تعزیه ؛ بدعت یا سنت ؟

تعزیه خوانی و شبیه خوانی، نمایشی است که در یک محوطه، با حضور مردم توسط چند نفر انجام می گیرد که در نقش قهرمانان کربلا و با لباسهای مخصوص و ابزار جنگی وهمراه با دهل و شیپور، نیزه، شمشیر و غیره ایفای نقش می کنند

تعزیه ؛ بدعت یا سنت ؟

چکیده

تعزیه خوانی و شبیه خوانی، نمایشی است که در یک محوطه، با حضور مردم توسط چند نفر انجام می گیرد که در نقش قهرمانان کربلا و با لباسهای مخصوص و ابزار جنگی وهمراه با دهل و شیپور، نیزه، شمشیر و غیره ایفای نقش می کنند . صحنه ، بر مبنای حوادث کربلا و مقتل ها تنظیم می شود. تعزیه، اگر بصورت صحیح و با حفظ موازین معصومین انجام شود، تاثیر مهم می گذارد .[1]
تعزیه خوانی ، عبارت از مجسم کردن و نمایش دادن شهادت جانسوز امام حسین «ع» و یاران آن بزرگوار یا یکی از حوادث مربوط به واقعه کربلا بود . شبیه خوانی ناطق، ظاهراً در دوره ناصرالدین شاه در ایران معمول شد، یا اگر از قبل بود ، در دوره سلطنت ناصرالدین شاه رونقی بسزا یافت وشبیه خوانهای زبردستی پیدا شدند. ظاهر آن که مشاهدات شاه در سفرهای خود از تئاترهای اروپا در پیشرفت کار تعزیه و شبیه خوانی بی تاثیر نبوده است . شبیه خوانی و تعزیه خوانی سنت هنری و نمایشی اهل تشیع است که سیمای وجیه و معصوم قدیسین را از روزگار کهن تا به امروز در برابر دیدگان اهل معنی عیان داشته است . [2]
درباره کیفیت اجرای تعزیه، تحقیقات ارزشمندی انجام گرفته و آثاری تألیف شده است. در یکی از منابع آمده است:« تعزیه به احتمال قوی بصورت هیئت فعلی خویش در پایان عصر صفوی پدید آمد و از همه سنت های کهن نقالی و روضه خوانی و فضائل و مناق بخوانی و موسیقی مدد گرفت و تشکیلاتی محکم برای خود ترتیب داد . تعداد تعزیه های اصلی کمی از صد می گذرد .کیفیت تعزیه نامه ها غالبا منظوم و در هر حال آهنگین یعنی مرکب از بحر طویل و شعر است . به اقتضای نقشی که افراد مختلف در اجرای تعزیه داشتند و حال و هوای شعرها و نحوه خواندن، اصطلاحات خاصی هم رایج بود، مثل: رجزخوانی، شبیه خوانی، نوحه خوانی، بحرطویل خوانی، مقتل خوانی، شهادت خوانی، هجران خوانی (از زبان اسرا)، اشقیاخوانی و شمرخوانی (از زبان سپاه عمر سعد). آنچه نقل شد، گوشه ای از کیفیت اجرای آن را نشان می دهد. [3]
مساله شبیه خوانی از دیدگاه فقهی و اعتقادی نیز مورد بحث و بررسی عالمان شیعه قرار گرفته است. برخی آن را تحریم و بعضی تجویز کرده اند . تاثیرگذاری عاطفی و نیزروحیه ضد ظلم که در پی دیدن نمایشهای تعزیه در افراد ایجاد می شود، از نقاط قوت و مثبت این نمایش مذهبی است. به همین جهت در ایران پس از انقلاب اسلامی، رواج و توسعه بیشتری یافته و همراه این توسعه، تحولاتی هم در سبک اجرا، هم در محتوای اشعار و جهت گیری سیاسی اجتماعی پدید آمده است. در واقع، انقلاب اسلامی به تعزیه روح جدیدی بخشید و این هنر جان گرفت. صاحب نظران این فن، خود به تأثیر آن در روحیه سربازان و افسران در طول سالهای دفاع مقدس اعتراف کرده اند . [4]

عزاداری در مقیاسی وسیع 

ابوریحان بیرونی یادآور می شود ملت اسلام همواره عاشورا را بزرگ می دانستند و این روز برایشان خجسته بود تا آنکه قتل امام حسین(ع) در این زمان روی داد و از این تاریخ مسلمانان ، عاشورا را روزی شوم و منفور دانستند، ولی بنی امیه در این روز لباس نو بر تن کردند ، زیب و زیور نمودند و آن را عید گرفتند . شیعیان در روز عاشورا از راه تأسف نسبت به شهادت سید شهیدان در شهرهای اسلامی گریه و نوحه سرایی می کنند و تربت مسعود حسینی را در کربلا، در این روز، زیارت می نمایند. [5] به گفته برخی مورخان، آل بویه نخستین کسانی بودند که دامنه سوگواری بر شهیدان کربلا را گسترش دادند و مجالس عزا برای امام حسین (ع) و یارانش را که به صورت خصوصی در خانه ها و احیاناً در محافلی غیرعلنی برگزار می گردید، به سوگواری در بازارها و معابر عمومی به طور آشکار و همراه با جوش و خروش مبدل ساختند .
موافق نوشته ذهبی و برخی تاریخ نگاران دیگر، در سال 352 هجری احمد معزالدوله دیلمی، عزاداری رسمی عاشورا را در بغداد متداول ساخت . وی امر نمود در دهه اول ماه محرم باید مردم تمامی بازارها را بسته ، لباس عزا بپوشند و به تعزیه سیدالشهدا بپردازند.[6] بعد از آن در سال های دیگر تا هنگام انقراض دولت دیالمه شیعیان در دهه اول محرم در شهرهای شیعه نشین یا مناطقی که اکثراً شیعه بودند رسم سوگواری بجای می آوردند و در بغداد این سنّت تا اوایل حکمرانی سلجوقیان برقرار بود . شیخ عباس قمی ضمن اشاره به این نکته می افزاید:« علمای سنّی با چنین فرمانی مخالفت کردند ، ولی چنین تخلفی مؤثر واقع نگردید و معزالدوله دیلمی در عملی ساختن منظور خود مبنی بر رسمی ساختن مراسم عاشورا ، پیروز گردید.» [7]
ادوارد براون در تاریخ ادبیات خود به نقل از تاریخ ابن کثیر شامی این نکته را مورد تأیید قرار داده و اضافه می کند:« احمد بن ابوالفتح در کتاب احسن القصص نوشته که عزاداری در سال 963 م. در بغداد توسط معزالدوله بویه اجرا شده است.» مقریزی هم در کتاب الخطط خود می نویسد :« در سال 363 هجری المعزالدین لله فاطمی، از حکمرانان فاطمیان در مصر، سوگواری روز عاشورا را در قلمرو دولت خویش که مصر و سودان و توابع آنها بود، مرسوم ساخت.»
صاحب بن عباد وزیر دانشمند و مرثیه سرای آل بویه که اشتیاق ویژه ای در ترویج سوگواری برای امام حسین (ع) داشت، چکامه هایی چند در منقبت آن امام تصنیف کرد که در ایام عزاداری عاشورا جهت تشویق سوگواران خوانده شد . در یکی از این مرثیه ها آمده است:« خون دوستان محمد (ص) جاری است. اشک هایمان آکنده از درد است . لعن و ننگ بر دشمنان گذشته و آینده باد . سینه بسوزانید از آنچه که بر کودکان کربلا گذشته است. فرشتگان آسمان بر شهادت شهیدان کربلا شیون کردند. پس تو باید چندی سرشک را از دیدگان خویش جاری نمایی، زیرا پس از واقعه عاشورا، خنده و شادی حرام است.» [8]
بنا به نوشته ابوبکر خوارزمی، در مقتل خود ، صاحب بن عباد در عمومیت بخشیدن تعزیه و مرثیه سرایی تلاش زیادی نمود و ارزش سوگواری برای امام حسین(ع) را فزونی بخشید. ابن عمید ، وزیر رکن الدوله دیلمی، نیز در ترویج عزای حسین نقش فعال و تأثیرگذاری را بر عهده داشت. آمده است که دیلیمیان شیعه مذهب، مظالم بنی امیه و حوادث جانگداز کربلا را به صورت شبیه خوانی مجسم می نمودند، اما این نمایش ها صامت بود و افراد نمایش با لباس مناسب سوار و پیاده در صحنه حضور می یافتند . [9]

عزاداری در عصر صفویه

با روی کار آمدن دولت صفویه و رسمی گردیدن مذهب تشیع ، برگزاری هر چه باشکوه تر مراسم عزاداری در اشکال روضه خوانی ، نوحه خوانی ، مرثیه سرایی و سینه زنی در قالب اجتماعات وسیع شکل فراگیری به خود گرفت . اروپاییان که در قالب فرستادگان سیاسی، نظامی، بازرگان، مبلغ مذهبی در این دوران به دربار ایران آمده اند ، در سفرنامه های خود به چنین اجتماعاتی اشاره دارند . اما گرچه در پاره ای از این یادداشت ها به صحنه های نمایش گونه سوگواری ها توجه شده و از اشخاصی سخن گفته اند که با لباس های رنگارنگ مشغول عزاداری بوده اند و نبردهای ساختگی توسط صدها تن عزادار صورت می گرفته است ، ولی با کاوشی در این منابع، ردپایی از مراسم تعزیه خوانی، به شکل تکامل یافته در اعصار بعد، در زمان صفویه مشاهده نمی شود. آنتونیودی گووآر کشیش اسپانیایی که از طرف فیلیپ پادشاه اسپانیا در عهد حکومت شاه عباس اول ، چندین بار به دربار ایران مسافرت نموده ، در سال 1011 هجری از مشاهدات خود در شیراز چنین گزارش ارائه داده است:« ... در پیشاپیش دسته های عزادار شترانی دیده می شد که بر پشت هر یک پارچه ای سبزرنگ افکنده، زنان و کودکان را بر آنها سوار کرده بودند ، سر و روی زنان و کودکان گویی توسط نیزه زخمی شده بود و تظاهر به گریه می کردند...» [10]
پیتر دلاواله سیاح ایتالیایی در سال 1026 به اصفهان آمد و با مشاهده عزاداری در این شهر به نگارش آن چه دیده بود پرداخت:« از تمام محلات اصفهان دسته های بزرگی به راه افتادند . بر روی اسبان آنان سلاح های مختلف و عمامه های متعدد قرار دارد و به علاوه چندین شتر نیز همراه دسته ها هستند که بر روی آنها جعبه هایی حمل می شود که درون هر یک سه چهار بچه به علامت بچه های اسیر حسین (ع) قرار دارند.»
توماس هربرت سیاح انگلیسی که در عصر شاه عباس اول به ایران آمد ، با وجود آنکه مطالب دقیقی را در سفرنامه اش مطرح کرده، صحنه های عزاداری را از روی سرگرمی مشاهده نموده و نتوانسته است تصویر درستی از این مراسم بر روی کاغذ بیاورد .
آدام اولئاریوس که در ایام محرم سال 1047 هجری در عصر شاه صفی در اردبیل به سر می برده است ، نسبت به دیگر سیاحان اروپایی این دوره ، گزارش دقیقتری از مراسم سوگواری ایام عاشورای شهر اردبیل دارد:« ... روی بعضی از شترها و اسب ها کودکان و پسربچه ها را به عنوان بازماندگان شهیدان کربلا نشانده بودند و به زین و روپوش نیلگون این اسب ها و شترها تیرهایی فرو رفته بود که به منزله تیرهایی بود که دشمنان حسین (ع) به طرف آنها پرتاب کرده بودند. روی بعضی از اسب ها و شترها هم تیر و کمان و شمشیر و کلاه خود و زره و سایر سلاح های قدیمی را به عنوان سلاح باقی مانده از شهدا حمل می کردند.» [11]
سر ژان شاردن که در این عصر به ایران مسافرت کرده و گزارش سفرنامه اش به فارسی ترجمه شده ، در جلد چهارم این مجموعه اشاراتی به عزاداری عصر صفوی دارد:« ... در جلو هر دسته بیست علم ، بیرق ، هلالی ، پنجه های فلزی مزین به نقوش رمزی کنده کاری شده از محمد(ص) و علی(ع) سوار بر دسته های نیزه مانند حرکت می کردند . این وسایل برای مسلمانان نمادی مقدس بود از غزوات صدر اسلام...».
ژان باتیست تاورنیه، جهانگرد فرانسوی که بین سا لهای 1049 تا 1101 هجری به مدت 6 بار به ایران مسافرت نموده، در بخش هفتم از کتاب چهارم خود به برخی سوگواری های نمایش گونه و عملیات شبیه سازی اشاره می کند:« ... هر دسته [عزادار] یک عماری داشت ، در بعضی از آن عماری ها طفلی شبیه نعش خوابیده بود و آنهایی که دور عماری را احاطه کرده بودند گریه و زاری می کردند . آنها که به عدد کثیری برای تماشا در میدان ایستاده بودند، از دیدن این اطفال یک مرتبه به اجماع فریادکنان گریه می کردند و عقیده ایشان این است که به واسطه این گریه ها همه گناهانشان آمرزیده می شود...» [12]
آخرین گزارش مهم از مراسم عزاداری در عهد صفوی به قلم جهانگردی است به نام کورنی یل لابرون که در سال 1704 م گواه شکوه رو به افزایش این مراسم در عصر صفوی است . وی از عزادارانی سخن می گوید که از طریق حرکات نمایش صامت صحنه های حزن انگیز کربلا را به تصویر می کشیده اند و برخی برای نشان دادن چگونگی و شدت جراحات وارده پیکرهای خود را به رنگ سرخ و سیاه می کردند.[13]
با بررسی گزارشهای نگارش یافته توسط سیاحانی که در دوران صفویه به ایران آمده اند، ما شاهد رشد سالانه و شکوه و جلال مراسم عزاداری برای شهیدان کربلا در این دوران می باشیم. همچنین این نوشته ها بیانگر آن هستند که دسته های عزادار در سیر تقویمی دوران اقتدار صفویان متنوع تر شده و با اشکال نمایشی می کوشیده اند وقایع عاشورا را در اذهان زنده نگاه دارند. گر چه تمامی این مراسم سیر تکامل سوگواری را در شکل و محتوا مورد تأیید قرار می دهند، ولی نمی توان از این آداب و رسوم به عنوان نمایش تعزیه سخن گفت و تنها باید خاطرنشان ساخت که زمینه های اجرای تعزیه از طریق صحنه های نمایش مورد اشاره فراهم گردیده است. در این عزاداری ها به قول لابرون جای اشعار سوزناک کاملاً خالی بوده است؛ همان که در تعزیه رکن اصلی و اساسی را به وجود می آورد.

