عصر ایران؛ علی منتظری - از ابتدای جنگ "طوفان الأقصى"، این باور وجود داشت که هرگونه تفاهم برای توقف جنگ در نوارغزه مستلزم خنثی کردن مغز متفکر عملیات، یعنی فرمانده شهید یحیی السنوار است؛ حال یا از طریق ترور او یا از طریق یک توافق که او را از نوار غزه خارج کند.
پس از شهادت یحیی السنوار، که حامل اسرار دوران مهمی از مراحل درگیری عربی – اسرائیلی بود، این سؤال مطرح میشود: آیا بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در همین حد از جنایت و کشتار متوقف میشود و "پیروزی" خود را با یک توافق که به جنگ در غزه و لبنان پایان دهد و اسرا را آزاد کند، اعلام میکند؟ یا اینکه منتظر نتایج انتخابات ریاستجمهوری آمریکا میماند تا براساس آن تصمیم بگیرد؟ به ویژه که پروژه حمله به ایران هم اکنون به سنگ بنای سیاست جناح راست صهیونیستی تبدیل شده و در عین حال روی پروژه کوچ دادن مردم از نوارغزه و کرانه باختری به سوی مصر و اردن حساب باز کردهاند؟
در واقع، ما در قلب یک تونل تاریک هستیم که در آینده نزدیک راه خروجی واقعی برای آن دیده نمیشود، با توجه به اینکه نتانیاهو بر ادامه سیاستهای ویرانگرانه خود با عنوان "جنگ وجودی" اصرار دارد و به هیچ عاملی توجه نمیکند جز آنچه بتواند به او کمک کند که در قدرت باقی بماند و به بن گوریون جدید تبدیل شود. اما این واقعیت مانع از آن نمیشود که به نشانههای بینالمللی و منطقهای توجه نکنیم ، نشانه هایی که بر جلوگیری از انفجار اوضاع در لبنان و تبدیل جنگ در خاک نوارغزه و جنوب لبنان به یک بحران منطقهای و بینالمللی تأکید دارند.
از این رو، سفر روز دوشنبه گذشته (30 مهرماه) آموس هوکشتاین*، فرستاده آمریکایی و مسئول پرونده "درگیری لبنانی-اسرائیلی" در دولت آمریکا به بیروت، سفری مهم بود تا طبیعت مرحله بعدی را روشن کند. این موضوع را میتوان از اظهارات رئیس مجلس لبنان "نبیه بری" به شبکه العربیه دریافت، بهویژه زمانی که او گفت که سفر هوکشتاین آخرین فرصت برای دولت جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا است، چرا که دولت آمریکا در این روزها بیش از هر چیز دیگری مشغول انتخابات است. افزون بر این، خود آموس هوکشتاین هم تصمیم گرفته است تا استعفایش را به دولت آمریکا ارائه دهد و از اوایل ماه آینده وظیفه جدید خود را در شرکت نفتی "ادنوک" در خلیج فارس آغاز کند.
میتوان برخی از نشانههای بینالمللی و منطقهای (تحولات داخلی و خارجی لبنان) را اینگونه تفسیر کرد:
اول: هوکشتاین همواره تکرار کرده بود که تنها زمانی به لبنان سفر میکند که چیزی ملموس در دست داشته باشد. این بدان معناست که او یا یک طرح کاملاً جدید داشته یا همان طرح قبلی را آورده که بر سر بیشتر عناوین آن با رئیس مجلس لبنان "نبیه بری" توافق کرده بود. یا شاید هم چیزی در دست ندارد و این سفر تنها یک دیدار دوستانه پیش از پایان مأموریتش در لبنان بوده است. برداشت دیپلماتیک رایج این است که او با طرحی درباره مکانیزمهای اجرای قطعنامه 1701 به لبنان آمده بود. هرگونه طرحی که بخواهد این قطعنامه را تغییر یا توسعه دهد، نیاز به مراجعه به شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه جدید دارد، که با موانعی همچون حق وتوی روسیه یا چین مواجه خواهد بود. این به این معناست که هوکشتاین میخواسته است تأثیر حملات به حزبالله بر موضع رسمی لبنان را ارزیابی کند تا شرایط را برای تثبیت یک واقعیت منطقهای جدید و پیروزی سیاسی برای نتانیاهو، تحت عنوان "تغییر خاورمیانه"، آماده کند.
دوم: از لحظه شروع تجاوزات گسترده، یعنی از زمان انفجار دستگاههای "پیجر" (17 سپتامبر) و آنچه به دنبال آن از ترور، آوارگی، ترور شهید سید حسن نصرالله و اعلام جنگ علیه پایتخت لبنان رخ داد، کشورهای عربی به ویژه امارات و قطر، و سپس عربستان سعودی، با اعلام کمکهای میلیون دلاری در زمینههای امدادی و پزشکی، وارد عمل شدند. این حمایت با کارزارهای مردمی، پلهای هوایی و دیدارهای پیاپی ادامه یافت و با سفر احمد ابوالغیط، دبیرکل اتحادیه عرب به بیروت در دوشنبه گذشته، به اوج خود رسید.
سوم: موضعگیری سختگیرانه فرانسه در قبال اسرائیل برخلاف موضع پاریس نسبت به رویدادهای نوارغزه قابل توجه بود. این امر تا جایی پیش رفت که نتانیاهو از مشغولیت ایالات متحده به انتخابات ریاست جمهوری استفاده کرد تا به جنگ ادامه داده و آن را گسترش دهد. از همین جا بود که ایده برگزاری کنفرانس حمایت از لبنان در اواسط این هفته در پاریس مطرح شد. در این کنفرانس نمایندگان کشورهای کمککننده شرکت خواهند کرد، اگرچه غیبت قابل توجه آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، در این کنفرانس چشمگیر است.
لبنان قرار است با نمایندگانی چون نخستوزیر دولت پیشبرد امور" نجیب میقاتی" وزیر امور خارجه "عبدالله بوحبیب" رئیس کمیته اضطراری دولت "ناصر یاسین" و وزرایی چون عباس الحاج حسن و عباس الحلبی، بهعلاوه نمایندگانی از نهادهای نظامی، امنیتی و دولتی در آن شرکت کند. دولت لبنان قصد دارد بیش از یک میلیارد دلار برای حمایت از لبنان و جلوگیری از سقوط انسانی و خدماتی آن، به ویژه در شرایط احتمالی جنگ طولانیمدت، تأمین کند. همچنین تلاش میکند تا حمایت کامل ارتش لبنان و نیروهای امنیت داخلی را جلب کند تا نقش ارتش پس از آتشبس را روشن کند. نکته جالب توجه، اصرار فرانسویها بر دعوت از رئیس مجلس "نبیه بری" برای حضور در این کنفرانس بود، اما نبیه بری با قاطعیت گفت که در این مرحله حتی برای یک دقیقه نمیتواند لبنان را ترک کند و نجیب میقاتی نماینده او و همه لبنانیها خواهد بود.
چهارم: در مقابل، تحرکات دیپلماتیک و منطقهای به شدت فعال شدهاند. مهمترین این تحرکات، نشستهای مکرری است که از ابتدای جنگ بین قطریها، ترکها و مصریها برگزار شده و از 17 سپتامبر به بعد به جلساتی تقریباً هفتگی تبدیل شده است. هدف این جلسات بررسی چالشها و تأثیرات مستقیم تجاوز اسرائیل به لبنان و پیامدهای آن بر امنیت منطقهای است.
پنجم: سفر عجولانه نجیب میقاتی، نخستوزیر لبنان، به اردن، که بحثهای زیادی درباره آن شده است، این سفر بلافاصله پس از جلسات کمیته امنیتی-دیپلماتیک عربی که شامل عربستان سعودی، قطر، امارات، مصر و اردن بود، انجام شد. این جلسات طی روزهای آینده در سطح وزرای خارجه و رؤسای دستگاههای اطلاعاتی ادامه خواهد یافت و هدف روشن آن، تدوین یک نقشه راه برای همگامی با هرگونه آتشبس و همچنین همراهی با تحولات داخلی لبنان است، از موضوع چگونگی انتخاب رییس جمهور جدید تا دیگر پروندههای حساس مانند نخستوزیری، برنامه دولت، حمایت از نهادهای نظامی و امنیتی و پروژه بازسازی. این دیدارها تحت حمایت ایالات متحده قرار دارد.
ششم: بازیگران منطقهای و اعضای کمیته پنججانبه انتخاب رییس جمهور لبنان(آمریکا،فرانسه،مصر ، قطر و عربستان سعودی) مجدداً پرونده انتخاب ریاستجمهوری لبنان را به عنوان راهحل اصلی سیاسی و توقف جنگ مطرح کردهاند. در همین راستا، سفر جبران باسیل، رئیس جریان ملی آزاد، به دوحه انجام شد. باسیل که تلاش کرده بود جزئیات دیدارهایش با مقامات قطری را مخفی نگه دارد، سفرش نشان داده است که تحولات وارد مرحله سیاسی جدیدی شدهاند و مسئله انتخابات ریاستجمهوری در صدر اولویتهای تمام طرفهای پنججانبه قبل از هر موضوع دیگری قرار دارد. باسیل همچنین تأکید کرده است که "دوگانه شیعی"(حزب الله و امل) اجازه نخواهند داد هیچ واقعیت سیاسیای با زور بر آنها تحمیل شود، بنابراین اولویت همچنان با آتشبس است. این موضوع توسط نبیه بری، رئیس مجلس لبنان، در مصاحبهای با شبکه "العربیه" در روز یکشنبه گذشته تأیید شد، جایی که او گفت انتخاب فرمانده ارتش بهعنوان رئیسجمهور نیاز به دو سوم آرا (حداقل 86 نماینده) دارد، که به گفته او تحقق این امر بسیار دشوار است. همچنین این ادعا که آمریکاییها میتوانند با تحریمها نبیه بری را تحت فشار قرار دهند تا جوزف عون(فرمانده ارتش لبنان) را به عنوان رئیسجمهور بپذیرد، ضعیف است. در واقع، آمریکاییها در این مرحله بیش از هر زمان دیگری به بری نیاز دارند، بنابراین ، این نبیه بری"رییس پارلمان لبنان" است که میتواند فشار بیاورد و مانور دهد، نه برعکس.
هفتم: سفر خانم جورجیا ملونی "نخستوزیر ایتالیا" به بیروت برای بازدید از وضعیت نیروهای ایتالیایی در یونیفل(نیروهای بین المللی پاسدار آتش بس در جنوب لبنان براساس قطعنامه 1701) پس از حملات اخیر به آنها، با هدف بحث درباره چندین مسئله دیگر با مقامات لبنانی انجام شد. مهمترین این مسائل، تأکید بر تلاشهای اروپا برای آغاز و اجرای آتشبس بود. اما مهمترین نگرانی اروپاییها، ترس از موج مهاجرت گسترده لبنانیها و سوریها از طریق دریا است، به ویژه آن که با ادامه سیاستهای بنیامین نتانیاهو برای کوچ دادن جمعیت گستردهای از جنوب لبنان و بیروت به مناطق مختلف، این مسئله از نگاه اروپایی ها وارد فاز جدی شده است. این موضوع ، کشورهای اروپایی حاشیه دریای مدیترانه را وادار میکند تا در هر راهحل احتمالی برای پایان جنگ نقش مهم و موثری ایفا کنند. حتی جورجیا ملونی در ملاقات با نبیه بری و نجیب میقاتی تأکید کرد که نتانیاهو اخیراً بیش از حد بزرگ شده و اکنون به تهدیدی برای صلح جهانی تبدیل گردیده است. این اظهارات جورجیا ملونی ادامه دهنده سخنان رئیسجمهور فرانسه بود که پیشتر به مقامات لبنانی گفته بود نتانیاهو از تمامی خطوط قرمز عبور کرده است.
اما پرسش اصلی همچنان باقی است: موضع حزبالله چیست؟
دشمنان داخلی و منطقهای حزبالله بر این باورند که پس از ترور شهید سید حسن نصرالله "دبیرکل حزبالله" و ترور بسیاری از فرماندهان میدانی حزب، و با تصمیم اسرائیل برای نفوذ زمینی از طریق جنوب لبنان، حزبالله از نظر استراتژیک شکست خورده است. اما واقعیت این است که اگرچه حزبالله ضربات سختی دریافت کرده، اما نه مرده و نه شکست خورده است. حزب در حال بازیابی نیروهای خود است و موفق شده ساختار و وضعیت داخلیاش را بازسازی کند. علاوه بر این، تأکید دارد که همچنان تواناییهای نظامی خود را حفظ کرده و به جنگ زمینی با ارتش اسرئیل امیدوار است، در حالی که اثرات تسلیحات پهپادی و موشکی اخیر حزب الله را نیز نمیتوان نادیده گرفت، به خصوص آن که گفته می شود حزب الله از ذخائر استراتژیکش برای نبرد با اسرائیل هنوز استفاده نکرده است.
با وجود اینکه حزبالله سختترین و دردناکترین دوران خود را از زمان تأسیسش در سال 1982 تجربه میکند، آشنایی عمیق آن با زمین نبرد در جنوب لبنان در مواجهه با سختترین جنگ نابرابری که تاکنون با آن رو به رو شده است، همراه با پیامدهای بحرانهای مداوم در سوریه و منطقه، حزبالله را مصمم کرده تا موقعیت سیاسی خود را حفظ کند. از این رو، با وجود تمامی تلاشهای منطقهای و اسرائیلی برای مجبور کردن حزب به پذیرش واقعیت جدید، حزبالله همچنان بر حفظ نفوذی که پس از خروج سوریه از لبنان در سال 2005 به دست آورده است، اصرار دارد و این نفوذ را تثبیت میکند، زیرا برای آن قربانیهای بزرگی داده است.این واقعیتی است که شرایط داخلی کنونی لبنان و تحولات منطقه ای و بین المللی نشان می دهد.
* آموس هوکشتاین شهروند اسرائیلی- آمریکایی است. او متولد اسرائیل است و در تلآویو بزرگ شده، اما در دوران جوانی به ایالات متحده مهاجرت کرد.او در اسرائیل خدمت سربازی را نیز انجام داده است، که این نشاندهنده ارتباط شخصی قوی او با رژیم اشغالگر قدس است. وی تابعیت آمریکایی نیز دارد و بیشتر دوران سیاسی و دیپلماتیک خود را در دولت آمریکا و در زمینه سیاستهای انرژی ایالات متحده سپری کرده است.
--------------------------
از : صهیب جوهر
منبع سایت لبنانی : www.180post.com