پروردگارا، مرا به که وا می گذاری، به خویشاوندی که پیوندمحبت را می گسلد، یا بیگانه ای که با من خشم می راند، یا به آنان که مرا خوار می شمارند و حال آن که تو خدای منی و رشته سرنوشت من در چنگ توست! از غربت و تنهایی و دوری خانه ام و خواری ام درچشمان کسی که وی را بر من مسلط گردانیده ای، به درگاه تو شکایت می آورم.
بارالها بر من خشم مگیر که اگر تو بر من خشم نیاوری، مرازغیر تو باکی نیست و مگر نه این است که فراخناک لطف و عافیت تومرا کافی است!
خداوندا، تو را به نور جمالت که بر زمین و آسمانها تابیده است و پرده های تاریکی را برانداخته و کار گذشتگان و آیندگان راصلاح بخشیده است، سوگند می دهم و از تو می طلبم که در آن حال که بر من خشم گرفته ای، مرا نمیرانی و قهر خود را بر من نازل نگردانی که تو می توانی قهر و عتاب را رها کنی و به لطف بازآیی و از من خشنود شوی!
ای آن که سپاسگزاریم به درگاه وی اندک است، اما او محرومم نمی سازد و گناهانم بسیارند لکن مرا به فضیحت و رسوایی نمی کشاند، پیوسته مرا در حال انجام گناهان می نگرد، اما هیچ گاه به خواری نمی راندم!
ای آن که در کودکی مرا محافظت فرمودی و در هنگام پیری بی روزیم نگذاشتی. ای آن که الطاف و نعمتهایت در نزد من بیرون از شمارند و توان شکرگزاری آنها را ندارم.
ای کسی که با من به نیکویی و احسان رفتار می کنی و من به زشتی و عصیان تو را پاسخ می گویم. ای کسی که مرا به یمن ایمان نجات بخشیدی، پیش از آن که به طریقه شکر نعمتهایت آشنا باشم.
ای مولای من، تویی که نعمت دادی، تویی که احسان کردی، تویی که به نیکی رفتار نمودی، تویی که کرامت فرمودی، تویی که فضیلت بخشیدی، تویی که فضل خود را به اتمام رسانیدی، تویی که روزی عطا فرمودی، تویی که کرم کردی، تویی که توانمندم ساختی، تویی که سرمایه ام دادی، تویی که پناه دادی، تویی که کفایت کردی،تویی که هدایت کردی، تویی که از گناه بازداشتی، تویی که گناهان را پوشیدی، تویی که گناهان را بخشیدی، تویی که عذر پذیرفتی،تویی که مکنت و جاه بخشیدی، تویی که عزت دادی، تویی که پشتیبان بودی، تویی که تاییدم کردی، تویی که یاری رساندی، تویی که شفابخشیدی، تویی که عافیت دادی، تویی که اکرام کردی، خجسته و بلندمرتبه ای ای پروردگار من، ستایش جاودانه از آن توست و سپاس پیوسته تو را سزاست.
اما من ای خدایم، به خطاهایم معترفم، پس بر من ببخشای! منم که گناه کردم، منم که خطا نمودم، منم که نادانی کردم، منم که به سوی گناه شتافتم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تواعتماد کردم، منم که در عین دانایی گناه کردم، منم که وعده هادادم، منم که وفا ننمودم، منم که پیمان شکستم، منم که به جرم خود اقرار کردم.
بارالها، من بدان نعمات که مرا داده ای اذعان دارم، به گناهانم اعتراف کرده و از آنها باز می گردم; تو نیز مرا بیامرز.
ای کسی که گناه بندگان تو را ضرری نرساند و نیازی به طاعت ایشان نداری، هر کدام از بندگانت که کاری نیکو به جای آورند،به توفیق و لطف توست، پس ستایش و حمد تو را سزاست.
خدایا، چون مرا فرمان دادی سرکشی نمودم و چون نهی کردی، آنچه را نمی خواستی به جای آوردم. اینک این منم که نه دلیلی بربی گناهی خود دارم که عذر بخواهم و نه نیروی آن دارم که از کسی یاری بخواهم. حال با کدامین اعضایم رو به روی تو بایستم; آیابا گوشم یا با چشمم یا با زبان و یا پاهایم، آیا تمامی اینهانعمتهایی نیست که مرا عنایت فرموده ای و من با همه آنهانافرمانی ات کرده ام، ای مولای من، حجت و دلیل از آن توست و من محکومم!