سوگواری های نمایشی

دو نفر جهانگرد اروپایی به نام های سالامون انگلیسی و وان گوگ هلندی که در دوران افشاریه و سال های 1734- 1736 م در ایران به سر می برده اند، از اجرای یک نوع تعزیه خوانی که روی ارابه ها صورت می گرفته خبر داده اند. نویسندگان ضمن شرح مفصلی از مراسم سوگواری ، نوشته اند : جالب ترین بخش های این برنامه ها، نمایشی است که در مجالس مجلل عزاداری روی ارابه ها به اجرا درمی آید و در آن اعمال، رشادت ها، جنگها و زندگی امام حسین(ع) به نمایش گذاشته می شود.[14]
این نظر را که این دو سیاح، نخستین اروپاییانی بوده اند - که تعزیه خوانی را به عنوان صحنه ای نمایشی ضبط نموده اند و یا این وصف این نمایش مذهبی ایرانی در دوران نادرشاه افشار پدید آمده است - دکتر پرویز ممنون مورد تأمل قرار می دهد، زیرا قرائن حاکی از آن است که در این عصر، تعزیه به شکل تکامل یافته امروزین اجرا نمی شده ، بلکه صحنه هایی از حوادث محرم در کوچه و بازار به حالت نمایش نزدیک به زبان حال و نوحه گری اجرا می شده است. ساموئل هملین که طی سا لهای 1770- 1772م از جنوب ایران دیدار کرده و ناظر مراسم محرم بوده است، در اثر خود از نخستین نوع تکیه در شمال ایران (رشت) سخن می گوید و می افزاید :« هر قصبه ای برای خود اماکنی خاص داشت که وقتی دسته روی محرم به پایان می رسید، صحنه های زنده ای از واقعه کربلا در آنجا نمایش داده می شد». [15]
از جالب ترین گزارشهای تعزیه در دوران زندیه، مشاهدات ویلیام فرانکلین یکی از افسران ارتش انگلستان در هندوستان بود و سفری به ایران انجام داد. وی که در شهر شیراز شاهد اجرای کامل مراسم تعزیه عروسی قاسم (ع) بوده است، تعزیه را به عنوان والاترین نمونه تئاتر بشری، معرفی می کند و در سفرنامه اش می نویسد:« یکی از مؤثرترین صحنه هایی که به نمایش گذارده می شود، صحنه عروسی قاسم جوان، پسر امام حسن (ع) و برادرزاده حسین (ع) با دختر حسین(ع) است. این ازدواجی است که هرگز به فرجام نمی رسد، زیرا قاسم(ع) در روز هفتم محرم در کنار رود فرات به شهادت می رسد. در این نمایش به پسربچه ای لباس عروسی زنانه می پوشانند و او را به شکل نوعروسی جوان درمی آورند. این پسر توسط زنان خانواده که نوحه سرایی می کنند، احاطه شده است. در این نوحه سرایی سرنوشت دلخراش شوهر او را که توسط بی دینان به وجود آمده است ، بازگو می کنند. جدایی بین نوعروس و شوهرش نیز نشان داده می شود و به هنگامی که شوهر جوان به صحنه نبرد می رود، زن به مؤثرترین وجه ناراحتی خود را بروز می دهد و وقتی شوهر ترکش می کند، زن کفنی به وی هدیه می کند و آن را به دور گردنش می بندد...». [16]
کریمسکی و برتلس که آثاری درباره تعزیه دارند، از اجرای این نمایش در دوره زندیه سخن گفته اند ؛ در این خصوص که چرا تعزیه در این دوران حضور خود را نشان داد؟ حسن مشحون نوشته است:« در زمان کریم خان زند، سفیری از انگلستان به ایران آمد و در خدمت او شرحی در تعریف تئاترهای حزن انگیز بیان کرد . شاه با شنیدن سخنان وی دستور داد که صحنه هایی از وقایع کربلا و سرگذشت شهیدان عاشورا ساختند و از این حوادث غم انگیز مذهبی، نمایش هایی ترتیب دادند که به تعزیه معروف گشت.» [17]
نصراللَّه فلسفی ضمن اشاره به نکته مزبور و تأیید آن، به نقل از یک نسخه خطی، اجرای این نمایش مذهبی را مربوط به عصر زندیه دانسته است. مرحوم دکتر محمدحسین محجوب نیز در مقاله ای نوشته است:« در میان اخبار شفاهی شنیده ام که از زمان کریم خان زند ( 1750-1779 م) چندین تعزیه نامه در فارس وجود داشته اند، اما از آنجا که کاغذ آنها پوسیده بود، از متن هایشان نسخه برداری شد و دست نویس ها را به دلیل آنکه نام خدا و معصومین دین رویشان گذاشته بودند، با آب شستشو دادند.» [18]
هانس روبرت رویمر پیدایش تعزیه را به ابتدای قرن نوزدهم میلادی برمی گرداند:« به روزگار صفویه بازگردیم . هنوز می توان از آثاری صحبت کرد که وقف تحقیق در اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران آن عهد است . بدواً باید از نوشته ای درباره تعزیه ذکر کرد ؛ یعنی صورت خاصی از نمایش که تا به امروز نیز برای تجدید خاطره کربلا بر صحنه می آید. در این اثر، ثابت شد که تعزیه نه آن طور که بعضی از نویسندگان پنداشته اند، به دوره رواج تشیع در ایران [عصر صفویه] راجع است، بلکه باید ابتدای آن را سال 1800 م.دانست...»
هرمان اته هم عقیده دارد، تعزیه در آغاز قرن نوزدهم میلادی حضور خود را در ایران نشان داده است:« درست از آغاز این قرن در ایران مانند یونان و آلمان و اکثر ملل مغرب زمین، به مناسبت بعضی از مراسم مذهبی، نمایش های صحنه ای پیدا شده و مقدمه اشعار نمایشی فراهم آمده است».[19]
از بررسی نظراتی که بدان ها اشاره شد، می توان این گونه برداشت نمود و نتیجه گرفت که مراسم شبیه خوانی در دوران افشاریه و زندیه نخستین تجربه ها را سپری کرد و در اواخر این دوران به نوع تکامل یافته ای دست یافت، اما این نمایش های عاشورایی با آنچه که بعداً در دوره قاجاریه به شکوه و رواج فزاینده ای رسید، از لحاظ شکل ظاهر، امکانات، نوع اجرا، محتوای اشعار، مضامین و جلوه های هنری، تفاوت های عمده و آشکاری داشته است.

نشیب و فرازهای شبیه خوانی

در عصر قاجار و به خصوص در زمان حکمرانی فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار، تعزیه رونق گسترده ای یافت و اجرای آن در سراسر ایران متداول گردید، اما غالباً دست اندرکاران و برگزارکنندگان شبیه خوانی، وابسته به سلاطین و وابستگان دربار قاجاریه بوده اند؛ به نحوی که نفوذ فرهنگ شاهان را به خوبی می توان در مجالس تعزیه این عصر شاهد و ناظر بود. از شواهد رواج تعزیه در چنین دورانی برپا شدن تکیه و مرسوم شدن تکیه سازی می باشد؛ اما مشهورترین، مجلل ترین و مهم ترین این بناها تکیه دولت است. هنگامی که ناصرالدین شاه برای نخستین بار به فرنگ رفت و تئاترهای اروپا را دید، پس از مراجعت به ایران در سال 1290 هجری، این تکیه را تأسیس نمود که رضا قلی خان هدایت در کتاب روضةالصفا گزارش مفصلی از این مکان آورده است. تکیه دولت، محوطه وسیع دوطبقه ای بود که طبقه بالای آن را به صورت غرفه غرفه ساخته بودند که هر یک به شاه، بانوان حرمسرا و درباریان اختصاص داشت و در صحن آن جایگاهی برای اجرای تعزیه در نظر گرفته بودند و باشکوه ترین تعزیه ها در آن به اجرا درمی آمد و بهترین
افراد تعزیه خوان را از نقاط گوناگون کشور برای برگزار شدن این مراسم به تهران فراخوانده بودند. شاهزادگان به تقلید از شاه و برخی از تاجران و کسبه نیز به منظور خودنمایی و تثبیت اعتبار خویش و در مواردی هم به قصد ثواب، احداث تکیه و اجرای تعزیه را رونق بخشیدند و در این برنامه از یکدیگر سبقت گرفتند و تنها در شهر تهران متجاوز از سیصد تکیه، در مدتی کوتاه، ساخته شد.[20]
ساموئل گرین ویلر بنجامین نخستین امریکایی بود که به عنوان سفیر امریکا طی سال های 1882-1885 م. در ایران به سر می برد. وی فصل سیزدهم سفرنامه اش را به تعزیه اختصاص داده و شرح مبسوطی از تکیه دولت آورده است. معاصر وی، چارلز جیمز ویلز در اثر معروف خود - ایران آن گونه که هست - که به سال 1886 م. در لندن به طبع رسیده است ، مطالبی درباره شبیه خوانی عصر قاجاریه دارد. خانم لیدی شیل که در نیمه دوم قرن نوزدهم به ایران آمده، در دنباله گزارشی که درباره مراسم سوگواری نوشته، شرح نسبتاً جالبی از مجلس تعزیه حضرت امام حسین (ع) ارائه داده است. کارلا سرناهم در سال 1883 م. تماشاگر تعزیه در ایران بود. وی در سفرنامه اش نوشته است:«... خیل اسیران مرکب از زنان وکودکان خانواده امام، وارد صحنه می شوند. آنان را مدتی در کوچه های شام می گردانند و مردم بی سر و پا به سویشان سنگ می پرانند. بالاخره اسیران از مرکب های خود پایین آمده و با غل و زنجیرهایی روی سکو ظاهر می شوند. سردار یزید هر چه به دهنش می آید، می گوید. سربازان او سرهای بریده امام و یارانش را که آنها را در سینی های نقره ای گذاشته اند و بر رویشان تور نازکی کشیده اند، حمل می کنند... .» [21]
کلنل چارلز ادوارد پیت - که از سوی انگلستان در عصر ناصرالدین شاه قاجار به سمت کنسول بریتانیا در مشهد منصوب شده بود - درباره تعزیه ای که در این شهر دیده، نوشته است:« ...بعداز ظهر مردم در مراسم شبیه خوانی شرکت جستند. هر روز صحنه ای مربوط به واقعه کربلا را اجرا می کنند و امروز اوج این نمایش، یعنی شهادت امام حسین (ع) بود. می گفتند کسی که نقش امام حسین (ع) را بر عهده دارد، سرانجام از اسب بر زمین می افتد و در حالی که با پارچه ای روی او راپوشانند، صحنه های مربوط به جدا کردن سر آن حضرت اجرا می گردد. در آخر یک سر مجسمه ای را به عنوان سمبل بر سر نیزه حمل می کنند... .» [22]
همین که اشرافیت به تعزیه راه یافت ، نسخه های آن دچار تحریف گردید و نسخه نویسان تعزیه، برای خوش آمد عوامل حکومتی و تأمین اهداف سلاطین، مضامینی را به تعزیه وارد نمودند و صحنه هایی را بدان اضافه کردند که ارتباطی به سوگوار ی های محرم و عاشورا نداشت . نمایش های مضحکی چون تعزیه امیر تیمور گورکانی، عروسی دختر قریش که صحنه های خنده آور و افسانه ای داشت، تدارک دیده شد. حتی در مجالس تعزیه شهیدان کربلا، برخی مضامین را جای دادند که جنبه های شادی آور داشت و در آخر این تکه های نمایشی ، یکی از رویدادهای کربلا را ترسیم می نمودند تا جنبه عزاداری آن حفظ شود! [23]
مجالس تعزیه خوانی به اندازه ای رسید که بنا به اظهارات بهرام بیضایی، تعداد آنها در تهران به سیصد مجلس می رسید . علاقه مندی پادشاهان و اعیان قاجاریه در گسترش ظاهری این مراسم، بسیارمؤثر بود. اما بر خلاف این رونق ظاهری و شکوفایی استعداد تعزیه خوانان در ایفای نقش خویش و بروز خلاقیت های هنری از آنان ، مضامین و پیام تعزیه ها مسیری نزولی را طی کرد؛ به نحوی که برخی سروده ها و نیز اجرای پاره ای از نمایش های تعزیه با فرهنگ قرآن و عترت مغایرت پیدا کرد و این روند مخدوش ، علمای شیعه را وادار نمود تا شبیه خوانی را مورد انتقاد قرار دهند . استاد سیدمحمد محیط طباطبایی می نویسد:« مخالفت برخی از فقها با تشبیه و برخی ازمراسم تعزیه از اهمیت آن در کار عزاداری محرم کاست و به تدریج از حوزه دولتی برکنار رفت و جای آن را حرکت دسته هایی گرفت که در ضمن آنها، برخی از مراسم صوری تعزیه خوانی حفظ شده بود و هنوز هم گوشه هایی از آن در برخی نقاط کشور به چشم می خورد... .» [24]
دلیل مخالفت علما با تعزیه آن بود که در وهله اول مطالب تحریفی گوناگونی به آن راه یافت و از مقصد اصلی آنکه سوگواری برای خامس آل عبا بود ، فاصله گرفت و جنبه سرگرم کننده و تفریحی آن بر حالت سوگواری و ماتم سرایی پیشی گرفت و حتی اجرای تعزیه های مضحک و نمایش های وهن انگیز در برخی تکیه ها عمومیت یافت. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود (جمعه هفتم محرم 1306 هجری) می نویسد:« شنیدم دیشب در تکیه دولت، تعزیه دیر سلیمان بود و سفرای انگلیس و ایتالیا با اتباعشان آمده بودند تماشا . بعد از ختم تعزیه، اسماعیل بزاز مقلد معروف با قریب بیست هزار مقلدین و عمله طرب بودند که با ریش های سفید و عاریه و لباس های مختلف از فرنگی و رومی و ایرانی ورود به تکیه کردند و حرکات قبیح از خودشان بیرون آوردند؛ به طوری که مجلس تعزیه از تماشاخانه بدتر شده بود...» [25]
میرزا تقی خان امیرکبیر که مشاهده کرد ، خرافات و مطالب وهن انگیز به مجالس تعزیه و سوگواری راه یافته است، تصمیم به اصلاح آن گرفت ؛ امیر مثل یک مسلمان روشن و معتقد، با پاره ای از خرافات و اباطیل که توسط جهال و مغرضان، به نام دین در میان مسلمانان رواج یافته بود، مخالفت می کرد و در عین حال به بسیاری از امور کاملاً تعبدی اسلام که سند محکم دینی دارند ... معتقد بود ... امیر درصدد بوده است که وضع روضه خوانی و تعزیه داری را به صورت آبرومند و دنیاپسندی درآورد ... به یکی از شعرا به نام شهاب (متوفی به سال 1291 هجری) دستور داد که اشعار شیوا با مضامین عالی و آموزند های بسراید تا اشعار نارسا و سبک را از مراثی سیدالشهدا حدف کنند... .» [26]
در تذکره گنج شایگان آمده است :« ... از آنجا که در مجالس تعزیت و محافل شبیه ماتم و مصیبت حضرت خامس آل عبا (ع) اشعاری که فی ما بین اشباه اهل بیت مکالمه می شد ، غالباً سست و غیرمربوط و مهمل و مغلوط بود ، میرزا تقی خان وی [شهاب] را مأمور داشته چنین گفت که دوازده مجلس از آن وقایع را متضمناً بالبدایع والصنایع به اسلوبی که خواص بپسندند و عوام نیز بهره مند شوند، موزون سازد . شهاب نیز آن اشعار را چنان گریه خیز ساخت و بدانگونه غم انگیز بپرداخت که اگر دل سامع به سختی حجر موسی است ، استماعش را اثری است که در همان عصاست... .» [27]
دکتر رضا خاکی عقیده دارد مجموعه باارزش نسخه های خطی از شبیه نامه ها که در کتابخانه ملک نگاهداری می شود، همان مجموعه ای است که شهاب به تشویق امیرکبیر تدوین و تنظیم کرده است. [28]
به تدریج ایرانیان با تئاتر غربی و نمایش های اروپایی ها آشنا شدند . ترجمه نمایش های غربی نیز وضع جدیدی را پدید آورد . این وضع ادامه یافت تا انقلاب مشروطیت به وقوع پیوست و نوعی تجدد ظهور خود را نشان داد که از رونق تعزیه به شدت کاست . با روی کارآمدن رضاخان، اجرای تعزیه و مراسم سوگواری مشابه آن ممنوع گردید و از سال 1312 ش در اثر جلوگیری از تعزیه خوانی، دست اندرکاران این نمایش، شهرها را رها کرده ، روانه روستاها و نقاط دور افتاده کشور شدند .
در وضع جدید ، تعزیه خوانان و مجریان شبیه خوانی برای در اختیارگرفتن اماکن پرسود، جهت اجرای تعزیه با هم در رقابتی شدید قرار گرفتند که این رقابت های شدید و خشن نیز در زوال تعزیه مؤثر واقع گردید ؛ چرا که دست بردن در نسخه های اصیل، دگرگون نمودن متن ها، روی آوردن به آداب و رسوم آمیخته به خرافات و ایجاد تحریف در برخی صحنه ها به منظور تأمین اهداف خوانین محلی، از آفات غیر قابل اغماض آن به شمار می رفت . گرچه در این انتقال تعزیه از فرهنگ شاهی و سنّت های درباریان مصون ماند ، ولی در روستاها گرفتار مطالب موهوم و فرهنگ هایی عامیانه گردید که از آسیب اولی کمتر نبود .
پس از سقوط رضاخان و از سال 1320 شمسی به این طرف، تعزیه با قوت بیشتر و تجدید حیات گذشته از دهه های قبل، حضور خود را در برخی محافل شهری نشان داد ؛ ولی به دوران اوج خود « عهد ناصری » نرسید و همچنان به صورت موروثی و عاداتی مذهبی با شیوه های ابتدایی و امکانات بسیار ساده اجرا می شد و اثری از تکامل، بازسازی متون و پالایش های اساسی در آن مشاهده نمی گردید. با به اجرا درآمدن مجلس تعزیه عبداللَّه عفیف در سال 1344 شمسی در تهران و نیز به نمایش گذاشتن چند مجلس تعزیه در شیراز، تعزیه در شهرهای بزرگ متداول گردید . اما رونق آنچنانی نداشت . با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و بر اثر تأکیدهای مکرر رهبری انقلاب، حضرت امام خمینی (ره)، مبنی بر اجرای عزاداری سنتی باشکوه هرچه افزون تر، تعزیه خوانی رواج فزاینده ای یافت و بیانات آن فروغ فروزان از سوی برخی دست اندرکاران تعزیه حمل بر تشویق و تکریم تعزیه بر همان روال آفت زای قبلی گردید و حتی پاره ای از مراکز فرهنگی و نهادهای ذی ربط، به انتشار متن های مخدوش تعزیه روی آوردند و به بهانه نشر میراث ملی و ذخایر هنرهای مردمی و حمایت از سوگواری های سنتی و بومی، در این راستا تلاش هایی از خود نشان دادند. (12)

