و لیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعافا خافوا علیهم فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدا .ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا .
ترجمه آیات
و باید بندگان از مکافات عمل خود بترسند و با یتیمان مردم نیک رفتار باشند کسانی که می ترسند کودکان ناتوان از آنها باقی ماندو زیردست مردم شوند پس بایداز خدا بترسند و سخن به اصلاح و درستی گویند.
و راه عدالت پویند، آنان که مال یتیمان را به ستمگری می خورند در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو می برند و به زودی به دوزخ در آتش فروزان خواهندافتاد.
و لیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعافا خافواعلیهم...کلمهخشیتبه معنای تاثر قلبی است از چیزی که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد البته تاثری که همراه بااهمیت باشد، یعنی آن امر در نظر انسان امری عظیم و خطری بزرگ جلوه کند.
وکلمهسدادکه مصدر کلمهسدیداست وقتی در موردسخن استعمال شود، به معنای سخن صواب و مستقیم است.
و بعیدنیست که مضمون این آیه به نحوی متعلق و مربوط به آیه:للرجال نصیب...بوده باشد، چرا که در کل شامل ارث یتیمان است.پس در حقیقت این سیاق تهدیدی است برمتجاوزین به ارث اطفال پدر مرده.و با در نظر داشتن این معنا جمله: و لیقولوا قولا سدیدا...
کنایه است از اتخاذ روش صحیح عملی در مورد ایتام و ترک طریقه ناصحیح، سخن ساده تراینکه: منظور ازقول، روش عملی است نه سخن، می فرماید: باید این طریقه را(یعنی طریقه محروم کردن ایتام و خوردن اموال و پایمال کردن حقوق آنان را)ترک کنند و می توان قول را کنایه ازرفتارگرفت برای اینکه غالبا بین گفتار و رفتار ملازمه هست یعنی گاهی از قولبهرفتارتعبیر می شود، همچنانکه در جای دیگر قرآن نیز این تعبیرآمده، آنجا که فرموده: و قولوا للناس حسنا(1) دراین آیهرفتار نیک با مردمرا تعبیر کردهبه قول نیکومؤید اینکه منظور از قول در آیه رفتار است، این است که آن را باکلمهسدیدتوصیف کرد، با اینکه ممکن بود، کلماتی امثالمعروفونرم(لین)توصیف کند، چون کلمه: قولاگر با صفتسدیدتوصیف شود، ظاهر در این معناخواهد بود که: چنین قولی قابل آن هست که به آن معتقد شوند و بر طبقش عمل کنند، و اگر با صفتمعروفویانرمتوصیف شودظهور در این خواهد داشت که: قول معروف و قول لین قابل آن هست که کرامت و حرمت انسانها را حفظ کند.
به هرحال ظاهر جمله: الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعافاخافوا علیهماین است که می خواهد رحمت و رافت بر اطفال صغار و ناتوان و بی سرپرست را تمثیل کند، اطفال بی کسی که تحت تکفل کسی نیستند و کسی را ندارند که امورشان را اداره نموده و منافعشان راجلب و ضررهایشان رارفع کند و ذلت و بیچارگی را از آنان دور سازد.و این را هم باید دانست که تخویف و تهدید مستفاد از آیه مورد بحث مخصوص به کسانی نیست که در حال حاضرخودشان نیز ذریه ضعاف و ناتوان دارند، چون فرموده: لو ترکوا - اگر به جای بگذارندو نفرمود: لو ترکوا ذریتهم الضعاف - اگر ذریه ضعاف خود را به جای بگذارند، پس این جمله تمثیلی است که به منظور بیان حال آورده شده و مراد از آن، کسانی هستند که وضعی چنین و چنان دارند، یعنی در دلهایشان رحمت انسانیت وجود دارد و نسبت به ذریه های ناتوان و پدر مرده، رافت و شفقت دارندو اینگونه افراد همان ناس هستند، (و آنها که چنین نیستند انسان نیستند)، مخصوصا مسلمانان که مؤدب به ادب خدا و متخلق به اخلاق اویند، در نتیجه می توان گفت که معنا چنین می شود: و لیخش الناس و لیتقوا الله فی امرالیتامی فانهم کایتام انفسهم ذریة ضعاف، یجب ان یخاف علیهم - مردم اگر انسانیت داشته باشند - باید دلواپس باشند واز خدادر امر ایتام پروا کنند، چرا که یتیمهای مردم نیز مانند یتیمان خود او، ذریه ای ضعیف و شایسته
............................................ (1)سوره بقره، آیه 83.