ای شنواترین شنوندگان و ای تیزبین ترین بینندگان و ای سریعترین حسابگران و ای مهربانترین مهربانان، بر محمد(ص) وخاندان پاک وی درود فرست!
پروردگارم، از تو حاجتی را می طلبم که اگر آن را به من ارزانی دادی، هر چیز دیگری را که از من دریغ نمایی، مرا زیانی نرساندو اگر از آن محرومم سازی، هر چه را به من عطا فرمایی مرا نفعی نبخشد; «از تو می خواهم که مرا از آتش جهنم آزاد گردانی!»
غیر تو خدایی نبود، یگانه ای و تو را همتایی نیست، فرمانروایی توراست و ستایش از آن توست و تو بر همه چیز توانایی، ای خدا،ای خدا، ای خدا.
خدایا، من در آن حال که بی نیاز و توانمندم، به تو نیازمندم،پس چگونه در حال فقر نیازمند تو نباشم. خدایا من که در عین دانایی، نادانم، چگونه در حین جهل، نادان نباشم!
خدایا، به راستی که تغییر تدابیر تو و سرعت انجام اراده وتقدیرات تو، بندگان عارفت را باز داشت، از این که در حال نعمت به دوام بخشش تو اطمینان کنند و در حال نقمت، از رحمت تو نومیدگردند!
اکنون منم که با فقر و نیازمندیم به تو توسل می جویم و چگونه به حضرتت توسل جویم با فقری که محال است دامان غنای تو رابیالاید. چسان از این حال که دارم به تو شکایت آورم، در حالی که هیچ چیز بر تو پوشیده نیست. چگونه حرفهای دلم را برای تو بیان کنم و حال آن که از همه آنها آگاهی! چگونه ممکن است امیدهایم را که رو به سوی تو دارند، به نومیدی بدل سازی و حال مرا نیکونگردانی، با آن که قوام آن به دست توست.
خدایا با آن که عظیم نادانم، چقدر به من لطف می کنی و با آن که زشتی کردارم آشکار است، چقدر با من مهربانی!
خدایم! چقدر تو به من نزدیکی و من از تو دورم! و چقدر نسبت به من مهربانی. پس چیست که بین من و تو حجاب افکنده است!؟
پروردگارا، از تغییر آثار و دگرگونی حالات نیک دانستم که خواسته تو در مورد من این است که خود را در همه چیز به من بنمایانی، تا درباره هیچ چیز از تو غافل نگردم.
خدایا، هر گاه گناهانم مرا گنگ گردانید، کرم تو زبان مراگشود و هرگاه که صفات ناپسندم مایوسم ساخت، الطاف بی پایانت مرا به طمع واداشت!
خدایا، آن کس که زیباییهایش در حقیقت زشتی است، چگونه زشتیهای رفتار وی زشت و ناپسند نباشد و آن کس که سخنان حق گونه او ادعایی بیش نیست چسان ادعاهایش، ادعا نباشد.
خدایا، فرمانهای تاثیرگذار و اراده مسلط تو برای سخن گویی،گفتاری باقی نمی گذارد و صاحب توانایی را ناتوان می سازد.
بارالها، توجه من به مخلوقات تو سبب می گردد که از مشاهده جمالت محروم بمانم، پس مرا در پیشگاه خویش به عبادتی بگمار که به وصال تو رساندم! چگونه برای اثبات وجود شریفت به چیزی دلیل آورده شود که در هستی خود محتاج توست، آیا برای غیر تو ظهوری است که برای تو نیست تا وجود غیر، آشکار کننده جمال تو باشد؟
تو کی پنهان بوده ای که برای عیان ساختنت نیاز به دلیلی باشد که تو را اثبات نماید، کی دور بوده ای که کاینات راه رسیدن به توباشند. کور باد آن چشم که تو را نگاهبان خود نبیند! و چه زیانبار است معامله بنده ای که از محبت تو وی را بهره ای نیست!
خدایا، خواری و پستی ام در برابر تو هویداست و احوال من بر توپوشیده نیست.
وصالت را از تو می طلبم و به یاری وجود شریفت، بر هستی توگواهی می دهم. مرا با نور خود به ذات پاکت راهنمایی فرمای و باصدق عبودیت در پیشگاهت برپای دار.
پروردگارم، مرا از زیر بار ذلت نفس رهایی ده و پیش از آن که مرگم در رسد از آلودگی شک و شرک پاکم کن. از تو یاری می جویم،یاریم کن. بر تو توکل می نمایم، مرا به حال خود وامگذار. تو رامی خوانم، مرا نومید مساز. مشتاق فضل توام، محرومم مکن. خویشتن را به وجود پاکت منتسب می نمایم، دورم مگردان. مقیم درگاه توام،از خود نرانم.
تویی که انوار جمالت را به دلهای شیفتگانت تاباندی تا آن که تو را شناختند و به یگانگی تو ایمان آوردند. تویی که محبت غیرخود را از قلوب دوستانت زدودی تا غیر تو را به دوستی نگرفتند وبه جز تو پناه نیاوردند و آن گاه که جهانیان آنان را هراسناک سازند، تو مونس ایشان هستی و تویی که آنها را هدایت فرمودی تاجایی که نشانه های قدرتت بر آنان آشکار گشت!
آن کس که تو را از دست داد، چه کسی را یافت و آن که تو رایافت که را از دست داد! به راستی که زیانکار است آن کس که به جای تو دیگری را برگزیند و بسی خسران زده است آن که بکوشد تااز تو جدا گردد. چسان به غیر تو امیدوار شوم، در حالی که تورشته احسان را نگسسته ای و چگونه نیاز خویش از درگاه غیر توبطلبم و حال آن که عادت بخشندگی خویش را دگرگون نساخته ای!
ای کسی که شیرینی موانست خویش را به عاشقانت چشانیده ای، پس آنان در برابر تو تملق کنان برپای ایستاده اند! ای کسی که پرده های هیبت خود را بر دوستانت افکنده ای و آنان هراسناک درمقابل تو پوزش می طلبند.
تو بندگانت را به یاد می آوری پیش از آن که دیگران از آنهایادی کنند و آغازگر هر بخشش و احسانی قبل از آن که عبادت کنندگان رو به سوی تو آورند و بخشنده و عطا کننده ای، پیش از آن که خواهندگان از تو بخواهند و چه شگفت است این که بسیارمی بخشی، آن گاه از آنچه بخشیده ای از ما وام طلب می کنی!
خداوندا، من را به کمند مهربانی خویش به سوی خود آر تا وصال تو را دریابم و با جاذبه الطاف خویش مرا درکش تا به سوی تو روی آورم!
خدایا، رشته امیدم از تو نمی گسلد گرچه تو را سرکشی نموده ام وهرچند تو را عبادت کنم باز دهشت مرا رها نمی سازد. کاینات مرابه سوی تو رهنمون می گردند و یقینی که به کرم تو دارم مرا به سویت می کشاند.
خدایا، چگونه نومید گردم و حال آن که تو امید منی و چگونه به خواری تن دردهم در حالی که تو تکیه گاه منی.
خدایا، چسان در برابرت دعوی سربلندی نمایم با آن که بنیادمرا از ذلت برآورده ای و چسان سر فخر بر آسمان نسایم و حال آن که مرا به خود منتسب کرده ای!
خدایا! چگونه ردای بینوایی درنپوشم، در حالی که مرا درجایگاه فقرا نشانده ای و چگونه خویشتن را فقیر بنامم با آن که تو با بخشش خود بی نیازم ساخته ای!
تویی که جز تو پروردگاری نیست. خود را به تمامی اشیاشناسانده ای به گونه ای که موجودی نیست که تو را نشناسد. تویی که خویشتن را در آینه همه موجودات به من نموده ای و من در همه چیزجمال تو را به آشکارا نگریسته ام و تویی که برای تمام موجودات آشنایی!