انواع تعزیه

1) تعزیه دوره : عبارت است از به نمایش درآوردن چندین دستگاه تعزیه به گونه هم هنگام توسط چندین گروه تعزیه خوان در یک محل یا محلهای مختلف، چنان که از نظر زمانی با تاریخ وقوع حوادث مطابقت داشته باشد. شیوه کار بدین گونه است که گروه نخست پس از پایان بخشیدن به کار خود در محل نخست، به محل دوم می رود و در آنجا همان دستگاه را تکرار می کند، و دسته دوم جای آن را گرفته دستگاه دیگری را به نمایش در می آورد. آنگاه گروه نخست پس از به پایان بردن کار در محل دوم به محل سوم می رود، و گروه دوم نیز که کار خود را در محل یکم پایان بخشیده جای گروه نخست را در محل دوم می گیرد. اکنون گروه تازه سوم جای گروه دوم را در محل نخست می گیرد و بدین سان چندین دستگاه تعزیه به صورت همهنگام به نمایش در می آید. در برخی از جاها تعزیه دوره را در میدانی گرد و پر از تماشاگر بازی می کردند. روشن است که در این حالت تغییر محل در پیرامون میدان انجام می شد. در سده اصفهان و سلطان آباد اراک هنوز هم تعزیه را در حال حرکت از جایی به جای دیگر می خوانند. نوع مقابل این تعزیه را که معمولا در جایی به صورت ساکن برگزار می شود، برخی « تعزیه زمینی » می نامند. [29]
2) تعزیه زنانه : نمایش تعزیه ای است که روزگاری به وسیله زنان و برای تماشاگران زن ، معمولا در دنباله مجالس روضه خوانی اجرا می شد . گویند این نوع تعزیه با حمایت و همت قمرالسلطنه- دختر فتحعلی شاه- و بعدها عزت الدوله- خواهر ناصرالدین شاه - در منزل نامبردگان پا گرفت و چون جنبه خصوصی و اشرافی داشت ، تنها به صورت کاری تفننی برجا ماند وعمومیت و توسعه ای نیافت . این تعزیه ها را در فضای حیاط ها، یا تالارهای بزرگ خانه ها بازی می کردند. بازیگران شبیه خوان های زنی بودند موسوم به « ملا» که پیش از آن در مجلس های زنانه روضه می خواندند و یا پای چنین مجالسی راه و رسم بازیگری را آموخته بودند . نقش مردان مجالس مختلف را نیز خود بازی می کردند. درون مایه های این تعزیه ها همچون مضامین تعزیه معمولی بود ، با این تفاوت که قهرمان های اصلیش را بیشتر زنان تشکیل می دادند از آن جمله اند : تعزیه شهربانو و غیره . آنها که نقش مردان را بازی می کردند سعی می نمودند با به کارگیری لباس ها و خرده وسایل دیگر، وضع ظاهر خود را به قیافه مردان نزدیک کنند، حتی صدایشان را هم به هنگام بازی تغییر می دادند و چون تماشاگران نیز همگی زن بودند، پوشاندن چهره نیز دیگر معنی نداشت. تعزیه زنانه تا میان عهد قاجار گاه در خانه های اشرافیان بازی می شد و کم کم تا اواخر این دوره از میان رفت . [30]
3) تعزیه مضحک : تعزیه ای است شاد با مایه هایی سرشار از طنز، کنایه، لعن و نفرین و خمیرمایه آن تمسخر دین ستیزان و کسانی است که به پیامبر و امامان و خاندان آنها ستم و یا بی ادبی کرده اند . در این تعزیه، که در واقع نشانه ای است از تکامل کمی و کیفی پیش واقعه ها و واقعه های اصلی آن غلو، نقش مهمی دارد و در همه جنبه های آن به چشم می خورد . اگر اولیاخوانی در این تعزیه ها نقش داشته باشد، حضورش چه در گفتار و چه در رفتار توأم با متانت است، در حالی که دیگران هر یک به جای خود با حرکت هایی مضحک ظاهر می شوند و شادی می آفرینند . گاهی نیز مثلا برای نشان دادن مجلس کفار از مطربان و تقلیدگران استفاده می کردند که چون مراد از این استفاده توهین و تمسخر به آنها بود ، طبعا منعی نیز نمی توانست داشت . قنبر یا غلام حبشی در هیأت « سیاه » در این تعزیه ها بازی جالب و پرطنزی دارد . اسباب این مجالس معمولا تجملی و چشمگیر است . عروسی رفتن فاطمه زهرا (س) [عروسی دختر قریش ] و مجلس شهادت یحیی بن زکریا از نمونه های تعزیه مضحک اند. این نوع تعزیه ها معمولا در جمعه ها، عیدهای مذهبی و جز پنج روز دوم از دهه محرم به صورت درآمدی بر یک واقعه اصلی بازی می شد . [31]

تعزیه نامه

تعزیه نامه، عبارت است از متنی که تعزیه گردان برای اجرای تعزیه ای گرد آورده یا می نگارد و پیش از آغاز تعزیه میان شبیه خوان ها پخش می کند . گاهی به تعزیه نامه نسخه نیز می گویند .
پیشینه سرایش تعزیه را که معمولا به صورت اشعار عامیانه توسط شاعرانی گمنام و تعزیه گردانان سروده می شد، به سال های میانی سده دوازدهم هجری می رسد . زمینه پیدایی و تکامل تعزیه ها را نیز باید در مرثیه ها جستجو نمود . سرایش مرثیه ها با زمینه رویداد کربلا از گذشته های تقریبا دور آغاز گشته بود، چنان که شاید بتوان به اشعاری چند از حدیقة الحقیقة سنایی را در دیباچه تاریخی مرثیه به شمار کرد. اما آغاز مرثیه سرایی با این مفهوم مشخص و به گونه گسترده به سده نهم مربوط است . مرثیه سرایان نامداری چون رفیعای قزوینی ، کمال غیاث شیرازی، ابن حسام قهستانی ، باباسودایی ابیوردی، تاج الدین حسن تونی سبزواری، لطف الله نیشابوری و کاتبی ترشیزی نیز اشعاری در رثای شهیدان کربلا سرودند . اما نامدارتر از همه اینها محتشم کاشانی است که ترکیب بند مشهور او جانی تازه در مرثیه سرایی ایران دمید، به گونه ای که از آن پس سرودن مرثیه بسیار رایج گشت و در عهد قاجاریه به اوج خود رسید . منابع داستانی تعزیه ها غالبا کتابهای مقاتل و حماسه های دینی و احادیث و اخبار بوده اند . از جمله شاعرانی که در این زمینه تلاشی ارزشمند کرده اند یکی میرزا نصرالله اصفهانی (شهاب) است که در دوره ناصرالدین شاه و به تشویق امیرکبیر به گردآوری و تکمیل اشعار تعزیه پیش از خود پرداخت و خود نیز تعزیه هایی به نگارش آورد که تعزیه مسلم، از جمله آنهاست، و دیگر باید از محمد تقی نوری و نیز سید مصطفی کاشانی (میر عزا) نام برد. کاشانی خود تعزیه گردانی بنام بود و « تعزیه حر » بدو منسوب است. ماندگاری برخی از تعزیه ها تا اندازه زیادی مرهون ذوق ادبی برخی از کارگزاران خارجی در ایران است . تنی چند از این کارگزاران از سر علاقه نسخه هایی از مجالس مختلف تعزیه را گردآوری کرده اند ، از آن جمله عبارتند از :
1) مجموعه خوچکو : مجموعه ای است خطی از 33 تعزیه نامه که هم اینک در کتابخانه ملی پاریس نگهداری می شود . بر روی نخستین صفحه این مجموعه عنوان« جنگ شهادت » نقش بسته است . این مجموعه در هفتم ژانویه سال 1878 م به کتابخانه وارد و ثبت شده است. دارنده قبلی و سفارش دهنده تهیه آن در ایران الکساندر ادمون خوچکو شاعر، دیپلمات و نخستین ایران شناس لهستانی بود که چندی نایب سفارت روسیه در تهران بود و سپس به عنوان نایب کنسول به رشت رفت . در 1840 م استعفا کرد و به فرانسه رفت و پس از انجام کارهای فرهنگستانی مختلف در 87 سالگی در همان جا درگذشت . وی که زبان فارسی را بسیار خوب می دانست و به واقع، نخستین ایرانشناس متخصص فرهنگ عوام بود، در سال 1877 م فهرست این 33 تعزیه نامه را در کتابی به نام نمایش ایرانی به همراه ترجمه ای از پنج تعزیه نامه جنگ شهادت به چاپ رساند . با در نظرگرفتن تاریخ استعفای خوچکو می توان فهمید که وی این مجموعه را باید پیش از این سال، یعنی در سالهای خدمتش در ایران و بی گمان در دوره هشت ساله میان 1833 م تا 1840 م یعنی اواخر دوره فرمانروایی فتحعلی شاه و اوایل عصر محمد شاه قاجار تهیه کرده باشد . اما آنچه مسلم تر است این است که، به هر حال، این تعزیه نامه های سی و سه گانه باید پیش از این دوره در عصر فتحعلی شاه سروده و اجرا شده باشند. خوچکو از فروشنده این کتاب نیز در مقدمه نمایش ایرانی نام می برد و می گوید :« حسین علی خان خواجه که مدیر نمایش دربار است و این تعزیه نامه ها را به من فروخته، به عنوان سراینده و مؤلف این تعزیه نامه نیز شهرت دارد و اگر خود آنها را نسروده باشد، بی شک در ویراستن بعضی از آنها دست داشته است ». از این سی و سه تعزیه نامه که به گمان خوچکو از همه مجموعه های دیگری که وی می شناخته کامل تر است ، پنج تعزیه نامه دوبار آمده است ، یعنی شمار مجالس آن در واقع از بیست و هشت بیشتر نیست . از همین جا می توان فهمید که شمار مجالس رایج و معمول آن روزگار بسی بیش از اینها نبوده و مثلا نمی توانسته به دو یا سه برابر این تعداد برسد . فهرست تعزیه نامه های خوچکو به ترتیبی که درمجموعه وی آمده بدین شرح است : 1) خبر آوردن جبرئیل بر پیغمبر (ص) که امام حسن (ع) از زهر شهید شود و امام حسین (ع) را در کربلا به ستم شهید کنند ؛ 2) وفات پیغمبر (ص)؛ 3) غصب فدک ؛ 4) وفات فاطمه (ع)؛ 5) وفات حضرت امیر (ع)؛ 6) شهادت امام حسن (ع)؛ 7) شهادت امام حسین (ع)؛ 8) رفتن مسلم بن عقیل به کوفه؛ 9) شهادت طفلان مسلم؛ 10) شهادت طفلان؛ 11) حرکت امام حسین (ع) از مدینه به کوفه؛ 12) آمدن حر سر راه حضرت (ع)؛ 13) ورود حر سر راه حضرت امام (ع)؛ 14) راه گم کردن امام حسین (ع) ؛ 15 ) ایضا راه گم کردن؛ 17) شهادت حضرت عباس، برادر امام حسین (ع)؛ 18) شهادت علی اکبر پسر ارشد امام حسین (ع)؛ 19) شهادت قاسم بن حسن برادر زاده امام حسین (ع) ؛ 20) شهادت طفلان زینب خواهر امام حسین (ع)؛ 21) گل فرستادن فاطمه صغری دختر امام حسین (ع) از مدینه به کربلا؛ 22 ) کتاب نوشتن فاطمه صغری دختر امام حسین (ع) به پدر بزرگوار؛ 23) شهادت علی اصغر طفل شیرخوار امام حسین (ع)؛ 24) شهادت حضرت امام حسین (ع)؛ 25) آمدن پیغمبران بر سر نعش امام حسین (ع)؛ 26) آب آوردن زنان بنی اسد جهت اهل بیت امام حسین بعد از شهادت امام حسین (ع)؛ 27) رفتن سکینه به مجلس ابن سعد برای گرفتن اجازه دفن اجساد شهیدان ؛ 28) مجلس غارت خیمه گاه امام حسین (ع)؛ 29) مجلس خطیب ولید؛ 30) مجلس دیران فرنگی؛ 31) دفن کردن جماعت بنی اسد شهدا را؛ 32) ایضا مجلس دیرانی فرنگی؛ 33) خبر فرستادن خاندان امام حسین (ع) به مدینه .
2) مجموعه پلی : مجموعه ای است از سی و هفت مجلس تعزیه ، که به کوشش سرهنگ سرلوئیس پلی کارگزار دولت انگلستان در جنوب ایران فراهم آمده است. پلی ، به گفته چلکووسکی چندان از نمایش های محرم (تعزیه) متأثر گشت که هر سی و هفت مجلسی را که از قرار معلوم شفاها شنیده و ضبط کرده بود ، به انگلستان گردانید و آنها را پایه نگارش کتابی قرار داد با نام تعزیه حسن و حسین که به سال 1879 م در لندن انتشار یافت و چندی پیش نیز بار دیگر به چاپ رسید . این مجموعه که صورت فارسی تعزیه نامه ها در آن به چشم نمی خورد ، در مقایسه با مجموعه خوچکو- که به چهل سال پیش تعلق دارد - از موضوعات گسترده ای برخوردار است. بدین معنی که مجالس آن از هنگامی که شهادت برای حضرت امام حسین (ع) مقدر می شود تا روز رستخیز را - که حضرت از سوگواران خود شفاعت می کند- در بر دارد .
3) مجموعه چرولی : این مجموعه با در برداشتن 1055 تعزیه نامه از مجالس مختلف تعزیه، از نظر شمار و حجم، مهم ترین مجموعه تا به امروز است. این مجموعه را انریکو چرولی، که روزگاری سفیر ایتالیا در ایران بود، با یاری علی هانیبال گرد آورده و به کتابخانه واتیکان در روم هدیه کرده است. هموطنش ، اتو روسی به تهیه فهرستی توصیفی آغاز کرد که پس از مرگش دیگر هموطن او ، آلسیوبومباچی آن را تکمیل و در سال 1961 م زیر عنوان فهرست درام های مذهبی ایران چاپ و منتشر نمود .
4) مجموعه لیتین : مجموعه ای از پانزده مجلس ، که به کوشش ویلهلم لیتین- کنسول اسبق آلمانی در بغداد- فراهم گشت . وی از نسخه اصلی این پانزده عکسبرداری کرد و بر آن بود که آنها را به آلمانی ترجمه کند، که البته چنین نشد . این مجموعه نخستین بار به کوشش فردریک روزن زیر عنوان نمایش در ایران به چاپ رسید و چند سال پیش نیز تجدید چاپ شد . یان ریپکا در بررسی مجموعه لیتین بر اهمیت آن تأکید ورزیده ، از آن رو که به گفته وی چهارده مجلس آن متعلق است به سالهای 1831 م تا 1834 م و تنها یکی از آنها از سده بیستم است . اگر چه در ایران تلاش هایی توسط شماری از پژوهشگران و دوستداران نمایش تعزیه برای گردآوری، تنظیم، چاپ و نشر تعزیه نامه ها صورت گرفته- که از آن جمله اند متون به چاپ رسیده از مرتضی هنری، صادق همایونی، بهرام بیضایی، فرخ غفاری، جابر عناصری و همچنین«کانون نمایشهای سنتی و مذهبی- اما نسخه های متعدد دیگری نیز هستند که شایان نام بردن اند، از آن جمله اند: 1) نسخه های مرحوم سید مصطفی - میر عزا کاشانی؛ 2) نسخه ای از مرحوم حاج ملا کریم جناب قزوینی که گویا در موزه مردم شناسی ضبط شده باشند؛ 3) نسخه های ده روزه عاشورا که بنا بر گفته هایی به وسیله مرحوم حاج میرزا حسین علامه نوری و تنی چند از علما به نگارش آمده است . [32]

