به گزارش مشرق، چند روزی است خبر رکوردزنی 23 ساله سینمای ایران در تعداد مخاطبانش را بسیاری از رسانهها بازتاب دادهاند. البته درباره اینکه چنین فروشی با چه کیفیتی به دست آمده و آیا فیلمسازی در ایران را به یک صنعت سودده و امن تبدیل میکند یا نه؟ بحثهای مستوفایی است که نمیتوان نادیدهشان گرفت اما نقدا باید به این نکته مهم اشاره کرد که این آمار غلط است. سینمای ایران در سال 97 حدود دومیلیون نفر بیشتر از سال 1402 مخاطب داشت و اگر بخواهیم تعداد مخاطبان هر سال را مقایسه کنیم باید گفت که ما نه رکورد 23 ساله تعداد مخاطبان، بلکه از سال 98 به اینسو یک رکورد چهارساله را رد کردهایم. چهارسالی که حدود دو سال و نیم از آن در دوران کرونا سپری شد و با قضاوتهای معمول نمیتوان دربارهاش حکم داد.
رسیدن به رقم 26 میلیون و 500 هزار مخاطب در سال 1402 از بعضی جهات دستاورد قابلتوجهی بهحساب میآید، مثلا از این جهت که رکود دو سال و نیمه سالنهای سینما در دوران کرونا و پس از آن وضعیت اجتماعی ملتهب ایران در نیمسال دوم 1401، برگرداندن اوضاع به حالت عادی را مقداری دشوار میکرد.این درست است که پس از سال 79 بهواقع یکی از جدیترین شیبهای سقوط مخاطب در سینمای ایران رقم خورد و مخاطبان 32 میلیونی آن سال به 21 میلیون نفر در سال بعد رسیدند و این روند کاهشی تا مدتها همچنان ادامه داشت، بااینحال از سال 95 به اینسو مجددا یک جهش در تعداد مخاطبان به وجود آمد و 13 میلیون نفری که در سال 94 به سینما رفته بودند، در 95 به 26 میلیون نفر افزایش یافتند.
در سال 96 این رقم به حدود 23 میلیون نفر رسید و در سال 97 رکورد 28 میلیون و 500 هزار نفر را رد کرد. سال 98 باز هم تعداد مخاطبان سینمای ایران مقداری کاهش داشت و به رقمی رسید که حدود 200 هزار نفر کمتر از سال 1402 بود. البته رسیدن به رقم 26 میلیون و 500 هزار مخاطب در سال 1402 از بعضی جهات دستاورد قابلتوجهی بهحساب میآید، مثلا از این جهت که رکود دو سال و نیمه سالنهای سینما در دوران کرونا و پس از آن وضعیت اجتماعی ملتهب ایران در نیمسال دوم 1401، برگرداندن اوضاع به حالت عادی را مقداری دشوار میکرد و از همین رو مهمترین کاری را که در امسال صورت گرفت میتوان نه یک جهش چشمگیر، بلکه تلاش برای برگرداندن اوضاع به شرایط عادی دانست.
اگر از شرایط استثنایی چین که در دوره کرونا اوضاع سینمایش حتی بهتر هم شد صرفنظر کنیم، سینمای ایران از لحاظ خروج از رکود پاندمی و برگشتن به حالت سابق، نسبت به میانگین جهانی وضعیتش مقداری بهتر از بقیه کشورها بوده است؛ هرچند این را همچنان میتوان مدنظر داشت که ما قبل از شروع کرونا هم عدد و رقمهای ایدهآلی نداشتیم که برگشتن به آنها ایدهآل باشد. سینمای دنیا با اینکه در سال 2023 نسبت به دو سال کرونایی قبل از خودش در فروش گیشهای رشد خوبی داشت و علامت خروج از دوران رکود پاندمی را کاملا نشان داد، اما باز هم فروشش نسبت به 2019 که سال قبل از پاندمی بهحساب میآید، 22 درصد کمتر بود و جالب اینجاست که در 2024 هم برای آن افت 5 درصدی پیشبینی کردهاند که البته مقداری از این قضیه به دو اعتصاب بزرگ نویسندگان و بازیگران هالیوود در 2023 برمیگردد و تاثیرات در سال 2024 بیشتر مشاهده خواهد شد.
نکته قابلتوجه دیگر در مورد فروش سال 1402 سینمای ایران و تعداد مخاطبانش، تقسیم تعداد این مخاطبان بین فیلمهای مختلف است؛ نکته اول این است که امسال 55 فیلم اکران شدند، حال آنکه متوسط تعداد فیلمهایی که هر سال در کشور اکران میشوند، بین 75 تا 80 عدد است.
این یعنی دپوی اکران سینمای ایران که درحالحاضر بالای 200 فیلم با پروانه نمایش در آن محبوس شدهاند، امسال به نسبت سالهای دیگر رشد تورمی بیشتری را تجربه کرد اما این نکته را هم به ما میآموزد که اگر فیلمها مدت زمان بیشتری امکان اکران داشته باشند، میانگین مخاطبانشان هم ممکن است افزایش پیدا کند.
اکران طولانیمدت امکان تبلیغ دهانبهدهان را برای فیلمها فراهم میکند و اگر به فیلمها بهجای تعداد سالنهای بیشتر، سالنهای کمتری داده شود اما مدتزمان اکرانشان افزایش پیدا کند، ممکن است فرصت جا افتادن فیلم بین مخاطبان بهتر فراهم شود.
نکته دوم این است که چهار فیلم پرفروش امسال یعنی «فسیل»، «هتل»، «شهر هرت» و «هاوایی» جمعا صاحب 66 درصد از کل فروش گیشهها بودند. درحال 34 درصد از مجموع مخاطبان متعلق به 51 فیلم باقیمانده است که بین فیلمهای با فروش بالای 20 میلیارد تومان که شامل هشت مورد میشود، حتی یک اثر جدی هم به چشم نمیخورد و غیر از یک انیمیشن و یک کار کودک، بقیه کارها همه کمدی هستند. در سال 1401 از شش فیلم پرفروش سال که جمعا 170 میلیارد تومان فروختند، سه مورد کمدی بود و سال 1402 از لحاظ تکژانر شدن، یک عقبگرد محسوس در سیستم اکران ما نسبت به تمام سالهای تاریخ سینمای ایران در دوره پس از انقلاب بود.
این قضیه چند معضل جدی برای سینمای ایران ایجاد میکند؛ اولین معضل از ناحیه تکژانر بودن برمیخیزد. تکژانر بودن غیر از اینکه بهلحاظ محتوایی آوردهای رضایتبخش برای یک چرخه سینمایی فراهم نمیکند، بهلحاظ صنعتی و تجاری هم ضررهای بلندمدتی بههمراه خواهد داشت.
خیلیها در سرتاسر جهان هستند که تنها بهخاطر علاقه به یک ژانر یا یک نوع خاص از فیلمسازی (مثلا فلسفی، مذهبی، سیاسی و...) مخاطب سینما قرار گرفتهاند و البته شاید پیگیری گونه مورد علاقهشان آنها را به تماشای آثاری از نوع دیگر هم ترغیب کند؛ اما نقدا چیزی که میتوان از این گزاره نتیجه گرفت، لزوم وجود تنوع در آثار سینمایی است.
تنها 5 درصد از مخاطبان فعال سینما در هر کشور، قادر خواهند بود یک فیلم را به پرفروشترین اثر سال تبدیل کنند اما اگر فقط برای همین 5 درصد و مطابق با پسند آنها فیلم بسازیم، گرچه خواهیم توانست لااقل در کوتاهمدت بازهم عنوان و آمار پرفروش قبلی را تکرار کنیم، در عوض 95 درصد مخاطبان فعال سینما را از دست دادهایم. مثلا اگر ما فقط کمدی بسازیم، باعث قهر تمام مخاطبانی با سینمایمان خواهیم شد که علاقهمند به ژانرهای دیگری مثل درام، پلیسی، تاریخی، اکشن، سیاسی و... هستند.
در این شرایط اتکا به تکژانر پرفروش یک نوع خودفریبی است. در ضمن همیشه این اهمیت داشته که پای مخاطبان به سالن سینما باز بماند. مخاطبان ژانر پلیسی اگر در راهروهای بازار فیلم مشغول گردش باقی بمانند، ممکن است هوس کنند ناخنکی هم به ژانرهای دیگر بزنند و همینطور است درباره علاقهمندان به تمام ژانرهای دیگر؛ اما اگر قهر کنند و بروند یا کالاهایشان را از بازارهای رقیب تهیه کنند مقداری از فروش همان فیلمهای باقیمانده هم کاسته خواهد شد.
در ایران سینمای تجاری ما تکژانر است و معمولا کسانی که بهعنوان پدرخواندههای جریان اصلی سینما شناخته میشوند تقصیر را گردن ذائقه مردم ایران میاندازند.
این درحالی است که در پرمخاطبترین سال سینمایی دهه 90، یعنی سال 1397 اعلام شد 91 درصد از مردم ایران در طول سال حتی یک بار هم به سالن سینما نرفتهاند. وقتی دایره مخاطبان سینما تنها در 9 درصد از جامعه محدود باشد، نمیتوان پرفروشهای آن سینما را نشانهای از نوع سلیقه مردم آن کشور دانست و در ضمن، دخل و خرج سینمای ایران منطق اقتصادی قابلتوجهی ندارد و خرج اکثر فیلمها از سود فروش آنها بیشتر است.
از همین رو در سال 98 هم تنها سه فیلم هزینههای اولیه خودشان را برگرداندند و فقط یکی بود که مقداری به سود رسید. مساله دیگر این است که با اتکا به ژانر کمدی نمیتوان خارج از مرزهای ایران مخاطب چندانی به دست آورد. کمدیهایی که در ایران میفروشند، نوع بهخصوصی از کمدی هستند که اصطلاحا به آن لوکال یا منطقهای گفته میشود و صدرنشین شدن چنین فیلمهایی در جدول فروش سینمای هر کشور به معنای ورشکستگی صنعت سینمای آن کشور است. مثلا کشور فرانسه با اینکه مهد تولد سینماست، در حال حاضر 90 درصد از فیلمهایش به سود نمیرسند و این در حالی است که تعداد مخاطبان سینما در این کشور کم نیست و بیشتر آنها فیلمهای آمریکایی را تماشا میکنند.
همزمان باید به این توجه کرد که پرفروشترین فیلمهای فرانسوی در خود فرانسه کمدی هستند و این کمدیها خارج از این کشور برای سایر مخاطبان سینما جذابیتی ندارند. لزوما چیزی که ما ایرانیها را میخنداند مخاطبان فرانسوی را به خنده نمیاندازد و برعکس این موضوع هم صادق است. ممکن است کمدی از رهگذر ترکیب با ژانرهای دیگری مثل اکشن، فانتزی، رمانتیک و... ارزش افزودهای پیدا کند که بتواند مخاطبان را در سایر کشورها جذب کند اما کمدیهای لوکال و منطقهای فقط برای مردم یک نقطه بهخصوص از دنیا جذاب هستند. بنابراین کشوری که پرفروشترین آثار داخلیاش کمدیهای بومی و لوکال باشند در صنعت سینما ورشکسته است.
سینما را شهرستانیها نجات دادند
سینمای ایران در سال 66 بالای 80 میلیون مخاطب داشت اما از سال 70 به بعد ریزش محسوس آن قابل مشاهده بود؛ طوری که در آن سال به رقم حدود 66 میلیون و سال 71 به حدود 54 میلیون مخاطب رسید. سال 76 و در آستانه تحویل حوزه سینما به دولت بعد این رقم به نزدیک 45 میلیون مخاطب رسید
اما دولت اصلاحات سینما را با 15 میلیون مخاطب به مدیران بعدی تحویل داد و در پایان هشت سال حکمرانی احمدینژاد این رقم به 9 میلیون و 600 هزار نفر رسید. در دو-سه سال اول دولت روحانی تعداد مخاطبان سینمای ایران به حدود 13 میلیون نفر رسید و ناگهان در سال 95 یک جهش 100 درصدی را تجربه کرد و تا حوالی عدد 26 میلیون رسید. این البته همه مردم ایران نبودند که به سینما میرفتند و متمرکز شدن خریداران بلیت سینما در شهر تهران چرخه اقتصادی سینما را معیوب کرده بود. سال 1402 برای اولین بار بعد از حدود 20 سال نسبت مخاطبان تهرانی به شهرستانی در سینمای ایران جابهجا شد و این بزرگترین دستاورد ما در این سال است که میتواند افقهای امیدوارکنندهای را پیش رویمان بگذارد.
سال 76 تهرانیها فقط 27 درصد از بلیتهای سینما را میخریدند اما سال 84 این نسبت به 52 درصد رسید و از آن به بعد هم بدون اینکه عدد کل مخاطبان بالا برود، سهم تهرانیها مرتب بیشتر میشد، یعنی مخاطب شهرستانی مرتب داشت از سبد مخاطبان سینمای ایران حذف میشد؛ اما در 1402 این طلسم بعد از 20 سال شکست و برای خروج از رکود کرونا، این تماشاگران شهرستانی بودند که بیشترین بلیتها را خریدند. امسال سینمای ایران درمجموع نزدیک به 1115 میلیارد تومان فروش داشت که 480 میلیارد تومان از این فروش برای تهران بود و 634 میلیارد برای شهرستان.
به عبارتی امسال سینمای ما 26 میلیون نفر مخاطب داشت که نزدیک به 16 میلیون نفر برای شهرستان بودند و این میشود حدود 61 درصد. جمعیت تهران مقداری کمتر از 16 درصد کل کشور است و اگر در باقی کشور هم مردم با همان میانگین سالانهای که تهرانیها به سینما میروند، بلیت بخرند و به سینما بروند، تعداد مخاطبان سینمای ایران سه برابر امروز میشود و سالی بین 20 الی 30 تا فیلم میتوانند به سود برسند.