برایان کاتولیس پژوهشگر ارشد سیاست خارجی ایالات متحده در این نشست گفت: ایالات متحده نیروهای کمکی نظامی برای بازدارندگی در برابر ایران و شرکای منطقهایاش به منطقه اعزام کرده و در عین حال خواستار برگزاری دور دیگری از مذاکرات آتشبس در غزه در اواخر این هفته شده است. رویدادهای خاورمیانه هنوز توسط بازیگران منطقه - یعنی اسرائیل، ایران، حماس و حزبالله - هدایت میشود، اما قدرتهای خارجی مانند ایالات متحده میتوانند مسیر را شکل دهند. دولت بایدن همچنان به فشار برای تحقق آتشبس در جنگ اسرائیل و غزه به عنوان اولویت اصلی خود ادامه میدهد، آنهم در شرایطی که برای خطر یک درگیری منطقهای گستردهتر شامل ایران، حزبالله لبنان، حوثیها در یمن و سایر بازیگران آماده میشود. لوید آستین، وزیر دفاع ایالات متحده، تنها چند روز پس از صدور بیانیهای مشترک با مصر و قطر که خواستار ازسرگیری مذاکرات آتشبس غزه و آزادی گروگانها در 15 اوت شد، هفته گذشته دستور استقرار نظامی بیشتری در خاورمیانه را صادر کرد.
آستین روز یکشنبه با یوآو گالانت همتای اسرائیلی خود صحبت کرد و پنتاگون اعلام کرد که وزیر دفاع به ناو هواپیمابر یو اس اس آبراهام لینکلن دستور داده است تا حرکت خود به خاورمیانه را تسریع کند و همچنین زیردریایی موشک هدایتشونده یو اس اس را ارسال کند. این تحرکات بخشی از یک تلاش سیگنالدهی دقیق برای بازدارندگی و مهار پاسخ احتمالی ایران، حزبالله و حماس به حملاتی است که اسرائیل در چند هفته گذشته انجام داده است.
حتی با توجه به اینکه تمرکز بینالمللی به طور فزایندهای بر تهدید یک جنگ گسترده منطقهای متمرکز شده است، اسرائیل به عملیات نظامی خود در غزه ادامه داده است. رژیم صهیونیستی روز شنبه با حمله هوایی به مدرسهای که به غیرنظامیان فلسطینی در شهر غزه پناه میداد، ادعا کرد که این ساختمان به عنوان پایگاه فرماندهی حماس و جهاد اسلامی فلسطین استفاده میشود. همچنین همزمان با ادامه عملیات نظامی اسرائیل برای هدف قرار دادن رهبران و مبارزان حماس و دیگر گروههای شبهنظامی، دستور تخلیه بیشتر غیرنظامیان در سایر مناطق نوار غزه را صادر کرد. با این حال، مقامات اسرائیل ظاهرا هنوز برنامهای برای مدیریت امنیت غزه پس از پایان این جنگ ندارند.
در میان درگیریهای جاری، دولت بایدن همچنان به دنبال آتشبس و توافق آزادی گروگانها به عنوان «ستاره شمالی» رویکرد فعلی خود است. پنجشنبه گذشته (8 اوت)، ایالات متحده بیانیه مشترکی با مصر و قطر، دو میانجی اصلی منطقهای در تلاشهای چند ماهه برای استفاده از دیپلماسی برای پایان دادن به جنگ اسرائیل و حماس صادر کرد. این بیانیه سهجانبه خواستار برگزاری آخرین دور مذاکرات در روز پنجشنبه، 15 اوت، برای دستیابی به توافق نهایی «بر اساس اصولی است که رئیسجمهور بایدن در 31 مه 2024 بیان کرد و قطعنامه 2735 شورای امنیت [سازمان ملل متحد] آن را تایید کرد». مقامات کاخ سفید همچنین جزئیاتی در مورد دیپلماسی تدریجی آمریکا با شرکای منطقهای در تعقیب اهداف فوق ارائه کردند. با این حال، از روز دوشنبه، حماس از ازسرگیری مذاکرات آتشبس عقبنشینی کرده و اعلام کرده که این مذاکرات «تجاوز اشغالگر را پوشش میدهد».
اینکه آیا دولت بایدن در این اقدام موازنه ظریف - استفاده از دیپلماسی برای رسیدن به آتشبس و همچنین ارسال پیام از طریق گفتار و عمل با هدف جلوگیری از یک جنگ منطقهای گستردهتر و کمک به اسرائیل برای دفاع از خود - نتایج موفقیتآمیزی خواهد دید یا خیر - تا حد زیادی به تصمیمات و اقدامات بازیگران کلیدی منطقه، یعنی اسرائیل، ایران، حماس و حزبالله بستگی دارد. دولت بایدن بر محدودیتهای رویکرد دیپلماتیک خود واقف است که با رویدادها مورد آزمایش قرار میگیرد.
وضعیت کلی تاسفبار به نظر میرسد، چرا که طرفهای درگیری همگی تمایل به استفاده از زور برای پیشبرد منافع خود دارند. علاوه بر این، همه اینها در زمانی اتفاق میافتد که تهدیدهای منطقهای و جهانی گستردهتر دیگری نیز وجود دارد. اما پنجره دیپلماسی در حال حاضر باز است. روزهای آینده احتمالا بسیار مهم خواهد بود و ممکن است تعیین کند که آیا درگیریهای هفتههای گذشته به یک درگیری بزرگتر تبدیل شود یا راه را برای حل و فصل دیپلماتیک باز کند. در هر صورت، دو وضعیت مزمنی که منطقه وسیعتر را گرفتار کرده است - نقش ایران و شرکای منطقهای آن و عدمحل و فصل منصفانه مناقشه اسرائیل و فلسطین - احتمالا برای مدتی ادامه خواهد داشت.
پیچیده شدن مسائل با صعود سنوار
خالد الگندی مدیر برنامه فلسطین و در موسسه خاورمیانه دیگر سخنرانی بود که در این نشست اظهار کرد: سهشنبه گذشته، حماس اعلام کرد که یحیی سنوار رهبر واقعی این گروه در غزه، پس از ترور اسماعیل هنیه در تهران در 31 ژوئیه، به عنوان رئیس جدید دفتر سیاسی خود معرفی شده است. انتصاب سنوار که گمان میرود پشت حمله 7 اکتبر به اسرائیل باشد، به وضوح به عنوان پیامی در نظر گرفته شد که نهتنها حماس شکست نخورده، بلکه آماده است تا مسیر را ادامه دهد. این اعلامیه همزمان با رگبار موشک به سمت جنوب اسرائیل رونمایی شد. تصمیم برای ارتقای سنوار به طور گسترده به عنوان یک اقدام موقت تا زمان برگزاری انتخابات داخلی که برای سال آینده برنامهریزی شده است، تلقی میشود.
در حالی که چشمانداز بلندمدت سنوار نامشخص است، ارتقای او به رتبه اول در سلسله مراتب حماس احتمالا در کوتاهمدت وضعیت را سختتر خواهد کرد، بهویژه در رابطه با مذاکرات آتشبس با اسرائیل و پرونده داخلی فلسطین. گفتوگوها بر سر آتشبس و قرارداد آزادی گروگان از زمان ترور اسماعیل هنیه به حالت تعلیق درآمده است، تا حدی به دلیل پیشبینی انتقامجویانه ایران علیه اسرائیل. اکنون دستیابی به آنها بسیار دشوارتر خواهد بود. بهرغم امتیازات اخیر حماس، این گروه احتمالا در مذاکرات آتشبس با اسرائیل موضع سختتری اتخاذ خواهد کرد – هم به دلیل رویکرد آشتیناپذیر سنوار و هم به این دلیل که حماس در کل نسبت به اهداف اسرائیل پس از ترور هنیه بیاعتمادتر خواهد بود.
