جود و سخاوت
اشاره
این دو واژه که در مقابل «بخل »است،غالبا در یک معنی استعمال می شود،ولی گاه از بعضی کلمات استفاده می شود که «جود»مرحله بالاتر از«سخاوت »است،زیرا درتعریف «جود»گفته اند:«بخشش بدون درخواست است که در عین حال، بخشش خود راکوچک بشمارد.»گاه گفته اند:«جود،خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگام بخشش است. »بعضی نیز گفته اند:«جود بخششی است که مال را،مال خدا بشمرد و سائل رابنده خدا بداند و خودش را در این میان واسطه ببیند»،در حالی که «سخاوت »معنی وسیع تری دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل می شود.
بعضی نیز گفته اند:«کسی که بخشی از اموال خود را ببخشد و بخش دیگر را برای خودبگذارد،صاحب سخاوت است و کسی که اکثر آن را ببخشد و مقدار کمی را برای خود بگذارد،دارای جود است ».مطابق تمام این تعریفها«جود»مرحله بالاتر از«سخاوت »است.
به هر حال «جود»و«سخاوت »از فضایل مهم اخلاقی است،هر اندازه «بخل »نشانه پستی و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است،«جود»و«سخاوت »نشانه ایمان و شخصیت والای انسان است.
در آیات قرآن مجید گرچه واژه «جود»و«سخاوت »به کار نرفته است،اما تعبیرات دیگری دیده می شود که منطبق بر این دو مفهوم است و قرآن نیز برای آن ارج فراوانی بیان کرده است،به عنوان نمونه به آیات زیر توجه فرمایید:
1- ..یحبون من هاجر الیهم و لا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة... (حشر، 9)
2- و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا-انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا (دهر،8 و 9)
3- مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم (بقره،261)
4- الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لا هم یحزنون (بقره،274)
5- لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شی ء فان الله به علیم (آل عمران،92)
6- الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون (بقره،3)
7- و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملومامحسورا (اسراء،29)
ترجمه
1-..و کسانی را که به سویشان هجرت کنند،دوست می دارند و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده،احساس نمی کنند و آنها را بر خود مقدم می دارند،هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند...
2- و غذای(خود)را با این که به آن علاقه(و نیاز)دارند،به مسکین و یتیم و اسیرمی دهند-(و می گویند:)ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شمانمی خواهیم.
3- کسانی که اموال خود را در راه خدا«انفاق »می کنند،همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد(وشایستگی داشته باشد)،دو یا چند برابر می کند و خدا(از نظر قدرت و رحمت)وسیع و(به همه چیز)داناست.
4- آنها که اموال خود را شب و روز پنهان و آشکار انفاق می کنند،مزدشان نزدپروردگارشان است،نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند.
5- هرگز به(حقیقت)نیکوکاری نمی رسید!مگر این که از آنچه دوست می دارید(در راه خدا)انفاق کنید و آنچه انفاق می کنید،خداوند از آن آگاه است.
6- (پرهیزکاران)کسانی هستند که به غیب(آنچه از حس پوشیده و پنهان است)ایمان می آورند و نماز را بر پا می دارند و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده ایم،انفاق می کنند.
7- هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن(و ترک انفاق و بخشش منما)و بیش از حد نیزدست خود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی.
تفسیر و جمع بندی
چهره سخاوتمندان در قرآن
در نخستین آیه مورد بحث،سخن از گروهی سخاوتمندان انصار مدینه است که باآغوش باز از مهاجرانی که خانه و کسب و کاری نداشتند،استقبال کردند و آنها را برخودشان مقدم داشتند و حتی گفتند:«ما اموال و خانه هایمان را با آنها تقسیم می کنیم وچشم داشتی به غنائم جنگی نیز نداریم.»
قرآن درباره آنها در آیه فوق می گوید:«آنها کسانی را که به سویشان هجرت می کنند،دوست دارند و در درون دل نیازی نسبت به آنچه به مهاجران داده شده،احساس نمی کنند وآنها را بر خود مقدم می دارند،هر چند شدیدا فقیر باشند، ... یحبون من هاجر الیهم ولا یجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة... » (1)
به گفته بعضی از مفسران معروف:«در تاریخ بشریت،چنین استقبالی سابقه نداشته است که گروهی غریب در شهری وارد شوند و مؤمنان آن شهر چنان استقبالی از آنان کنند که حتی آنها را بر خویش مقدم شمرند و حاضر باشند تمام زندگی خود را با آنان تقسیم نمایند، حتی در بعضی از روایات وارد شده است که عدد مهاجران نسبت به داوطلبان پذیرایی از آنهاکم بود به همین دلیل،گاه در میان دو و یا چند نفر،بر سر افتخار میزبانی مهاجران،اختلاف پیدا می شد که برای حل آن به قرعه متوسل شدند.» (2)
به هر حال،خداوند این محبت و بلند نظری و ایثار و سخاوت را که از ویژگیهای انصار بود،می ستاید.
در دومین آیه مورد بحث،سخن از بزرگوارانی است که غذای خود را در حالی که شدیدا به آن نیاز داشتند به مسکین و یتیم و اسیر دادند،بدون این که هیچ انتظار پاداش وتشکری داشته باشند، «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا×انمانطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا » (3)
روایات فروانی از طرق شیعه و سنی،حکایت از این دارد که آیات 8 و 9 سوره «دهر»در فضیلت اهلبیت علیهم السلام نازل شده است.«مرحوم علامه امینی »در«الغدیر»34 نفراز علماء معروف اهل سنت را نام می برد که این حدیث را در کتابهای خود آورده اند(با ذکر نام کتاب و صفحه آن) (4)
بنابراین حدیث مزبور در میان اهل سنت مشهور،بلکه متواتر است و علمای شیعه اتفاق نظر دارند که همه سوره «دهر»یا بخش قابل ملاحظه ای از آیات آن،درباره اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و اله(علی،فاطمه زهرا،حسن و حسین علیهم السلام)نازل شده است.
دقت در آیات سوره «دهر»نشان می دهد که خداوند چگونه از این سخاوتمندان ایثارگر مدح و ستایش کرده و عمل آنها را ستوده و بالاترین پاداش را برای آنها قرارداده است.در یک جا از آنها به عنوان «ابرار»و در جای دیگر از آنها به عنوان «عباد الله »(بندگان خاص خدا)یاد کرده است.
در سومین آیه،تشویق بی نظیری نسبت به انفاق کنندگان سخاوتمند دیده می شود.با تعابیری که در آیات انفاق بی نظیر است،می فرماید:«کسانی که اموال خود را در راه خداانفاق می کنند،همانند بذری است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه نیز یکصد دانه باشدو خداوند آن را برای هر کسی بخواهد(و شایسته بداند)دو یا چند برابر می کند و خداوند توانا وداناست، مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع علیم » (5)
اگر آیه را بر خلاف ظاهر آن تفسیر کنیم و حذف و تقدیر نیز قایل نشویم،آیه دلالت بر این دارد که رشد و نمو بی نظیر در روح و جان انفاق کنندگان نیکوکار صورت می گیرد.اموال آنها بر اثر انفاق چندین برابر شده و خودشان نیز در پرتو سخاوت،مدارج کمال را به سرعت می پیمایند و حتی گامهای کوچک در این راه آثار عظیم دارد.
به این ترتیب انفاق علاوه بر اینکه مایه رشد بشری است،مایه رشد و تکامل اخلاقی و معنوی خود انسان نیز هست.
