1 افزایش توقعات: اصولا پس از پیروزی انقلاب، سطح انتظارات و توقعات عمومی (بجا یا غیر منطقی) در زمینه های گوناگون سیاسی، اقتصادی و مانند آن بالا می رود؛ بسیاری از نیازهایی که پیشتر مورد توجه نبودند، پس از انقلاب وارد متن زندگی می شوند، تعداد بیشماری از مردم که قبلا بی خیال یا بی تفاوت بودند اکنون در عرصه های مختلف به رقابت می پردازند (اگر در رژیم پهلوی و پیشتر از آن تعداد افرادی که در صف پیوستن به وزرا یا وکلا محدود در میان عده ای خاص بود اکنون هزاران نفر در میان اقشار مختلف در انتظار دستیابی به آن هستند و همینطور در زمینه اقتصادی، نظامی و غیره در شهرها و روستاها) پیداست حتی در شرایط عادی برآوردن این توقعات به سادگی امکان پذیر نخواهد بود چه رسد به شرایط انقلابی و مشکلات ناشی از آن. لذا افرادی که انتظاراتشان برآورده نشود و یا مورد بی توجهی قرار گیرد به صفوف ناراضیان خواهند پیوست. از این رو، از یک سو با تلاش فرهنگی باید سطح توقعات را پایین آورد و از جانب دیگر، با فعالیتهای اقتصادی و عدالت اجتماعی در برآوردن نیازهای مردم همت نمود ساده زیستی رهبران سهم بسزایی در این خصوص دارد.
2 عدم آمادگی در مواجهه با آزادی و سوء استفاده از آن: ملتی که سالیان متمادی در چنگال دیو استبداد قدرت نفس کشیدن نداشتند همینکه یکباره و بدون آمادگی قبلی نعمت آزادی را در آغوش بگیرند به جای آنکه در موقعیت جدید به فعالیت اساسی و زیر بنایی بپردازند و مشکلات مادی و معنوی جامعه را برطرف نمایند به عنوان طعمه ای سعی در نابودی آن می کنند، و به نام آزادی آنچنان از آن سوء استفاده می کنند که حتی رهبران انقلابی را از کار خود پشیمان می کنند (نظیر آنچه که در جریان مشروطیت گذشت) . چنین سوء استفاده از آزادی بسان شمشیر دودم اساس انقلاب را تهدید می کند زیرا یا مسؤولین وضعیت جدید را تحمل می کنند که خود به هرج و مرج و خستگی مردم می انجامد و یا به محدود کردن آزادی و یا سلب آن از مردم می پردازند که خود آغازی است بر حاکمیت استبداد (1) و پایان دادن به انقلاب لذا لازم است تا ضمن حفظ آزادی و رعایت حریم آن، آموزش لازم برای استفاده صحیح از آزادی به مردم داده شود.
3 خلأ قدرت و ضعف حکومت مرکزی: در فاصله سرنگونی نظام سابق و جانشینی نظام جدید و جابجایی قدرت و نهایتا شروع به سازندگی، قهرا یک سری کاستیها و خلأ قدرت بوجود می آید و حکومت مرکزی تضعیف می گردد، در چنین شرایطی، افرادی که همواره دنبال آشفته بازار بوده و ابن الوقت اند به گونه مؤثری به سود جویی و ایجاد هرج و مرج و ناامنی جانی، مالی و عرضی می پردازند و در نهایت انقلابیون را از کار خود پشیمان می سازند. (باز هم نظیر آنچه که در جریان مشروطیت پیش آمده و نهایتا به تأسیس حکومت سلسله پهلوی منتهی شد) . البته این خطر با درایتهای رهبری انقلاب، حضرت امام خمینی (ره) و جانفشانی های امت سلحشور در همان اوایل پیروزی خنثی شد، (الحمد لله) .
4 خطر ضد انقلاب و ورشکستگان سیاسی: گروههایی که پیش از انقلاب در مسند قدرت قرار داشتند و از همه گونه امکانات برخوردار بودند حالا که بر اثر انقلاب، چنان موقعیتی را از دست دادند به طور طبیعی و عادتا خواهان اعاده وضع سابق بوده و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند (اصطلاحا به این گروهها ضد انقلاب می گویند) لذا نباید از کید آنها غافل بود.
5 احساس پیروزی و غفلت از دشمن: یکی از بزرگترین خطرات این است که احساس کنیم با پیروزی انقلاب کارها به پایان رسید. مشکلات تمام شد و دشمن نابود گشت و در نتیجه دچار خواب گران غفلت گردیم. در حالی که ما در آغاز کار هستیم و دشمن نیز همچون افعی زخم خورده بیدار بوده و مترصد فرصت است تا در صورت امکان ضربات خود را بر انقلاب و صاحبان آن وارد کند، آنگونه که در تاریخ اخیر ایران مکرر اتفاق افتاده است.
