حسین علیه السلام و قرآن، دو سرمایه گرانبها و جاودانه اند که پیامبر گرامى از خود به یادگار نهاد و به امّت خویش به رسم امانت سپرد و در مورد حسین علیه السلام نکاتى را آشکار ساخت.
28) قرآن گویا و شرح منزلگاهها
حسین علیه السلام امام برحقّ و پیشواى آسمانى و در حقیقت قرآن و کلام خداست ، کلام گویا و سخن حقیقى او، وجودش بسان کلام خداست و بیانگر کلام خاموش اوست و این دو، قرآن خاموش و گویا، از هم گسست ناپذیرند ....
حسین علیه السلام و قرآن ، دو سرمایه گرانبها و جاودانه اند که پیامبر گرامى از خود به یادگار نهاد و به امّت خویش به رسم امانت سپرد و در مورد حسین علیه السلام نکاتى را آشکار ساخت . او را با خود بر فراز منبر برد و فرمود:
هان اى مردم ! این حسین است فرزند گرامى على و فاطمه ، او را به خوبى بشناسید و گرامى اش بدارید.
و فرمود: خدایا! من حسین را نزد تو و ایمان آوردگان نیکو کردار، به رسم امانت مى نهم
او امانت پیامبر در میان امّت اوست ، آن هم نه تنها در عصر رسالت و پس از آن ، بلکه در همه قرون و اعصار و در میان همه نسلها، تا روز رستاخیز.
پس شما اى امّت پیامبر! باید نیکو بیندیشید که این امانت را چگونه پاس مى دارید؟
هدفهاى مشترک
در مورد هدفهاى مشترک قرآن صامت و ناطق ، در همه ویژگیها و ارزشها و صفات ، نخست هر کدام را ترسیم و آنگاه به تطبیق آنها مى پردازیم تا به خوبى روشن شود که چرا و چگونه او شریک قرآن است .
قرآن ، بشریّت را به اسلام رهنمون است و راههاى هدایت و صلاح را براى مردم مى گشاید و حسین علیه السلام نیز همانگونه که در بحثهاى پیش ، از نظرتان گذشت هدایتگر مردم به سوى ایمان و تقواست . و در همه زندگى ، به ویژه با پیکار قهرمانانه اش با بیدادگران اموى و با عاشورا و شهادت و شهادتگاهش بیانگر راههاى هدایت و معیار شناخت حقّ و باطل و پیروان آن است .
قرآن ، شب فرود آمدنش ، شب گرامى قدر است . و حسین علیه السلام که قرآن ناطق است ، در شب ولادتش فرشتگان و روح الامین ، به اذن پروردگار فرود مى آیند. و درود و سلام تا سپیده سحر و طلوع فجر، از جانب خدا و به زبان جبرئیل ، ادامه دارد.
قرآن ، از هر کس که آن را نیک تلاوت و بر آن مداومت کند، شفاعت مى نماید. و قرآن ناطق نیز از هر کس که او را عارفانه و عاشقانه و هدفدار زیارت کند و بر او سوگوارى نماید، شفاعتش مى نماید.
قرآن ، از نظر ساختار و اسلوب و هیئت و محتوا و دیگر ابعاد، به راستى معجزه است و قرآن ناطق نیز با سر مطهّر و پیکر به خون آغشته و خون جوشان و شهادتگاه گلگونش معجزه است، همانگونه که این واقعیت براى هر انسان اندیشمندى در رخدادهاى گوناگون زندگى ، آشکار است .
قرآن ، همواره تازه است و با تکرار تلاوت و نگرش در آن ، نه بوى کهنگى مى دهد و نه خسته کننده است .
حسین علیه السلام نیز مصیبتهایش همواره تازه است و به خاطر تکرار و یادآورى بسیار، خسته کننده نیست .
قرآن ، تلاوتش در دوران سال عبادت ، شنیدنش عبادت و نظرکردن بدان هم عبادت است و حسین علیه السلام نیز سوگواریش عبادت ، شرکت در مجلس سوگ براى شنیدن مرثیه او عبادت ، نشستن در مجلس او عبادت ، غم و اندوه به خاطر او عبادت ، گریه بر او عبادت ، گریاندن بر او عبادت ، به شکل گریه کننده و سوگوار او درآمدن نیز عبادت و زیارت او از نزدیک و درود فرستادن بر او از راه دور، دیدار زائران او وآرزوى شهادت در کنار او و همراه او نیز، عبادت و بندگى خداست .