تعزیه و ارزش های تشیع 

سوگواری ها به عنوان شعائر شعورآفرین ، در احیای فضایل و روی آوردن مردم به درستی ها مؤثرند و سنّت عزاداری می تواند از ارزش هایی که رسول اکرم (ص) و جانشینان راستین او برای استواری و گسترش آنها اهتمام ورزیده اند ، صیانت کنند . در این رسم دینی همچون دیگر آداب مذهبی، باید احکام الهی مراعات شود و مردم با روی آوردن به نمایش های مذهبی عاشورا باید دین شناس تر از گذشته شوند و روح معنویت در آنان احیا گردد و مجالس سوگواری در هر شیوه ای که به اجرا درمی آید، تنها موقعی موجب خشنودی خداوند است که در حدود بندگی خداوند به انجام برسد و مشتمل بر دروغ و حرامی نباشد و از تحریفات و خرافات دور گردد . چنین مراسمی با آن جنبه های مقدسی که دارد، می تواند در پرورش های اخلاقی مردم مؤثر باشد و بر سلامت افراد اجتماع بیفزاید و هرگاه غیر از این باشد، باید آفات آن را شناخت و نسبت به پیرایش آنها اقدام نمود.
همان گونه که وظیفه شیعیان زنده نگاه داشتن عاشوراست ، بر آنان فرض است که سنّت های آن را از مجرایی صحیح و منطبق بر شئونات اسلامی اجرا کنند و نباید اجازه دهند این سنّت معطر به عطر عترت و عاشورا از آرمان های اصیل حماسه آفرینان کربلا فاصله گیرد و با مفاهیم و اعتقادات اسلامی در تباین باشد. تعزیه باید شعله محبت اهل بیت را در دل های تماشاگران به گونه ای زنده کند که مردم همنوا با زندگی عملی ستارگان درخشان آسمان امامت و ولایت، برنامه زندگی فردی و اجتماعی خود را تنظیم نمایند و به فضایل روی آورده و از رذایل پرهیز کنند .
چون تعزیه هنری مذهبی است ، باید عنصری سازنده از اندیشه اسلامی در آن نهفته باشد و حقیقتی زنده و پویا را نوید دهد و بر معرفت و بصیرت حاضران در مجلس نسبت به فرهنگ عاشورا بیفزاید. هیجان های مردم نیز طی این برنامه ها باید به سوی حقایق ناب سوق داده شود و خون آنان برای حفظ مقاصد اسلام و پاسداری از مکتب تشیع به جوش آید. این تصور غلط است که اگر سنتی قیافه مذهبی دارد، پسندیده بوده و متضمن اجر و ثواب است، اگرچه روح دین و آورنده آیین اسلام از آن نفرت داشته باشد. برخی از دست اندرکاران عزاداری های محرم ذکر کرده اند که وقتی تشریفاتی نام مقدس امام حسین (ع) را داشته باشد، موجب سربلندی دنیا و آخرت است، هر چند آن مراسم آلوده به خرافات و تحریفات باشد و خاطر امام را به دلیل کژ روی هایی که دارد برنجاند و آن روح قدسی را در فشار قرار دهد. استاد شهید مطهری از روند آغشته به تحریف تعزیه ها برآشفته و به شدت چنین مراسمی را که از فرهنگ و فضیلت حسینی دور باشد، مورد انتقاد قرار داده است:« ... گریستن بر امام حسین (ع) کار خوبی است و باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؛ به هر وسیله که شد؟ هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر تعزیه درآوردیم یک تعزیه اهانت آور . همین قدر که اشک جاری شد، اشکال ندارد! شیپور بزنیم. طبل بزنیم. معصیت کاری بکنیم. به بدن مرد لباس زن بپوشانیم. عروسی قاسم درست کنیم. جعل کنیم. تحریف کنیم! ... در نتیجه افرادی دست به جعل و تحریف زدند که انسان تعجب می کند... .» [33]
امام حسین(ع) در واقعه کربلا نیز انسانی است در اوج عظمت و همان شکیبایی است که حتی کلمه ای برخلاف سیر طبیعی هدایت قرآنی از دهان مبارکش خارج نمی شود و قول، رفتار و تصمیم گیری های آن امام برای پیروانش حکم قانون و سنتی مسلم را دارد و امام در تمامی شرایط و لحظه ها در نظر و عمل شخصیتی جامع است . در همان لحظات مصیبت بار کربلا که حوادث ناگوار رخ می دهد، شخصیت امام از حقیقت ، آرامش و صلابت موج می زند و از هرگونه قباحتی ، مبراست . حتی نسبت به دشمنان به دلیل غوطه خوردن آنان در گرداب ضلالت تأسف می خورد و می کوشد تا آنها را به سوی مسیر رستگاری که همان راه فطرت درونی انسان هاست، رهنمون سازد . اما در برخی مضامین شبیه خوانی امام به گونه ای معرفی می شود که شایسته شأن آن وجود ملکوتی نمی باشد و متأسفانه صحنه های شکوهمند و حماسی کربلا به صورت ذلت آور و منحرف به نمایش گذاشته می شود و امام به صورت انسانی معرفی می گردد که به دلیل برخی رخدادهای ناگوار، شکیبایی خود را از دست داده و از نفله شدن خود و یارانش در رنج به سر می برد ؛ ولی چون فلک غدار سرنوشتی محتوم را برایش ترسیم کرده است، تن به حوادث می دهد تا با کشته شدن و اسارت اهل بیتش، گناهکاران را از عذاب دوزخ نجات دهد و در واقع فدای امت گنهکار شود؟![34]
آیا غم انگیز نیست که خاطره های حیات آفرین دشت نینوا را که بر کالبدهای اجتماعات فرو رفته در خواب غفلت و ملت های ستمدیده، روح آزادگی می دمد و حوادثی که در آن سرزمین عدل و آزادی واقع شد هریک عالی ترین درس عزت و فضیلت به جهان انسانیت می دهد، به صورت مبتذل و ذلت آوری یاد کنیم و به بهانه زبان حال از قول سالار شهیدان بخوانیم که: شدم راضی که زینب خوار گردد!؟ . [35]
زبان حال امام باید منطبق با واقعیت و مطابق با شأن آن وجود مقدس باشد. به همین دلیل فقهای شیعه نسبت دادن دروغ به شخص امام را گناه و مبطل روزه دانسته اند و از نظر برخی مراجع تقلید، جعل مطالب زائد و افزودن آن بر تاریخ زندگی معصومین ، کذب و افترا و حرام است. البته اگر صحنه آرایی ها و ازدیادها از باب بیان حال و یا به صورت توضیح، شرح و بسط نمایش در تعزیه باشد، بدون آنکه مطالب زائدی در کنار اصل قصه جعل نمایند، اشکال ندارد. در تعزیه به تماشاگران چنین القا می گردد که امامی که شهادتش سبب لرزش کاخ ستمکاران در همیشه تاریخ شد، از دستمان رفت و باید برای فقدان امام سوگوار باشیم ! در حالی که امام حسین (ع) آرزوی شهادت می کرد و با جان خویش مکتب اسلام را احیا کرد و زنده نمودن یادش در مراسم محرم برای این است که پرتوهایی از آن خورشید فروزان معنویت بر روح و ذهن و قلب آدمیان بتابد و اشک ریختن برای امامی که حماسه آفرید و موجب اعتلا و عزت اسلام و مسلمین گردید ، حاوی مفاهیمی ارزشمند و فضیلت آفرین است و سوگواری برای حماسه پرشکوه کربلا، نشانه ای از هماهنگی با برنامه عاشورا و پیروی از پیام رهبر این نهضت است و ارزش والایی دارد. اما گریستن برای کسی که از دستمان رفته و دیگر از فرهنگ و معرفت بصیرت آفرین آن خبری نیست ، نه تنها خاصیتی ندارد ، بلکه موجب جمود، رکود و سکون اجتماع اسلام می گردد و محرومیت از شمس پرتابش عاشورا را به دنبال خواهد آورد . شهیدمطهری در این باره گفته است: « غلط ترین غلط ها این است که ما امام حسین (ع) را نفله شده حساب کنیم . امام حسین (ع) به عکس، به هر قطره خون خود یک دنیا ارزش داد. [آیا] کسی که موج ایجاد کرد که قرن ها پس از [شهادت] او، پایه های کاخ ستمگران را متزلزل کرد و از جا کند و حتی در قرون خود ما غالب حوادث داغ در محرم ایجاد می شود، خون او هدر رفته است؟! کسی که میلیو نها نفر نمازخوان و روزه گیر و فداکار ساخت، هدر رفت؟!.» [36]
عظمت معنوی امام حسین (ع) و منزلتی که آن بزرگوار در پیشگاه آفریدگار جهان دارد و مقام شفاعت عظمایی که خداوند به آن حضرت در قیامت عنایت فرموده ، قابل انکار نبوده و حقیقتی اجتناب ناپذیر می باشد . تردیدی نیست که آن چشمی که بر اباعبداللَّه (ع) نگرید و آن دلی که برای مصایب شهیدان کربلا نسوزد، چشم و دل بشری نمی باشد . اما این مطلب از آن سخن موهوم و باطل جداست که امام حسین(ع) به شهادت رسید تا مردم دور هم جمع شوند و بر مصیبت او گریه کنند و بعد هم آمرزیده شوند! امام حسین (ع) کشتی نجات است ، اما نه برای انسان هایی که همچون فرزند حضرت نوح (ع) که عمری را در نافرمانی و عصیان به سر می برده اند . امامی که در آن شرایط بحرانی با آن همه مشکلات جنگ و دفاع، برای چند لحظه نبرد با اشقیا را قطع می کند تا با خدای خویش راز و نیاز کند و نمازش را اقامه نماید ، چگونه راضی می شود که کسی بجای انجام دادن عبادات و بجای آوردن فریضه های الهی و اجتناب از معاصی، برایش عزاداری کند و یا به اطمینان شفاعت آن امام، واجب شرعی را انجام ندهد . گناه آن وقت بخشیده می شود که روح آدمی با حماسه حسینی پیوند بخورد و علامت عفو الهی آن است که دیگر دنبال آن گناه نرویم .اصولاً کسی که فضیلت رادوست ندارد و با رفتارش رذایل را ترویج می کند و برای ارزش های مقدس احترامی قائل نیست ، نمی تواند ادعا کند که مرید امام حسین (ع) است ؛ این تصور که می توان با یک سلام امام معصوم را طرفدار خود نمود و با اعتماد به شفاعتش به امور خلاف روی آورد، به آن جهت است که راهش را نشناخته ایم و در مکتب حسینی پرورش نیافته ایم. عظمت امام حسین (ع) بر پایه بندگی خداوند استوار است و سوگوارانش هم از راه عبادت، ذکر و تقوا می توانند مرید او شوند ؛ چنان که حضرت امام باقر(ع) فرموده اند : شیعه و پیروان واقعی ما، کسی است که از مخالفت با خداوند بپرهیزد و او را اطاعت کند . به همین دلیل علّامه سید محسن امین، تأکید می نماید که در عزاداری ها باید از سیره ائمه پیروی کرد و اگر آن بزرگواران تصریحی در این مورد نکرده اند، باید از شیوه ای منطقی و عاقلانه متابعت نمود .

تعزیه در قلب مردم

اگرچه حاکمان ایران در قرون اخیر می کوشیده اند تعزیه را در اختیار بگیرند و رأساً در اجرای آن نظارت کنند و فرهنگ خویش را به ظاهر و محتوای آن راه دهند، اما نمی توان از این حقیقت چشم پوشید که مردمانی صادق نیز در تکاپو بوده اند که عزاداری سالار شهیدان را با شور و شوق افزون تری برگزار کنند و از طریق برپایی مجالس روضه خوانی، مرثیه سرایی و به راه انداختن دسته جات سینه زنی و زنجیرزنی، ارادت خود را به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت (ع) به ثبوت رسانند.
آنان به تدریج این اندیشه را در ذهن خود پرورش داده اند که چه کنند تا بتوانند عزاداران را نسبت به وقایع کربلا بیش از گذشته متأثر کنند و با تداعی صحنه هایی رقت انگیز به تحریک و تحریض احساسات حاضرین بپردازند. از این رهگذر تعزیه با اقتباس از نوحه های سینه زنی، روضه ها و الهام از تاریخ پیامبران و حماسه های دینی و تأثیرپذیری از اسطوره های پهلوانان ایرانی قبل از اسلام ، حضور خود را اعلام می کند و با استقبال گرم مردم مواجه می گردد. دکتر محمد جعفر محجوب می نویسد:« آنچه توده ها را به پذیرش مشتاقانه همه این موضوعات برمی انگیخت، یعنی عاملی که واقعاً بیش از هر عامل دیگر در انتشار تعزیه و پذیرش آن از سوی مردم بزر گترین تأثیر را داشت، عشق غیرتمندانه و ارادت پایدار عوام به امامان و اعضای خاندان پیامبر و بالاخص شهیدان کربلا بود . در حقیقت مردم در انتظار اخگری بودند که باروت احساسات و عواطف آنان را منفجر سازد.» [37]
نمایش تعزیه نخست، سوگواری ساده و در عین حال سوزناکی بود که به ترسیم وقایع کربلا می پرداخت . نقال تعزیه برای برانگیختن عواطف عزاداران اغلب آه و ناله و اشارات را با واژه های عامیانه درهم می آمیخت و موسیقی آن براساس نوعی صدای خوانندگان نواخته می شد و روابط منطقی بین حوادث داستان های تعزیه چندان مشهود نبود . در واقع تعزیه میوه ای پرثمر از نوحه هایی است که مردم سوگوار در مراسم عزاداری با نوایی سوزناک می خواندند ؛ ولی رفته رفته از نوحه سرایی فاصله گرفت و با استقلال ویژه ای حضور خود را اعلام کرد . به نظر « کنت دوگو بینو » تعزیه به صورت فعلی از نوحه سرایی یک نفر شروع شد و به مرور ایام، شاخ و برگ هایی بر آن افزوده گشت تا صورت امروزین خود را به دست آورد. به نظر وی ، تعزیه از ایمان و ایقان مذهبی، تنفر از ظلم و بیزاری از ستمگری حکایت می کند و آمیختن تمام این احساسات گوناگون در ضمیر ایرانیان، ایجاد تأثراتی می کند ،که واقعاً اعجاب آمیز است. در تعزیه اعتقادات مذهبی و مسائل اجتماعی با یکدیگر درهم می آمیزند و آن را تبدیل به نمایش می کند که هم تجلی جهان بینی عامه مردم است و هم توقعات اجتماعی و باورهای سنتی را متبلور نموده است. [38]
سینه زنی از سوگواری های سنتی است که تأثیرپذیری تعزیه از آن کاملاً مشهود و محسوس است . در تعزیه هم از مضامینی که در دسته جات سینه زنی خوانده می شود ، مواردی قابل مشاهده است و هم خود برنامه مذکور در برخی شبیه خوانی ها دیده می شود . معمولاً شهادت خوان با خواندن ابیاتی، حاضران در مجلس را به سینه زدن دعوت می کند و این پدیده قرابت تعزیه را با سینه زنی کاملاً به اثبات می رساند.
ویلیام.ا. بیمن در این باره نوشته است :« شاید بارزترین نمونه برای شناخت ساخت بی مانند نمایش تعزیه ، علامت نمادین سینه زنی باشد. در اکثر تعزیه هایی که من شاهد آنها بوده ام ، تعزیه گردان با زدن بر سینه خود، به شبیه خوانان علامت سینه زنی می دهد ، سپس سینه زنی آغازین تعزیه گردان را شبیه خوانان پی گیرند . پس از آنکه سینه زنی از حالت دستور صحنه ای به علامت نمایش تبدیل می شود ، رفته رفته سراسر حسینیه را در بر می گیرد تا اینکه به صورت عملی نمادین همه تماشاگران را یکپارچه نموده و آنها را به شرکت کنندگان در تعزیه تبدیل می سازد. در این لحظه، نوای سینه زنی گسترده حسینیه به صحنه حاکم می شود و به عنوان زمین های قدرتمند منجر به حرکت نمایشی و سوگواری شبیه خوانان می شود.» [39]
سینه زنی در تعزیه، نوعی یگانگی بین مردم تماشاگر و شبیه خوانان است و این ویژگی هنری یکی از جلوه های جالب تعزیه به شمار می آید و قدرت معنوی و تأثیر آن را بر اذهان افزایش می دهد.
تأثیر اشعار سوزناک محتشم کاشانی در متون تعزیه در حدی است که ژان کالمار در این مورد گفته است:« اگر محرکی مانند هفت بند محتشم کاشانی که بسیاری از آن تقلید نموده و در گسترش بعدی ذکر مصائب اهمیت شایانی داشته، نمی بود، تعزیه خوانی بجای مهمی نمی رسید». [40]
اشتیاق مردم برای مشارکت در تعزیه به اندازه ای است که از نان و آب خود مایه گذاشته اند تا بر رواج این گونه مجالس بیفزایند و اگر کاستی ها و نارسایی هایی در آن دیده می شود، به خاطر استفاده از منابع مخدوش و یا اجرای آن در حضور پادشاهان و امیران بوده است و این گونه کاستی ها به هیچ عنوان از میزان اخلاص، صداقت و ارادت مردمان عاشق و عاشورایی، چیزی کم نمی کند و اصولاً چنین شیفتگی و هیجان های مقدسی موجب شده که کاستی های تعزیه را به دید اغماض بنگرند و چون به فضیلت و خوبی می اندیشند ناخودآگاه موارد ضعف را هم حسن بشمارند . دکتر جابر عناصری پژوهشگر برجسته و تنها مدرس درس تعزیه شناسی دانشگاه، می گوید:« تعزیه، همیشه وسیله ای بوده است برای تشفی خاطر و برای آسایش مردم کوچه و بازار و حتی اگر یک موقع می بینیم به دربار کشیده، مردم اینها را در خلوت سرای خودشان اجرا کرده اند و مجریان تعزیه هم خود مردم بوده اند و شبیه خوانان هم خودشان بوده اند.» [41]

