آفرینش آدم و پاسخ دو سؤال

در اینجا این سؤال مطرح است که آیا آفرینش آدم از خاک،به چه معناست؟آیا بدین معناست که مستقیما از خاک آفریده شده است یا ممکن است بین خاک و حضرت آدم،انواع دیگری از موجودات واسطه،بوده اند و چون خلقت آنها(نیز)منتهی به خاک می شده،لذا گفته شده است:آدم از خاک آفریده شده است؟

 قبلا به تفصیل گفتیم که از چندین آیه برمی آید که نخستین فردی که «انسان و بشر»نامیده شده،حضرت آدم است و آیاتی ناظر به خلقت آن حضرت در قرآن آمده است. (1)

در اینجا این سؤال مطرح است که آیا آفرینش آدم از خاک،به چه معناست؟آیا بدین معناست که مستقیما از خاک آفریده شده است یا ممکن است بین خاک و حضرت آدم،انواع دیگری از موجودات واسطه،بوده اند و چون خلقت آنها(نیز)منتهی به خاک می شده،لذا گفته شده است:آدم از خاک آفریده شده است؟

آیا بین خاک و آدم،نخست موجودی تک یاخته،بوجود آمد و بعد کاملتر و کاملتر شد تا رسید به حیوانی کامل مثل میمون و بعد به نیمه انسان و سپس انسان نئاندرتال که تنها راست قامت بوده است اما عقل نداشته و سپس کاملتر شده که نخستین نمونه اش حضرت آدم بوده است؟

آیا این نظر،با سیاق آیه سازگار است یا نه؟

در نخستین نظر،این احتمال،در حد یک احتمال،قابل دفع نیست.یعنی هنگامی که می گوید انسان از خاک آفریده شده است،منافاتی ندارد با اینکه خاک به چیزی تبدیل و آنگاه به انسان تبدیل شده باشد ولی در برخی آیات،قرائنی هست که این احتمال را دفع می کند.روشنترین این آیات،آیه ی 59 سوره ی آل عمران است:

آل عمران/59:

ان مثل عیسی عند الله،کمثل آدم،خلقه من تراب ثم قال له کن،فیکون .

پس از سرکوب شدن بسیاری از مشرکان،و گسترش نسبی اسلام،نصارای نجران (2) ، هیاتی را برای مباحثه به مدینه فرستادند که «وفد نجران »نامدارند.آنان به مسجد مدینه آمدند و نخست عبادت خود را انجام دادند و سپس با پیامبر به بحث پرداختند:

-شما فرزند که هستید؟

-عبد الله.

-موسی پسر که بود؟

-عمران.

-عیسی پسر کیست؟

بنا به روایت (3) ،پیامبر مکث فرمودند و آیه ی مذکور در فوق نازل شد:«ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم...»یهودیان می گفتند العیاذ بالله عیسی بطور نامشروع بدنیا آمده است و پیامبر،دامان مریم را از آن تهمت یهود پاک فرمود و پذیرفت که عیسی پدر انسانی نداشته است.

مسیحیان می گفتند حال که عیسی پدر انسانی ندارد،پس پدرش خداست.آیه در مقام پاسخ به این شبهه نازل شد:آیا شما معتقد نیستید که آدم پدر ندارد؟عیسی هم مثل اوست، همانطور که او پدر نداشت و شما قبول دارید،این نیز پدری ندارد و به امر خدا موجود شده است.

این استدلال به درستی نشان می دهد که اگر فرض کنیم حضرت آدم از نسل میانگینی بین خاک و خود،به وجود آمده،مثلا از انسانهایی که عقل نداشته اند،این استدلال نمی تواند استدلال تامی باشد زیرا نصارای نجران می توانستند بگویند حضرت آدم از نطفه ی حیوانی به وجود آمده است.

اگر ما این استدلال را تمام بدانیم-که هست-ناچار باید بپذیریم که حضرت آدم از نسل هیچ موجود دیگری بوجود نیامده است.

برخی توهم کرده اند که درست بدلیل همین آیه،آدم از نسل موجود دیگری ست زیرا آیه عیسی را به آدم تشبیه کرده است و عیسی هم مادر داشته است پس آدم نیز دستکم باید مادری داشته باشد!این دیگر سرنا را از سرگشاد زدن است!آیه عیسی را به آدم تشبیه کرده است و نه به عکس!باید دید وجه شبه چیست و مساله بر سر چه بود که آیه نازل شد؟صحبت بر سر آن بود که عیسی پدر ندارد و آیه می فرماید آدم هم مثل او، پدر نداشت.تشبیه در یک جهت،مشترک بین دو چیزی ست که در«مشبه به »محرز باشد،«مشبه به »حضرت آدم است که مورد قبول طرفین بود.عیسی را نیز تشبیه به آدم کرده است. لازمه ی این امر،این نیست که آنچه در عیسی وجود دارد در آدم هم باشد.اگر می گوییم فلانی مثل شیر است نه به این معناست که فلانی در همه چیز عین شیر است، تنها در دلیری که وجه شبه است مانند اوست.پس آیه تنها بر این دلالت دارد که حضرت عیسی مانند حضرت آدم از پدری متولد نشده است.

آیه ی دیگری که از آن همین نکته را می توان به دست آورد:

سجده/7 و 8:

و بدا خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین .

تفصیلی که این آیه بین آفرینش انسان نخستین و نسلهای بعد قائل شده است به روشنی دلالت دارد بر اینکه نحوه ی آفرینش آنان با هم متفاوت است.اگر همه ی انسانها از«ماء مهین »خلق شده بودند که حضرت آدم هم جزء آنها محسوب بود این تفصیل،وجهی نداشت.

برخی درباره ی این استدلال از جهاتی تشکیک کرده اند.

گاه می گویند:قرآن تصریح ندارد که آدم پدر انسانهاست بلکه موجودی به نام آدم را معرفی کرده و می گوید بر همه ی انسانها برتری دارد و از میان انسانهای دیگر انتخاب شده است پس باید در زمان وی یا پیش از او،انسانهای دیگری هم می بوده اند تا از میان آنها انتخاب شده باشد.و این لقب «ابوالبشر»هم که برای او می گویند،از اسرائیلیات است و در قرآن نیست.

و حتی می گویند:در قرآن آیاتی داریم که دلالت دارد بر اینکه قبل از آدم انسانهایی بوده اند،مانند:

آل عمران/33:

ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین .زیرا:

اولا:کلمه ی «اصطفاء»به معنای «اخذ الصافی »و اختیار ممتاز از میان اشیاء مشابه است پس باید چیزهای دیگری وجود داشته باشد تا از میان آنها ممتاز برگزیده شود. وقتی عسل و موم قاطی است،جدا کردن آنرا«اصطفاء»می گویند.

ثانیا:عطف نوح و ابراهیم و...دلالت دارد بر اینکه گزینش حضرت آدم(ع)هم مانند گزینش ایشان بوده است،بنابر این همانگونه که نوح را از میان همگنان انتخاب کرد و از میان انسانهای معاصرش،در مورد آدم هم باید انسانهایی نظیر او می بودند تا از میان آنهاانتخاب شده باشد.پس آدم ابو البشر نیست و انسانهای دیگر هم بوده اند.

در پاسخ می گوییم:قرآن،خود،آدم را ابو البشر می داند.

و در برخی از آیات تصریح شده است که آدم و همسرش پدر و مادر انسانها هستند:

اعراف/27:

یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة .

ای فرزندان آدم!مبادا شیطان شما را بفریبد چنانکه پدر و مادرتان را فریفت.

پس قرآن،آدم و همسرش را به عنوان پدر و مادر انسانها معرفی کرده است.درست است که لفظ ابو البشر نداریم اما آیا«ابوین »همان معنا را نمی رساند؟آیا حتما باید لفظ «ابو البشر»در قرآن آمده باشد؟

بنابر این،این موضوع که حضرت آدم ابو البشر است،در واقع یک تعبیر قرآنی ست. (4)

اما آنچه به روایات نسبت داده اند که اسرائیلیتات است،آیا اصولا گوینده ی چنین سخنی،می داند که اسرائیلیات چیست؟

آیا هر روایتی اگر مورد پسندمان نشد،می توان گفت از اسرائیلیات است؟به چه ملاکی؟اینهمه تعبیراتی را که در نهج البلاغه و در روایات بسیار دیگر که اسناد آنها معتبر است و در برخی از آنها حتی یک نفر از راویانش در مظان غیر اسلامی بودن یا یهودیت نیست،چرا بگوییم از اسرائیلیات است؟اولا بعد از تصریح قرآن و تعبیر روشن «ابویکم »،چه نیازی به روایات هست،ثانیا روایات معتبری،به این مضمون داریم،ثالثا،بر فرض روایتی از اسرائیلیات باشد،وقتی مطابق و موافق قرآن است چه اشکالی دارد؟و اما آیا قبل از آدم،انسانهای دیگری هم بوده اند یا نه،چیزی ست که قرآن چیزی نفرموده و ما هم از پیش خود نفیا یا اثباتا چیزی نمی توانیم بگوییم.

و اما در مورد«اصطفاء»که دلالت دارد بر گزینش از میان همگنان...

نخست سؤال می کنیم که آیا گوینده ی این ایراد،اصطفاء را حقیقی می داند یا تشریفی و اعتباری؟یعنی منظور قرآن آیا اینست که تکوینا آدم را برگزیدیم یا اینکه مقامی به او دادیم و با آن،او را بر انسانهای دیگر برگزیدیم؟گوئی گوینده تصور کرده است که منظور از«اصطفاء»،عصاره گیری ست،اگر اینطور توهم کرده است باید گفت قرآن چنین نمی فرماید،آیه می گوید:«ان الله اصطفی...علی العالمین »نه «من العالمین »اصطفاء هنگامی که با«علی »متعددی می شود،یعنی برتری دادن،مفاد آیه جز این نیست که ما اینان را بر سایر مردم برتری دادیم،پس مساله ی عصاره گیری و گزینش تکوینی از میان همگنان در بین نیست.

اکنون می پرسیم آیا هنگامی که خدا بخواهد انسانی را بر انسانهای دیگر برتری دهد آیا باید حتما انسانهای دیگری قبل و یا همزمان وی،وجود داشته باشند؟خدایی که محیط بر همه ی زمانها و مکانهاست می تواند گفت که انسانی را بر همه ی انسانهایی که از پس او می آیند،ترجیح دادم.درباره ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می تواند بفرماید که او را بر همه ی آنهایی که روی زمین بوجود آیند،برتری دادم.

اگر هم تنزل کنیم و بپذیریم که لازم است در عصر حضرت آدم،انسانهایی دیگر نیز باشند،می توانند فرزندان خود او بوده باشند.

و اما در مورد تساوی بین معطوف ها در یک یا چند عطف و اینک گفته اند چون در آیه آدم با نوح و ابراهیم،همراه آمده،و آنها در زمان خود از میان انسانهای موجود،برگزیده شده اند،پس آدم نیز باید از میان انسانهای دیگر همعصر خود برگزیده شده باشد.باید بگوییم:

اولا این عطف،هیچ دلالتی بر این مساله ندارد زیرا اگر یک جهت مشترک بین چند نفر وجود داشته باشد،به معنای اشتراک در همه ی خصوصیات نیست.و ثانیا در مورد نوح و ابراهیم و دیگران هم ممکن است برتری بر آیندگان نیز منظور باشد و اگر فرضا در زمان آنها هم انسانهایی نبود،آیا اشکالی داشت که خداوند بفرماید آنان را بر تمام جهانیان برتری دادیم؟

پس آیه دلالتی ندارد بر اینکه آدم از نسل انسانهای دیگر به وجود آمده است بر عکس، آیاتی وجود دارد که می فرماید همه ی انسانهای مخاطب قرآن بالفعل و بالقوه،از نسل حضرت آدم و همسر اویند:بهترین نمونه آیه ی زیر میباشد:

نساء/1:

یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء...

.

همه ی شما انسانها از نسل یک مرد و یک زن آفریده شدید و از آن دو این همه مردان و زنان به وجود آمدند و در روی زمین پراکندند.

حجرات/13:

یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم.ان الله علیم خبیر .

همه ی شمایان را از یک انسان مرد و یک انسان زن آفریدیم و اختلافاتی که بین شما در قبیله یا رنگ وجود دارد برای آنست که از هم بازشناخته گردید و این اختلافات موجب افتخار کسی نباید باشد،کرامت و برتری انسانها به تقواست.

خدای متعال تاکید می فرماید که همه از یک مرد و یک زن آفریده شده اید و از اینجهت، جای افتخار و تفاخر از نظر نسب برای کسی وجود ندارد.

عجیب است که برخی درباره ی این آیه از سوره ی نساء گفته اند که:

خلقکم من نفس واحده ،نه به معنای یک پدر و مادر بلکه به معنای یک ناموس کلی ست(!).همه ی شما از یک ناموس کلی آفریده شده اید(!)آیا گوینده خود دریافته است که چه می گوید؟و یا لفظ می گوید و معنی زخدا می طلبد!

ناموس کلی یعنی چه؟اگر منظور قانون کلی ست که قانون کلی منشا آفرینش نیست.

قرآن که نمی گوید:خلقکم علی قانون واحد،می فرماید:

من نفس واحدة .

به علاوه می فرماید:و خلق منها زوجها،آیا ناموس کلی زوج دارد؟

این حرفها بیشتر خنده انگیز است تا اینکه گفته ای معقول باشد و مضحکتر از آن،سخن آن بیسوادی است که می گوید:«واحدة »در آیه مؤنث است و بنابر این نخستین آفریده، زن بوده است!یعنی حتی به اندازه ی یک طفل مکتبی نفهمیده است که تانیث «واحدة »،به اعتبار مؤنث مجازی بودن کلمه ی «نفس »است!گذشته از این حرفهای بی پایه،برخی دیگر،در مورد بعضی آیات که ظاهرا می گوید همه ی انسانها از نطفه آفریده شده اند، می گویند:پس حضرت آدم نیز باید از نطفه آفریده شده باشد وگرنه با اطلاق و عموم آیات،سازگار نیست.مانند:

نحل/4:

خلق الانسان من نطفة .

انسان/2:

انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج بنتلیه .

علق/2:

خلق الانسان من علق .

این استدلال تا اندازه ای جنبه ی فنی دارد و مانند آن قبلی،خنده انگیز نیست که آدم از ذکر آن شرم کند.گرچه ضمائم این استدلال باز همان حال و هوا را تا اندازه ای دارداز جمله اینکه گفته اند:نطفه نکره است و نکره دلالت بر عموم می کند پس یعنی نطفه ی تمام حیوانات!

گویی اصولا نشنیده اند که نکره در سیاق نفی،دلالت بر عموم دارد نه در کلام مثبت،که تنها دلالت بر وحدت می کند.

باری،به جواب اصل ایراد که فنی تر است بپردازیم،با دو پاسخ:

1-بر فرض که این آیه عموم داشته باشد،در قرآن صدها آیه ی عام و مطلق وجود دارد که با آیات دیگر تخصیص یافته است.تخصیص و تقیید آنقدر زیاد است که بر مبنای آن قاعده ی مشهوری ساخته اند که:«ما من عام الا و قد خص »پس چه اشکالی دارد که میلیاردها انسان بدین طریق آفریده شده باشند و دو نفر استثناء شده باشند؟

2-می توان گفت اصولا عموم و اطلاقی در بین نیست تا نیازی به تخصیص داشته باشد.

در این مقام و نظایر آن،همان «قضیه ی مهمله »بسنده است.

این آیات غالبا در مقام آنست که انسان را از مغرور شدن بازدارد و یا توجه به امکان معاد بدهد.می فرماید کسانی که شک دارند در اینکه انسان دوباره زنده شود، درنگرند که خود چگونه بوجود آمده اند.این لزومی ندارد که یک قاعده ی کلی بدون استثناء باشد و یا حتی نظر به عموم داشته باشد.بلکه به صورت قضیه ی مهمله، می فرماید انسان بدینگونه است،اما آیا همه ی انسانها باید بدینگونه باشند تا مطلب تام و تمام باشد؟خیر،زیرا مقام،چنین اقتضائی ندارد.بنابر این دلیلی بر اینکه آدم هم باید از نطفه خلق شده باشد،نیست.

آیات دیگری نیز مشابه این آیات هست که همین مطلب درباره ی آنها صادق است.

تنها یک آیه است که جنبه ی فنی بیشتری دارد:

اعراف/11:

و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لآدم به این آیه نیز استدلال کرده اند که معلوم می شود قبل از حضرت آدم کسانی بوده اند که مخاطب قرار گرفته اند«خلقناکم »زیرا،ثم دلالت بر تراخی دارد،پس قبل از آدم انسانهایی بوده اند که بعد از خلق و تصویر آنها،به ملائکة گفته شده است:اسجدوا...