در مورد پاسدارى از حرمت قرآن و احترام بدان مقرّراتى است ازآن جمله : نباید از متن زندگى خارج گردد و باید از گرد و غبار نشستن بر آن جلوگیرى شود، کسى آن را جز با طهارت و پاکیزگى دست نزند و هرگز نباید با آن بسان کالا، رفتار گردد و نباید وسیله سوداگرى ودنیاطلبى و ابزار قدرت و سلطه گرى قرار گیرد.
حسین علیه السلام نیز همین گونه است و در مورد احترام به آن حضرت مقرّراتى است امّا سوگمندانه ؛ بادهاى سهمگین و پر گرد و غبار بر آن گرامى وزید و پیکر مطهّرش را در برگرفت و ناپاکان و پلیدان به پیکر مقدّسش دست زدند و دین خود را در برابر ریختن خون پاک او به بهاى اندک و حکومت بر سرزمین رى که هرگز بدان نرسیدند فروختند.
قرآن ، کلام خاموش الهى است و حسین علیه السلام کلام ناطق و گویاى خداست .
قرآن ، گرامى ، پرشرافت و بزرگ است و حسین علیه السلام نیز گرانمایه و پرشرافت و بزرگوار و علاوه بر همه اینها شهید و پیشواى شهیدان است .
در قرآن ، تاریخ پیامبران ، موقعیّت و سرگذشت آنان ، رخدادهایى که براى آنان پیش آمده ، همه و همه به صورت سازنده و پرمحتوا و هدفدار بیان گردیده است و در زندگى شگفت انگیز و تاریخساز حسین علیه السلام نیز داستانهاى پیام آوران خدا و سرگذشت آنان به روشنى و به صورت سازنده اى ترسیم شده است .
آیات روشن و روشنگر قرآن شش هزار و ششصد و شصت و شش آیه است و در پیکر مقدّس حسین علیه السلام نیز آیات آشکار هزار و نهصد، چهار هزار و بیشتر هم گفته شده است و اگر زخمهایى که بر روى زخمهاى پیشین ایجاد شد و آنچه بر اثر جنایت پایمال کردن پیکر مقدّس بر آن واردشد، به حساب آوریم به شمار آیات قرآن مى رسد.
در صد و چهارده جاى قرآن ، واژه گرانقدر
بسم اللّه
آمده است و در پیکر مقدّس حسین علیه السلام نیز تنها زخمهاى شمشیر که مانند
بسم اللّه
بود به همان شمار مى رسید. قرآن ، از جزءها، سوره ها، سطرها، واژه ها، حروف ، نقطه ها و حرکات مختلف تشکیل شده است .
پیکر مقدّس حسین علیه السلام نیز جزءها، سوره ها، سطرها، واژه ها، حروف ، نقطه ها و حرکات متعدد داشت که همه از فرود آمدن شمشیرها، نیزه هاى ظالمانه ، و فرود تیرها بر نقطه اى از پیکر مقدّس و خروج آن از نقطه دیگر بدن پدید آمده بود.
قرآن بر چهار بخش قابل تقسیم است : مثانى یا سوره فاتحه ، سوره هاى طولانى ، سوره هایى که شمار آیاتش به مرز صد و فراتر از آن مى رسد و دیگر، آخرین بخش قرآن و سوره هاى کوتاه .
حسین علیه السلام نیز همینگونه است سر مقدّسش بر فراز نیزه هاى ستم ، پیکر پاکش در کربلا بر روى ریگهاى تفتیده ، خون جوشانش بر بال پرندگان و در شیشه سبز رنگى نزد یکى از فرشتگان و اعضا و پیوندهاى بدنش بر روى خاک در هر سو، پراکنده بود.
