شناسه : ۲۹۳۴۳۷۱ - جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۷:۵۲
دفع بلا و سختیها
۱۹ - دعاى آن حضرت براى درخواست باران
و اذا مرضت فهو یشفین (69) . همان خدائى که چون بیمار شوم مرا شفا مى دهد. و ان یـکـن مـا ضـللت فـیـه او بت فیه من هذه العافیه بین یدى بلاء لا ینقطع و وزر لا یرتفع فقدم لى ما اخرت ، و اخر عنى ما قدمت (70) . و اگـر ایـن تـنـدرسـتى که روز را در آن به شب رسانده یا شب را به روز برده ام مقدمه بـلا و گـرفـتـارى هـمـیشگى باشد که بر طرف نشود پس آنچه (گرفتارى آخرت ) که برایم به تاخیر انداخته اى ، پیش انداز، و آنچه (عافیت در دنیا) که پیش انداخته اى به تاخیر افکن . فـغـیـر کـثـیـر مـا عـاقـبـتـه الفـنـاء و غـیـر قـلیـل مـا عـاقـبـتـه البـقـاء و صل على محمد و اله (71) . زیـرا چـیـزى (خـوشـى ) کـه پـایـانش نیستى است اندک است (هر چند در نظر بسیار آید) و چـیـزى (سـودى ) که پایانش همشگى است بسیار است (هر چند آنرا کم ببینند) و بر محمد و آل او درود فرست . سخن امام سجاد (علیه السلام ) بعد از مصیبت بعد از واقعه کربلا و به شهادت رسیدن امام حسین (علیه السلام ) و یارانش آنهایى که زنده ماندند به عنوان اسیر به کوفه آورده شدند که بعد از سخنان حضرت زینب (علیه السـلام ) و سـخـنـان فـاطـمـه صـغرى دختر بزرگ امام حسین (علیه السلام )(72) و ام کـلثـوم خـواهر امام حسین (علیه السلام )، امام سجاد (علیه السلام ) لب به سخن گشود و چنین فرمود: اى مردم ! هر کس که مرا شناخته پس شناخته است ، و هر کس نشناخته اکنون بشناسد که مـن فـرزنـد حـسین (علیه السلام ) هستم ، حسینى که او را در کنار شط فرات سر بریدند بـدون ایـنـکـه کسى از او خون طلب داشته باشد. آرى من پسر کسى هستم که حرمتش را هتک کـردیـد و اهـل بـیـتـش را بـه اسـیـرى گـرفـتـیـد. آرى مـن پـسـر کـسـى هـسـتـم کـه در حال صبر و سکوت به قتل رسید و همین فخر مرا کافى است . هان اى مردم ! من شما را به خـدا قـسـم مـى دهـم آیـا مـى دانـیـد کـه چـه نـامـه هایى به پدرم نوشتید؟ و چگونه به او قـول و اطـمـیـنـان دادیـد و عـهـد و مـیـثـاق بـسـتـیـد و بـیـعـت نـمـودیـد و بـعـد او را بـه قـتـل رسـانـیـدیـد پـس مـرگ بـاد بـر شـمـا و بـر آنچه که نفوستان براى شما از پیش فرستاده و زشت باد بر آراء و اندیشه هاى شما. آه شـمـا دیـگـر بـا چـه رویى به صورت رسول خدا(صلى الله علیه و اله ) نظر خواهید کـرد وقـتـى کـه بـه شـمـا بـگـویـد اولاد مـرا کشتید و حرمت مرا هتک کردید پس دیگر امت من نیستید. در لحـظـاتـى که این خطبه ها القاء مى گردید و طنین آن در فضا مى پیچید نگاهها ثابت مـانـده و حـیـرت مـرگ بـار چـهره ها را افسرده بود. زنان و پیرمردان چون باران اشک مى ریـخـتند و جوانان دستخوش ندامت گردیده و در اندوهى دردناک فرو رفته بودند و مات و مبهوت به صورت یکدیگر نگاه مى کردند و مخصوصا خطبه حضرت زینب (علیه السلام ) و جـمـلاتـى انـقـلابـى و تـکـان دهـنـده آن ، که با فصاحتى بسیار اداء گردید، آن چنان تاثیرى در حاضرین نمود، که همه را به سختى منقلب کرد. پـیـرمـردى در حـالى کـه اشـک در دیده مى گردانید از میان جمع فریاد کشید: پدر و مادرم فداى شما باد- پیرانشان بهترین پیران و جوانانشان بهترین جوانان و زنانشان بهترین زنان و نژادشان کریم و فضیلتشان فضیلتى عظیم مى باشد. جماعتى خطاب به حضرت سجاد (علیه السلام ) فریاد بر آوردند: ما همگان در اطاعت تو هستیم و فرمانت را از دل و جان مى پذیریم و هرگز از تو روى بر نتابیم و هر امرى دهى فرمان بریم . خـداى تـو را رحـمـت آورد اى فـرزنـد رسـول خـدا(ص )، ایـنک ما دشمن دشمنان تو، و دوست دوسـتـان تو هستیم . پس به ما فرمان بده تا انتقام خود را از کسانى که بر تو و بر ما سـتـم روا داشـتـه انـد بـاز ستانیم . ولى حضرت سجاد(ع ) فرمود: هیهات ، هیهات اى حیله گـران نـیـرنـگ باز! میان شما و خواسته هایتان بسیار است آیا مى خواهید به من روا دارید آنـچه را که به پدران من روا داشتید؟ به خداى زمین و آسمان سوگند، هنوز جراحاتى که از قـتـل پدرم در درون سینه ام بوجود آمده التیام نپذیرفته ، و همین دیروز بود که پدرم بـا هـمه کسانش کشته شدند و هنوز مصائب جدم و پدرم و اولاد پدرم از یاد نرفته و بلکه همچنان سینه ام را مى فشرد و در راه گلویم تنگى مى کند پس تنها خواسته من از شما این است که نه با ما باشید و نه بر ما.(73) |
19 - دعاى آن حضرت براى درخواست باران
و انزلنا من السماء ماء بقدر فاسکناه فى الارض و انا على ذهاب به لقادرون (74) . و از آسمان آبى به اندازه معین نازل کردیم ، و آنرا در زمین (در جایگاه مخصوصى ) ساکن نمودیم . و ما بر از بین بردن آن کاملا قادریم . اللهم اسقنا الغیث ، و انشر علینا رحمتک بغیثک المغدق من السحاب المنساق لنبات ارضک المونق فى جمیع الافاق (75) . بار خدایا ما را به باران سیراب گردان ، و رحمتت را بباران فراوان از ابرى که براى رویانیدن گیاه زیبا در اطراف زمینت روان است بر ما بگستران . اللهـم اسـقنا غیثا مغیثا مریعا ممرعا غریضا واسعا غزیرا، ترد به النهیض و تجبر به المهیض (76) . بـار خـدایـا مـا را سـیـراب کـن از بارانى که بر طرف کننده خشکسالى ، رویاننده گیاه ، وسیع و پرمایه و بسیار باشد که بوسیله آن ، گیاه روئیده پژمرده را خرم کنى و گیاه شکسته (پژمرده ) را درست (سربلند) نمایى . نماز باران در سـال 1362 قـمـرى کـشـور ایـران در اشـغـال قواى متفقین بود و گروهى از سربازان انگلیسى و آمریکایى در محله خاک فرج قم اقامت داشتند. مدتى باران نیامده بود و مردم در سـخـتـى و مـضیقه بى آبى قرار گرفته و آینده وخیمى را پیش بینى مى کردند. بنابر درخـواسـت مـردم قـرار شـد آیت الله سید محمد تقى خوانسارى نماز استسقاء (طلب باران ) بـخـوانـنـد تـا خـداونـد بـاران رحـمـت خـود را بـر آنـهـا نازل کند. آن مرحوم با قریب بیست هزار نفر جمعیت شهر قم از روحانى و سایر طبقات مختلف در یکى از روزهـاى مـاه مـبـارک رمـضـان بـا زبان روزه به طرف مصلى واقع در خاک فرج (نزدیک اسـتـقـرار سـربـازان مـتـفـقـیـن ) حرکت مى کنند در این هنگام چند نفر از کارمندان ایرانى که بـهایى بوده و در پادگان متفقین نفوذ داشتند از فرصت استفاده نموده و به افسران متفقین گوشزد مى کنند که اینک اهل شهر براى غارت و بیرون راندن شما حرکت نموده اند. افسران هم به سربازان آماده باش مى دهند و در حالى که لوله توپها را به طرف جمعیت و مـسـلسـل ها را به دست گرفته بودند مقابل جمعیت مى ایستند، ولى بر خلاف انتظار مى بینند مردم با کمال نظم در مصلى به نماز ایستادند. آیـت الله خـوانـسـارى دو روز پـى در پـى بـه نـمـاز استسقاء مى روند. روز دوم با اینکه هـیـچـگـونـه عـلائمـى از نـزول بـاران نبود و حتى عده اى از متفقین و بهائى هاى ایران به تـمـسخر پرداخته بودند، ناگهان بعد از نماز توده هاى ابر در آسمان پیدا و متراکم مى شـود و هـنـوز جـمـعـیـت بـه مـنـازل خـود نـرسـیـده بـودنـد کـه بـاران شـدیـدى مى بارد و سـیـل خـروشـان در رودخـانـه جـارى مـى گـردد، و بـلافـاصله خبر آن از سوى خبرنگاران خـارجـى و سـربـازان مـتـفـقـین به خارج مخابره و در رادیو و جراید آنها منتشر مى شود، و بهائى هاى منافق شبانه پا به فرار مى گذارند!(77) |