آیا تعزیه مزیت و حسنی دارد ؟

تعزیه صرفاً به تشریح وقایع کربلا نمی پردازد و طیف وسیعی از صحنه های تاریخی صدر اسلام و حتی حوادث عصر پیامبران و نیز وقایع امامان پس از امام حسین (ع) را دربرمی گیرد . با این حال ، کربلا کانون و هسته اصلی این نمایش است و در هرکدام از مجالس تعزیه قبل و بعد از عاشورا به حوادث نینوا گریز زده می شود . حتی در تعزیه های مضحک این حالت دیده می شود . در این شیوه هنری، حوادث دیگر نقش فرعی دارند و همچون جویباری از چشمه کربلا منشأ می گیرند. از جنبه های جالب تعزیه این است که در پاره ای از صحنه های هیجان انگیز آن ، تمامی تماشاگران در تعزیه دخالت دارند و با دیدن برخی وقایع از خود عکس العمل نشان می دهند : بر سر و سینه می زنند، اشک می ریزند، فریاد می کشند، دستخوش هیجان می گردند، فریاد یا حسین (ع) آنان صحن حسینیه را تحت الشعاع خود قرار می دهد، بر دشمنان اهل بیت نفرین می فرستند و شدت هیجان آنان در حدی است که در مواردی از خود بیخود می شوند و گویی احساس می کنند، ناظر صحنه ای واقعی هستند. آنها می دانند که سیر نهایی تعزیه به کشته شدن اولیا و پاکان می انجامد، ولی این شکست ظاهری را یک پیروزی غرورآفرین می دانند و از این لحاظ در تلاشند خود را با شهادت جویان یکی کنند و چنین حالتی می تواند فضیلت را در آنان پدید آورد.[42]
از این جهت است که گوبینو اعتقاد دارد، تعزیه برای ایرانیان در حکم یک تئاتر و تماشای معمولی و صرف نیست، بلکه در نظر آنها از هر تظاهر دیگری مقدس تر و با فخامت تر است و با اجر جمیل و ثواب بسیار توأم است. ایرانیان نمی توانند در مقابل تعزیه سرد و بی اعتنا باقی بمانند و نزد آنان کسی را که اشک نریزد، نشاید که نامش نهند آدمی، و بر این باورند که هر کس در مقابل ستمگری و قساوت ، دستخوش تأثر عمیق نگردد و سر تا پای وجودش جولانگاه تنفر و شعله انتقام نگردد، مسلمان واقعی نیست . وی تعزیه را تئاتری پر قدرت می داند که صبغه حقیقت دارد. [43]
در تعزیه بازیگر و تماشاگر ، حالت نمایشی ماجرا را فراموش می نمایند و همه جا را کربلا و همه روزها را عاشورا تصور می نمایند و همه خون های به ناحق ریخته را گواه ستم اشقیا و استمرار خون سیدالشهدا قلمداد می نمایند . ترکیبی از باورهای مذهبی و مقدس با خواست های اجتماعی در پدید آمدن این حالت که نوعی هیجان مقدس است، دخالت عمده ای دارند. آندره زیچ ویرث در نوشتاری تحت عنوان « جنبه های نشانه شناختی تعزیه» می نویسد:«هیچ زمان نمایشی در تعزیه وجود ندارد . در اجرای تعزیه، گذشته، حال وآینده به طور همزمان جریان می یابند. مکان نیز منحصر بجای خاصی نیست؛ بلکه تمامی جاها به طور هم زمان بر صحنه نمایش داده می شوند.» [44]
وی در ادامه می افزاید: « شعار دادن و سینه زنی ارتباط دو جانبه میان بازیگران و تماشاگران را امکان پذیر می سازد. در حقیقت لحظات این ارتباط دو جانبه از نقاط اوج تعزیه به شمار می آید و نشان می دهند که هدف اصلی تعزیه، تقویت و تحکیم یگانگی میان مؤمنان روی صحنه و حاضران در حسینیه است. این هدف در تعزیه شکل عرفانی به خود می گیرد و جزء لاینفک این آیین مذهبی را تشکیل می دهد.[45]
برخی امکاناتی که در مجلس تعزیه به کار گرفته می شود، برای مردم جنبه مقدس دارد؛ حتی به قصد تشفی بدان ها می نگرند.به عنوان نمونه طشت پایه داری که نمادی از فرات است، برای تماشاگران متبرک است و افرادی که مشکلی در زندگی دارند، یا دچار بیماری هستند، به قصد حل گره های زندگی ، از آب این طشت می نوشند. پارچه ای که شهادت خوان به عنوان کفن در بر می کند ، برای مردم ارزش ویژه ای دارد و با پایان گرفتن تعزیه، آن را پاره پاره کرده و هر کدام از افراد، تک های از آن را به قصد تبرک برمی دارند.
تعزیه خوانان برای ترسیم مصائب کربلا و سایر وقایع صدر اسلام، در دو جبهه کاملاً مشخص، اولیا و اشقیا، به ایفای نقش خود می پردازند. نوع لباس، رنگ جامه، صوت (موسیقی صدا) مضامین مورد استفاده،همراهی گروه موزیک (طبال، شیپورزن و نی زن) با بازیگر، موضع او را در این صف حق و باطل روشن می کند. شهادت خوان به عنوان چهره ای برجسته در گروه موافق خوان به هنگام روبه رو شدن با اشقیا کاملاً حالت حماسی به خود می گیرد؛ از مکارم اهلبیت سخن گوید؛ نفرت خود را از ستم اعلام می نماید؛ امام را با حترام مورد خطاب قرار دهد و چون در مقابل اطفال و زنان حرم قرار می گیرد با صدایی سوزناک و تأثر برانگیز تکلم می نماید. شهادت خوان برای آنکه تماشاگران را با خود همگام نماید و مظلومیت خود را به اثبات برساند، گاهی با خویشتن سخن می گوید. در مواقعی با ادوات رزم، مناظر طبیعی و مرکب خویش صحبت می کند و در این جلوه هنری می کوشد، پیامی معنادار را به تماشاگر منتقل کند.
روبه روی صف اولیا ، اشقیا قرار دارند. اشقیاخوان با صدایی بریده، مطنطن، نعره کشیدن، پای به زمین کوبیدن، حالت جانیان را به خود گرفتن و در خیام حرم دویدن، نفرت تماشاگران را نسبت به ستمگران برمی انگیزد و ترحم آنان را در خصوص اهلبیت امام حسین(ع) تقویت می کند. مخالف خوان ضمن آنکه به میدان رزم می شتابد و (هل من مبارز) می طلبد و درنده خویی نقش اصلی خویش را بروز می دهد، امام را با ستایشی عالی وصف می کند و ضمن تأیید عظمت و مقام قدسی اهلبیت پیامبر، به حقارت و ستمگری خود و اربابان خویش اعتراف می کند. شبیه اشقیا ضمن آنکه می کوشد با جولان دادن اسب در میدان جنگ، کوبیدن بر طبل شقاوت، هیاهوی گستاخانه، مکر وستم گستری خیانتکاران کربلا را در اذهان تداعی کند، حالت هایی را به خود می گیرد تا به حاضرین القا کند که او تنها عزادار حسین (ع) است و شبیه شمر بر احوال حضرت عباس گرید ؛ چرا که او مسلمان است و دوستدار اهلبیت. مخالف خوان بر خود لعنت می فرستد و اصولاً اشقیا را هم ملامت می کند و گاه این شماتت ها به حدی می رسد که تعزیه شکل فکاهی به خود می گیرد. این گریه ها و ناسزاگویی های اشقیا برای آن است که از نقش اصلی خود فاصله گیرند، چون از درون نفرتی آشکار از ستمگران کربلا دارند و نیز تماشاگران هم از نقش اصلی او دل خوشی ندارند .
در تعزیه، امکانات به سادگی قابل تهیه است و گاهی وسیله ای با اندک تغییری چندین کاربرد دارد. به عنوان نمونه یک صندلی چوبی معمولی گاهی به تخت شاهی تبدیل می شود و در مواقعی از آن به عنوان منبر و خطبه خوانی استفاده می کنند. گاهی مؤذن بر روی آن می رود و اذان می گوید. قاصدی که از شام یا کوفه به کربلا رسد، بجای رفتن بر فراز ساختمانی مرتفع، روی صندلی قرار می گیرد و نامه ای را برای اهل مجلس قرائت می کند. شهادت خوان وقتی می خواهد از مظلومیت و تشنگی کودکان کربلا سخن بگوید، طفلی را در آغوش گرفته و بر روی صندلی رفته و از ناگواری های آن کودک با حالتی سوزناک سخن می گوید. مخالف خوان وقتی به جنایتی دست می زند و سری را از تن جدا می کند، تندیسی از سری بریده را به دست می گیرد و روی صندلی قرار می گیرد و از جنایت خود و اربابان ستم و نیز اوضاع غمبار شهادت خوان و اهل و عیالش گزارشی ارائه می دهد. علائم نمادین در تعزیه از جلوه های هنری این نمایش است. لحظه ای که شهادت خوان کفن بر تن می کند، زمانی است که می خواهد به سرای دیگر کوچ کند و کفن نشان از شهادت او دارد. لکه های سرخ رنگ روی کفن از شدت جراحات او حکایت می کند. کاه بر سر ریختن علامت فرا رسیدن زمان اندوه می باشد. مشک خشکیده، نشانه تشنگی و عطش طفلان است. شاخه ای از درخت نمادی از نخلستان است. طشتی آب، یادآور رودخانه فرات است. گاهی علایم نمادین در رفتار و حرکات افراد تعزیه خوان تجلی می یابد. دست را سایبان چشم قرار دادن، نشان تماشای صحنه ای شگفت انگیز یا نگریستن بجایی دور است. انگشت بر لب گرفتن، از بهت زدگی حکایت می کند.

کتاب روضة الشهداء

یکی از منابعی که به مضامین نوحه ها و مرثیه ها راه یافت و منبعی مهم برای تنظیم اشعار شبیه نامه های عاشورا تلقی گردید ، کتاب روضةالشهدا تألیف کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی (متوفی به سال 910 هجری) می باشد . وی این کتاب را به دستور سید مرشد الدین عبداللَّه معروف به سید میرزا داماد سلطان حسین پایقرا تألیف نمود . کتاب مورد اشاره شامل یک پیشگفتار و ده باب است که هر باب به حالات یکی از انبیا و اولیا و یا افرادی از خاندان عصمت و طهارت اختصاص دارد. باب هفتم تا دهم این کتاب به حوادث و وقایع کربلا اختصاص یافته است. مرحوم خوانساری در کتاب روضات الجنات در معرفی این اثر می نویسد: « ... روضةالشهدا نخستین کتابی است در مقاتل که به فارسی تصنیف شده ذاکرین مصائب اهلبیت (ع) آن کتاب را تلقی به قبول نموده و در رئوس منابر آن را قرائت می کردند.» [46]
در واقع چون افرادی بر سر منابر از روی این کتاب برای مردم مطالبی را در سوگ اهلبیت (ع) می خوانده اند از آن زمان سنّت روضه خوانی - خواندن کتاب روضةالشهدا - مرسوم و متداول گردید . سعید نفیسی می نویسد:« ... ملا حسین کاشفی یکی از معروف ترین دانشمندان زبان فارسی در قرن نهم است . کاشفی در شعر کاشفی تخلص می کرده است . روضةالشهدا که معروف ترین کتاب فارسی در واقعه کربلاست و چون مدت های مدید آن را بر سر منبر می خواندند، اصطلاح روضه خوانی از نام همین کتاب آمده [است]... [47]
این کتاب بعدها به عنوان مهم ترین ماخذ مورد مراجعه تعزیه نویسان قرار گرفت و بخش عمده ای از نسخه های تعزیه ، تأثیر پذیرفته از مندرجات آن است و در مواقعی عین مطالب منثور آن توسط شاعران به صورت نظم درآمده و در تعزیه از آنها استفاده شده است. روی آوردن به این اثر در اشعار رثایی و سوگواری های نمایشی محتوا و مضامین آنها را مورد تأمل و خدشه قرار داد ، چرا که مطالب روضةالشهدا وقتی به منابع موثق روایی و مقاتل معتبر عرضه می گردد ، کاملاً رنگ می بازد و متأسفانه قصه های جعلی به آن راه یافته و این نوشتار را از اعتبار انداخته است. محدث نوری نخستین کسی است که تحریفات این کتاب را مورد انتقاد قرار داد و خاطر نشان ساخت دروغ های راه یافته بدان همچون داستان عروسی قاسم و ... اولین بار در کتاب این نویسنده آمده است .[48]
منابع تاریخی مشخص نکرده اند که مسلک کاشفی چه بوده است . اما از برخی قرائن برمی آید که ملاحسین مذهب شافعی داشته است، زیرا چون از امام حسین (ع) نام می برد ، می گوید: امیرالمؤمنین و این رسم متداول در بین سنی هاست و شیعیان تنها به علی(ع) امیرالمؤمنین می گویند. نکته دیگر اینکه نامبرده تفسیر مواهب علیه را با گرایش به مذهب تسنن تألیف نمود. شهید مطهری درباره این مؤلف و کتابش این گونه اظهارنظر کرده است:« تاریخش را که می خوانیم معلوم نیست شیعه بوده یا سنی و اساساً مرد بوقلمون صفتی بوده است ، بین شیعه که می رفته خودش را شیعه معرفی می کرد و بین سنی ها که می رفته خودش را حنفی نشان می داده است ... وقتی که این کتاب [روضةالشهدا] را خواندم دیدم حتی اسم ها جعلی است ... از وقتی که این کتاب به دست مردم افتاد ،کسی تاریخ واقعی امام حسین (ع) را مطالعه نکرد... .» [49]
مولانا محمد بن سلیمان فضولی (متوفی 962 ه) ، شاعری که به زبان های ترکی ، عربی و فارسی مسلط بود ، روضةالشهدا را با همان سبک و سیاق و افزودن تعلیقاتی بر آن به زبان ترکی درآورد ، که به حدیقة السعداء معروف است .
ملا آقای دربندی مطالب روضةالشهدا را به انضمام مطالبی دیگر تدوین کرد و کتابی به زبان عربی با نام اسرارالشهادة نگاشت.شهید مطهری مطالب این اثر را جعلی می داند و می گوید:« واقعا مطالب این کتاب انسان را وادار می کند که به [حال] اسلام بگرید ...». [50] به اعتقاد شهید مطهری پدیدآورنده این اثر انسان خوبی بوده و نسبت به امام حسین (ع) اخلاص داشته و هر وقت نام آن امام را می شنیده اشکش جاری می گردید ، اما به کتابش تحریف راه یافته است. حتی مرحوم محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان ضمن انتقاد از مضامین اسرارالشهادة مؤلفش را مورد تأیید قرار داده است. استاد شهید مرتضی مطهری یادآور می شود:« با اینکه [مرحوم دربندی] مرد عالمی است ولی اسرارالشهادة را نوشته که به کلی حادثه کربلا را تحریف کرده است. کتابش مملو از دروغ است...». [51]
در ادامه به چهار مورد از معروف ترین تحریفات وارده به فرهنگ عاشورایی و تعزیه اشاره خواهد شد .

افسانه ی عروسی قاسم 

حضرت قاسم بن الحسن (ع) از شهدای والا مقام عاشوراست . با آنکه در بهاران زندگی بود و در حدود سیزده سال از عمر شریفش گذشته بود، همتی بس بزرگ داشت. در عظمت روحی آن قهرمان نوجوان ، همین بس که در تعریف مرگ در راه حق و شهادت فرمود:« شهادت، شیرین تر از عسل است .» و در میدان اقدام و عمل نیز چون پروانه ای پاکباخته به دور شمع وجود امام حسین (ع) می چرخید و می گفت : تا زمانی که من زنده ام و شمشیر در دست دارم، عمویم هرگز کشته نخواهد شد.
با این حال، داستانی درباره ی قاسم (ع) مبنی بر عقد کنان ایشان با دختر امام حسین (ع) ساخته شده است که با هیچ توجیهی معقول به نظر نمی رسد و بیشتر به افسانه شبیه است تا به واقعیت.
برای اولین بار تنها در تصور ملا حسین کاشفی (متوفای 910 ق) است که این عروسی و عقدکنان برگزار می شود. پس از وی نیز فخر الدین طریحی (متوفای 1085 ق) این قصه را از فارسی به عربی ترجمه می کند [52] و از اینجا به بعد است که این قصه در میان عربها نیز شهرت می یابد و کشورها و شهرهای شیعه نشین را یکی پس از دیگری در می نوردد و بر سر زبانها می افتد.
اما امروزه دیگر برای همگان روشن است که این داستان بی اساس و ساختگی است؛ پس ما نیز نیازی به بحث و بررسی نمی بینیم و تنها به نقل دیدگاه چند دانشمند شیعی در این باره بسنده می کنیم :
1- حاج میرزا حسین نوری طبرسی( 1320- 1245ق) معروف به « محدث نوری » و « خاتمة المحدثین » می نویسد : از آن رقم اخبار موهونی که علما از آن روی گردانده اند ، یکی هم قصه ی عروسی قاسم است که قبل از روضه ی کاشفی در هیچ کتابی دیده نشده. از عصر شیخ مفید تا آن عصر که بحمدالله مؤلفات اخبار ایشان (کتابهایی که توسط علمای شیعه در اخبار و احادیث نوشته شده) در هر طبقه، فعلا موجود است و ابداً اسمی از آن (قصه ی عروسی قاسم) در آن کتابها برده نشده است. [53]
چگونه می شود قضیه ای به این عظمت و آشکارا ، محقق باشد و به نظر تمام این جماعت علما نرسیده باشد حتی مثل ابن شهرآشوب که تصریح کرده اند که هزار جلد کتاب مناقب نزد او بود؟!
مرحوم محدث نوری سخنی نیز درباره ی حجله ی قاسم دارد، حجله ای بی اساس که در زمان قاجاریه ساخته بودند، که برای تکمیل سخن جا دارد آورده شود : جوان ناکام، قاسم (ع) را آن همه درباره ی تاریخ زندگانیش ظلم کردند، بس نبود که حال او را از جوار عم اکرم و سایر اعمام و عمو زادگان و برادران بیرون بردند؟! ای احمق کذاب، حال که این ظلم را به آن شهید مظلوم کردی، پس محل دفنش را معلوم کن که در آنجا زیارتش کنند؛ مثل بسیاری از مکانها که نسبت دهند به بزرگان و اصلا، اصلی ندارد ... به هر حال این کذاب بی شرم کاش جایی را معین می کرد که اگر از او بپرسند که قبر آن مظلوم کجاست، نشان دهد. سبحان الله! حضرت با دست مبارک، جسد پاره پاره ی قاسم را در بغل می گیرد و می آورد پهلوی جسد علی اکبر می گذارد. همراه باقی شهدای اهل بیت در یک خیمه جای می دهد و شیخ مفید در ارشاد می فرماید: همه ی شهدای اهل بیت در شهادتگاه امام حسین (ع) و زیر پای آن حضرت، دفن شده اند... مگر عباس بن علی (ع) که جدا از شهدای بنی هاشم دفن شده است. با این حال، این بی انصاف آن جسد شریف را [درخیالش] برداشته، نمی دانم به کجا برده؟ برای چه برده؟ آن مظلوم با او چه کرده بود که با او چنین کرده؟ و احمق تر از او کسانی هستند که این اراجیف می خوانند و ابدا ملتفت نیستند. و علاوه بر آنکه در آن محضر انور، به آواز بلند چنین دروغ مستهجن می گویند، غالبا معتقدند که این کلمات از اجزای زیارت است و این خود بدعتی است در دین، و خیانتی است در شریعت حضرت محمد (ص).[54]
2- متفکر شهید استاد مرتضی مطهری می گوید : در همان گرما گرم روز عاشورا که می دانید مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خود را خواند و باعجله هم خواند؛ حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند، و تا امام این دو رکعت نماز را خواند این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که می آمد، از پا درآمدند. مجالی برای نماز خواندن به اینها نمی دادند؛ ولی گفته اند: در همان وقت امام فرمود: حجله ی عروسی را بیندازید! من می خواهم عروسی قاسم با یکی از دخترهایم را در اینجا، لااقل شبیه آن هم که شده، ببینم؛ من آرزو دارم. آرزو را که نمی شود به گور برد!
در صورتی که این در هیچ یک از کتابهای تاریخی معتبر نیست و اصل قضیه صد درصد دروغ است . [55]
3- ذبیح الله محلاتی عسکری ، نویسنده ی تاریخ سامرا و ریاحین الشریعه ، می نویسد : چندان که کتابهای معتبر و روایتهای قابل اعتماد را سیر کردم، اثر و اطلاعی از این عروسی به دست نیاوردم و این مطلب در آثار مثبته و کتب معتبره وجود ندارد و شکی نیست که فاطمه بنت الحسین، زوجه ی حسن مثنی بود و شوهرش در کربلا حاضر بود. چگونه ممکن است این نقل اصلی داشته باشد، حال آنکه در کربلا دختر دیگری، به نام فاطمه، از امام حسین علیه السلام نبوده است. [56]
4- عبدالرزاق موسوی مقرم می نویسد: هر چه در عروسی قاسم می گویند، نادرست است؛ چرا که قاسم به سن بلوغ نرسیده بود و هرگز نص صحیحی نیز در این باره از مورخان وارد نشده است. اما شیخ فخر الدین طریحی با آن عظمت و جلالت در علم، امکان ندارد که چنین داستانی را نوشته باشد و بر کسی روا نیست که در حق او این خرافه را تصور کند. در کتاب او، منتخب، دست برده اند و این افسانه را داخل آن کرده اند؛ طریحی آن کس را هیچ وقت نخواهد بخشید. [57]
پژوهشگران زیادی عروسی قاسم را رد کرده اند ، که ما به دلیل اطناب سخن نام آنها را ذکر نمی کنیم .

داستان شیر و جسد امام حسین (ع) 

مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی روایتی را آورده است . که براساس آن، بعد از کشته شدن امام حسین دشمنان خواستند با اسب بر بدنش بتازند، فضه به زینب گفت: ای خاتون من! سفینه، غلام رسول خدا، در سفر دریا سوار کشتی بود، کشتی شکست و او به جزیره ای پناه برد. ناگاه شیری را دید، به شیر گفت: من غلام رسول خدا هستم، شیر غرش کنان در جلوی او به حرکت افتاده، راه را به وی نشان داد و آن شیر اینک در ناحیه ای آرمیده است. به من اجازه دهید نزد شیر بروم و وی را از برنامه فردای دشمنان آگاه کنم. پس فضه نزد شیر رفت و واقعه را نقل کرد. شیر برخاسته، آمد و دست هایش را بر جسد امام حسین علیه السلام گذاشت. اسب سواران دشمن به سوی جسد امام آمده، هنگامی که شیر را دیدند، ابن سعد ملعون به آنان گفت: این، فتنه ای نو است، آن را بر نینگیزید و برگردید، آنان هم برگشتند... الخ.
این داستان ساختگی در اواسط قرن دوم هجری به وسیله سنی مذهبی به نام ادریس نقل شده و در کتب اهل سنّت درج و از آن پس رواج یافته است. مؤلف در زمان امام صادق (قرن دوم هجری) زندگی می کرده، پس قهراً نمی تواند در سال 61 ه. ق در کربلا حاضر باشد. به علاوه وی، داستان مجعول خود را به هیچ مرجع و منبع - معتبر یا نامعتبر - مستند نکرده و این شایعه را ساخته و پرداخته است. علاوه بر این با توجه به این همه قوت و هیبت شیر که تمامیت سپاه عمر ابن سعد را مرعوب کرده بود چرا فضه، پیش از شهادت امام، وی را برای چنین کاری نیاورده بود؟ به علاوه این قضیه برای غلام پیامبر - سفینه - اتفاق افتاده و پیامبر به زینب علیها السلام نزدیک تر است تا فضه، چطور زینب از این ماجرا بی خبر است و فضه باید به وی یادآوری کند؟ مضافاً اینکه پذیرش این سخن سخیف، ابلهانه است که سپاهی ده هزار نفری مرعوب هیبت یک شیر شوند و نتوانند با آن همه دریای تیغ و نیزه و سنان، حیوانی قوی و عظیم الجثه را از پای درآورند! ضمناً از یاد نبریم که عمر ابن سعد و سپاهش بر جسد مبارک امام حسین اسب تازاندند و وی هرگز برای خاطر یک فتنه حیوانی از فرمان عبیداللَّه بن زیاد تخلف نکرد. [58]

آیا یاران امام حسین (ع) شب عاشورا پراکنده شدند ؟ 

از سکینه، دختر حسین (ع)، نقل شده است که گفت: یک شب مهتابی بود که در وسط خیمه نشسته بودم. از پشت خیمه صدای گریه شنیدم. با ترس از اینکه زنان چیزی بفهمند، از خیمه خارج شدم؛ در حالی که با خودم می گفتم، نباید خبر خیری باشد. آهسته آمدم تا پدرم را دیدم که در میان اصحابش نشسته بود و در حالی که گریه می کرد، شنیدم که می گوید:« ای قوم من، شما برای این به اینجا آمدید که می دانستید من به سوی قومی می روم که با من با دل و زبان بیعت کرده اند. اما اینک کار دگرگون شده است. شیطان آنها را گمراه کرده و آنها خدا را فراموش کرده اند و اکنون جز کشتن من قصدی ندارند. من نمی خواهم کسی ناخواسته همراه من کشته شود. هر کس از شما که نمی خواهد با من همراه باشد، می تواند برگردد. هنوز وقت نگذشته و راه باز است و سیاهی شب همه جا را گسترده است و شما می توانید برگردید...» هنوز حرف پدرم تمام نشده بود که اصحابش پراکنده شدند. چندنفر چندنفر شروع به رفتن کردند و از آنها جز هفتاد و یک نفر نماند. به پدرم نگاه کردم، دیدم که سرش را پایین انداخته است. گریه راه نفسم را گرفت و ترسیدم که پدرم صدای گریه ی مرا بشنود. هرطور بود جلوی گریه ام را گرفتم و دستم را به سوی آسمان بلند کردم و گفتم:« خدایا، همان طور که آنها ما را واگذاشتند، تو نیز آنها را واگذار و دعایشان را مستجاب نکن و فقر را بر آنها مسلط گردان و شفاعت جدم را روز قیامت، نصیب آنها نگردان...» [59]
یکی از این نویسندگان، برای اینکه سخن خود را معتبر نشان دهد، در ادامه ی این خبر می افزاید:
در ناسخ التواریخ از مروج الذهب نقل نموده که لشگر حسین علیه السلام هزار سوار و صد پیاده بودند و تواند شد که از این جماعت که به جای مانده بودند، در شب عاشورا یکباره متفرق شدند و افزون از هفتاد و دو تن کسی بجای نماند. بالجمله سکینه خاتون فرمود، پس برگشتم بسوی خیمه در حالتی که اشک از دیده های من می ریخت. عمه ام ام کلثوم مرا دید. فرمود تو را چه می شود؟ چون قصه را برای او نقل نمودم، صحیحه کشید و فریاد برآورد: و اجداه، و اعلیاه، و احسیناه، و اقلة ناصراه. پس فرمود: این الخلاص من الاعداء لیت هم یقنعون بالفداء. کجا و چگونه ما از دست دشمنها خلاص خواهیم شد؟ ای کاش به عوض راضی می شدند و مرا به جای برادرم می کشتند [!] و مکشوف باد که این خبر را در اسرار الشهادة و مهیج الحزان و مخزن البکاء نیز از نور العین نقل کرده اند.
برای روشن تر شدن مطلب، ناچاریم نکات چندی را در اینجا یادآور شویم:
1- در این خبر تنها کتاب قابل اعتنایی که نام برده شده، مروج الذهب، نوشته ی مورخ نامدار ابوالحسن مسعودی است ، که با مراجعه به آن ملاحظه می فرمایید در عبارت مسعودی، هرگز سخنی از شب عاشورا نیست . بلکه از زمانی گزارش می دهد که امام حسین (ع) می خواست به سوی کربلا رود. از این گذشته، تعداد همراهان حضرتش در این عبارت پانصد سواره و حدود صد پیاده گفته شده است، نه هزار سواره و صد پیاده که تحریفگران گفته اند و از پیش خود بر تخمین مسعودی افزوده اند.
2- از عبارت اشرف الواعظین، نویسنده ی جواهر الکلام فی سوانح الایام فهمیده می شود که تحریف عبارت مسعودی را ، نخست نویسنده ی ناسخ التواریخ انجام داده و سپس با آن برداشت صد درصد نادرست (پراکنده شدن انصار امام حسین علیه السلام در شب عاشورا) به کتابهای دیگری راه یافته و مشهور شده است. حال باید دید ناسخ التواریخ چگونه کتابی است و نویسنده ی آن چه کسی بوده است؟ آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب امیر کبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار در چندین جا از ناسخ التواریخ، جلدهای قاجاریه، سخنانی نقل می کند که نشانگر این معناست که لسان الملک محمد تقی سپهر فردی نالایق بوده است . [60]
شهید مطهری در این مورد می گوید:« تنها صاحب ناسخ التواریخ این اشتباه تاریخی را کرده و نوشته است، وقتی امام حسین در شب عاشورا برای اصحاب خود صحبت کرد، عده ای از آنان از سیاهی شب استفاده کرده و رفتند؛ ولی این مطلب را هیچ تاریخی تأیید نمی کند. تنها اشتباه صاحب ناسخ است و غیر از او هیچ کس چنین اشتباهی نکرده است. و قطعا در شب عاشورا هیچ کدام از اصحاب اباعبدالله (ع) نرفتند و نشان دادند که در میان ما، غش دار و آنکه نقطه ی ضعفی داشته باشد، وجود ندارد.» [61]
3- اگر آن چنان که این خبر ساختگی می گوید: اصحاب امام حسین (ع) از دور حضرتش پراکنده می شدند و از خود بی وفایی نشان می دادند، بی گمان تبلیغاتچی های بنی امیه آن را در بوق و کرنا می کردند ؛ در حالی که می بینیم هرگز در کتب قدیمی، حتی در کتبی که هواداران بنی امیه نوشته اند، خبری از این خبر ساختگی نیست. استاد مطهری می گوید:« اگر در روز عاشورا یکی از اصحاب امام حسین، ضعف نشان می داد و به لشکر دشمن که نیرومندتر بود، ملحق می شد و خودش را به اصطلاح از خطر نجات می داد و در پناه آنها می رفت، برای امام حسین (ع) نقص بود. اما برعکس، از دشمن به سوی خود آوردند. دشمنی را که در امنیت بود، بسوی خود آورده و در معرض خطر قرار دادند ؛ یعنی خودشان آمدند . اما از کانون خطر
اینها، یک نفرهم به آن مأمن نرفت. اگر حسین (ع) قبلا آن غربالها و اعلام خطرها را نکرده بود، از این حادثه ها خیلی پیش می آمد. یک وقت می دیدی نیمی از جمعیت رفتند و بعد هم، العیاذ بالله، بر ضد حسین(ع) تبلیغ می کردند. چون آن کسی که می رود، نمی گوید من ضعیف الایمانم، من می ترسیدم؛ بلکه برای خود توجیهی درست می کند، دروغی می سازد که ما اگر تشخیص می دادیم راه حق همین است ، رضای خدا در این است، این کار را می کردیم. خیر، ما تشخیص دادیم که حق با این طرف است. قهراً برای خود منطق هم می سازند. ولی چنین چیزی نشد، و این یکی از بزرگترین افتخارات حسین (ع) است.» [62]
4- هیچ یک از کتابهای نور العین، اسرار الشهاده، مهیج الاحزان، مخزن البکاء که نقل کنندگان خبر پراکنده شدن انصار امام حسین (ع) در شب عاشورا را به آنها استناد کرده اند، اعتبار ندارد و بی اعتباری هر کدام در میان پژوهشگران تاریخ اسلامی، روشن تر از آفتاب است. [63]

آیا مادر علی اکبر در کربلا بود ؟

پاسخ این پرسش با توجه به منابع معتبر، مثبت نیست و منابع مورد اعتماد، هرگز چنین اجازه ای را به محقق نمی دهد که بگوید: مادر علی بن اکبر در کربلا حضور داشت. حتی برخی از نویسندگان سختکوشی که گویی تمایل زیادی به این کار داشته اند و دلشان می خواسته به هر نحو جواب مثبتی به این سؤال بدهند، هیچ گاه توفیق این کار را نیافته اند و پس از تتبع فراوان ناچار شده اند به نوعی ازکنار قضیه بگذرند . یکی از نویسندگانی که در تاریخ زندگانی حضرت علی اکبر (ع) کار چشم گیری کرده است ، بزرگترین واعظ و عالم شهر سردرود در نیم قرن گذشته است، که با نام شیخ محمد حسن سردرودی ، متخلص به « موالی» نامیده می شود. [64] ایشان کتاب مفصلی را با عنوان الاثر الجدید فی تاریخ علی بن الحسین الشهید در حدود دویست صفحه ی رحلی و با خط ریز نوشته اند که نسخه ای از آن به خط خود نویسنده، در کتابخانه ی راقم این سطور موجود است . به هر حال ایشان با این وسعت کار و گستردگی تلاش درجایی از آن کتاب می نویسد: بودن مادرعلی اکبر (ع) درکربلا مورد اختلاف است؛برخی او را در کربلا شاهد دانسته و موضوع خداحافظی علی اکبر را با مادر مفصل نگاشته اند، و جمعی بر این عقیده اند که قبل از واقعه ی کربلا فوت کرده و بنابراین حدود چهل سال و کسری بیشتر عمر نکرده و یکی از تأثرات حضرت حسین (ع) را فقدان مادر علی اکبر می دانند و صاحب منتهی الآمال [شیخ عباس قمی] در آن کتاب گوید: و اما والده ی آن جناب در کربلا بود یا نبود؟ ظاهر آن است که نبوده و در کتب معتبره چیزی در این باب نیافتم و ما این موضوع را در باب شهادت علی اکبر (ع) ، تکرار خواهیم کرد. [65]
و در آنجا چنین تکرار می کند و می نویسد:« اما مادر علی اکبر جناب لیلی، درکتب قدمای ارباب مقاتل، نامی از او در کربلا نبرده اند ولی در کتب متأخرین گاه گاهی دیده شده است.» [66]
و یکی دیگر از تلاشگران سخت کوش در این باره، مرحوم عبد الرزاق موسوی مقرم است که نتیجه ی تحقیق خود را چنین به دست می دهد:« برای ما نه سال وفاتش ، نه مقدار عمرش و نه حضورش در کربلا، روشن نشد. گر چه حضورش در کربلارا « دربندی» درکتابش ، به بعضی ازمجموعه هایی که صاحبانش معلوم نیست، نسبت داده است ، اما اکثرمورخان این موضوع را ترک کرده و یادی از او در کربلا نکرده اند ؛ شاید هم او پیش از حادثه ی کربلا از دنیا رفته بود . محدث بزرگ شیخ عباس قمی در نفس المهموم ، صفحه 16 می گوید:« به چیزی که دلالت کند لیلا به کربلا آمده بود، دست نیافتم » زنهار که این محدث آگاه و ژرف نگر، تو را از این قول باز می دارد. چرا که دست نیافتن ایشان به دلیلی که نشان دهد لیلا به کربلا آمده بود، برای کسی که می خواهد به حقایق تاریخ وقوف پیدا کند کفایت می کند.» [67]
ما نیزهمصدا با مرحوم مقرم می گوییم که اظهارنظر مرحوم شیخ عباس قمی دراین باره کافی است ؛ زیرا که در دقت نظر و پارسایی شیخ عباس قمی هرگز جای تردید نیست و صد البته محدث قمی در این دیدگاه تنها نیست و می توان گفت که بسیاری از دانشمندان در این باره با او هم رأی هستند. در اینجا به نقل سخنی از استاد سید هاشم رسولی محلاتی بسنده می کنیم . او می نویسد:« اما اینکه لیلی مادر آن حضرت در کربلا بوده یا نه، معلوم نیست و دلیل معتبری بر این مطلب نرسیده است و زنده بودن آن بانوی محترمه تا آن زمان ثابت نشده و در ریاحین الشریعه از قول یکی از مورخین و نیز از اغانی ابوالفرج نقل کرده که مردی از اعراب که بر شتری سوار بود، به مدینه آمد و عبورش به محله بنی هاشم افتاد . از خانه ای صدای شیون شنید و آن صدا به قدری حزین بود که شتر مرد نتوانست بگذرد و همانجا زانو زد . مرد عرب به دنبال آن شیون آمد و به در خانه ای که صدا از آنجا بلند بود، رفت و از کنیزی که پشت در آمد پرسید: این صدای ناله از کیست؟ و او در پاسخ گفت: از لیلی است که پس از واقعه ی کربلا تاکنون از شیون آرام نگرفته است.»
اما با تفحص زیادی که کردیم این مطلب را در اغانی نیافتیم و بر فرض صحت ، این داستان نیز ممکن است مربوط به « لیلی» دختر مسعود دارمی، همسر امیرالمؤمنین (ع) و مادر عبدالله و ابوبکر، فرزندان امیرالمؤمنین (ع) باشد که درکربلا به شهادت رسیدند. از این رو بر فرض صحت و وجود چنین داستانی باز هم دلیل بر این مطلب نیست و اما زبان حال و اشعاری هم که در این باره رسیده نیز نمی تواند دلیلی بر این مطلب باشد و چنانچه مرحوم حاجی نوری (ره) فرموده است، اصلی ندارد و زبان حال نیز همان گونه که از نامش پیداست زبان حال است و نمی تواند دلیل بر مطلبی باشد. [68]

یک ماجرا

حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای حاج سید احمد خاتمی، از قول حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حمید مهاجر دامت افاضاته [صاحب تألیفات عدیده] نقل کردند که ایشان فرمودند :« در بحرین مجلس تعزیه خوانی برقرار بوده است. شخصی در نقش حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و دیگری در نقش قاتل حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام نقش ایفا می کرده اند.
در اثنای تعزیه، بازیگر نقش قاتل حضرت ، شمشیر را اشتباها به گردن ایفا کننده ی نقش حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام می زند و گردن وی از بدن جدا می شود ؛ در همان لحظه ، خانمی از بین زن ها می آید و سر را برمی دارد و به بدن می چسباند! و فرد مقتول حیاتش را باز می یابد! و آنگاه آن خانم، یک دفعه غیبش می زند و تعزیه ادامه پیدا می کند...!» [69]
بعضی از کارهایی که جنبه خیلی حقیقی ندارد و پرمعنا و پرمضمون نیست به نظر ما بایستی حتماً اجتناب بشود . در گذشته هم گفتیم گاهی شبیه خوانی هایی می شود ما با شبیه خوانی موافقیم، مخالف نیستیم؛ اما شبیه خوانی خوب، شبیه خوانی درست، شبیه خوانی منطبق با واقعیت. بعضی از روایات ضعیف را حالا مثلا فرض کنید که ماجرای شیر فضه را که حالا اصل قضیه هم معلوم نیست چطور باشد ، این را بیایند شبیه کنند و شکل یک شیری را مثلا بکشند حالا این شیر چی را مثلا نشان خواهد داد و کدام بعد از ابعاد حادثه حسینی را می تواند نشان بدهد؟ که می بینیم گاهی این چیزها هست، تلویزیون هم بعضا آنها را نشان می دهد. شبیه خوانی خوب است و مفید است به شرطی که درست منطبق باشد با حوادث البته پیداست بیان نمایشنامه ای - که شبیه خوانی هم یک نوع تئاتر و نمایشنامه هست و خوب هم هست - این با بیان معمولی فرق می کند. هنرمندانه باید باشد، خوب باید باشد، در این شکی نیست؛ اما دروغ تویش نباشد، خلاف واقع نباید باشد، حقایق را برای مردم بیان بکنند.[70]

استفتائات مرجعیت معزز شیعه درباره تعزیه 

1- آیت الله میرزا محمدحسین نائینی(ره) ، در فتوای خود ضمن تأیید شبیه خوانی، این قید را بیان نمود که شعائر مزبور باید از هرگونه امور ناپسند که شایسته چنین شعاری نیست پاک شود. [71]
2- آیت الله سید محسن حکیم(ره) ، ضمن تأیید فتوای میرزای نائینی می افزاید؛ بعضی مناقشاتی که می شود ناشی از منضم گشتن برخی چیزها و کارهایی است که چه بسا با عزاداری و سوگواری برای سیدالشهدا مغایرت دارد . [72]
3- در رساله ذخیرة العباد، آیت الله زین العابدین مازندرانی(ره) با حواشی آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی، آیت الله سید محمد کاظم یزید و آیت الله سید اسماعیل صدر، شبیه خوانی به عنوان اعمالی ممدوح معرفی شده، مادامی که مشتمل بر حرامی چون غنا و مانند آن نباشد. [73]
4- آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی(ره) در بخشی از نظر خویش درباره تعزیه می فرماید:« گمان ندارم کسی منکر خوبی آن باشد، مادامی که برخی از محرمات شرعی را در بر نداشته باشد؛ مانند استعمال لهو و غیر آنها.» [74]
5- علامه سید محسن امین(ره) تأکید می نماید که در عزداری ها باید از سیره ائمه (ع) پیروی کرد و اگر آن بزرگواران تصریحی در این امور نکرده اند، باید از شیوه ای منطقی و عاقلانه متابعت نمود .[75]
6- آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین عاملی(ره) خاطرنشان می نماید: اگر رویدادهای ملال انگیز اهل بیت به صورت نمایش برگزار شود، اثر خوبی بر دل ما خواهد گذاشت، ولی این برنامه باید از روی اصول صحیح به اجرا درآید . [76]
7- آیت الله کاشف الغطاء(ره) نیز سوگواری به شکل شبیه خوانی را در صورتی که درست برپا شود، بدون اشکال می دانست، ولی در ادامه افزوده است:« سعی کنید عزاداری را از کارهایی که با حزن و عزا جور در نمی آید، جدا کنید. زیرا عزاداری برای زنده ساختن فلسفه قیام امام حسین علیه السلام است، نه برای قصه گویی، نمایش و وقت گذرانی. بکوشید مراسم سوگواری را بدون نقطه ضعف برگزار کنید و مردم را به یاد خدا بیاندازید و ایمان آنها را زیاد کنید.» [77]
8- آیت الله میرزا محمد علی شاه آبادی(ره) - استاد عرفان امام خمینی - وقتی مشاهده کردند در صحن مطهر امام زاده حمزه علیه السلام مراسم تعزیه خوانی با تحریفات و مضامین موهن برگزار می شود، مانع اجرای آن گردید و مجلس مذکور را به کانون وعظ و خطابه تبدیل نمود. [78]
9- آیت الله بروجردی(ره) ، نیز وقتی ملاحظه نمود شبیه خوانی های قم وضع نگران کننده ای دارند و توأم با بدعت و تحریف اجرا می شوند، دست اندرکاران تعزیه را فرا خواند و به آنان تأکید نمود شبیه خوانی با این شکل حرام است و باید یا اصلاح گردد و یا از برگزاری آنها با این روند مخرب اجتناب شود و اجازه نمی دادند عزاداری های آفت زده اجرا شود. [79]
10- شهید مطهری (ره) ، در خصوص پالایش و پیرایش تعزیه هشدار می دهند:« علما باید با عوامل پیدایش تحریف مبارزه کنند، جلو تبلیغات دشمنان را بگیرند، با اسطوره سازی ها مبارزه کنند...». [80]
11- حضرت امام خمینی (ره) ، در بخشی از بیانات خود فرموده اند:« اینجا باید سخنی هم در خصوص عزاداری و مجالسی که با نام حسین بن علی علیهماالسلام برپا می شود بگوییم. ما و هیچ یک از دیندار نمی گوییم که با این اسم، هر کس هر کاری می کند خوب است. چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان، بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگیری کرده اند، چنانچه همه می دانیم که در بیست و چند سال پیش از این عالم بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم شبیه خوانی را منع کرد و یکی از مجالس بسیار بزرگ را مبدل به روضه خوانی کرد...». [81]
12- از دیدگاه حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) ، اگر مراسم شبیه خوانی مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشد و مستلزم مفسده هم نباشند و با توجه به مقتضیات زمان باعث وهن مذهب حق هم نشوند اشکال ندارد ولی در عین حال بهتر است که به جای آنها، مجالس وعظ و ارشاد و ذکر مصائب حسینی و مرثیه خوانی برپا شود. [82]
13- از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی ، شبیه خوانی، اگر امر خلاف شرعی در آن بناشد و موجب هتک مقدسات نشود اشکال ندارد. [83]
14- از نظر آیت الله میرزا جواد تبریزی ، تعزیه و شبیه خوانی چنانچه مشتمل بر حرام نبوده و وهن به معصومین علیهم السلام نباشد مانعی ندارد. [84]
15- از نظر آیت الله محمد تقی بهجت (ره) ، اگر مشتمل بر حرام و منشأ انتزاع حرام نباشد، مانعى ندارد. البته باید مرد لباس زن نپوشد و ترک آلاتی مثل طبل ، شیپور ، دهل و ... احوط است . [85]
16- از نظرآیت الله فاضل لنکرانی(ره) ، اگرشامل حرام نبوده وموجب وهن مذهب نشود مانعی ندارد.[86]
17- از نظر آیت الله گلپایگانی (ره) ، اگر تعزیه خوانی مشتمل بر استعمال آلات موسیقی نباشد و غنا و دروغ نخوانند و مرد لباس مختص به زن نپوشد، اشکال ندارد . [87]
18- از نظر آیت الله علوی گرگانی ، اگر تعزیه و شبیه خوانی موجب هتک حرمت به ساحت مقدس بزرگان دین شود، باید اجتناب شود . [88]
19- از نظر آیت الله صافی گلپایگانی ، به طور کلی تعزیه خوانی چنانچه مشتمل بر محرمات نباشد اشکال ندارد. [89]
20- از نظر آیت الله سیستانی ، تعزیه و تعزیه خوانی فی نفسه اشکالی ندارد . [90]
21- ازنظرآیت الله نوری همدانی ، تعزیه اگر شامل امور حرام نبوده و مرد لباس زن نپوشد اشکال ندارد. [91]

نتیجه گیری

کم کم به آخر این نبشته نزدیک می شویم لیکن هنوز ناگفته های زیادی وجود دارد که مجال بیان آن در این نبشته ی اندک نیست .
همانطور که در مطالب قبل مشاهده نمودید ، جرقه های تعزیه در عصر صفویه زده شد ، ولی اولین تعزیه بصورت نسبتاً مدون در دوران افشاریه و زندیه تجربه شد . در دوران قاجاریه تعزیه به اوج خود رسید و پس از آن بخصوص در دوران رضاخان ، فراز و نشیب های فراوانی را تجربه نمود ، تا پس از پیروزی انقلاب دوباره حیات مجددی یافت و بصورت امروزی در اختیار ما قرار گرفت .
تعزیه دارای انواع مختلفی از جمله : تعزیه دوره ، تعزیه زنانه ، تعزیه مضحک است .
تعزیه نامه ها هم که در تعزیه از اهمیت بسزایی برخوردارند ، چند نمونه اند که از مجموعه نسخ معروف می توان به مجموعه خوچکو ، مجموعه پلی ، مجموعه چرولی و مجموعه لیتین اشاره نمود .
تعزیه و شبیه خوانی تنها به وقایع کربلا و عاشورا اشاره نمی کند ، ولی عاشورا و فرهنگ حسینی هسته ی اصلی این نمایش را تشکیل می دهد و حتی در تعزیه با موضوعات دیگر از جمله تعزیه های
مضحک گریزی به این واقعه ی مهم زده می شود .
شبیه خوانی به عنوان یک نوع عزاداری نمایشی دارای مزایا و محاسنی است . برای مثال مردم به خوبی با این گونه ی نمایشی ارتباط برقرار می نمایند ؛ آن را مقدس می دانند ؛ در این گونه دمراسم به راحتی ابراز احساسات نموده و از بعد نمایشی تعزیه خارج می شوند ؛ صحنه ی موجود در تعزیه را صحنه ی واقعی کربلا و عاشورا دانسته و خود را عاشورایی جلوه می دهند . در این مراسم این پیام کاملا نمود پیدا می کند که:« کل یوم عاشورا ، کل ارض کربلا و کل شهر محرم ». ولی همین عزاداری مؤثر و مثبت گاه مخرب می شود ؛ آن هنگام که موجب ارتکاب به اعمال خلاف شرع شود . یکی از آفت های مهم تعزیه مسئله ی تحریفات وارده به این گونه عزاداری است که گاهی بصورت خواسته و گاه ناخواسته بوده است . ولی ما باید آگاهانه با این مراسم برخورد نماییم و در اجرای این مراسم از متون معتبر و تأئید شده توسط علما و پژوهشگران بزرگ و ارجمند شیعه استفاده ببریم و برای گریاندن مردم از هر کذب و دروغی استفاده نکنیم ،که این عمل کاملاًحرام تلقی می شود .
البته نباید از جنبه ی معنوی تعزیه و شبیه خوانی گذشت ، که اگر این عمل با اخلاص کامل و بدون ریا انجام شود ، می تواند منشأ بسیاری از برکات باشد ؛ آنگونه که اینجانب در یک مراسم تعزیه که به نیت شفای یک مریض و جهت بزرگداشت حضرت قمربنی هاشم (ع) برگزار گردید ، شاهد شفای آن مریض بودم و این مبین همان اخلاص است .
قاطبه ی مراجع معزز تقلید نیز این گونه عزاداری را تأئید می کنند ، ولی به شرط آن که در آن اعمال خلاف شرع و حرام انجام نشود .
به طور کل از مجموع این نوشتار می توان نتیجه گرفت که تعزیه اگر حاوی امور حرام و خلاف شرع مقدس اسلام و تشیع نباشد ، نه تنها بدعت نیست بلکه یک سنت حسنه و پسندیده است ؛ ولی اگر با مبطلات و خرافات آمیخته گردید ، دیگر سنت نیست بلکه بدعت به حساب می آید .
خدایا ما را از گریه کنندگان بر سیدالشهدا (ع) و برپا دارندگان عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) قرار ده .
انّک سمیع مجیب
کلیدواژه
- پیتر چلکوفسکی : شرق شناس، پژوهشگر تاریخ اسلام و ایران و تعزیه شناس معاصر لهستانی که هم اکنون در نیویورک زندگی می کند .
- سید محسن امین : علامه سید محسن امین ( 1371 - 1284 ه. ق) یکی از مصلحان بزرگ جهان اسلام به شمار می رود که روزگاری با رهبری خود، اصلاحات زیادی در اندیشه و عمل مسلمانان به عمل آورد. نظریه اصلاحی او در عزاداری اباعبدالله علیه السلام یکی از اقدامات او به شمار می رود .
- شهاب : از تعزیه نویسان مشهور عصر قاجاریه است که به تاج الشعرا موسوم گشت. شرح حال وی در اغلب تذکره های این عصر دیده می شود. دیوان اشعاری دارد که در سال 1319 هجری به اهتمام فرزند شاعرش میرزا اسماعیل ثابت انتشار یافت .
- شهربانو : دختر یزدگرد و همسر امام حسین علیه السلام بود. شهربانو، مادر مکرمه ی حضرت زین العابدین علیه السلام است .
- صاحب بن عباد : ابوالقاسم کافی الکفاة اسماعیل بن ابی الحسن دیلمی اصفهانی قزوینی طالقانی، وزیر موید الدوله و فخرالدوله دیلمی بود. وی به سال 326 ه. ق در اصطخر فارس متولد شده و به سال 385 ه. ق در ری درگذشت. جسدش را در اصفهان دفن کردند. او ده هزار بیت در مدح آل رسول صلی الله علیه و آله و سلم سروده است .
- عباس قمی : مرحوم شیخ عباس قمی، معروف به« محدث قمی» شاگرد مرحوم میرزا حسین نوری و صاحب کتاب « منتهی الآمال » است.- علی کاشف الغطاء : شیخ علی بن شیخ جعفر صاحب کشف الغطاء بن شیخ خضر مالکی نجفی، از قبیله ی بنی مالک در عراق است. او در نجف متولد شده و عالمی فقیه و اصولی بوده. پایان عمرش را در کربلا گذرانیده و به سال 1253 ه.ق. در کربلا وفات یافته است. او را در نجف دفن کردند .
- فتحعلی شاه : پسر حسینقلی خان و دومین پادشاه سلسله ی قاجار است که به سال 1212 ه.ق. به سلطنت رسیده است .
- فضولی بغدادی : شاعر معروف قرن دهم است که به سه زبان فارسی، ترکی و عربی شعر سروده. کتاب حدیقة السعدا کتاب مقتلی است (به زبان ترکی) که به تقلید از کتاب روضة الشهدا حسین واعظ کاشفی نوشته است. فضولی به سال 970 ه.ق. درگذشته است .
- فضه : فضه کنیز حضرت زینب علیهاالسلام بود. در« انوار الشهاده» آمده است که چون اهل و عیال امام حسین علیه السلام در آن حال نابسامان بماندند در شب یازدهم هیچکس بر ایشان رحم نکرد. حضرت زینب سلام الله علیها فضه را نزد عمر سعد فرستاد که ای عمر، ما امشب لباس و خیمه و فرش نداریم، بر ما رحم کن و لباسی برای اطفال بفرست. آن ملعون نخست اعتنایی نکرد اما بعد خیمه ی نیم سوخته ای برای ایشان فرستاد .
- لیلی : مادر بزرگوار حضرت علی اکبر علیه السلام . لیلی دختر « ابومرة بن عروة بن مسعود ثقفی » بوده است .
- محتشم کاشانی : حسان العجم، مولانا سید کمال الدین علی، فرزند خواجه میر احمد کاشانی،متخلص به محتشم، در حدود سال 905 ه.ق در کاشان متولد شد، نزدیک به 91 سال زیست و به سال 966 ه در زادگاه خود، رخت به سرای باقی برد. محتشم، پس از تحصیل مقدمات علوم زمان خود، به « شعربافی » پرداخت، که در اشعار عدیده ای به این حرفه ی خود اشاره کرده است .
- محدث نوری : او همان« میرزا حسین نوری » مؤلف کتاب « لؤلؤ و مرجان » است.
- مرتضی مطهری : مرحوم شهید استاد مطهری در سال 1298 ه.ش در شهر فریمان متولد شد .
- ملاحسین واعظ کاشفی : حسین بن علی بیهقی، مشهور به واعظ و متخلص به کاشفی، از علمای معروف ایران که در فن خطابه تسلط داشته و شعر هم می سروده است. کتاب« روضة الشهداء »، نخستین کتاب مقتل فارسی بود که در سال 910 میلادی توسط ملاحسین واعظ کاشفی به رشته ی تحریر در آمد .
- واعظ قزوینی : ملا محمد رفیع یا رفیع الدین، به سال 1207 ه.ق. در صفی آباد قزوین متولد شد. او از علمای امامیه و در وعظ و خطابه سر آمد اقران روزگار خود بود. واعظ در خدمت عباسقلی خان پسر حسن خان شاملومی زیسته است. او منظومه ای به نام «یوسف و زلیخا » دارد و دیوان شعرش مشتمل بر هفت هزار بیت به چاپ رسیده است. وفات واعظ را به سال 1089 یا 1099 ه.ق. نوشته اند.


منابع و مآخذ
1- دایرة المعارف تشیع، جلد 4
2- درآمدی بر نمایش و نیایش درایران، جابر عناصری
3- آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر داناسرشت
4- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 7
5- الکنی والالقاب، شیخ عباس قمی، جلد 2
6- مقتل ابوبکر خوارزمی
7- تعزیه هنر بومی ایران، گردآورنده پیتر چلکووسکی، ترجمه داود حاتمی
8- سفرنامه پیتر دلاواله، ترجمه شجاع الدین شفا
9- تعزیه، هنر بومی پیشرو ایران
10- موسیقی مذهبی، حسن مشحون ، جلد 1
11- تاریخ ادبیات فارسی، هرمان اته، ترجمه دکتر رضازاده شفق
12- سفرنامه خراسان و سیستان، کلنل چارلز ادوارد، ترجمه قدرت اللَّه روشنی - مهرداد رهبری
13- روزنامه خاطرات، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه
14- امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، اکبر هاشمی رفسنجانی
15- حماسه حسینی ، شهید مطهری، جلد 1، 2 و 3
16- درسی که حسین به انسان ها آموخت. شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد
17- تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی، جلد 6
18- تاریخ نظم و نثر در ایران، سعید نفیسی، جلد 1
19- لؤلؤ و مرجان، محدث نوری
20- المنتخب للطریحی، نجف،الحیدریه، 1379 قمری
21- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سردری ، انتشارات امیرکبیر
22- مقتل الحسین علیه السلام للمقرم
23- اللهوف سید ابن طاووس
24- امیر کبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، چاپ جامعه ی مدرسین قم، 1363 شمسی
25- سیری در سیره ی ائمه ی اطهار (ع)، شهید مطهری، چاپ اول
26- علی الاکبر، عبد الرزاق الموسوی المقرم، چاپ دوم
27- زندگانی امام حسین علیه السلام، سید هاشم رسولی محلاتی
28- چهره ی درخشان جلد 2
29- اشک باید رازدار باشد ، سید علی خامنه ای ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
30- قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی
31- شبیه خوانی از زمان دیلمیان تا امروز، سید محمد محیط طباطبایی، روزنامه اطلاعات، شماره 14906
32- مقاله از مرثیه تا تعزیه ، غلامرضا گلی زواره
33- مقاله روایت فضیلت، غلامرضا گلی زواره ، مجله پاسدار اسلام
34- استفتائات مراجع معظم تقلید

نویسنده:محمد مهدی مهوری حبیب آبادی

پی نوشت ها :

1- دایرة المعارف تشیع، ج 4
2- درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، جابر عناصری، ص 86
3- موسیقی مذهبی ایران، ص 33 تا 35
4- کیهان فرهنگی ، مهر 63 ، ص 27 ، مقاله نشستی در ارزیابی تعزیه
5- آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر داناسرشت، ص 524 - 525
6- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 7، ص 49
7- الکنی والالقاب، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 430
8- ر.ک: مقتل ابوبکر خوارزمی
9- مقاله از مرثیه تا تعزیه ، غلامرضا گلی زواره
10- تعزیه هنر بومی ایران، گردآورنده پیتر چلکووسکی، ترجمه داود حاتمی، ص 150-151
11- سفرنامه پیتر دلاواله، ترجمه شجاع الدین شفا، ص 123
12- مقاله از مرثیه تا تعزیه ، غلامرضا گلی زواره
13- تعزیه، هنر بومی پیشرو ایران، ص 368
14- مقاله از مرثیه تا تعزیه ، غلامرضا گلی زواره
15- تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 188
16- مقاله از مرثیه تا تعزیه ، غلامرضا گلی زواره
17- موسیقی مذهبی، ج 1 (موسیقی تعزیه)، حسن مشحون، مقدمه مؤلف
18- تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 188
19- تاریخ ادبیات فارسی، هرمان اته، ترجمه دکتر رضازاده شفق، ص 204
20- تعزیه تراژدی کهن جهان اسلام، بخش 1، محمدمهدی شهیدی، روزنامه همشهری، شماره 458
21- آدم ها و آیین ها در ایران (سفرنامه مادام کارلاسرنا)، ص 161 و 179
22- سفرنامه خراسان و سیستان، کلنل چارلز ادوارد، ترجمه قدرت اللَّه روشنی - مهرداد رهبری، ص 135
23- مقاله از مرثیه تا تعزیه ، غلامرضا زواره
24- تعزیه داری و شبیه خوانی از زمان دیلمیان تا امروز، سید محمد محیط طباطبایی، روزنامه اطلاعات، شماره 14906
25- روزنامه خاطرات، محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، ص 591
26- امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 119، 121، 127 و 128
27- تذکره گنج شایگان، میرزا طاهر دیباچه نگار اصفهانی (چاپ سنگی) ذیل شرح حال شهاب اصفهانی
28- مقاله از مرثیه تا تعزیه ، غلامرضا زواره
29- دایرة المعارف تشیع
30- دایرة المعارف تشیع
31- همان
32- مقاله تعزیه و تاریخچه آن ، سایت تبیان
33- حماسه حسینی ، شهید مطهری، ج 1، ص 49
34- مقاله از مرثیه تا تعزیه ، غلامرضا گلی زوار
35- ر. ک: درسی که حسین به انسانها آموخت. شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد، ص 392
36- حماسه حسینی ، شهید مطهری ، ج 3، ص 84- 83
37- تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 198
38- تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی، ج 6، ص 708
39- تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 65
40- تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 165
41- مقاله از مرثیه تا تعزیه ، غلامرضا گلی زواره
42- تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 65
43- تاریخ اجتماعی ایران، ج 6، ص 708
44- تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، ص 59
45- همان، ص 61
46- مقدمه کتاب روضةالشهدا، به تصحیح و مقابل حاج محمد رمضانی، چاپ اسلامیه، تهران، ص 8
47- تاریخ نظم و نثر در ایران، سعید نفیسی، ج 1، ص 247- 245
48- ر. ک: لؤلؤ و مرجان، محدث نوری
49- حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 1، ص 53-54
50- همان، ص 55
51- همان، ص 106
52- المنتخب للطریحی، صص 374 -373 ، نجف، الحیدریه، 1379 ق
53- لؤلؤ و مرجان، ص 101- 100
54- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سردری ، انتشارات امیرکبیر ، ص 184
55- حماسه ی حسینی، ج 1، ص 28
56- فرسان الهیجاء، ذبیح الله محلاتی، ج 2، ص 31
57- مقتل الحسین علیه السلام للمقرم، ص 264
58- اللهوف سید ابن طاووس، ص 135
59- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سردری ، انتشارات امبرکبیر ، ص 170
60- امیر کبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، بیشتر صفحات، بویژه ص 335 ، چاپ جامعه ی مدرسین، قم، 1363 ش
61- حماسه ی حسینی، شهید مطهری ، ج 2، ص 111
62- سیری در سیره ی ائمه ی اطهار (ع)، شهید مطهری، ص 104 ، چاپ اول
63- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سر دری، انتشارات امیر کبیر، ص172
64- همان، 178
65- همان
66- تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (ع) ، محمد صحتی سردری ، انتشارات امبرکبیر ، ص 178
67- علی الاکبر، عبد الرزاق الموسوی المقرم، ص 11 ، چاپ دوم، با مقدمه ای از آیت الله مرعشی نجفی
68- زندگانی امام حسین علیه السلام، سید هاشم رسولی محلاتی، صص 462
69- چهره ی درخشان ج 2 ص 498
شبیه خوانی خوب از نگاه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)
70- اشک باید رازدار باشد، سید علی خامنه ای، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 94
71- ر.ک: کتاب بکاء الحسینی، سید حسین طباطبایی، صص 482- 502
72- فتاوی علمای سلف درباره عزاداری و شبیه خوانی، فصلنامه هنر، پاییز 1362 ، ص 297
74و73- الدعاة الحسینیه، شیخ محمدعلی نخجوانی، ص 126 و 131
75- التنزیه لاعمال الشیبه ، سید محسن امین
76- المجالس الفاخرة فی ماتم العترة الطاهره، سید عبدالحسین شرف الدین، مقدمه
77- کاشف الغطاء، سوره خشم، محمد رضا سماک امانی، ص 72
78- مقاله روایت فضیلت، غلامرضا گلی زواره، مجله پاسدار اسلام
79- حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 1، ص 185
80- همان، ج 3، ص 293
81- قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 92
82- اجوبة الاستفائات ، تهران، الهدی، 1381، ص 322
83- استفتائات جدید، آیت الله مکارم شیرازی، 1381 ، ج 1، ص 158 ، ش 573
84- استفتائات جدید، آیت الله میرزا جواد تبریزی، انتشارات سرور، 1378 ، چاپ اول، ص 458 ، ش 2019
85- استفتائات مرحوم آیت الله بهجت ، سایت معظم له
86 و 87 و 88- استفتائات مراجع راجع به عزاداری و تعزیه ، سایت تبیان
89- استفتائات جدید آیت الله صافی گاپایگانی ، سایت معظم له
90- استفتائات جدید آیت الله سیستانی ، سایت معظم له
91- استفتائات جدید آیت الله نوری همدانی ، سایت معظم له


منبع : راسخون
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان