فلسفه ولایت فقیه

چرا باید در رأس حکومت اسلامی شخصی به عنوان فقیه قرار داشته باشد؟ صرفنظر از روایات فراوانی که در این خصوص وارد شده و آیاتی که از آن استظهار می شود. (۱)

1 فلسفه ولایت فقیه چیست؟

چرا باید در رأس حکومت اسلامی شخصی به عنوان فقیه قرار داشته باشد؟ صرفنظر از روایات فراوانی که در این خصوص وارد شده و آیاتی که از آن استظهار می شود. (1)

گاهی شبهه یاد شده به اصل لزوم تشکیل حکومت اسلامی برمی گردد. به این معنا که چرا دین در امور سیاسی دخالت می کند و چرا فقها و روحانیت در مسائل سیاسی دخالت می کنند. (2)

اما گاهی اصل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی مورد قبول است ولی شبهه در زعامت فقیه است به عبارت دیگر، سؤال در خصوصیت حکومت نیست بلکه در مورد حاکم است در این فرض می گوییم:

اولا، حکومت اسلامی چیزی جز تبلور اجرای فقه حکومتی و سیاسی اسلام نیست. پر واضح است اجرای فقه اسلام به تناسب حکم و موضوع باید بر عهده کسی نهاده شود که متلبس به لباس فقاهت باشد به بیانی دیگر، از آنجا که حکومت بر مبنای مکتب است لذا در رأس نظام باید کسی قرار داشته باشد که ضمن آنکه معتقد به کمال و حقانیت مکتب بوده و قبول داشته باشد که سیاست از دین جدا نیست (دقت شود) به مبانی دین و مقررات آن نیز وقوف کامل (در حد یک کارشناس متخصص) داشته باشد و این همان فقیه جامع الشرایط است.

ثانیا، رابطه فقیه با توده مردم (بر خلاف رابطه فیلسوف یا عارف با مردم) یک رابطه ارگانیک و سازمان یافته بوده و مبتنی بر قوانین اسلام است (زیرا موضوع فقه افعال و رفتار مکلفان است) از این رو، فقیه ضمن آنکه از پشتوانه مکتب و فرهنگ غنی اسلام برخوردار است از حمایت های همه جانبه توده مردم نیز بهره مند است و همین دو عنصر مکتب و ملت، در واقع رمز اقتدار فقیه در طی دوران شکل گیری و پیروزی انقلاب و پس از آن تاکنون بوده اند به همین دلیل می بینیم نوک حملات دشمنان داخلی و خارجی متوجه این پایگاه است.

ثالثا، اصولا در هر کشوری برای رفع بن بستها و گشودن گره های کور مرکزی را پیش بینی می کنند که عمدتا رئیس جمهور و در مواردی دادگاه عالی عهده دار چنین وظیفه ای است، چنانچه رئیس جمهور آمریکا اخیرا قانون «داماتو» را در مورد ایران وتو کرد این در حالی است که رئیس جمهور عضو قوه مجریه است ولی در محدوده قوه مقننه دخالت کرد. (البته ضرورتهای ملی و امنیتی بعضا چنین دخالتهایی را ایجاب می کند) اما در نظام اسلامی طبق صریح قانون اساسی، (3) رهبر نقش هماهنگ کننده میان قوا را داشته و در موارد ضروری با اقدام خود به رفع بن بست ها می پردازد در حالی که مقام رهبری عضو هیچ یک از سه قوه نیست و در عین حال مشرف بر همه آنها. آیا این خود یک عامل امتیازی برای نظام اسلامی محسوب نمی شود که یک مقام بی طرف در مواقع لزوم به اتخاذ تصمیم بپردازد؟

رابعا، در روایتی امام رضا (ع) در مورد لزوم تبعیت از «ولی امر» و زمامدار به سه دلیل عمده اشاره کردند: ایجاد نظم و آرامش در جامعه، ایجاد عدالت اجتماعی و دفاع ملی و نهایتا حفظ اصول و فروع دین از فرسودگی و تحریف و بدعت توسط منحرفان (4) ، آیا در زمان غیبت چه کسی جز فقیه جامع الشرایط می تواند عهده دار انجام چنین رسالت بزرگ گردد؟ از همه گذشته، تاریخ اسلام نشان می دهد که اصولا این فقها بوده اند که همواره با درک حساسیت ها و شرایط و با اعلام مواضع به موقع، به نجات دین و گسترش آن پرداخته اند و مردم نیز در صورت لزوم از هیچگونه تلاشی دریغ نکرده اند.