قرآن از سى جزء تشکیل شده است و هر جزء آن را بر دو قسم تقسیم کرده و آن را شصت پاره نامیده اند، در مورد پیکر مقدّس حسین علیه السلام در این مقایسه نمى دانم چه بگویم ؟
خداوند، قرآن شریف را با سى و دو نام خوانده است ، همینگونه این نامهاى سى و دو گانه با حسین علیه السلام صادق و هماهنگ است .
خداوند، قرآن را مبارک و پربرکت نامید و فرمود:
هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ
این مبارک قرآنى است که فروفرستاده ایم .
و نیز آن مکان مقدّسى را که با موسى علیه السلام سخن گفت ، سرزمین برکت نامید.
و نیز درخت زیتون را در سوره مبارکه نور و آیه نور، مبارک نامید.
و نیز عیسى علیه السلام را مبارک نامید که از زبان خودش ترسیم مى کند که در گاهواره به قدرت خدا فرمود: من بنده خدا هستم ... و هر کجا که باشم مرا برکت داد.
و نیز آب باران را پربرکت نامید و فرمود: و از آسمان آبى پربرکت فروفرستادیم .
و نیز شب قدر را پربرکت نامید و فرمود: شب قدر بهتر از هزار ماه است .
و خداوند حسین علیه السلام را به هنگام تولّد و نامگذارى وجود مبارکش در پرتووحى به پیامبرش مبارک نامید . که در بخش گذشته با عنوان الطاف خاصّ خدا به حسین علیه السلام طىّ روایت شگفتى که بیانگر فضیلت بى نظیر ووالاى آن حضرت بود، از نظر گرامى شما خواننده عزیز گذشت .
قرآن ، براى مردم باایمان ، شفابخش و مایه رحمت است . حسین علیه السلام نیز براى بیمارهاى درونى و باطنى آنان و تربت پاک او نیز براى بیماریهاى جسمى آنان شفابخش است و براى مردم باایمان مایه رحمت و برترى و بیشترین وسیله رستگارى آنان نور وجود حسین علیه السلام است .
قرآن ، نور است و حسین علیه السلام نیز نور است ؛ حتّى آن لحظاتى که پیکرمطهّرش به خاک و خون آغشته و بر دشت نینوا خفته بود.
قرآن ، همانگونه که در آیه شریفه آمده است روح و مایه راحتى و آرامش جان پیامبر و سبب آسایش مردم است و حسین علیه السلام نیز همانگونه که در روایت آمده است گل سرسبد بوستان محمّد صلى الله علیه و آله و سبب آسایش و راحتى مردم باایمان است .
قرآن ، طبیبى حاذق و خیرخواهى است که قلبها را معالجه مى کند و آنها را به فرمانبردارى از حقّ وامى دارد و حسین علیه السلام طبیبى است که بخشى از انسانها را به سوى اطاعت خدا رهنمون مى گردد و بخشى دیگر را که گناه کرده باشند، با دعوت به توبه و جبران خطاها و امید شفاعت به فرمانبردارى خدا سوق مى دهد.
قرآن مژده رسان و هشدار دهنده است و حسین علیه السلام نیز همینگونه بشارت دهنده و هشدار دهنده است .
قرآن ، کتاب روشنگر است و حسین علیه السلام نیز پیشواى روشنگر که حقّ را از باطل و پیروان هر کدام از آن دو را، روشن و مشخّص مى سازد.
قرآن ، براى هر انسان باایمانى ذکر و یادآورى است و حسین علیه السلام نیز ذکر و یاد پیامبر گرامى در همه عمر شریف او بود که پیوسته حسین علیه السلام را یاد مى کرد.
در قرآن کریم ، دو آیه شریفه آیه الکرسى و آیه نور است و حسین علیه السلام داراى کرسى و مقامى است که جایگاه علم الهى است و در آن گرامى آیه نورى است که با ظلمت و تاریکى شب و با خاک و خون ، به خاموشى نمى گراید.
در قرآن ، آیه هاى شفا و شفابخش و آیات امید و رحمت است و حسین علیه السلام نیز آیات و نشانه هاى رحمتى دارد، ویژگیهایى براى شفا و وسایل و اسبابى براى امید و امید بستن و علل کامل و جامعى ، براى رحمت الهى است .
قرآن ، از آغاز پیدایش تا استقرارش در بهشت پس از فرجام این جهان ، چهارده منزلگاه و مرتبه دارد ... چرا که موجود گرانقدرى است که داراى پیامها و منزلگاهها و مراحل فرود است با شایستگان مهر و دوستى مى ورزد و با بداندیشان و ظالمان ، سرآشتى ندارد.
قرآن از آغاز تا فرجام جهان
قرآن از آغاز پیدایش خود تا فرجام این جهان ، مراحل و مراتبى دارد که عبارتند از:
1- مرحله پیدایش آن در لوح محفوظ
2- در قلب اسرافیل
3- در قلب میکائیل آنگاه که اسرافیل بر او خواند.
4- قلب فرشته وحى
5- فرود آمدن آن در شب قدر در بیت المعمور
6- فرود یک باره آن بر قلب مطهّر پیامبر تا آن را به مردم بیاموزد.
7- فرود آمدن قرآن بر قلب مصفّاى پیامبر تا در آغاز بعثت بر مردم تلاوت کند.
8- فرود آن در شبهاى گرامى قدر بر امام عصر علیه السلام
9- جاى گرفتن آن در گوشهاى شنوا
10- قرار گرفتن آن بر زبانها و دهانها
11- جاى گرفتن بر روى کاغذ یا مرحله کتابت آن
12- جایگزین آن در دلها
13- ورود قرآن به سبک شگفتى به صحراى محشر
14- و دیگر ورود قرآن به بهشت که به تلاوت کننده آن گفته مى شود:
قرآن را تلاوت نما و از نظر مقام و منزلت اوج بگیر.
همه نکات چهاردهگانه در مورد قرآن ، از روایات گرفته شده است که در کتاب مستقلّى آمده است .
و اکنون آنچه مورد بحث است این است که حسین علیه السلام نیز همین مراحل چهاردهگانه را، هم در ارزشهاى والا و فضایل انسانى و ویژگیهاى شخصیّت خویش دارد و هم در مصائب جانگداز و داراى پیامش ، که به خواست خدا هر دو بخش را ترسیم خواهیم کرد.
مراتب چهارده گانه او
1- آن گرامى پیش از آفرینش موجودات به صورت نورى خاصّ در مرحله نورانیّت خویش بود.
2- مرحله دوّم از نور وجودش مراحلى است که در عرش و کرانه ها و اطراف آن به صورتها و حالات گوناگونى جلوه داشته که روایات بیانگر آن است .
3- سوّمین مرحله نور وجودش مراحل چندگانه اى است که در بهشت به صورت درخت مخصوص ، میوه درخت مخصوص ، گوشواره در گوش فاطمه علیها السلام زینت بهشت و زینت ارکان و کرانه هاى بهشت بود.
4- چهارمین مرحله نور وجودش ، بنا به روایات مرحله اى است که به صورت نورى خاصّ در صلب بندگان گرانقدر خدا بود و آنان به اراده الهى وسیله انتقال آن حضرت به این جهان بودند.
5- پنجمین مرحله ، مراحلى بود که به صورت نورى در جانهاى پاک و رحمهاى پاکیزه قرارگرفت ، به ویژه هنگامى که نور وجودش در وجود پاک و پاکیزه دخت گرانقدر پیامبر صلى الله علیه و آله منزل داشت و آن بانوى نمونه جهان بشریّت پیوسته مى فرمود: هنگامى که به حسین باردار بودم در شبهاى تاریک ، به چراغ احساس نیاز نمى کردم . چرا که نور وجود حسین نورانیّت خاصّى در او و فضاى خانه و زندگى او ایجاد کرده بود.
6- مرحله ششم ، مرحله اى که نور وجودش بر روى دست حوریه ویژه اى به نام لعیاء بود که همراه انبوه فرشتگان به هنگام تولّد حسین علیه السلام ، براى همراهى و کمک به فاطمه علیها السلام به عنوان قابله فرستاده شد.
7- مرحله هفتم ، مراحلى است که نور وجودش در آغوش پیامبر بود و کران تا کران وجود آن بزرگوار، از شانه پر فراز و کتف گرانقدر و دامان پرمهر گرفته تا سینه پرشکوه و پشت بلند مرتبه او، منزلگاههاى او بود.
هر کدام از این مراحل و منزلگاههاى رفیع ، ویژگیهایى داشت که در بخشهاى گذشته ترسیم شد.
و نیز پیامبر گرامى نیز به او عنایت و توجّه خاصّى داشت . با زبان مقدّسش به اراده الهى او را شیر مى داد و دهان حسین علیه السلام منزلگاه زبان پیامبر بود. و با انگشت مبارکش او را تغذیه مى کرد.... و با دو لب شریفش کران تا کران پیکر نورانى او به ویژه پیشانى بلند، زیر گلو، فراز ناف و نزدیک سینه او را بوسه باران مى کرد.
8- منزلگاه هشتم آن حضرت سینه پر مهر فاطمه علیها السلام بود.
9- منزلگاه نهم او بر روى دستهاى پرتوان پدر والایش امیرمؤ منان علیه السلام بود که او را روى دست مى گرفت تا پیامبر گرامى کران تا کران پیکر مقدّس او را به دقّت بوسه باران سازد.
آرى ! آن گرامى مى بوسید و اشک مى ریخت ، حسین علیه السلام مى پرسید: چرا گریه مى کنید؟ مى فرمود: جایگاه فرود شمشیرها را مى بوسم ومى گریم .
10- دهمین منزلگاه او، کتف و شانه فرشته گرانقدر وحى بود که پیوسته با اصرار از پیامبر گرامى اجازه مى گرفت و نور وجود حسین علیه السلام را بر کتف و شانه خویش مى نهاد و بر آن افتخار مى کرد.
11- منزلگاه یازدهم فراز منبر پیامبر صلى الله علیه و آله بود، هیچکس با پیامبر بالاى منبر قرار نگرفت مگر على علیه السلام آن هنگامى که در غدیر، پیامبر به فرمان خدا او را بلند کرد و فرمود:
هان اى مردم ! هر کسى که من سرپرست ، فرمانروا و پیامبر او هستم على علیه السلام رهبر و پیشوا و امام اوست .
امّا همین پیامبر گرامى که کسى همراه او بر فراز منبر نرفت ، حسین علیه السلام را بارها و بارها با خویشتن بر فراز منبر مى برد، او را در کنار خویش یا بر دامان خود مى نشانید و مى فرمود:
هان اى مردم ! این حسین است فرزند گرامى على علیه السلام او را نیک بشناسید و گرامیش بدارید؛ همانگونه که خدا او را گرامى داشته است .
پس شهادت جانسوز او را براى مردم باز گفت و قاتل پلیدش را نفرین کرد. و از خود راند و وجود گرامى او را بر همه ایمان آورندگان قرون و اعصار به عنوان امانتى گرانقدر به یادگار نهاد و فرمود: بار خدایا! او را به تو مى سپارم و به ایمان آورندگان شایسته کردار.
مردم سخت گریه کردند، فرمود: آیا اینک گریه مى کنید؟ امّا در اوج تنهایى او و قیام الهى اش او را تنها مى گذارید و شما هستید که یاریش نمى کنید؟
و شما آیا با شنیدن این حدیث ساکت هستید و گریه نمى کنید؟
12- منزلگاه دوازدهم حسین علیه السلام قلب مصفّاى پیامبر بود. در قلب پیامبر، آن حضرت موقعیّت و منزلت ویژه اى داشت که هیچ کسى چنان منزلتى نداشت .
13- منزلگاه سیزدهمین او، سینه پرمهر پیامبر در واپسین لحظات زندگى در این جهان بود.
14- چهاردهمین منزلگاه او، قلب پیامبر در آخرین لحظات بود که سخت براى حسین علیه السلام اندوهگین بود.
در آن شرایط، مصائب حسین را به یاد مى آورد و مى فرمود: مرا با یزید چکار؟ خداوند برکت خود را از او بردارد.
15- پانزدهمین منزلگاه او قلبها و جانها و دلهاى مردم باایمان است ، چرا که در دلهاى آنان نسبت به حسین علیه السلام مهر خاصّى است که پیامبر گرامى از آن به مهر نهفته و سرشته شده در دلهاى باایمان تعبیر فرمود.
پس ، اینک به قلب خویش بنگر و بگو:
صدق رسول اللّه .
منزلگاهها
اینک پس از ترسیم موقعیّت نور وجودش و مراحل مختلف آن ، به ترسیم مصائب آن حضرت و منزلگاههایى که این مصائب و گرفتاریها، به خاطر دفاع از حقّ و عدالت و پیکار همه جانبه با بیداد و شقاوت ، برآن حضرت روى آورد، مى پردازیم .
در منزلگاههاى گوناگون
1- مدینه ، منزلگاه اصلى آن حضرت بود که به خاطر مقاومت قهرمانانه در برابر بیداد و انجام مسئولیّتهاى تاریخى ، زندگى در آنجا برایش بسیار سخت شد و سرانجام از وطن خویش رانده شد، آن گرامى رو به بارگاه خدا کرد و فرمود:
بار خدایا! ما خاندان پیامبر برگزیده تو هستیم که ما را از شهر و دیار خویش راندند.
و نیز به حرم مطهّر پیام آور خدا شتافت و بدو شکایت برد که : اى پیامبر خدا! من حسین هستم ، فرزند دخت گرانمایه ات فاطمه علیها السلام که اینان در راه حقّ و عدالت دست از یاریم برداشتند و مرا تنها نهادند.
2- دوّمین منزلگاه آن حضرت ، حرم امن الهى در مکّه بود، همان مکان پراحترامى که براى همه موجودات ، از انسان تا پرنده ، حیوان ، درخت و گیاه امن بود؛ امّا بر اثر بیداد رژیم اموى بر خاندان وحى و رسالت ناامن گردید؛ چرا که آنان در آن حرم مقدّس ، نقشه ریختن خون حسین علیه السلام را کشیدند و او به فرمان خدا و پیامبر، ناگزیر از آنجا، در موقعیّت خاصّ و شرایط دردناکى ، کوچ کرد.
3- سوّمین منزلگاه او، میان مکّه و کوفه بود، در طىّ این مسیر در نقاط متعدّدى فرودآمد امّا همه جا براى او ناامن بود و همگان بر اثر سیاست شیطانى تطمیع و تزویر و فشار و ددمنشى حکومت وقت ، او را تنها نهاده واز یارى حقّ و عدالت دست برداشته ، گاه جرئت دیدار و سخن گفتن با او را نداشتند.
4- منزلگاه چهارمین آن حضرت ، کربلا بود. در آنجا به نیّت وطن گزیدن و ماندن ، فرود آمد و به کاروان داران همراه خود فرمود: در همین دشت پر اسرار، بارها را بر زمین نهید و باز گردید؛ چرا که من از این سرزمین کوچ نخواهم کرد.
5- پنجمین قرارگاه آن حضرت در میدان جهاد بود که هرگاه در عملیّات دفاعى خویش خسته مى شد، براى استراحت در آنجا فرود مى آمد و ضمن یاد خدا و نیایش با او بارها و بارها مى فرمود:
لاحول ولاقوّه الاّ باللّه
هیچ حرکت و نیرویى نیست مگر به قدرت خداوند بلند پایه وپرشکوه .
6- منزلگاه ششم آن حضرت ، شهادتگاه او بود که خود در مورد آن فرمود: براى من شهادتگاهى برگزیده شده است که با آن دیدار خواهم داشت . و در همانجا بود که پس از شهادت سه یا چهار روز پیکر به خون خفته اش بر روى خاک آن قرار داشت و آنگاه به درون آن خاک مقدّس یا قبر شریف خویش ، کوچ کرد.
7- هفتمین منزلگاه آن حضرت که ویژه سرمقدّسش بود در خانه خولى قرار داشت و شب یازدهم محرّم را در آنجا اقامت گزید در روایتى آمده است که : سر نورانى آن گرامى در این منزلگاه شبانگاه زیر طشت نهاده شد.
امّا مشهور این است که در میان تنور قرار داشت .
8- منزلگاه هشتم آن گرامى باز هم ویژه سر مبارکش بود که در مجلس شوم ابن زیاد در برابر دیدگانش ، در طبق نهاده شده بود و آن عنصر خون آشام از این فاجعه بزرگ شادمانى مى کرد فاجعه بارتر اینکه به هنگامى که طبق را در برابر او نهادند، لبخند مستانه زد که این عمل ننگین شاید از نواختن چوب بر چهره و بینى و چشمان فرزند پیامبر سهمگین تر و فاجعه بارتر بود.
9- منزلگاه نهم آن حضرت در کوفه بر فراز درختى بود. که دشمن پلید و زبون براى کاستن از عقده حقارت و شکست معنوى خویش در برابر قیام حسین علیه السلام و شکوه معنوى و الهى او، سر مقدّسش را به آن درخت نصب کرد.
10- دهمین منزلگاه آن حضرت نقاط متعدّدى بود که سر نورانى اش میان کوفه و شام بر آنها فرود آمد، گاهى بر فراز نیزه هاى بیداد قرار داشت و گاهى در صندوق ویژه که از هرکدام از این منزلگاههاى متعدّد میان کوفه و شام ، علائم و نشانه ها تاکنون مانده است .
11- یازدهمین فرودگاه او، عبادتگاه راهب مسیحى بود، که سر مقدّسش مورد احترام و گرامیداشت قرار گرفت و با بوى خوش و گلاب عطرآگین تر شد.
عابد عارف ، به پاس مقدم میهمان گرانقدر فرشهاى گرانبها گسترد و با مشک و کافور بدو درود و سلام عارفانه نثار کرد و پاداش خویش را دریافت و پاسخ گرفت ....
12- منزلگاه دوازدهم آن حضرت ، در شام و بارگاه ستم اموى و مجلس شوم یزید بود که سر مقدّسش در میان طشت طلا فرود آمد. در این منزلگاه شوم ، مصائب بسیارى که برخى تکرارى و برخى جدید بود بر او وارد آمد که در بحثهاى آینده ترسیم خواهدشد.
13- سیزدهمین منزلگاه آن حضرت در کاخ بیداد دیکتاتور خودکامه اموى بود که سرمقدّس حسین علیه السلام را بر سر در آن نصب کردند، امّا همسر یزید، این جنایت ددمنشانه را تحمّل نکرد و با سر و پاى برهنه بر مجلس یزید وارد شد و فریاد کشید که : آیا سر مقدّس حسین علیه السلام فرزند دخت گرامى پیامبر را بر آستانه خانه ام نصب مى کنى ؟
یزید، برخاست سر و چهره او را پوشانید و به خانه اش بازگردانید و دستور داد آن سرمقدّس را پایین آوردند و خطاب به همسرش گفت : هان اى هند! اینک برو و بر شهادت جانسوز پسر پیامبر، شیون کنان سوگوارى کن ....
14- چهاردهمین منزلگاه سر مقدّس سالار شهیدان ، دروازه شهر دمشق بود که به دستور رژیم اموى ، بر آنجا نصب کردند و این جنایت به قدرى دردناک بود که امام سجّاد علیه السلام که دیدن چوب خیزران بر چهره را براى خدا تحمّل کرد و سخن نگفت و در برابر آن همه فشارها و صدمات و مصائب قهرمانانه شکیبایى ورزید و همه را به حساب خدا نهاد، امّا این جنایت کاسه صبر او را لبریز ساخت و بر سر یزید شهامتمندانه خروشید که :
آیا حیا نمى کنى که سر مقدّس فرزند فاطمه دخت گرامى پیامبر و امانت بزرگ او بر دروازه شهر شما نصب گردد؟
آرى ! براى آن حضرت بسان قرآن ، منزلگاههاى دیگرى است ؛ منزلگاههایى ویژه در شهادتگاهش ، هنگام برانگیخته شدن روز رستاخیز به سبک ویژه اى که در روایات آمده است و در آخرین منزلگاه او، در باغها و بوستانهاى پرشکوه بهشت برین و درجاتى که نیاى گرانقدرش فرمود:
حسین جان ! براى تو درجات والایى است که تنها در پرتو شهادت به آنها دست خواهى یافت .
برترین آن درجات ، در روایتى است که بیانگر این واقعیت است که خداوند آن گرامى را در درجات و مراتب والایى با پیامبر گرامى ، همسان ساخته است .
منبع: الخصائص الحسینیّهن
نویسنده:آیت اللّه حاج شیخ جعفر شوشترى