حتی معقدند او جزو پنج بازیکن برتر تاریخ است. اگرچه این عده کمشمارند و بزرگان دنیای فوتبال نیستند.
هر چه هست، رونالدو با همین اگوئیسم (خودگرایی) تمام افتخارات ممکن را (منهای فتح جام جهانی) درو کرده است ولی این جنبۀ شخصیت او قطعا الگوی مناسبی برای فوتبالیستهای جوان نیست. فوتبال یک ورزش تیمی است و تیم یعنی مجموعهای که اعضا باید در خدمتش باشند نه اینکه خدمتگزار یکی از اعضای خودش باشد.
پله و مارادونا و زیدان و کرایف و ماتیوس و گولیت و بسی ستارۀ دیگر، با اینکه بسیار در جهان فوتبال درخشیدند، ولی بیش از آنکه به کامیابی شخصی خودشان در زمین مسابقه فکر کنند، در فکر خدمت به تیمشان بودند.
مسی هم در جامهای جهانی، همیشه در خدمت تیم ملی آرژانتین بوده و تیم را در خدمت خودش نمیخواسته. نسبت خاص رونالدو با "تیم" و تلاش بیپایانش برای کسب "موفقیتهای شخصی"، نوعی "طفولیت روحی" و "تحسینطلبیِ کودکانه" را نشان میدهد که غالبا در پسربچهها بیشتر است تا دختربچهها.