حقیقت آن است که تیم ملی در دوران سرمربیگری امیر قلعهنویی خیلی راحت به رقبا موقعیت گل میدهد و به ندرت میتواند دروازهاش را بسته نگه دارد. از این ضعف مهم که بگذریم، باید برویم سراغ گلزنان تیم؛ 3 تا مهدی طارمی که دو تای آنها از روی نقطه پنالتی بود و دیگری سردار آزمون. صددرصد گلهای بازی را زوجی زدند که خیلی میشود در موردشان حرف زد؛ زوجی که کلیدواژه اصلی داستانشان، شاید «حسرت» باشد.
عبور نزدیک از آقا کریم
سردار آزمون با گلی که به هنگکنگ زد شمار گلهایش با پیراهن تیم ملی را به عدد 53 رساند و جایگاهش را در رده دوم برترین گلزنان تاریخ این تیم تثبیت کرد؛ بعد از علی دایی 109 گله که دستنیافتنی به نظر میرسد و البته بالاتر از کریم باقری 50 گله. سردار در جام ملتهای آسیا از آقا کریم گذشته و اگر اتفاق محیرالعقولی رخ ندهد، به زودی مهدی طارمی هم از کریم باقری رد خواهد شد. هتتریک مهاجم بوشهری شمار گلهای او را به 49 رساند تا در یکقدمی اسطوره خوشنام تاریخ فوتبال ایران قرار بگیرد. سردار 82 بازی ملی انجام داده و بهطور متوسط در هر مسابقه 0.65 گل به ثمر رسانده، طارمی هم با آمار 84 بازی ملی بهطور میانگین در هر مسابقه 0.58 گل زده است.
بدون دستاورد تیمی
تقریبا 8 سال است که تیم ملی ایران زوج سردار آزمون و مهدی طارمی را در پیشانی خط حمله خود دارد؛ زوجی که روی هم 102 گل به ثمر رساندهاند و بعید به نظر میرسد هیچ کارشناس و منتقد دلسوزی در مورد توانایی فنی آنها شک و شبهه داشته باشد. هر دو بازیکن از نظر فنی بهشدت درخشان هستند و تنه به تنه زوج علی دایی و خداداد عزیزی میزنند؛ هرچند شاید بتوان گفت از نظر فنی آن ترکیب را هم پشت سر میگذارند. اگرچه دایی و عزیزی بسیار دوستداشتنی هستند، اما یادتان باشد خداداد فقط 47 بار پیراهن تیم ملی را پوشیده و کلا 11 گل زده است. طارمی که یکی از مهمترین استعدادهای تاریخ فوتبال ایران است بعد از چند سال حضور درخشان در فوتبال پرتغال، به اینتر پیوسته و ترانسفر بسیار مهمی را رقم زده است. سردار هم که از سن بسیار کم در اروپا بوده. با این همه، خروجی حضور طولانی این زوج در تیم ملی ایران، هیچ دستاورد ممتاز و منحصربهفردی نبوده است؛ نه قهرمانی در آسیا و نه صعود از مرحله گروهی جامجهانی. شاید بخشی از این مساله به رویکردهای تدافعی سرمربی قبلی تیم ملی یعنی کارلوس کیروش برمیگشت و بخش دیگر هم به اینکه بعد از او مربی بزرگ دیگری جانشین نشد. چه بسا بعدا حسرت بخوریم که چطور تیم ملی این همه سال چنین زوجی داشت، اما نتیجهای قابل ثبت در تاریخ نگرفت. آنها در کنار هم دو جام ملتهای آسیا و دو دوره جامجهانی را با ناکامی به پایان رساندهاند.
در مورد سردار، یک دوره جام ملتها هم اضافه میشود.
مساله محبوبیت
البته که طارمی و آزمون بین بخشهایی از مردم ایران محبوب هستند، اما آیا وزن این مقبولیت اجتماعی همپای تواناییهای فنی و سابقه ملی آنها هست؟ شاید نه. دلایلش مفصل است و در جای خودش باید بررسی شود، اما بخش مهمی از آن به بیرون از زمین برمیگردد؛ جایی که سردار خیلی اوقات شخصیتی ناپخته و نابالغ از خودش به نمایش گذاشته و طارمی هم با رگههایی از خود بزرگبینی، رفتارهایی خارج از حد یک بازیکن ارائه داده که روی محبوبیتش اثر منفی گذاشته. مثال میخواهید؟ مداخله او در اخراج اسکوچیچ و بازگشت کیروش. برآورده نشدن انتظارات اجتماعی مردم از سوی او هم که یک بحث دیگر است. در مجموع این زوج طلایی از ابعاد مختلف میتوانست ماندگارتر باشد، اما گاهی به نظر میرسد آنها حیف شدند!