حضرت علی (ع) می فرماید:
«لا ینام عنکم و انتم فی غفلة ساهون» . (2)
دشمن از شما غافل نیست در حالی که شما را خواب غفلت ربوده، فراموشکار هستید.
ب: آسیبهایی که از سوی مسؤولین متوجه انقلاب اسلامی است:
اولیای امور باید توجه داشته باشند امروز حکومت بر مبنای دین تشکیل شده و تمام کارهای مثبت و منفی آنان به پای دین ثبت می شود و اگر خدای ناکرده انقلاب ضربه بخورد دیگر به این زودیها دین و متدینان در جهان قدرت سربلند کردن را نخواهند داشت (اعاذنا الله من شرور انفسنا) .
«و لقد اهلکنا القرون من قبلکم لما ظلموا و جائتهم رسلهم بالبینات و ما کانوا لیؤمنوا کذلک نجزی القوم المجرمین ثم جعلناکم خلائف فی الارض من بعدهم لننظر کیف تعملون» (3)
و ما اقوام و مللی را پیش از شما به کیفر ظلمشان به دست هلاک سپردیم، و با آنکه پیغمبران با معجزات بر آنها آمدند ایمان نیاوردند، ما هم اینگونه مردم بد عمل را به کیفر می رسانیم .
سپس ما بعد از آنها شما را در زمین جانشین کردیم که بنگریم که چه عمل خواهید کرد.
1 تجمل گرایی، زراندوزی و داشتن روحیه کاخ نشینی و ساز و کارها با کاخ نشینان، بی توجهی به وضع معیشتی کوخ نشینان و فقرا، و در فشار روحی قرار دادن آنان توسط رهبران و دست اندرکاران سهم بسزایی در آسیب رسانی به انقلاب دارند.
تجمل گرایی مسؤولان از زوایای مختلف انقلاب را تهدید می کند؛ محرومان را در فشار روحی قرار می دهد، رهبران را از مردم جدا می کند، از باب «الناس علی دین ملوکهم» فرهنگ تجمل گرایی را ترویج می کند و در کنارش جرائم مالی و اقتصادی در میان مردم و کارمندان افزایش می یابد . علاوه بر این، تجمل گرایی دولتمردان موجب افزایش هزینه ها می شود، برای تأمین آن باید مالیاتها را افزایش داد (فشار بر مردم) افزایش مالیات نیز تا سقف معین کشش دارد بیشتر از آن قدرت پرداخت وجود نخواهد داشت و در نتیجه کسری بودجه بوجود می آید و برای جبران، آن باید نیروهای غیر مولد از قبیل نظامیان را کاهش داد که نهایتا تهدیدی علیه انقلاب خواهد بود. (4)
حضرت علی (ع) می فرماید:
«ان الله تعالی فرض علی ائمة الحق ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره» (5)
خدای تعالی به پیشوایان حق واجب گردانیده که خود را با مردمان تنگدست برابر کنند تا اینکه فقر و تنگدستی بر آنان فشار نیاورد.
2 داشتن روحیه انفعال پذیری و تجدد گرایی افراطی و هر کاری را با ارزشهای غربی محک زدن و نهایتا خود باختگی در برابر غرب.
3 تحجر گرایی و وحشت از نوگرایی و هر نو و تازه ای را محکوم به بطلان کردن (دو خطر اخیر همچون دو لبه قیچی اند که از دو زاویه مختلف در صدد نابودی نظام اسلامی اند). لذا برای دفع این خطر باید جانب اعتدال را رعایت کرد و از افراط و تفریط پرهیز نمود. (6)
«به روشنفکر بی دین تا می گویی خدا، می گوید انسان. به دیندار متحجر تا می گویی مردم، می گوید خدا. اما روشنفکر دیندار می گوید انسان خدایی، آفریده ای که کشف و پرورش آن نیاز مبرم امروز و همیشه است.» (7)
4 طرد نیروهای انقلاب و دلسرد کردن آنان و جذب گروههای فرصت طلب با بهانه های مختلف و توجیهات بی اساس.
5 به طور کلی بریدن از مردم و بی توجهی به خواست آنان که سرمایه اصلی انقلاب هستند، اگر مردم احساس کنند مسؤولین به خواستها و نیازهای آنان توجه ندارند و تنها در زمان مشکلات و بحرانها مورد توجه قرار می گیرند این وضع به تدریج موجب ایجاد روحیه بدبینی و در نهایت جدایی آنان از مسؤولین می شود.
