با بازی در فیلم قهرمان فرصتی برای سم الیوت مهیا شده که شاید هر بازیگری در طلب آن باشد: یک نقش تعیین کننده. شاید این فرصتی باشد برای بازیگر دست کم گرفتهشدهای مثل الیوت تا خودش را در سن 72 سالگی نشان دهد.
من نمیدانم نویسنده و کارگردان این فیلم، «برت هیلی»، فیلمنامه قهرمان را با در ذهن داشتن «سم الیوت» به عنوان نقش اصلی نوشته یا نه، ولی صرف نظر از این موضوع بسیار انتخاب خوبی بوده است. الیوت که بیشتر به دلیل بازی در آثار وسترن در ذهن همگان نقش بسته، طی چهار دههی گذشته با آن قیافهی سنگ مانند جذاب، سبیلی که جزو هویت او شده و آن صدای بینظیرش در تلویزیون و سینما فعالیت داشته. با بازی در فیلم قهرمان فرصتی برای او مهیا شده که شاید هر بازیگری در طلب آن باشد: یک نقش تعیین کننده. شاید در 72 سالگی کمی دیر باشد، اما ترسیم او از کاراکتر لی هِیدن بینقص است. همانند «جف بریجز» که در فیلم دل دیوانه درخشید، شاید این فرصتی باشد برای بازیگر دست کم گرفتهشدهای مثل الیوت تا خودش را نشان دهد (سم الیوت تا کنون نامزد اسکار نشده).
فیلم قهرمان به کاراکتر و عملکرد او بیشتر از روایت اهمیت میدهد. مسلما هنرمندی سم الیوت شاخصترین نکته فیلم قهرمان به شمار میرود، اما نمیتوان از تاثیر بازیگران نقش مکمل نیز صرف نظر کرد. کاراکتر فیلم، ترسیمی از زندگی خود الیوت است.
فیلم قهرمان به کاراکتر و عملکرد او بیشتر از روایت اهمیت میدهد. داستانی ساده که روی هیدن یک شمایل مسن وسترن که به علت سرطان پانکراس در آستانهی مرگ قرار گرفته، تمرکز کرده و حکایت از حرفهی در حال ناپدیدشدن او و نارضایتیش از زندگی دارد. زندگی او توسط چند فرد متفاوت احاطه شده: بهترین دوست و ساقی موادش «جرمی (نیک آفرمن)»، همسر سابقش «والری (کاترین راس)»، دخترش «لوسی (کریستن ریتر)» که مانند یک غریبه با او رفتار میکند، و «شارلوت (لورا پرپون)» زنی که با او وارد یک رابطه عاطفی شده در حالی که نصف هیدن سن دارد. مسلما هنرمندی سم الیوت شاخصترین نکته فیلم قهرمان به شمار میرود، اما نمیتوان از تاثیر بازیگران نقش مکمل نیز صرف نظر کرد. خصوصا لورا پرپون و کریستن ریتر که عالی بازی کردهاند. آنها در ارتقا و به چشمآمدن عملکرد الیوت نقش چشمگیری دارند.
کاراکتر اصلی فیلم بیشباهت به خود الیوت نیست. هر دو 72 سالهاند و هر دو سابقهی حرفهای طولانی خصوصا در ژانر وسترن دارند که صدا و سبیل خاص موجب تمایز آنها شده. البته الیوت طی سالهای اخیر موفقتر از هیدن بوده؛ چرا که هیدن این روزها برای گذران زندگی مجبور به فعالیت در زمینه تبلیغات بازرگانی و قبول جایزه از مراسمهای سطح پایین شده است. هیدن پس از مدتی درمییابد که دیگر آخرهایش است و به گذشته خود با افسوس مینگرد. و در یک پیچش داستانی خندهدار، یک سری تصمیم میگیرد که هنگام سلامتی به فکرش نرسیده بود و اکنون که در حال مرگ است به آنها فکر میکند.
فیلم کنایهی طعنهآمیزی هم به سیستم هالیوود میزند. هیدن تا زمانی که فراموش شده کسی به سراغش نمیرود ولی به محض افتادن نامش بر سر زبان رسانهها، سیل پیشنهادات به سمت وی روانه میشود. اگر بخواهیم منصفانه نظر بدهیم، عمکلرد الیوت در این فیلم دست کم لیاقت یک نامزدی اسکار را دارد. ولی اگر بخواهیم واقعبین باشیم، هیچ شانسی ندارد. چرا که فیلم در بدترین موقع سال اکران شده و شرکت توزیعکنندهی فیلم کوچکتر از آن است که بتواند اعمال نفوذی بکند و نام الیوت را در فهرست نامزدهای اسکار جا دهد.
در بیشتر قسمتهای فیلم، روایت داستان به بازیگر اجازه میدهد که او داستان را پیش ببرد. تصمیمی که میتواند فیلم را نابود سازد یا برعکس به حد اعلی برساند. هِیدن به این فکر میکند که برای آخرین بار یک نقش مهم، یک قهرمان، را در یک فیلم عالی بازی کند تا به آرزوی دیرین خود برسد. در این صحنهها، الیوت با لباس سنتی وسترن مشاهده میشود. مشکل این جاست که با وجود جذاببودن این ایده از لحاظ ذهنی، تصاویر خام و دم دستی هستند. در ابتدا ما نمیدانیم که در حال تماشای هنرنمایی هیدن در یک فیلم واقعی هستیم یا صرفا با رؤیاهای او مواجهیم.
قهرمان فیلمیست که میتوان درباره یک ستاره مسن سینما با بازی یک ستاره مسنتر سینما انتظار داشت. فیلم کنایهی طعنهآمیزی هم به سیستم هالیوود میزند. هیدن تا زمانی که فراموش شده کسی به سراغش نمیرود ولی به محض افتادن نامش بر سر زبان رسانهها، سیل پیشنهادات به سمت وی روانه میشود. هنگامی که عاشق زنی با نصف سن و سال خود میشود، تقریبا یک سکانس کامل را در مورد همین اختلاف سنی حرف میزند. شاید گزندهترین نکته این رابطه هنگامی باشد که شارلوت از این رابطهی خود با هیدن به عنوان دستمایهای برای استندآپ کمدی استفاده میکند. زجرآورترین صحنهی فیلم را میتوان همین صحنه دانست.
فیلم قهرمان لایق این است که میان طرفداران سینما بیشتر دیده شود. این فیلم شاهدی بر این ادعاست که سینمای سرگرمکننده لزوما به روبات، دزدان دریایی، مومیایی و ابرقهرمانها نیاز ندارد!
اگر بخواهیم منصفانه نظر بدهیم، عمکلرد الیوت در این فیلم دست کم لیاقت یک نامزدی اسکار را دارد. میتوان بازی او را از لحاظ چندلایهبودن به بازی «جف بریجز» در دل دیوانه تشبیه کرد. ولی اگر بخواهیم واقعبین باشیم، هیچ شانسی ندارد. چرا که فیلم در بدترین موقع سال اکران شده و شرکت توزیعکنندهی فیلم کوچکتر از آن است که بتواند اعمال نفوذی بکند و نام الیوت را در فهرست نامزدهای اسکار جا دهد. به هر حال، میتوانیم قدردان این باشیم که فیلم در روزهایی که پردهی سینما با فیلمهای تابستانی بیرمق آراسته شدهاند، اکران شده و جای امیدواری است. قهرمان دربارهی آدمهایی واقعیست که کارهای واقعی انجام میدهند و با مشکلات واقعی گریبانگیرند. بهترین بازی حرفهای سم الیوت را میتوان در این فیلم دانست و لایق این است که میان طرفداران سینما بیشتر دیده شود. این فیلم شاهدی بر این ادعاست که سینمای سرگرمکننده لزوما به روبات، دزدان دریایی، مومیایی و ابرقهرمانها نیاز ندارد!
مترجم: بابک مؤیدزاده