چگونگی غیبت حضرت مهدی علیه السلام
با بهرهگیری از بیانات معصومین علیه السلام، سه دیدگاه کلّی و قابل توّجه درباره چگونگی غیبت حضرتش، قابل ارائه است:
1. پنهان بودن جسم (ناپیدایی)؛
2. پنهان بودن عنوان (ناشناسی)؛
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرایط.
1. پنهان بودن جسم؛
پارهای روایات، چگونگی غیبت آن حضرت را به پنهان بودن جسم دانسته است. این دیده نشدن جسم در دوران غیبت، به دو گونه قابل تفسیر است:
1ـ1. آن حضرت بسان فرشتگان، ارواح و اجنّه، جسمی نامرئی دارد که با وجود این که در میان جوامع بشری حضور دارند اما قابل دیدن نیستند.
2ـ1. ایشان جسمی مرئی دارد؛ امّا به قدرت الهی در دیدگان مردم، تأثیر و تصرّفی نماید تا کسی نتواند ایشان را ببیند و این کار از اولیای الهی ـ که از سوی خدا دارای قدرت تصرّف در جهان آفرینش هستند ـ بعید نیست.
از قرآن کریم نیز می توان امکان استتار و اختفای انسان از دیدگان را ـ چه به صورت کوتاه مدت یا دراز مدت ـ دریافت کرد.(8)
به نظر میرسد، تفسیر نخست، غیر قابل پذیرش است؛ چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با ویژگی این تفسیر باشد. بلکه بر عکس، آن حضرت مانند تمامی انسانها دارای جسمی مادی میباشد. همانگونه که پدران بزرگوارشان و نیز رسول گرامی اسلام علیه السلام چنین بودند.
با این بیان، تفسیر دوم مورد پذیرش است. چنانچه با بررسی جامع سخنان معصومین علیه السلام، میتوان به فرازهایی دست یافت که مؤید این مطلب باشند:
امام علی علیه السلام در این باره در روایتی طولانی فرمودهاند:
«...تا آن گاه که یکی از فرزندان من از دیدگان مردمان پنهان شود ...پس به پروردگار علی سوگند، حجّت حق بر زمین استوار است. در جادهها حرکت میکند. در خانهها و قصرها وارد می شود. و در شرق و غرب زمین به گردش می پردازد. سخن مردم را میشنود و بر گروه مردم سلام میکند. میبیند و دیده نمیشود؛ تا زمان ظهورِ وعده الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و پیروان اوست»(9).
امام صادق علیه السلام نیز فرمودهاند: «یفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ یشْهَدُ المَوسِمَ فَیراهُمْ وَلا یرَوْنَهُ»؛(10) «مردم امام خویش را گم می کنند، پس آن امام در موسم حج حضور می یابد و مردم را می بیند، ولی مردم او را نمی بینند».
آنگاه که از امام صادق علیه السلام درباره کیستی حضرت مهدی علیه السلام پرسش شد؛ فرمود: «پنجمین از فرزندان هفتمین.» آن گاه ادامه داد:
«یغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ...».(11) «شخص او از شما غائب میشود...».
امام رضا علیه السلام نیز درباره امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: «لَا یرَی جِسْمُهُ...»؛(12) «جسمش دیده نمیشود».
داود بن قاسم میگوید از امام هادی علیه السلام شنیدم که فرمود: «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی الْحَسَنُ فَکَیفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاکَ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ...»؛(13) «جانشین پس از من حسن است. پس چگونه خواهید بود با جانشین پس از جانشین؟» عرض کردم: «خدا مرا قربانت گرداند؛ برای چه؟» فرمود: «همانا شما شخص او را نمیبینید».
و سرانجام در فرازی از دعای ندبه چنین میخوانیم:
«...عَزِیزٌ عَلَی أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لَا تُرَی...»؛(14) «سخت است بر من که مردمان را ببینم امّا تو دیده نشوی...».
روشن است که همه روایات پیشین و احادیثی مانند آن، دلالت بر دیده نشدن آن حضرت دارند و قابل تأویل بر شناخته نشدن، نخواهند بود؛ چرا که صراحت در معنای دیده نشدن دارند.
یکی از نویسندگان معاصر، پس از اشاره به برخی روایات یاد شده، این نظریه را سادهترین طرح و فرضیه عملی و قابل قبول درباره پنهان شدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهایی ایشان از ظلم ستمگران دانسته و بر این باور است با این گونه اختفا، آن حضرت در پناهگاهی امن به سر برده و هیچ گونه آسیبی نخواهد دید. سپس میافزاید: «این گونه اختفا و پنهانی از راه اعجاز خدایی امکان دارد، به همان گونه که دیر زیستی حضرت در طول این همه سال نیز با اعجاز الهی درست میشود».(15)
این برداشت، افزون برآن که با معنای لغوی غیبت مطابقت میکند، با روایاتی که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت را به خورشید پشت ابر تشبیه نموده نیز، همخوانی بیشتری دارد.
2. پنهان بودن عنوان؛
این دیدگاه، بر آن است که آن حضرت، در جوامع انسانی، عمر شریف خود را سپری مینماید و مردم را میبیند و مردم نیز ایشان را می بینند؛ امّا ایشان را نمیشناسند و به تعبیر دیگر: فقط از نگاه معرفتی و شناختی مردم پنهان است نه از دید ظاهری.
افرادی که بر این دیدگاه پافشاری میکنند به روایاتی استدلال نموده اند که از جمله آن به موارد زیر اشاره میشود: سدیر نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: «در قائم، سنّتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ در بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آن گاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی سازد. همان گونه که به یوسف اذن داد...».(16)
و نیز سخن نائب خاصّ آن حضرت «محمد بن عثمان» که در این باره میگوید: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَه یرَی النَّاسَ وَ یعْرِفُهُمْ وَ یرَوْنَهُ وَ لَا یعْرِفُونَهُ»؛(17) «به خدا سوگند، همانا صاحب این امر، هر سال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم او را میبینند ولی نمیشناسند».
برخی از دانشمندان معاصر براساس این دیدگاه بر این باورند که مقصود از غیبت، آن نیست که حضرتش در یکی از قلههای کوهها و یا در دژی محکم و یا در غاری از غارهای زمین، نهان باشد؛ بلکه مقصود از غیبت ناشناخته بودن آن حضرت است. ایشان معتقدند که حضرت در حالی که در میان مردم است و همگان او را میبینند ولی او را نمیشناسند.(18)
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان، به تناسب شرایط
اگر چه به راستی آگاهی به چگونگی غیبت حضرت فقط نزد پرودگار متعال است؛ امّا از مجموع روایات میتوان دیدگاه سومی نیز ارائه نمود. و آن عبارت است از این که:
حضرت در مواردی که صلاح بداند از دیدگان مردم پنهان است ـ البته با تصرّفی که به قدرت الهی در دیدگان افراد می نماید؛ نه نامرئی کردن جسم خویش ـ و در مواردی که مصلحت بداند به صورت آشکار در جامعه حرکت می کند و مردم ایشان را می بینند ولی نمیشناسند.
برخی از اندیشوران معاصر نیز به این دیدگاه اشاره کرده، و اینگونه نوشتهاند:
«درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، غیبت به هر دو نحو ـ غیبت جسم و غیبت عنوان ـ تحقق دارد و فلسفه و فائده غیبت به هر دو نحو، حاصل میشود. از جمع بین روایات و حکایاتِ تشرف افراد به خدمت آن حضرت و بهره برداری از تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر دانسته میشود که غیبت آن حضرت به هر دو نحو، وقوع پیدا کرده است».(19)
چه این که به هر یک از گونههای پیشین باور پیدا کنیم، باید توجّه داشت که در برخی پیامبران پیشین نیز چنین پنهان زیستی ـ البته با ویژگیهای خاصّ خود ـ سابقه داشته است. به گونهای که شیخ صدوق اساس تألیف کتاب ارزشمند کمال الدین و تمام النعمه را بر این باور بنا نهاده است.
پی نوشتها:
1) ر.ک: فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج2، ماده غیبت؛ لسان العرب، ج4، ص454؛ زبیدی، تاج العروس، ج3، ص146؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج2، ص10؛ جوهری، الصحاح، ج2، ص633.
2) جوهری، الصحاح، ج1، ص196.
3) ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص63.
4) پیشین، ج1، ص51.
5) شیخ کلینی، کافی، ج1، ص336، ح3.
6) شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص384.
7) از جمله این گروهها میتوان به کیسانیه، زیدیه، جارودیه و اسماعیلیه اشاره کرد.
8) ر.ک: سوره یس، آیه 9 و اسراء، آیه45.
9) نعمانی، الغیبه، ص144.
10) شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 161، ح 119؛ شیخ کلینی، کافی، ج 1 ص 337، ح 6؛ نعمانی، الغیبه، ص 175 ح 14؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، باب 33، ص346، ح33.
11) پیشین، ج2، ص333، ح1.
12) شیخ کلینی، کافی، ج1، ص333؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص370.
13) شیخ کلینی، کافی، ج1، ص328؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص202؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص381.
14) سید بن طاووس، الاقبال، ص298.
15) صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری،ص48.
16) شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص144، باب 5، ح3.
17) شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص362؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص520.
18) صدر، سید رضا، راه مهدی علیه السلام ، ص78.
19) صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص67.