6 عدم تحمل سیاسی (و نداشتن روحیه انتقاد پذیری) و استقبال از تعریف و تمجیدهای دروغین : اگر رهبران تحمل سیاسی نداشته باشند قهرا با هر کس که از لحاظ سلیقه ای با آنها هماهنگ نباشد مخالف خواهند بود و در نتیجه دلسوزان انقلاب بتدریج کنار گذارده شده و افراد چاپلوس و نان به نرخ روز خور قدرت را در دست خواهند گرفت و این مهمترین خطری است که همواره وجود داشته و آثار تخریبی چند جانبه دارد. (8) علاوه بر این، حضور و انتقاد مخالفان در چارچوب قانون موجب می شود ضعفها شناخته شده، بازگو گردد و برای رفع آن اقدام گردد، بویژه آنکه دوستان یا اصولا ضعفها را نمی بینند و یا آن را بازگو نمی کنند. (حب الشی ء یعمی و یصم) .
ز دشمنان شنو ای دوست تا چه می گویند
که عیب در نظر دوستان هنر باشد
7 عدم برخورداری از دانش و تکنیک جدید، بویژه در بخش اطلاعات، مخصوصا در بعد سیاست خارجی.
8 عدم رعایت قانون و حاکمیت روابط به جای ضوابط که از آثار آن، هرج و مرج و بی انضباطی اجتماعی و اقتصادی، سرمایه های باد آورده، عدم وجدان کاری و مانند آن خواهد بود. حتی اگر با حسن نیت هم شد نباید قانون را نقض کرد چرا که زمینه برای نقض آن از روی سوء نیت هم باز خواهد شد علاوه بر این تبعات هرج و مرج و بی قانونی بسیار سنگین تر از آثار قانون بد است، قانون بد را باید اصلاح کرد نه زیر پا گذاشت مضافا بر اینکه همه باید در برابر قانون از حقوق مساوی برخوردار باشند و تبعیض در اجرای قانون نباشد.
9 دخالت مسؤولان و سازمانهای دولتی در امر تجارت و تولید؛ زیرا مقامات یاد شده با اعمال نفوذ و استفاده از امتیازات ویژه که بالطبع رقبا از آن محروم هستند عرصه را از رقابت سالم خارج می سازند و رقبا را از دور خارج می کنند و در نتیجه آنان قادر به پرداخت مالیات نخواهند بود و اینان نیز اصولا مالیات نمی پردازند و این موجب ضعف مالی دولت می شود.
ج) آسیبهایی که از سوی مردم انقلاب را تهدید می کند:
1 احساس خستگی: چنانچه می دانیم انقلاب اسلامی دستاوردهای بسیاری داشت و در کنارش دشمنان داخلی و خارجی بیشماری نیز دارد قهرا آنان آرام نخواهند نشست مضافا بر عدم تجربه مملکت داری توسط نیروهای جدید. لذا چه بسا شرایط زندگی کمی دشوار گردد. پیداست خستگی و عدم تحمل آن قطعا مورد انتظار دشمنان است.
2 تضعیف رهبری و سرپیچی از دستورات او: هیچ رهبری بدون برخورداری از پشتیبانی و حمایتهای مردمی قادر به ادامه وظایف خود نخواهد بود (حتی اگر پیامبر (ص) یا امام معصوم (ع) باشد) (9) لذا اطاعت از رهبری که مجتهدی آگاه به زمان، سیاستمدار، عادل و باتقوا، مجاهدی نستوه و شهید زنده می باشد (به ویژه در شرایطی که استکبار جهانی کمر به نابودی ملت ایران بسته است و انقلاب نیز اهداف کلان و بلند مدت دارد) از لحاظ شرعی، اخلاقی، ملی و اجتماعی واجب اکید می باشد و اثر مستقیم آن نیز احساس دلگرمی مسؤولین نظام و مقاومت آنان در برابر افزونخواهیهای دشمنان خواهد بود. برعکس، عدم پیروی از رهبر و تنها گذاشتن رهبری قطعا موجب گستاخی دشمنان و نابودی نظام و مردم انقلابی خواهد شد حضرت علی (ع) فرمود :
..جایگاه زمامدار امور همانند بند تسبیح نسبت به دانه هاست که آنها را گرد آورده و به هم پیوند می دهد، پس هنگامی که بند تسبیح بگسلد دانه ها از هم جدا شده و هر یک به سویی پراکنده می شوند و دیگر هرگز نمی توان آنها را جمع آوری نمود. (10)
(11)
3 تجمل گرایی، مصرف زدگی، غفلت از ارزشهای الهی، نادیده گرفتن دستاوردهای انقلاب و ناسپاسی از آنچه که بدست آوردند.
4 اختلاف و دوئیت، بی تفاوتی نسبت به انحرافات و خلافکاریهای احتمالی دست اندر کاران حکومتی و نهایتا ترک نظارت همگانی (و عدم اجرای امر به معروف و نهی از منکر)، افزونخواهیهای برخورداران جامعه، عدم تعهد اهل قلم و بیان...
5 تقویت گروههای بی تفاوت و یا ضد انقلاب و عدم حضور در صحنه های مختلف، به ویژه در انتخابات ها و یا انتخاب کسانی که پشتوانه اصلی شان پول و قدرت است نه تقوی و ارزشهای انقلابی.
د آسیبها و خطراتی که منشأ خارجی دارند:
همانگونه که می دانیم این انقلاب بزرگترین ضربه را بر هیمنه استکبار وارد کرده و منافع آنان را در سطح جهان و منطقه مورد تهدید جدی قرار داده است، لذا به طور طبیعی آنان آرام نمی گیرند و به طور مستقیم و یا توسط ایادی خود از هر گونه تلاشی در از بین بردن آن دریغ نخواهند کرد. بخشی از اقدامات دشمنان انقلاب، بویژه استکبار جهانی، عبارت است از : محاصره اقتصادی، بلوکه نمودن ثروتهای کشور، تهاجم نظامی، ایجاد جنگهای داخلی و هرج و مرج نظیر آنچه که انگلیسی ها در جریان مشروطیت انجام دادند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز توسط کمونیستهای آمریکایی صورت گرفت، تضعیف بنیانهای دینی و مردمی انقلاب، ایجاد اختلاف در میان نیروهای مؤثر انقلابی، تضعیف رهبری انقلاب.
حمایت های همه جانبه از گروههای ضد انقلاب در صحنه های گوناگون، نفوذ در نیروهای نظامی و طرح کودتا نظیر کودتای 28 مرداد که با حمایتهای مستقیم انگلیس و آمریکا صورت گرفت و طرح کودتای نوژه که خنثی شد و بالاخره تهاجم فرهنگی که اساسی ترین خطر خارجی است که با نفوذ در توده مردم به اجرا در می آید بنیانهای دینی و فرهنگی انقلاب را کم رنگ کرده و سرمایه های اصلی انقلاب، یعنی مردم، را از انقلاب می گیرند.
پی نوشتها:
1 اصولا هرج و مرج و آنارشی به استبداد و فاشیسم می انجامد، همچنان که هرج و مرج پس از مشروطه مقدمه حکومت دیکتاتوری رضاخان شد.به همین دلیل، تحلیل گران عقیده دارند مهمترین آثار هر انقلابی از یک سو، افزایش توقعات است که هرج و مرج اثر مستقیم آن است و از جانب دیگر، پیدایش دیکتاتوری و استبداد.
2 نهج البلاغه، خطبه .34
3 سوره یونس، آیه 13 .14
4 ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج 1، ص 321 و .322
5 نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 209، ص .325
6 به متن سخنرانی مقام معظم رهبری در سالروز رحلت امام خمینی (ره) مورخه 14/3/76 مراجعه کنید.
7 خاتمی، سید محمد، بیم موج، سیمای جوان، 1376، ص .205
8 به جای آنکه «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» باشند بر عکس با انواع انگها نیروهای خودی را طرح می کنند و به جذب نامحرمان نسبت به انقلاب می پردازند، نتیجه مستقیم چنین روحیه ای از دست دادن توده مردم که زبان مدح و ثنا ندارند خواهد شد و این خود به عقب نشینی در برابر دشمنان داخلی و خارجی و تهدیدهای آنان خواهد انجامید.
9 حضرت علی (ع) فرمود: «لا رأی لمن لا یطاع» کسی که مورد اطاعت قرار نگیرد سخنی برای گفتن ندارد.
10 «مکان القیم بالاسر مکان النظام من الخرز، یجمعه و یضمه فاذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره ابدا» نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 146، ص .442
11 امروز که دشمنان داخلی و خارجی نقش رهبری را در نظام اسلامی تجربه کرده و دیدند که وجود رهبر قدرتمند و برخوردار از حمایت های مردمی و با پشتوانه مکتبی بود که توانست کشتی انقلاب را به ساحل نجات برساند در صدد برآمدند تا با عناوین گوناگون به تضعیف آن بپردازند.