2 آیا ولایت فقیه از نوع وکالت است یا تولی؟

یکی از سؤالاتی که برای بسیاری مطرح است این است که نقش مردم در جعل ولایت برای فقیه چیست؟ آیا فقیه از سوی شارع دارای ولایت است و مردم آن را می پذیرند یا آنکه مردم با انتخاب خود به فقیه ولایت می دهند؟ به عبارت دیگر، مشروعیت ولایت از بالا به پایین است یا از پایین به بالا؟ اگر از بالا به پایین باشد مردم جز پذیرش و تبعیت حق دیگری ندارند اما اگر از پایین به بالا باشد مردم هر کسی را که بخواهند برمی گزینند و هر وقت هم نخواستند می توانند از نظرشان برگردند.

بدون تردید، تا مردم ولایت فقیه را نپذیرفتند نه تنها فقیه، حتی امام معصوم نیز قادر به اداره امور مسلمانان نخواهد بود، زیرا «لا رأی لمن لا یطاع» (5) ، لکن به نظر می رسد هیچیک از دو سخن یاد شده نمی تواند به طور مطلق درست باشد چه، مردم نمی توانند ولایت هر کس و یا حتی هر فقیهی را بپذیرند بلکه شرایط را شارع و امام معصوم بیان کرده که محور اصلی آن در قانون اساسی نیز منعکس شده است به بیانی دیگر، فقیه در مقام ثبوت پس از دارا بودن شرایط لازم از شأنیت ولایت برخوردار است و لکن هر گاه مردم او را پذیرفتند ولایتش عینیت پیدا می کند. پس، شرایط از پیش تعیین شده به اضافه پذیرش مردم موجب مشروعیت ولایت فقیه است در واقع، اعمال حاکمیت حق ملت است که خداوند به او اعطا کرده و او طبق قانون به انجام آن می پردازد (6).

مقام معظم رهبری در این خصوص چنین می فرمایند:

«هیچ کس حق حاکمیت بر مردم را ندارد مگر آنکه دارای معیارهای پذیرفته شده باشد و مردم او را بپذیرند» . (7)

3 آیا مردم می توانند از نظرشان برگردند؟

هر گاه مردم در تشخیص فقیه جامع الشرایط دچار اشتباه شوند و بعدا کشف خلاف شود و یا تشخیص مردم (نمایندگان خبرگان) در ظرف خودش صحیح باشد اما فقیه شرایط لازم را از دست بدهد، در این صورت نه تنها مردم می توانند از نظرشان برگردند بلکه فقیه خود بخود از ولایت ساقط شده و خبرگان پس از اعلام آن به مردم، فقیه واجد شرایط را به آنان معرفی می کنند (8) و مردم با اعلام حمایت خود (شکل جدیدی از بیعت) ولایت او را می پذیرند. اما اگر فقیه از اول شرایط لازم را دارا بوده و کماکان از آن برخوردار باشد تغییر نظر در این صورت مبنای علمی ندارد، بلکه ریشه در شهوت عملی دارد که محل بحث نیست.

4 آیا «ولایت» فقیه مطلق است یا مشروط؟

آیا اختیارات فقیه محدود به قانون اساسی است یا ورای آن نیز اختیار دارد؟ اگر مشروط است پس چرا در اصل پنجاه و هفتم تصریح به «ولایت مطلقه فقیه» شد و اگر مطلق است اولا چرا در اصل یکصد و دهم وظایف و اختیارات رهبر احصاء شد؟ ثانیا آیا مطلق بودن اختیارات فقیه با سلطنت مطلقه چه فرقی دارد؟

بی شک وظایف و اختیاراتی که فقیه جامع الشرایط به عنوان ولی امر مسلمین دارد همان چیزهایی است که در اصول قانون اساسی، بویژه در اصل یکصد و دهم بیان شده و این اصول با اطلاق ولایت نیز تعارضی ندارند چه اولا، منظور از «مطلق بودن» این نیست که بی حساب و کتاب باشد و هیچ قید و شرطی نداشته باشد، بلکه این قید مبنای فقهی دارد و در مقابل کسانی بکار برده می شود که معتقدند اختیارات فقیه محدود به امور حسبیه است طرفداران ولایت مطلقه می گویند همانگونه که فقه به بیان مسائل سیاسی اجتماعی و حکومتی مسلمانان پرداخته و اختصاص به زمان معصوم ندارد، ولایت فقیه هم دائر مدار فقه بوده و اختصاص به امام معصوم ندارد و ثانیا، فقیه باید در چارچوب موازین شرعی و برای رعایت مصالح اسلام و مسلمین اعمال ولایت کند که مصادیق عمده آن در اصل یکصد و دهم بیان شده است. بنابراین فقیه هیچگاه نمی تواند از سر هوای نفس و به طور دلخواهی اعمال ولایت کرده، تصمیم بگیرد و گرنه از ولایت ساقط می شود و این خود از عوامل بسیار مهم بازدارنده درونی جهت جلوگیری از هرگونه خطا و لغزش و یا دیکتاتوری است. آیا ولایت مطلقه به این معنا مرادف سلطنت مطلقه است؟ !