اگرچه اسرائیل گفته است که مذاکرهکنندگانش برای از سرگیری مذاکرات آتشبس آماده هستند، اما حماس رسما دعوت سهجانبه ایالات متحده، مصر و قطر برای انجام این کار را در هفته آینده رد کرده است. صعود سنوار همچنین تلاشهای طولانیمدت برای آشتی فلسطین را که اخیرا در پکن مورد توافق قرار گرفت، پیچیده خواهد کرد. برخلاف هنیه که مدتها از آشتی داخلی حمایت میکرد، سنوار به اعطای امتیاز بیشتر به محمود عباس و فتح بدبین است و با بازگشت تشکیلات خودگردان فلسطین به غزه مخالف است. هر دوی این نتایج - به طور همزمان ناکام گذاشتن مذاکرات آتشبس و آشتی فلسطین - با اولویتهای نخستوزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو، که به طور گسترده، از جمله در تشکیلات نظامی اسرائیل، به عنوان مانع اصلی برای پایان دادن به جنگ تلقی میشود، مطابقت دارد.
بازی انتظار میان ایران و اسرائیل
الکس وطنخواه مدیر برنامه ایران و همکار ارشد برنامه دریای سیاه نیز در این نشست تاکید کرد: دو هفته از ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران میگذرد. ایران اسرائیل را مقصر دانسته و قول انتقام داده است. در این مرحله، مقامات ایرانی تاکید کردهاند که انتقام قریبالوقوع است. در این بازی انتظار، انواع و اقسام بحثها در مورد اینکه چرا تهران پاسخ خود را به تعویق انداخته است، مطرح میشود که برخی از آنها معتبرتر از برخی دیگر هستند. در تلاشهای دیپلماتیک بینالمللی برای تنشزدایی اوضاع، تعیین موضع تهران در مقابل اهدافش کلیدی است.
این را در نظر بگیرید که مسعود پزشکیان، رئیسجمهور جدید خواسته است که تهران به شکل قابلتوجهی واکنش نشان ندهد، زیرا یک جنگ منطقهای آمریکا را به سمت اسرائیل میکشاند و میتواند تمام داراییهای اقتصادی استراتژیک ایران ازجمله تاسیسات نفتی را آسیبپذیر کند. حفاظت از اقتصاد ایران در برابر خطرات جنگ، کاری است که بر عهده پزشکیان است. اما او مجری تصمیمات نظام است و حاکمیت در مورد جنگ منطقهای ملاحظات خاص خود را دارد و بنابراین، به زبان ساده، موضع پزشکیان در این مورد کماهمیت است.
ایده دیگر این است که ایران از حمله به اسرائیل خودداری میکند؛ زیرا ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه از تهران خواسته خویشتنداری کند. اما اینکه آیا روسیه میتواند تهران را وادار به کنار گذاشتن تصمیم خود کند، بحث دیگری است. آیا مسکو میتواند به کاهش انتقام تهران کمک کند؟ شاید. اما برخی از تحلیلگران در ایران به روسیه به عنوان یکی از معدود کشورهایی اشاره میکنند که ممکن است واقعا از یک جنگ منطقهای در خاورمیانه سود ببرد، زیرا این امر جهان را از جنگ روسیه در اوکراین منحرف میکند.ترور هنیه و فؤاد شکر به عنوان تلاشی از سوی نخستوزیر بنیامین نتانیاهو برای برانگیختن واکنش ایران و حزبالله تلقی میشود. در همین حال، این تاخیر از سوی ایران - که قرار است منجر به پاسخی مدون شود که از یک جنگ منطقهای اجتناب میکند، اما همچنین اسرائیل را از ضربه زدن مستقیم به منافع ایران باز دارد - به خودی خود ارزشمند ارزیابی میشود.
در مدت زمان پس از ترور هنیه، تهران توانسته حمایت 57 عضو سازمان همکاری اسلامی (OIC) را در محکومیت اسرائیل، که شامل عربستان سعودی نیز میشود، جلب کند. مقامات ایرانی همچنین فکر میکنند که این برزخ برای اسرائیل بسیار پرهزینهتر از ایران است. در واقع، برخی از مقامات ایرانی به سرعت این بحث را مطرح کردند که مهاجرت معکوس یهودیان از اسرائیل از قبل آغاز شده است. با این حال، اگر ایران قصد مقابله به مثل کند، نمیتواند برای همیشه منتظر بماند. از امروز، به نظر میرسد که پاسخ ایران با حمله تلافیجویانه آن در 13 آوریل متفاوت خواهد بود، اما باید دید که چقدر متفاوت است.
بدترین سناریو برای اعراب خلیج فارس
جرالد فایرشتاین مدیر برنامه امور شبهجزیره عربستان به عنوان سخنران بعدی این نشست گفت: محکومیت ترور هنیه از سوی عربستان سعودی، نه بازتابی از هرگونه نگرانی در مورد نقض حاکمیت ایران، بلکه نشانه آشکاری از ترس آنها مبنی بر این بود که این حمله منطقه را یک قدم به درگیری همهجانبه نزدیکتر کرده است. از 7 اکتبر، کشورهای حاشیه خلیج فارس تمام تلاش خود را برای جلوگیری از کشاندن منطقه به یک وضعیت وخیم امنیتی انجام دادهاند.در حالی که مردم آنها خشم گستردهتر عربی و اسلامی را نسبت به کشتار و ویرانی بیرویه در نوار غزه دارند، دولتهای ابوظبی، منامه و ریاض عمدتا به طور علنی سکوت اختیار کردهاند و به طور خصوصی برای پایان دادن به عملیات نظامی اسرائیل فشار میآورند.
در عین حال، امارات متحده عربی بهویژه تمایل خود را برای حضور بخشی از تلاشهای «روز بعد» برای تثبیت شرایط در غزه و آغاز بازسازی، امنیت و اداره نوار غزه نشان داده است.حفظ موضع عمومی کمحاشیه در درگیریهای جاری با رویکرد کلی که کشورهای خلیج فارس در قبال وضعیت امنیت منطقهای در چند سال اخیر اتخاذ کردهاند، مطابقت دارد. در حالی که توجه عمدتا بر ابتکارات برای عادیسازی روابط عربی خلیج فارس با اسرائیل، بهویژه احتمال توافق عربستان و اسرائیل متمرکز شده است، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به همان اندازه متعهد به کاهش تنشها با تهران بودهاند.
در اوج تقابل ایران و آمریکا در دوران دولت ترامپ، ابتدا امارات و سپس عربستان سعودی از لبه پرتگاه با ایرانیها عقبنشینی کردند و گفتوگوهای دیپلماتیک با تهران را از سر گرفتند و روشن کردند که تقویت ثبات منطقهای را کلید موفقیت در رسیدگی به این موضوع میدانند. اولویتهای اجتماعی و اقتصادی داخلی گفتوگوهای ایران و عربستان در سال 2023 با مذاکرات موفقیتآمیز در پکن برای بازگشایی سفارتها و تنظیم روابط به اوج خود رسید. متعاقبا تهران، ریاض و ابوظبی برای پیوستن به بریکس دعوت شدند. بنابراین، کشورهای عرب خلیج فارس نقش منطقهای خود را در درجه اول حفظ تعادل و ثبات و کاهش خطر درگیری همهجانبه بین اسرائیل و ایران میدانند.
به منظور به حداقل رساندن این خطر که حمله موشکی و پهپادی ایران در آوریل گذشته میتواند پاسخ بزرگ اسرائیل را به دنبال داشته باشد، کشورهای خلیج فارس به همراه اردن تلاشهایی را برای خنثی کردن آن هماهنگ کردهاند. اکنون کشورهای حوزه خلیج فارس بار دیگر به دنبال جلوگیری از تشدید تنشها پس از ترور هنیه هستند. میتوان پیشبینی کرد که کشورهای خلیجفارس به تلاش خود برای حفظ تعادل و جلوگیری از وخامت بیشتر در وضعیت ثبات منطقه تا پایان عملیات اسرائیل در غزه ادامه خواهند داد.
افغانستان همچنان دستخوش بیثباتی
شانتی ماریت دسوزا، دانشپژوه غیرمقیم موسسه خاورمیانه به عنوان سخنران آخر به موضوع افغانستان پرداخت و گفت: در 11 اوت 2024، چهار روز قبل از سومین سالگرد تسخیر قدرت توسط طالبان در افغانستان، دولت اسلامی - استان خراسان (ISKP) یک بمب مغناطیسی متصل به یک مینی ون را منفجر کرد که یک کشته و 11 زخمی بر جای گذاشت. این انفجار در محله شیعیان هزاره دشت برچی در غرب کابل رخ داد. در ماهها و سالهای گذشته، طالبان بارها ادعای پیروزی بر ISKP را کرده و تحلیلگران معتقدند که از تصرف سرزمینی توسط گروه تروریستی سلفی جهادی جلوگیری به عمل آمده است. با این حال، تهدید ادامه دارد.
بهرغم تسلط امارت اسلامی بر تمامی استانهای کشور از اوت 2021، این کشور همچنان در برابر گروههای ISKP و ضد طالبان مانند جبهه مقاومت ملی آسیبپذیر است. با وجود این، سه سال پس از برآمدن طالبان، تسخیر اجباری قدرت و غیرقانونی بودن حکومتش دیگر موضوع بحث عمدهای نیست. سرکوب کشت خشخاش توسط جامعه جهانی مورد قدردانی قرار گرفته است.
این کشور توانسته است با حفظ کنترل تقسیمات داخلی خود رتبه و پرونده خود را حفظ کند. اقتصاد افغانستان سقوط نکرده است. اظهارات ماه گذشته جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، حتی همکاری طالبان علیه القاعده (AQ) را تایید کرد که بسیار باعث تعجب شد. هشدارهای مکرر سازمان ملل متحد در مورد روابط نابسامان بین القاعده و طالبان و گسترش ردپای اولی در خاک افغانستان، باعث نگرانی گسترده نشده است.
مشغله غرب بر چین، اوکراین و اخیرا جنگ غزه، به طالبان زمان و مکان داده و به آنها اجازه نادیده گرفته شدن داده است. در حالی که سیاستهای قهقرایی و تبعیضآمیز آن در قبال دختران و زنان هنوز برخی کشورها را درگیر میکند، نشست اخیر سازمان ملل در دوحه در ماه ژوئن، که زنان را حذف کرد، تاکید کرد که برقراری گفتوگو با طالبان به یک اولویت تبدیل شده است. در نتیجه، حکومت طالبان تقریبا عادی شده است. از آنجا که کشورهای منطقه راههای نوآورانهای برای تجارت با امارت اسلامی پیدا کردهاند، جای تعجب نیست که طالبان دلیلی برای این باور دارند که به رسمیت شناختن رسمی آن اکنون تنها یک نیاز فنی است. با این حال، همچنان از سیاستی پیروی میکند که مبتنی بر التماس و خواستار به رسمیت شناختن بینالمللی است.
هیچکدام از اینها افغانستان را به یک مکان باثبات تبدیل نکرده است. فقدان ظرفیت حکومتداری امارت اسلامی، دلیلی است که بیش از 5 میلیون افغان کشور را ترک کردهاند. بسیاری دیگر از این کار ناامید هستند. کسانی که باقی ماندهاند در معرض خشونتهای سیستماتیکی هستند که توسط امارت اسلامی انجام میشود و همچنین تغییرات آبوهوایی، که همگی در مجموع منجر به سطوح افتضاحی از بیکاری، فقر و گرسنگی شدهاند.
گفته میشود زمان بزرگترین ترازکننده است. این ممکن است برای امارت اسلامی صادق باشد. با این حال، میلیونها افغان همچنان به لوله تفنگ نگاه میکنند و نور در هیچ کجا دیده نمیشود. کسری حکومت، فقدان فرصتهای اقتصادی و پیوند همزیستی بین طالبان و القاعده میتواند بار دیگر افغانستان را به بستری برای پرورش تروریسم، با پیامدهای امنیتی مهم منطقهای و بینالمللی سوق دهد.