در این گزارش به یک سوال اساسی میپردازیم که زمانی رابرت شیلر پرسیده بود، اینکه چرا مردم از تورم متنفرند؟ علل عمده تنفر مردم از تورم به این دلیل است که تورم قدرت خرید آنها را کاهش میدهد؛ زیرا به نظر نمیرسد افزایش دستمزد شخصی یا عمومی با سرعت افزایش قیمتها مطابقت داشته باشد. از طرفی مردم اعتقاد دارند که تورم باعث افزایش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی میشود. این گزارش ترجمه و ارائهای است از مقاله استفانی استنچوا که برای تجدید مطالعه رابرت شیلر از علل بیزاری مردم از تورم در ایالات متحده، در سال جاری در مجله اقتصادی NBER منتشر شده است.
دو نظرسنجی روی نمونههای جمعیت ایالات متحده انجام شده تا برداشت مردم را درباره تاثیرات تورم بر زندگی آنها بررسی کند. دلیل اصلی بیزاری مردم، این باور عمومی است که تورم قدرت خرید آنها را کاهش میدهد؛ زیرا به نظر نمیرسد افزایش دستمزد عمومی با سرعت افزایش قیمتها مطابقت داشته باشد. در نتیجه، پاسخدهندگان مجبورند در بودجه و رفتار مصرفی خود تعدیلهای پرهزینهای انجام دهند؛ بهویژه در میان گروههای کم درآمد. تورم همچنین استرس، واکنشهای عاطفی و احساس بیعدالتی را برمیانگیزد؛ زیرا تصور میشود دستمزد افراد پردرآمد در شرایط تورم با سرعت بیشتری رشد میکند. بسیاری از پاسخدهندگان بر این باورند که شرکتها در تعیین دستمزدها قدرت قابل توجهی دارند و ترجیح میدهند آنها را برای سود بیشتر، افزایش ندهند. آثار مثبت بالقوه تورم، مانند کاهش بیکاری یا افزایش فعالیت اقتصادی، معمولا توسط پاسخدهندگان تشخیص داده نمیشود. نکته دیگر این است که مردم دولت و مشاغل را مقصر تورم میدانند.
بیش از 25سال پیش، شیلر (1997) تلاش کرد تا از طریق روشهای نظرسنجی عمومی بفهمد که چرا مردم تا این حد از تورم نگران و بیزارند. در اصل، او کشف کرد که افراد به این دلیل تورم را یک نگرانی ملی در درجه اول میدانند که استانداردهای زندگی آنها را تضعیف میکند. آنها شاهد افزایش قیمتها هستند؛ درحالیکه دستمزدهایشان راکد است و این عدم تعادل را به «طمع» کارفرمایان نسبت میدهند. علاوه بر این، پاسخدهندگان تورم را با رکود اقتصادی و بیثباتی سیاسی مرتبط دانستند و به «عوامل سیستمی نامشخص خاصی» اشاره کردند.
با توجه به زمان قابل توجهی که از این مطالعه مهم شیلر سپری شده، مهم است که درک خود را از بیزاری عمومی از تورم تجدید کنیم. همهگیری کووید-19 تورم را بهعنوان یک موضوع مهم سیاستی در ایالات متحده و دیگر کشورها مبدل کرده و آن را به کانون توجه بازگردانده است. از طرفی نگرانیها را درباره تاثیرات آن بر استانداردهای زندگی نیز افزایش داده است. با توجه به دگرگونیهایی که سیستم اقتصادی ما از اواخر دهه1990 تجربه کرده، از جمله تاثیر جهانی شدن، بحران مالی، بیماری همهگیر و قطبی شدن فزاینده دیدگاههای اجتماعی (آلسینا، 2020)، دیدگاههای معاصر درباره تورم و اقتصاد ممکن است بهطور قابل توجهی تغییر کرده باشد.
این مطالعه با الهام از کار شیلر (1997)، دیدگاه تازهای را درباره این سوال ارائه میدهد که چرا مردم از تورم خوششان نمیآید و پیشرفتهای قابل توجهی را در روش نظرسنجی که از دهه1990 رخ داده است، شامل میشود. مطالعه جدید که گزارش حاضر خلاصهای آن است، دو نظرسنجی جدید را روی نمونههای بزرگ و معرف جمعیت ایالات متحده طراحی و انجام میدهد. هدف این بود که اثرات درکشده تورم را با پرسشهای ساده اما جامع پوشش دهد. در نظر گرفتن تاثیر تورم بر افراد در نقشهای اقتصادی متنوعشان –چه مصرفکننده، چه کارگر یا صاحب دارایی– بسیار مهم است و نوآوری این مطالعه است. در این مطالعه دو نظرسنجی وجود دارد، نظرسنجی A شامل سوالات مفصل و بستهای است که در راستای بهترین شیوههای معاصر فرموله شده است تا طیفی از دیدگاهها و اقدامات را به تصویر بکشد. از سوی دیگر، نظرسنجی B شامل سوالات باز است که به شرکتکنندگان اجازه میدهد افکار خود را آزادانه بیان کنند. این پرسشها حیاتی هستند؛ زیرا دیدگاهها و اعتقادات ممکن است با انتخابهای از پیش تعریفشدهای که یک اقتصاددان میتواند پیشنهاد کند، مطابقت نداشته باشد. تجزیه و تحلیل پاسخ به این سوالات در مقیاس وسیع از طریق تکنیکهای تجزیه و تحلیل متن، کاوش نگرانیهای درجه اول قابل توجه را امکانپذیر میکند (به فراریو و استانچوا (2022) مراجعه کنید). علاوه بر این، با جمعآوری دادههای دموگرافیک دقیق درباره شرکتکنندگان در این نمونههای بزرگ، میتوان ناهمگونیها را در نگرشها و پاسخها در میان عوامل مختلف، از جمله درآمد، گرایش سیاسی، سن، تحصیلات، جنسیت و نژاد بررسی کرد.
یافتههای کلیدی مطالعه را میتوان به این صورت خلاصه کرد؛ برخلاف تصور تورم بهعنوان یک «معیار» صرف یا یک واحد اندازهگیری، افراد انواع اثرات نامطلوب ملموس را هم بر وضعیت مالی شخصی خود و هم بر اقتصاد بهطور کلی پیشبینی میکنند. اگر پاسخی واحد و ساده برای این سوال وجود داشته باشد که «چرا از تورم خوشمان نمیآید»، به این دلیل است که بسیاری از افراد احساس میکنند که این تورم بهطور سیستماتیک قدرت خریدشان را کاهش میدهد. بسیاری از مردم افزایش دستمزد خود همگام با تورم را به اندازه کافی درک نمیکنند و اغلب معتقدند که دستمزدها در مقایسه با قیمتها با سرعت بسیار کمتری افزایش مییابد. این تصور از کاهش استانداردهای زندگی بهدلیل تورم با مشاهده اینکه افراد به ندرت، افزایش استاندارد زندگی را که در دورههای کاهش تورمی دریافت میکنند به تعدیل تورم نسبت میدهند، تشدید میشود. در عوض، آنها این افزایشها را به عملکرد شغلی یا پیشرفت شغلی نسبت میدهند؛ بهویژه در میان افرادی که در چنین دورههایی شغل خود را تغییر دادهاند. در پاسخ به فرسایش درکشده قدرت خرید، پاسخدهندگان گزارش میدهند که مجبورند تعدیلهای پرهزینه و قابل توجهی را در رفتار مصرفی خود انجام دهند؛ مانند کاهش کمیت و کیفیت خریدها یا به تعویق انداختن خرید. پاسخدهندگان کمدرآمد گزارش میدهند که بیشترین تاثیر نامطلوب را داشتهاند که نشان میدهد حتی خرید اقلام ضروری را برای مقابله با تاثیر تورم به تعویق انداختهاند. از طرفی تعداد بسیار کمی از پاسخدهندگان گزارش میدهند که خریدهای مورد نظر خود را تسریع کردهاند یا در انتظار افزایش قیمت بیشتر هستند.
جای تعجب نیست که با توجه به این پیامدهای درکشده، تورم باعث استرس و واکنشهای احساسی شود. یکی دیگر از عوامل موثر در بیزاری از تورم، احساس بیانصافی است. همه تاثیرات درکشده تورم- چه بهعنوان مصرفکننده، چه کارگر یا صاحب دارایی- توسط افرادی با درآمد پایینتر بیشتر احساس میشود. مطابق با این مشاهدات، این باور رایج وجود دارد که دستمزد افرادی که درآمد بالاتری دارند در دورههای تورم سریعتر از افراد کمدرآمد افزایش مییابد که این تصور را نشان میدهد که تورم نابرابری را تشدید میکند.
حال چرا افراد بر این باورند که دستمزدها به سرعت قیمتها افزایش نمییابد؟ دلیل اصلی این باور است که کارفرمایان و شرکتها دارای اختیارات قابل توجهی در تعیین دستمزد هستند و تمایل دارند در برابر تعدیل آنها به سمت بالا برای افزایش حاشیه سود خود مقاومت کنند. یک دیدگاه رایج این است که شرکتها با اعتقاد محدودتر به نیروهای بازار که تصمیمات را هدایت میکنند، انتخابهای استراتژیک انجام میدهند. وقتی از مردم درباره علل تورم سوال میشود، دولت و شرکتها را مقصر میدانند.
در نهایت، مردم به ندرت هرگونه تاثیر مثبت تورم را تصدیق میکنند. در نتیجه، تنها اقلیتی از پاسخدهندگان به مبادله بین تورم و بیکاری اعتقاد دارند یا تورم را با رشد اقتصادی افزایشیافته مرتبط میدانند. اکثریت تورم را با پیامدهای اقتصادی و سیاسی نامطلوبتر مرتبط میکنند. با در نظر گرفتن اثرات منفی درکشده، بسیاری از شرکتکنندگان در نظرسنجی، تورم را بهعنوان اولویت اصلی و بالاتر از سایر مسائل اقتصادی و اجتماعی رتبهبندی میکنند. بهرغم تغییرات در چشمانداز اقتصادی، نتایج اصلی حاصل از مطالعه اصلی انجامشده توسط شیلر (1997)، هنوز هم درست است.
* پژوهشگر توسعه اقتصادی
منابع:
- Shiller, R.J. (1997) .Why do people dislike inflation? In Reducing inflation: Motivation and strategy, pp.13–70.University of Chicago Press.
- Stantcheva, S. (2024) .WHY DO WE DISLIKE INFLATION?.NBER Working Paper