ثالثا، هرگاه فقیه به صدور دستور حکومتی اقدام کرد نه تنها بر همه شهروندان از مسلمانان و غیر مسلمانان حتی مراجع عظام تقلید تبعیت از آن واجب است. بلکه خود فقیه نیز همانند یکایک شهروندان باید تابع ولایتش باشد و از آن فرمان برد.

چنانکه ذیل اصل یکصد و هفتم صریحا بیان داشت:

«رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است» .

5 آیا تبعیت بی چون و چرا از غیر معصوم رواست؟

بعضی می گویند آیا احتمال ندارد فقیه اشتباه کند؟ آیا تبعیت بی چون و چرا از کسی که احتمال اشتباه او وجود دارد اغراء به جهل نیست؟

اولا، باید توجه داشت در هیچ کشوری مقامات عالیه همانند سایر مردم از احتمال ارتکاب اشتباه مبرا نیستند ولی در عین حال تا زمانی که اشتباه کشف نشد همه خود را ملزم به تبعیت از آن می دانند و آن را نوعی احترام به قانون و رعایت نظم تلقی می کنند. مضافا بر اینکه احتمال ارتکاب اشتباه عمدی و انگیزه های شخصی یا گروهی در نظامهای دیگر وجود دارد اما در مورد نظام ولایت فقیه، به دلیل شرایط سنگین آن، یا وجود ندارد و یا در حد عدم است .

ثانیا، وقتی امام زمان (عج) می فرماید: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی روات حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله» . و یا امام صادق علیه السلام می فرماید: «قد جعلته علیکم حاکما» در واقع می خواهد بگوید من خودم کمکش می کنم. فقیه که از شرایط لازم برخوردار باشد از امدادهای خداوند و توجهات حضرت ولی عصر برخوردار خواهد شد. لذا در نظام ولایت فقیه احتمال ارتکاب اشتباه به حداقل می رسد.

ثالثا، قانون اساسی با پیش بینی مجمع تشخیص مصلحت نظام در حقیقت یک هیئت مشاورین عالی برای رهبری در نظر گرفته که در پرتو آن تصمیم رهبری از اتقان بیشتری برخوردار خواهد شد.

حقیقت این است که ریشه اصلی این شبهه و نظایر آن را باید در هواهای نفسانی و شهوات عملی برخی از افراد جستجو کرد و نه در شبهات علمی، و گرنه بسیاری از این افراد وقتی به حکومت رضاخان و محمد رضا شاه با آن ماهیت استبدادی و غیر انسانی اش می رسیدند بی چون و چرا فرمان می بردند، اما اینجا به طرح چنین شبهاتی متشبث می شوند. قرآن کریم به طرز جالبی به بیان این شبهه پرداخته می فرماید:

«و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و یتبع کل شیطان مرید» (9).

انسانهایی هستند که وقتی بحث از اطاعت خدا می شود اشکال تراشی می کنند اما اینها از هر شیطان منحرفی که سر راهشان قرار گیرد بدون تردید تبعیت می کنند.

پی نوشتها:

1 به کتاب ولایت فقیه، امام خمینی (ره) رجوع کنید.

2 برای آگاهی بیشتر به درسهای چهارم تا ششم از همین نوشتار مراجعه بفرمایید.

3 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصول 57 و .110

4 به مبحث «ضرورت تشکیل حکومت اسلامی از دیدگاه روایات» (درس چهارم) مراجعه کنید.

5 نهج البلاغه، خطبه .27 کسی که مورد تبعیت قرار نگیرد حرفی برای گفتن ندارد.

6 قانون اساسی، اصل .56

7 روزنامه سلام، 14/11/ .1370

8 قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل .108 آیا در هیچ یک از نظامهای دموکراسی جهان سراغ داریم که هر گاه رهبر مرتکب انحراف شد خودبخود از رهبری ساقط شود و مشروعیت خود را از دست بدهد آیا این خود یک عامل بازدارنده مهمی محسوب نمی شود؟

9 سوره حج، آیه .3

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر