خسته و تکیده از بیداد خصم دون که با ضرباآهنگ هر ساز و دهلی
گویی که چنگ بر دل و جانشان می زنند از دروازه ساعات گذشته و وارد
شهر می شوند.
شگفتا
پنجاه سال بیشتر نیست که از فقدان آخرین فرستاده الهی می گذرد،اما
مدعیان همین پیامبر، نوردیده اش را تشنه لب سر بریده ، بر نیزه زده و به
همراه زنان ودختران اهل بیتش و در راس آنان حجّت بالغه الهی امام علی بن
الحسین الشهید را دست و پا بسته ؟! میان کوی برزن می چرخانند و به خلق
الله نشان می دهند و به مانند سند افتخاری فریاد بر می آورند که ای مردم ما
خارجی ها ؟! را کشتیم و زنان و دخترانشان را به اسیری آوردیم.
کاروان پای پلکان مسجد سکون می یابد.
در میان هلهله و همهمه آدمیان پیرمردی آرام آرام نزدیک کاروان می
شود، تا بدانجا که رو به اسیران آل محمّد نموده و می گوید:
((شکر و سپاس خدای را که شما را کشت و هلاک کرد و بلاد را از شر
مردانتان خلاص نموده و امیرالمومنین یزید را بر شما پیروز گردانید))
این عجیب نباشد ، چه آنکه شامیان اسلام را سالهای سال و از ابتدای
ورود از روزنه آل امیّه و مثلث زر و زور و تزویر معاویه دیده و آموخته
اند ، پس بایستی هم شرابخوار میمون بازی همچون یزید را امیرالمومنین
خوانده و بر قتل عام نواده پیامبر و اهل بیتش افتخار کنند و سجده شکر
بسایند.
اما مجال ، گاه برافتادن حجاب از پس برآمدن خورشید هدایت است.
ورود امام عارفین و زینت عابدین به عرصه همانا و نبرد لفّاظانه را
مغلوبه نمودن همانا.
ای پیرمرد آیا قرآن خوانده ای ؟
پیرمرد: آری
آیا این آیه را که می فرماید: » قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إلَِّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى « « بگو من هیچ مزد وپاداشی از شما نمی خواهم جز محبت به نزدیکانم » را
خوانده ای؟
پیرمرد: بله.
پس بدان که قربی ماییم.
آیا در سوره بنی اسرائیل « وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ « « حق نزدیکانت را
بده » را خوانده ای؟
پیرمرد:آ آ آ آری.
بدان و آگاه باش که ما قرباییم ، آیا آیه « وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ
لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى « « ای مردم بدانید خمس آنچه را به
بهره و غنیمت می برید به خدا و رسول و نزدیکان رسول اختصاص دارد »
را خوانده ای؟
پیرمرد: بَ بَ بَ بله.
آیه: » إنَِّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا « «
خدا اراده کرده است هرگونه رجس وپلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما
را پاک و منزه گرداند » را چطور؟ آیا تا به حال خوانده ای؟
پیرمرد:ای ای ای این را هم خوانده ام.
ای پیرمرد؟ ما همان اهل بیتیم که آیه تطهیر به ایشان اختصاص داده
شده است.
پیرمرد که سخت مضطرب گشته و بهت سراسر وجودش را فرا گرفته
بود با صدایی لرزان از حضرت پرسید،شما را به خدا سوگند ،شما اهل بیت
پیامبرید؟
سرور زاهدین و سید ساجدین پاسخش داد: به خدا سوگند و به حقِّ
رسول خدا که جدّ ماست ، بی هیچ تردیدی ما اهل بیت پیغمبریم.
پیرمرد که گویی زمین و زمان بر سرش آوار شده ، عمامه خود رابر
زمین کوبید و گریه کنان رو به آسمان عرضه داشت که: بار الها من از
دشمنان آل محمد چه از جن و چه از انس بیزارم.
پیرمرد با حالی نزار از ولی اعظم خدا مسئلت نمود که آیا راهی به سوی
توبه دارد؟
امام بشارتش داد اگر توبه کنی و به سوی خدا باز گردی آنگاه خداوند
هم تو را درمی یابد و سرآخر نیز با ما خواهی بود.
پیرمرد هم بی درنگ طریق حق را برگزید و بهایش را پرداخت،جانش.