صفحه : 318
ترحمند،پس باید نگران حال آنان بودو به وضع آنان اعتنا ورزید تامورد ظلم قرار نگیرند و به حقوقشان تجاوز نشود، پس زمینه گفتار آیه زمینه این معنا است که هر کس نگران ذلت است و از خواری می ترسد، باید برای جلوگیری از آن برخیزد، و همه انسانها این نگرانی را دارند.
در آیه شریفه، مردم مامور به ترحم و رافت و امثال آن نشده اند، بلکه مامور به خشیت وتقوا گردیده اند و این نیست مگر برای اینکه تهدیدشان کند به اینکه: آنچه بر سر ایتام مردم می آورید و مالشان را می خورید و حقوقشان را پایمال می کنید، بعد از مردنتان بر سر ایتام خودتان خواهد آمد ومی خواهد به آنان گوشزد کند که هر گونه مصائبی را که برای آنان فراهم آوردند به ایتام خودشان بر می گردد.
و اما جمله: ولیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدادر سابق گفتیم که مراد ازآنروش عملیاست و نه معنای لغویقول، البته ممکن هم هست که منظور از قول رای و نظریه باشد.
گفتاری پیرامون عمل و عکس العمل
(رابطه بین عمل انسان و حوادث خارجیه)کسی که بر یتیمی ظلم کند یعنی مالش را از دستش بگیرد بزودی همان ظلم به ایتام خودش ویا اعقابش بر می گردد و این خود یکی از حقایق عجیب قرآنی است و یکی از فروعات ومصادیق حقیقت دیگری است که از آیات کریمه قرآن استفاده می شود و آن این است که بین اعمال نیک و بد انسان و بین حوادث خارجیه ارتباط هست و ما در بحثی که پیرامون احکام اعمال در جلد دوم عربی این کتاب داشتیم، مطالبی را در این باره آوردیم.در این جا اضافه می کنیم که مردم فی الجمله به این معنا اعتراف دارند که ثمره عمل هر کسی به خود او عایدمی شود، آن کس که نیکی می کند درزندگیش خیر می بیند و سعادتمند می شود و آن کس که ستمگر و شرور است، دیر یا زود نتیجه عمل خود را می چشد.
در قرآن کریم آیاتی است که با اطلاقش بر این معنا دلالت دارد، نظیر آیات زیر:من عمل صالحا فلنفسه، و من اساء فعلیها . (1)
. (2)
............................................ (1)هر کس عمل صالح کند به نفع خویش کرده و هر کس عمل بد کند به خود کرده است.
فصلت، آیه 46 (2)هر کس به وزن یک ذره، عمل خیری انجام دهد آن را می بیند و هر کس به وزن یک ذره عمل بد کند همان را خواهد دید.سوره زلزال، آیه 8
صفحه : 319
قال انا یوسف و هذا اخی قد من الله علینا انه من یتق و یصبرفان الله لا یضیع اجر المحسنین (1).
...له فی الدنیا خزی... (2).
و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم... (3).
وآیاتی دیگر از این قبیل که دلالت دارد بر اینکه اعمال(چه خیرش و چه شرش)نوعی عکس العمل دارد و به نحوی در همین دنیا به صاحب عمل بر می گردد.
وآنچه از این آیات به ذهن ما تبادر می کند - البته ذهن ما که مانوس به افکاری است که در جامعه ما دایر و تجربه شده است - این است که این انعکاس تنها از عمل آدمی، به خوداو باز می گردد و هر کسی تنها میوه تلخ یا شیرین عمل خود را می چشد، ولی آیات دیگری دراین میان هست که دلالت دارد بر اینکه مساله انعکاس وسیع تر از این است و گاه می شود که آثار عمل خیر یک فرد به اولاد و اعقاب او نیز برسد وهمچنین آثار سوء عملش دامن آنان رابگیرد، نظیر آیه: و اما الجدار فکان لغلامین یتیمین فی المدینة، و کان تحته کنز لهما و کان ابوهما صالحا، فاراد ربک ان یبلغا اشدهما و یستخرجاکنزهما، رحمة من ربک (4) ، که از ظاهرآن برمی آید صالح بودن پدر آن دو یتیم در اراده خدای تعالی به اینکه به آن دو رحمت فرستد، دخالت داشته است،آیه ای دیگر که دلالت دارد بر اینکه اثر عمل زشت انسان به فرزندانش می رسد آیه مورد بحث است که می فرماید: و لیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعافا خافواعلیهم...که بیانش گذشت.
و اما اگر در کلام خدای تعالی تدبرکنیم به این حقیقت پی می بریم که سبب حقیقی
............................................ (1)گفت: من یوسفم و این برادر من است، خدای تعالی بر ما منت نهاد، چون کسی که تقوا پیشه کند و خویشتن دار باشد خدااجر نیکوکاران را ضایع نمی سازد.سوره یوسف، آیه 90 (2)آنهائی که از در تکبر در باره خدا جدال می کنند، آن هم باقیافه ای که بفهمانند ایمان به خداکار عاقلانه نیست، چنین کسانی در دنیا خواری وصف ناپذیری خواهند داشت.سوره حج، آیه 9 (3)هر مصیبتی که بر سر شما می آید به خاطرکارهای نادرستی است که خود می کنید.سوره شورا، آیه 30 (4)اما آن دیوار که ساختیم متعلق به دو کودک یتیم درآن شهر بود و در زیر آن گنجی متعلق به آن دو بود.و چون پدرشان مردی صالح بود، پروردگارت از در رحمت اراده کرددیوار اصلاح شود، تا آن گنج محفوظ بماند، تا روزی که آن دو به حد بلوغ برسند و گنج خود را استخراج کنند.سوره کهف، آیه 82.
صفحه : 320
این تاثیر درخواست عملی انسان از یک سو و اجابت خدای تعالی از سوی دیگر است، در جلددوم عربی این کتاب در تفسیر آیه:و اذا سئلک عبادی عنی (1) ، که پیرامون مساله دعا بحث می کردیم گفتیم: کلام خدای تعالی بر این معنا دلالت دارد که آنچه از حوادث که از ناحیه خدای تعالی با آدمی روبرو می شود، به خاطر درخواستی است که آدمی از پروردگار خودکرده، و خلاصه کلام اینکه درخواست، تنها زبانی نیست، بلکه اعمالی که در پیش آمدن آن حادثه اثر دارد و جنبه مقدمیت برای آن دارد نیز سؤالی است از ناحیه انسان به درگاه خدا، همچنانکه در جای دیگر قرآن کریم آمده: یسئله من فی السموات و الارض کل یوم هو فی شان (2).
و نیز آمده: و آتیکم من کل ما سالتموه و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها (3) ، چون دراین آیه نفرمود: و ان تعدوه لا تحصوه ، (و اگر بخواهید در خواست های خود رابشمارید به آخرش نمی رسید)، برای اینکه در میان درخواست های انسان درخواست هائی است که نعمت نیست وچون مقام آیه، مقام منت گذاری به نعمت ها و سرزنش کسانی است که آنها را کفران می کنند، لذا فرمود: و آتیکم من کل ماسالتموه (4) یعنی آن درخواست هایتان که در خواست نعمت است.
انجام هر عملی نسبت به دیگران به معنی پسندیدن آن عمل برای خود است از سوی دیگر هر عملی را که انسان به نفع خود انجام می دهد و یا بر دیگران واقع می کند(حال آن عمل خیر باشد یا شر)اگر وقوع آن عمل بر دیگران را که آنان نیز انسانهائی مثل خود اویند بپسندد آن عمل را درحقیقت برای خود پسندیده است و ممکن نیست عملی راکه برای خود نمی پسندد و مورد درخواستش نیست نسبت به دیگران انجام دهد.
پس در حقیقت در همه اعمالی که انسانها انجام می دهند انسانیت مطرح است، این جا است که برای انسان روشن می شود که اگر به کسی احسان کند، این احسان را از خدابرای خود مسئلت نموده، مسئلت و دعائی که حتما مستجاب هم هست و ممکن نیست رد شود، و همچنین اگر به کسی بدی و ستم کند باز همین بدی را برای خود خواسته و پسندیده و نیز اگر
............................................ (1)سوره بقره، آیه 186 (2)هر آن کس که در آسمانها و زمین است از خدا درخواست دارد، خدا در هر روز کاری دارد.
سوره الرحمن، آیه 29. (3)و هر آنچه را که از اوخواستید به شما داد، و اگر نعمت خدا را بشمارید به آخرش نمی رسید.
سوره ابراهیم، آیه 38. (4)بعضی از آنچه را که درخواست کردید به شما بداد.
صفحه : 321
عمل خیر یا شری را برای اولاد و ایتام مردم بپسندد، برای اولاد خود خواسته و پسندیده است.
بدین جهت است که خدای تعالی فرمود: و لکل وجهة هو مولیها،فاستبقواالخیرات (1) ، چون معنای این آیه این است که به سوی خیرات سبقت بگیرید تا وجهه و هدف شما خیر شود.
و باز از سوی دیگر شرکت چندین نفر در خون، که خون همه آنها از یک پدر و از یک رحم منشعب شده باشد، عمود نسبت را که از آنان به نام عترت تعبیر می کنیم شی ءواحدی می کند، به طوری که هر حالتی بر یک طرف از اطراف این واحد عارض شود و هر حادثه ای برای آن طرف پیش بیاید، در حقیقت بر متن آن واحد وارد آمده، و متن آن در حساب همه اطراف آن است و ما مطالبی در باره رحم در اول همین سوره ایراد کردیم.
پس با این بیان روشن گردید که انسان هر گونه برخورد و معامله ای که بادیگران و یافرزندان آنان کند، هیچ راه گریزی از انعکاس آن عمل، به خودش و یا اطفال خودش نداردمگرآنکه خداوند چنین بخواهد و از این انعکاس جلوگیری کند و این استثنائی که کردیم برای آن بود که در عالم هستی علل و عوامل بی شماری وجود دارد که انسان نمی تواند به تمامی آنهااحاطه پیدا کند، لذا ممکن و محتمل است که عوامل دیگری از انعکاس عمل جلوگیری کرده باشد که ما اطلاعی از آن نداشته باشیم، همچنانکه از آیه زیر بطور سربسته به وجودچنان عواملی پی می بریم: و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر (2).
بیان آیات
ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا...وقتی می خواهند بگویند: فلانی فلان غذا را خورد، هم می گویند: اکلهو هم تعبیرمی کنند بهاکله فی بطنه، پس هر دو تعبیر به یک معنا است، چیزی که هست تعبیر دوم صریح تر است، (همچنان که در فارسی در مورد دیدن،هم می گوئیم دیدم و هم تعبیر می کنیم به چشم خود دیدم، و دومی صریح تر استمترجم)و مضمون این آیه شریفه مثل مضمون آیه قبلیش مربوط است به آیه: للرجال نصیب...و در واقع تهدید و باز داری مردم است ازخوردن مال ایتام در ارث، و پایمال کردن حقوق آنان، و این آیه از آیاتی است که دلالت می کند بر تجسم اعمال که، بحث آن در جلد اول عربی این کتاب در تفسیر آیه شریفه: ان
............................................ (1)برای هر قومی راهی و قبله ای است که رو بدان می کنند، به سوی خیرات پیشی گیرید، سوره بقره، آیه 148. (2)آنچه از مصائب بر سر شما می آید به خاطر اعمالی است که خودتان کرده اید و خدای تعالی اثربسیاری از اعمال شما را محو می کند.سوره شورا، آیه 30
صفحه : 322
الله لایستحیی ان یضرب مثلا ما(1) گذشت، (و حاصل کلام اینکه: از آیه مورد بحث به دست می آید که مال خورده شده یتیم در این دنیا، در آخرت به صورت خوردن آتش مجسم می شودمترجم)و شاید منظور آن مفسر هم که گفته: جمله: انما یاکلون فی بطونهم نارابر مبنای حقیقت است نه مجاز، همین باشد.و اگر مرادش این باشد دیگر اشکالی که بعضی از مفسرین به وی کرده اند وارد نیست او اشکال کرده که جملهیاکلونبه قرینه اینکه جملهسیصلون سعیرابر آن عطف شده دلالت بر حال دارد زیرا جمله دومی به خاطرحرفسینبرایآیندهاست، اگر اولی هم به معنای حقیقت اکل و برای زمان آینده بود، باید حرفسینبر سر آن نیز در می آمد و بلکه بایدمی فرمود: سیاکلون فی بطونهم نارا و یصلون سعیرا و چون چنین نفرموده، پس حق این است که بگوئیم مراد ازجملهیاکلونمعنای مجازی است ومی خواهد بفرماید کسانی که اموال ایتام را می خورند همانند کسانی هستند که آتش در شکم خود کنند این بود خلاصه اشکال آن مفسر، و این خود غفلت از معنای تجسم اعمال است، اگرمعنای آن را فهمیده بود این اشکال را نمی کرد.
و اما اینکه فرمود: و سیصلون سعیرااشاره است به عذاب اخروی، وکلمهسعیریکی از اسماء آتش آخرت است و وقتی گفته می شود: صلی النار - یصلی النار - صلی وصلیامعنایش این است که فلان با آتش سوخت و عذاب آن را چشید.
............................................ (1)سوره بقره، آیه 26
بحث روایتی
ودر تفسیر عیاشی از امام صادق و از ابی الحسن علیهما السلام روایت آمده که فرموده اند: خدای تعالی در باره خوردن مال یتیم به دو عقوبت تهدید کرده، که یکی از آن دوعقوبت آخرت است یعنی همان آتش و اما دومی عقوبت دنیا است که آیه: ولیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعافا خافوا علیهم فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدابیانگر آن است و منظور از این آیه این است که باید بترسند از اینکه بچه هایشان یتیم شوند و دچار همین سرنوشت گردندسرنوشتی که یتیمهای مردم بدان دچار شدند، یعنی پدر را از دست دادند و لاشخورانی چون اینان اموالشان را خوردند (1).
مؤلف قدس سره: نظیر این روایت را مرحوم کلینی در کتاب کافی(2) از امام صادق ع و مرحوم صدوق در کتاب معانی الاخبار(3) از امام باقر ع آورده اند و درهمان کتاب از عبد الاعلی از مولی آل سام روایت کرده که گفت: امام صادق ابتداء و بدون اینکه کسی پرسیده باشد فرمود: هر کس ظلم کند خدای تعالی بر او مسلط می کند کسی را که به او و یا به اولاد و یا به نوه های او ظلم کند، راوی می گوید: چون این رابشنیدم در دلم گذشت که به چه حساب او ظلم کرده و اثر سوء ظلم او، یقه فرزندان و فرزند زادگان او رابگیرد؟امام ع به علم امامتش و قبل از اینکه من آنچه از دلم گذشته بود به زبان آورم فرمود: این یک حقیقت قرآنی است، خدای تعالی می فرماید: ولیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعافا خافوا علیهم فلیتقوا الله و لیقولوا قولا سدیدا.
و در تفسیر الدر المنثور است که عبد بن حمید از قتاده روایت کرده که گفت: برای مانقل کردند که رسول خدا(ص) فرموده: از خدا بترسید و رعایت حال دو طایفه ناتوان را بکنید،یکییتیمو دومزن، که خدای تعالی از یک سو او را یتیم کرده و ازسوی دیگر سفارشش را به سایرین نموده، ازیک سو او را با گرفتن پدر از وی مورد آزمایش قرارداده، و از سوی دیگر شمارا بوسیله او در بوته امتحان نهاده (4) (تا معلوم شود او از کوره آتش یتیمی چگونه بیرون می آید و شما از کوره آتش یتیم نوازی چگونه در می آییدمترجم).
مؤلف قدس سره: اخبار در خوردن مال یتیم و اینکه این عمل گناهی است کبیره ومهلک، هم از طرق شیعه و هم از طرق اهل سنت بسیار زیاد وارد شده است.
............................................ (1)تفسیر عیاشی ج 1 ص 223 ح 38. (2)فروع کافی ج 5 - ص 138 - ح 1. (3)اصول کافی ج 2 ص 332 ح 13. (4)الدر المنثور ج 2 ص 124.