این تقریبا فنی ترین استدلالی ست که از آیات قرآنی برای وجود انسانهایی قبل از حضرت آدم،عرضه شده است،که در پاسخ آن می گوییم:

اولا:به فرض که آیه دلالت بر انسانهایی قبل از آدم بکند،هیچ دلالتی ندارد براینکه آدم،از آنها آفریده شده است.آنچه مورد تکیه ی قرآن است اینست که حضرت آدم از خاک آفریده شده است و چیزی بین آدم و خاک،واسطه نبوده است(طبق تقریری که گذشت)، بنابر این با فرض اینکه انسانهایی هم قبل از آدم وجود می داشته اند،مدعای استدلال کنندگان اثبات نمی شود.

ثانیا:ثم همه جا برای تراخی زمان نیست،در خود قرآن مواردی هست که دلالتی بر تراخی زمان وقوع فعل و مدخول ثم،ندارد.در سوره ی بلد می فرماید:

بلد/:

...و ما ادریک ما العقبة،فک رقبة،او اطعام فی یوم ذی مغبة،یتیما ذا مقربة،او مسکینا ذامتربة،ثم کان من الذین آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة .

آیا این آیه دلالت می کند بر اینکه ایمان باید مؤخر باشد؟اگر کسی نخست ایمان آورد و بعد اطعام یتیم کرد قبول نیست؟

این ثم در اینجا دلالت بر تراخی در بیان دارد نه تراخی در وقوع فعل،در فارسی می گوییم:«علاوه بر»آیه هم می گوید،اینها را گفتیم،ولی اینها کافی نیست،علاوه بر اینها،باید ایمان داشته باشید.

ثالثا:اگر«ثم »دلالت بر تراخی زمانی داشته باشد باید همه ی انسانها آفریده شده باشند،سپس خدا آدم را آفریده باشد!

مگر«خلقناکم »،خطاب به همه انسانها و از جمله خود ما نیست؟اگر هست،آیا ما قبل از حضرت آدم آفریده شده ایم؟!

این یکی از اسالیب قرآن است و نمونه های بسیاری نیز دارد که نخست حکمی را برای یک کلی،اثبات می کند،سپس یکی از افراد آن کلی را به خاطر خصوصیتی که دارد،بر می کشد،مثلا در آیه ی دیگر می فرماید:

اعراف/190-189:

هو الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها فلما تغشاها حملت حملا خفیفا فمرت به فلما اثقلت دعوا الله ربهما لئن آتیتنا صالحا لنکونن من الشاکرین.فلما آتاهما صالحا جعلا له شرکاء فی ما آتاهما فتعالی الله عما یشرکون .

در این آیه نخست از آفرینش انسانها از مرد و زن و سپس از دعا کردن پدر و مادری که خدا به ایشان فرزند شایسته ای بدهد و پیمان بستن آنان با خدا که سپاس این نعمت را بگزارند،سخن می گوید و اضافه می کند که پس از آنکه خدای متعال به ایشان فرزند شایسته ای داد،ناسپاسی کردند و شرک ورزیدند.

آیا می توان گفت که ذیل آیه هم مانند صدر آن،اطلاق و عموم دارد؟یعنی هر پدر و مادری،بعد از تولد فرزندشان شرک می ورزند؟!

در مورد آیه ی مورد استدلال هم،کلام درباره ی همه ی انسانهاست که همه دارای مراحل خلق و تصویر بوده اند،سپس در مورد یک انسان که آدم باشد،به فرشتگان فرموده است که بر او سجده برید.و این اسلوب بیان،دلالتی بر تاخر زمانی این فرد خاص(آدم)ندارد.

پی نوشت ها:

1- رجوع کنید به مبحث:«کلمه ی انسان و مرادفات آن در قرآن » 2-نجران در زمان پیامبر،تقریبا مرکز مسیحیان عربستان بود.

3- ر.ک:تفسیر نور الثقلین ج 1 ص 347 حدیث 157.

4- در ادبیات ما نیز،بسیاری و از جمله حافظ آسمانی،که بیش از هر کس از قرآن و فرهنگ والای آن متاثر است،عینا همین تعبیر را بکار می برد:

پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان