امام حسین(ع) قبل از حرکت بطرف مکّه سپس کربلا،برای وداع با رسول خدا(ص) بر سر مرقد شریف حضرت رفت وگفت :السلام علیک یا رسول اللّه !من حسین فرزندتو وفرزندزاده توهستم .من سبط توهستم که مرا در میان مسلمین ،برای هدایت جانشین قراردادی !ای پیامبر خدا!اینک آنها مراضعیف شمردند ومقام وحق مرا رعایت نکردند!من این شکایت را بشما می کنم تا زمانیکه شمارا ملاقات نمایم .
شب بعدنیز امام به زیارت قبر جدّش رفت وفرمود:خدایا!این قبر پیامبرت ،محمّد(ص) است .ومن فرزند دخترپیامبرت هستم برای من حوادثی پیش آمده است که تو خود به انهادانائی !خدایا!من معروف را دوست دارم واز منکر بی زارم .ای خدای ذوالجلال وصاحب کرامت !به حق این قبر وآنکه در آن است ،از تو می خواهم که راهی در پیش روی من قرار دهی که مورد رضا وخوشنودی تو ورسول تو باشد.
امام در جواب اُم سلمه که خواستار منصرف شدن از سفر به عراق بود،فرمود:ای مادر!من می دانم که از روی ظلم شهید می شوم وسرم از تنم جدا می شود.به تحقیق که خداوند عزّ وجل مقدر کرده است که اهل بیتم آواره وفرزندانم شهید شده ویا به زنجیر اسارت کشیده شوند وآنها طلب کمک می کنند ولی کمک وفریادرسی پیدا نمی نمایند.
نویسنده : محمد تقی صرفی