در روایت آمده است که امام سجاد علیه السلام،هر گاه که چیزی به سائلی می بخشید،دست سائل را نیز می بوسید،عده ای علت این کار را از حضرت جویا شدند.حضرت علیه السلام درجواب فرمودند:«لانها تقع فی ید الله قبل ید العبد،این به خاطر آن است که(این بخشش)پیش از آن که به دست بنده قرار گیرد،به دست خدا می رسد.» (6)
در چهارمین آیه،ضمن اشاره به نکته مهمی درباره انفاق،آمده است:«کسانی که اموال خود را در شب و روز،پنهان و آشکار انفاق می کنند،پاداششان نزد پروردگارشان است،نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند، الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا وعلانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ». (7)
بنابراین «سخاوت »و«انفاق »در راه خدا به هر شکل و صورتی که باشد،محبوب وپسندیده است،از سوی دیگر«انفاق »ترس از عذاب الهی را برطرف ساخته و حزن واندوه را می زداید.افراد انفاقگر و بخشنده خوف و وحشتی از آینده ندارند،زیرا، خداوند زندگی آنها را تضمین کرده است و به خاطر از دست دادن بخشی از اموالشان اندوهگین نمی شوند،زیرا می دانند، آنچه از فضل پروردگار به آنها داده می شود،بیشتراز آن است که از دست داده اند.
پنجمین آیه باز با تعبیر تازه ای در زمینه انفاق می فرماید«هرگز به(حقیقت)نیکوکاری نمی رسید،مگر آن که از آنچه دوست می دارید(در راه خدا)انفاق کنید و آنچه انفاق می کنید،خداوند از آن با خبر است، لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شیی ء فان الله به علیم » (8)
در ادبیات عرب «بر»به معنی نیکوکاری توام با توجه و از روی قصد و اختیار است و این نشانه شخصیت و روحانیت انسان می باشد.جالب این که «بر»در آیه به طور مطلق ذکر شده و نشان می دهد تا سخاوت و انفاق نباشد،انسان هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی رسد.گرچه بعضی از مفسران واژه «بر»را به معنی «بهشت »و بعضی به معنی «تقوا»وبعضی به معنی «پاداش نیک »گرفته اند،ولی ظاهر این است که مفهوم «بر»وسیع بوده وشامل همه اینها نیز می شود.
در ششمین آیه،انفاق را ضمن این که یکی از ارکان مهم تقوا ذکر کرده-تقوایی که سرچشمه هدایت الهی و محتوای قرآنی است-می فرماید:«پرهیزکاران کسانی هستند که ایمان به غیب دارند(ایمان به خدا و جهان ماوراء طبیعت)و نماز را برپا می دارند و از نعمتهایی که بر آنها روزی داده ایم،انفاق می کنند، الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و ممارزقناهم ینفقون » (9)
با توجه به اینکه «ینفقون »به صورت فعل مضارع ذکر شده،مفهومش این است که آنها انفاق مواهب الهی را به طور مستمر انجام می دهند و این نشانه سخاوتمندی آنهاست که در نهادشان ریشه دوانده و به صورت یک صفت برجسته در آمده است.
تعبیر به «مما رزقناهم »(از آنچه به آنان روزی داده ایم)اشاره به نکته لطیفی می کندو آن این که آنها می دانند که همه اموال،مواهب الهی است،بنابراین،دلیلی ندارد که از انفاق بخشی از آن در راه بندگان نیازمند خدا،«بخل »بورزند.در ضمن روشن است که «انفاق »منحصر به زکات نیست،بلکه معنی گسترده ای دارد که هم صدقات واجب و هم مستحبات را شامل می شود.
در هفتمین و آخرین آیه،ضمن دادن دستور به رعایت اعتدال در بذل و بخشش ودوری از افراط و تفریط و نشان دادن تصویری از صفت سخاوت که حد وسط در میان «بخل »و«اسراف »است،می فرماید:«دستت را بر گردنت زنجیر مکن(و ترک انفاق وبخشش منما)و بیش از حد نیز آن را مگشا(و آلوده اسراف و تبذیر مشو)مبادا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی، و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسطفتقعد ملوما محسورا » (10).این آیه،تعریف روشنی برای سخاوت است.
امام صادق علیه السلام در حدیث معروفی این مطلب را ضمن مثال روشنی بیان داشته اند:
«مشتی خاک را از زمین برداشت و محکم در دست گرفت،فرمودند:این بخل است،سپس مشت دیگری برداشت و دست را چنان گشود که تمام خاکها،روی زمین ریخت،سپس فرمودند:این اسراف است،مرتبه سوم،مشتی خاک برداشت و کف دست را رو به آسمان کردو دست را گشود،مقداری از خاکها از لابلای انگشتان و اطراف دستشان فرو ریخت و مقداری باقی ماند،حضرت علیه السلام فرمودند:این حد اعتدال است(و حقیقت سخاوت همین است)» (11)
در آیه مورد بحث از«بخل »تعبیر به «زنجیر شدن بر گردن »شده است و از اسراف به گشودن دست،آن چنان که کاری از آن ساخته نباشد و هر دو را مورد سرزنش قرارگرفتن و از کار باز ماند(ملوما محسورا)ذکر می کند.
از مجموع آیات مختلفی که به نحوی به مساله سخاوت و انفاق و بذل و بخشش ارتباط دارد-که بخشی از آن را در بالا تفسیر کردیم-به خوبی عظمت و اهمیت وارزش والای این صفت برجسته انسانی ظاهر می شود،نه تنها باعث نظم و سعادت جوامع انسانی و مبارزه با فقر و محرومیتی که سرچشمه انواع نابسامنی ها و گناهان است، می شود بلکه در تکامل معنوی و روحی انسان نیز نقش بسیار مهمی دارد.
سخاوت در منابع حدیث
در روایات اسلامی تعبیرات بسیار والایی درباره «جود»و«سخاء»دیده می شود که در نوع خود کم نظیر است.روایات زیر نمونه هایی است که از میان احادیث فراوانی گلچین شده است:
1- در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله آمده است:«السخاء خلق الله الاعظم (12) ،سخاوت،اخلاق بزرگ الهی است »
در واقع تمام سخاوتها در وجود ذی جود پروردگار متجلی است،زیرا هر چه داریم از اوست.نعمتهای گوناگون،زمین و آسمان،حیات وجود ما،همه از اوست و هر جاسخاوتی است از سخاوت او سرچشمه گرفته است،زیرا اگر او مواهبی به ما نمی بخشید،ما توان بخشش را نداشتیم،حتی صفت جود و بخشش نیز از مواهب اوست.
2- امام صادق علیه السلام می فرمایند:«السخاء من اخلاق الانبیاء و هو عماد الایمان ولا تکون المؤمن الا سخیا و لا یکون سخیا الا ذو یقین و همه عالیة لان السخاء شعاع نور الیقین،و من عرف ما قصد هان علیه ما بذل،سخاوت از اخلاق انبیاء است و ستون ایمان است و هیچ فرد با ایمانی وجود ندارد،مگر این که با سخاوت است و هیچ سخاوتمندی وجود ندارد،مگر این که دارای یقین و همت عالیه است،زیرا سخاوت،شعاع نور یقین است وآن کس که بداند چه چیزی را قصد کرده،آنچه را که بذل نموده در نظر او کم اهمیت است » (13)
از این حدیث استفاده می شود که این صفت والا بعد از ذات پاک الهی که مبداسخاوت است در وجود انبیاء،نشانه ایمان و یقین آنهاست.
3- در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علیه السلام آمده است:«تحل بالسخاء و الورع فهماحلیة الایمان و اشرف خلالک،به سخاوت و ورع،خود را بیارای که این دو آرایش ایمان و برترین صفات توست.» (14)
این تعبیر نشان می دهد که این صفت را از برترین صفات مؤمن به حساب آورده است.
4- در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است:«السخاء ثمرة العقل والقناعة برهان النبل،سخاوت میوه درخت عقل و خرد و قناعت دلیل بر نجابت است » (15)
آنها که در بخشش به دیگران «بخل »می ورزند،اموال زیادی را فراهم کرده ومی گذارند و می روند،در حقیقت این گونه افراد عاقل نیستند،زیرا،زحمت بر دوش آنها بوده،بدون آن که از اموالشان بهره مادی یا معنوی ببرند.کدام عاقلی چنین کاری می کند!
5- در تعبیر دیگری از آن حضرت علیه السلام در مورد اهمیت «سخاوت »به نکته لطیف دیگری اشاره می فرمایند:«غطوا معایبکم بالسخاء فانه ستر العیوب،عیوب خویش را باسخاوت بپوشانید،زیرا سخاوت پوشاننده عیبهاست » (16)
صدق این کلام مولی با تجربه به خوبی ثابت می شود،اشخاص را می بینیم که عیوب گوناگونی دارند،ولی چون سخاوتمندند همه مردم به دیده احترام به آنها می نگرند.
6- باز در تعبیری دیگر از همان امام همام علیه السلام آمده است:«السخاء یمحص الذنوب و یجلب محبة القلوب،سخاوت، گناهان را پاک می کند و دل ها را سوی سخاوت کننده فرامی خواند.» (17)
این تعبیر نشان می دهد که «سخاوت »کفاره بسیاری از گناهان است!
7- مولی الموحدین علی علیه السلام درباره تاثیر عمیق محبت در جلب قلبها می فرمایند:«مااستجلبت المحبة بمثل السخاء و الرفق و حسن الخلق،هیچ چیزی مانند سخاوت و مداراکردن و حسن خلق،جلب محبت نمی کند. (18)
8- رسول خدا صلی الله علیه و اله در این باره می فرمایند:«السخی قریب من الله قریب من الناس قریب من الجنة، سخاوتمند نزدیک به خدا،نزدیک به مردم و نزدیک به بهشت است.» (19)
9- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است:«شاب سخی مرهق فی الذنوب احب الی الله عز و جل من شیخ عابد بخیل،جوان سخاوتمند آلوده به گناه،نزد خدا محبوبتراز پیرمرد عابد بخیل است » (20)
به یقین این «سخاوت »سبب امدادهای الهی می شود و سرانجام آن جوان آلوده رانجات می دهد،ولی آن پیر عابد بخیل به خاطر بخلش در گناه فرو خواهد رفت.
10- این بحث را با حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به عنوان حسن ختام پایان می دهیم:
«تجافوا عن ذنب السخی فان الله آخذ بیده کلما عشر،از گناه و لغزش سخاوتمند صرف نظر کنید،زیرا،هر زمان بلغزد، خداوند دست او را می گیرد(و نجاتش می دهد.) (21)
از مجموع احادیث بالا،ارزش و اهمیت فوق العاده «سخاوت »در کلام پیشوایان اسلام مشخص می شود و نشان می دهد که کمتر فضیلتی با آن برابری می کند.
آثار و پیامدهای سخاوت
1- آثار مثبت «سخاوت »در زندگی فردی و اجتماعی انسان که با تجربه ثابت شده ویا در احادیث اسلامی به آن اشاره گردیده است،بسیار زیاد است،به عنوان نمونه:
از روایات متعددی استفاده می شود و تجربیات روزانه نیز آن را تایید می کند که «سخاوت »محبت دوست و دشمن را جلب می کند،بر عدد دوستان می افزاید و ازدشمنان می کاهد.
2- «سخاوت »پوششی برای عیوب انسان هاست و به این ترتیب،آبروی انسان راحفظ می کند.
3- «سخاوت »در عین این که ثمره درخت عقل است،بر عقل و خرد انسان می افزاید.عقل می گوید:دلیلی ندارد که انسان با زحمت زیاد اموال فراوانی تهیه کند وآن را برای بازماندگان بگذارد و خودش به وسیله آن،جلب ثواب و کسب آبرو نکند.
از سوی دیگر«سخاوت »،گروهی از اندیشمندان را گرد انسان جمع می کند و آنها می توانند بر فکر و عقل و دانش او بیفزایند.
4- «سخاوت »فاصله طبقاتی جامعه را کم می کند و از این طریق ناهنجاریهای ناشی از فاصله طبقاتی را از بین می برد و یا کاهش می دهد.آتش کینه های محرومان راخاموش می کند و حس انتقامجویی را در آنان تضعیف می نماید و از این طریق پیوندهای اجتماعی را محکم می سازد.
5- «سخاوت »مدافعان انسان را زیاد می کند و آبروی او را محفوظ می دارد ودشمنان و بدخواهان را عقب می راند،امیر مؤمنان علیه السلام در این باره می فرمایند:«الجودحارس الاعراض،جود و بخشش آبروی انسان را حفظ می کند.» (22)
6- جود و«سخاوت »،آثار معنوی فوق العاده ای نیز دارد،به همین دلیل از صفات انبیاء شمرده شده و همان گونه که در روایات گذشته خواندیم،شعاع نور«یقین »است،حتی اگر این فضیلت در افراد بی ایمان باشد،به حال آنها مفید و سودمند است.
در حدیثی آمده است که خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی نمود:«لا تقتل السامری فانه سخی،سامری را به قتل مرسان،زیرا او مرد سخاوتمندی است.» (23)
درست است که سامری،منشا فساد عظیمی در بنی اسرائیل شد و آئین بت پرستی رادر میان آنها پایه نهاد و در انتها نیز زندگی را با خفت و ذلت و حقارت گذراند که شایدمرگ بر آن زندگی،ترجیح داشت،ولی با این همه به حضرت موسی علیه السلام وحی رسید که خون او را به خاطر سخاوتش نریزد.
از رسول خدا علیه السلام نقل شده است که به فرزند حاتم طائی به نام «عدی »فرمود:«دفع عن ابیک العذاب الشدید لسخاء نفسه،عذاب شدید از پدرت به خاطر سخاوتش برداشته شد.» (24)
در ذیل همین حدیث،آمده است که پیامبر صلی الله علیه و اله دستور داد،گروهی از جنایتکاران یکی از جنگها را به قتل برسانند،ولی یکی از آنها را استثناء کرد.آن مرد تعجب کرد وگفت:«با این که گناه ما یکی است،چرا مرا از میان آن جمعیت جدا کردی؟»حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند:«خداوند به من وحی فرستاد که تو سخاوتمند قوم خود هستی و من نباید تو را به قتل برسانم.»
آن مرد با شنیدن این سخن ایمان آورد و شهادتین بر زبان جاری کرد،آری!سخاوت آن مرد،او را به بهشت رسانید.
از رسول خدا صلی الله علیه و اله نقل شده است:«شخص سخی را اهل آسمانها دوست دارند و اهل زمین هم دوست دارند.. .در حالی که بخیل را اهل آسمانها و زمین دشمن دارند.» (25)
محدوده سخاوت
«سخاوت »مانند تمام صفات و کارهای نیک،مقدار و اندازه ای دارد که اگر در مسیرافراط قرار گیرد،نتیجه منفی خواهد داشت.همچنین «سخاوت »نباید لطمه به آبرو وحیثیت و زندگی کسانی که به انسان وابسته اند،زند.
«سخاوت »باید در اموال حلال باشد،نه اموالی که از راه های حرام و یا ظلم و ستم به دست آمده است،مانند، «سخاوت »بسیاری از سلاطین ظالم و ستمگر.
هم چنین «سخاوت »نباید در اموال مربوط به بیت المال باشد،زیرا اموال بیت المال،حساب و کتاب مخصوص به خود دارد که باید به دقت رعایت گردد.
راه های کسب سخاوت
این فضیلت اخلاقی مانند سایر فضایل،با تعلیم و تربیت و اندیشه و تفکر و تمرین وممارست حاصل می شود.
توجه به این حقیقت که این اموال و ثروتها،امانتهای الهی در دست ماست و هیچ کدام دوام و بقایی ندارد،انسان را وا می دارد با بذل و بخشش،آن را در صندوق امانت الهی،برای روزی که دستها خالی است،ذخیره کند.همچنین دقت در آثار و برکات وپیامدهای مهمی که برای «سخاوت »در مطالب قبل ذکر شد،مشوق مؤثری در امر«سخاوت »است.
مطالعه تاریخ زندگی سخاوتمندان و بخیلان و مقایسه آن دو با یکدیگر و احترام وآبرو و شخصیتی که گروه اول داشتند و ذلت و بد نامی که دامنگیر گروه دوم بوده است نیز در ایجاد این «سخاوت اخلاقی »بسیار مؤثر است.
اینها جنبه های تعلیماتی این مساله است،اما از نظر عملی،هر قدر تمرین و ممارست بیشتری در این زمینه شود،توفیق زیادتری در به دست آوردن این فضیلت اخلاقی حاصل می گردد،زیرا تکرار اعمال سخاوتمندانه و بذل و بخشش،هر چند از راه تحمیل بر نفس خویش باشد،به تدریج به صورت عادت و سپس مبدل به حالت،و سرانجام به یک ملکه اخلاقی مبدل خواهد گردید.
در ضمن،تربیت پدر و مادر و معلم و استاد در این زمینه،بسیار مؤثر است.اگر آنهاکودکان را از آغاز عمر به «جود»و«سخاوت »عادت دهند،این ملکه،به آسانی دروجود آنها ریشه می دواند و در بزرگی جزء زندگی آنان می شود.
در حالات «صاحب بن عباد»آمده است که در کودکی هنگامی که می خواست برای فرا گرفتن درس دینی به مسجد برود، همیشه مادرش یک دینار و یک درهم به او می دادو می گفت:«این را به اولین فقیری بده که در مسیر راه خود می بینی ». کم کم این خصلت دروجودش ریشه دار شد تا این که در بزرگی چنان بذل و بخششی می کرد که همه به اوآفرین می گفتند. اگر کسی بعد از ظهر ماه مبارک رمضان به خانه اش می آمد،سخاوتش مانع از آن می شد که کسی بدون خوردن افطار از خانه او بیرون رود.هر روز حداقل هزار نفر بر سر سفره او افطار می کردند و بذل و بخشش او در ماه رمضان به اندازه تمام ماههای سال بود. (26)
از شگفتیهای دیگر زندگی او چنین نقل می کنند:«روزی نوشابه برای او آوردند،ازنزدیکانش نسبت به آن نوشابه سوء ظن پیدا کرد و گفت:از این نوشابه ننوش،زیرا مسموم است،خدمتکاری که آن قدرح را آورده بود،همچنان ایستاده بود.«صاحب بن عباد»به شخصی که ادعای مسموم بودن آن را می کرد،گفت:به چه دلیل می گویی که این مسموم است؟گفت:بهترین راه این است که کسی که این قدرح را آورده و به دست تو داده،موردآزمایش قرار گیرد و از آن بنوشد،«صاحب »گفت:من به این کار راضی نیستم،آن شخص گفت:به وسیله یک مرغ خانگی آزمایش کن.«صاحب »گفت:کشتن حیوان به این صورت نیزجایز نیست،سپس دستور داد:قدح آب را واژگون کردند و آب را ریختند و به خدمتکار گفت:
برو و دیگر در خانه من قدم مگذار،ولی با این حال دستور داد:حقوق او را به طور کامل بپردازند.سپس گفت:هرگز نباید یقین را با شک از بین برد و مجازات به وسیله قطع حقوق،دلیل بر پستی است » (27)
این بحث را با چند حدیث و سخنانی از بعضی از بزرگان پایان می دهیم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می فرمایند:«الجنة دار الاسخیاء،بهشت خانه سخاوتمندان است » (28)
امام صادق علیه السلام می فرمایند که خداوند فرمود:«انی جواد کریم لا یجاورنی لئیم،من بخشنده با سخاوتم،افراد پست و بخیل نمی توانند در جوار من(در بهشت)جای بگیرند.» (29)
در حدیث دیگری از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله آمده است:«طعام الجواد دواء و طعام البخیل داء،طعام سخاوتمند، دواست و طعام بخیل،درد و بیماری است » (30)
یکی از عارفان به نام «ابن سماک (31) »می گوید:«عجبت لمن یشتری الممالیک بماله ولا یشتری الاحرار بمعروفه،در شگفتم! از کسانی که بردگان را با مال خود خریداری می کنند،ولی آزاده ها را با احسان و نیکی،در بند محبت خود در نمی آورند.» (32)
به عربی گفتند:آقا و بزرگ شما کیست؟گفت:«من احتمل شتمنا و اعطی سائلنا واغضی جاهلنا،کسی که بدگویی های ما را تحمل کند و به نیازمندان ببخشد و از اعمال جاهلان چشم پوشی کند.» (33)
پی نوشتها:
1- حشر،9.
2- فی ظلال،ج 7(ذیل آیه).
3- دهر/ 8 و9.
4- الغدیر،ج 3،ص 107 به بعد.احقاق الحق،ج 3،ص 157- 171.(در این کتاب حدیث مزبور از36نفر از دانشمندان اهل نت با بیان ماخذ حدیث ذکر شده است.)
5- بقره/ 261.
6- بحار الانوار،ج 93،ص 129.
7- بقره/ 274.
8- آل عمران/ 92.
9- بقره/ 3.
10- اسراء/ 29.
11- تفسیر نور الثقلین،ج 3،ص 158.
12- کنز العمال،ج 6،ص 337،حدیث 15926.
13- بحار الانوار،ج 68،ص 355،حدیث 17.
14- غرر الحکم،حدیث 4511.
15- غرر الحکم،حدیث 2145.
16- غرر الحکم،حدیث 6440.
17- غرر الحکم،حدیث 1738.
18- غرر الحکم،حدیث 9561.
19- بحار الانوار،ج 70،ص 308.
20- بحار الانوار،ج 70،ص 307.
21- کنز العمال،ج 6،ص 392،حدیث 16212.
22- غرر الحکم،حدیث 333.
23- کافی،ج 4،ص 41.
24- بحار الانوار،ج 68،ص 354.
25- وسایل الشیع،ج 15،ص 252.
26- سفینة البحار،ماده صحب.
27- همان.
28- المحجة البیضاء،ج 6،ص 62.
29- همان.ص 64.
30- همان،ص 61.
31- «ابن سماک »در قرن دوم هجری در دوران حکومت هارون الرشید زندگی می کرد و در سال 183 هق.در کوفه درگذشت(ر.ج.سفینة البحار،ماده سمک).
مرحوم محدث قمی در سفینة البحار در شرح حال «ابن سماک »،او را مردی خوش بیان و صاحب مواعظ واندرزها می شمرد و از«ابن ابی الحدید»نقل می کند که او روزی وارد بر هارون شد،هنگامی که چشم هارون به او افتاد،گفت:مرا موعظه کن،(هارون در همین موقع تقاضای آب کرد).ابن سماک اشاره به آب کرد و گفت:تو را به خدا سوگند می دهم!اگر یک بیماری داشته باشی که نتوانی آب بنوشی،چه می کنی؟
گفت:حاضرم نیمی از تمام ملک و حکومتم را بدهم تا این بیماری برطرف شود،سپس به او گفت:بنوش.
هارون آب را نوشید.«ابن سماک »دوباره گفت:تو را به خدا سوگند می دهم!اگر این آب را که نوشیدی از تودفع نشود،چه می کنی؟گفت:حاضرم نیمی دیگر از حکومتم را برای حل این مشکل بدهم.ابن سماک گفت:حکومتی که نیمی از آن فدای نوشیدن آب و نیمی فدای خارج شدن آن شود،چیزی نیست که مردم برای آن بجنگند.
32- همان.ص 65.
33- همان.