اعمال عبادی بندگان هر چند به طور شایسته انجام شود، باز نسبت به مقام بزرگ خداوند و لطفها و نعمتهای بیشمار او ناچیز و ناقص است و اساساً قابل مقایسه نیست و آنان که با عظمت خداوند آشنایی بیشتری دارند عبادت خود را با خجلتی بیحدّ و حصر به پیشگاه او عرضه میکنند و پیوسته به تقصیر خویش اعتراف میکنند.
بادقّت نظر در آیات قرآن کریم[1] و انضمام آنها به یکدیگر این حقیقت ثابت میشود که انبیای الهی از هر گونه گناه، خطا، لغزش، انحراف و گمراهی پاک و مبرّا هستند و بدون داشتن چنین مقامی (عصمت) هدف بعثت حاصل نمیگردد.
شیخ صدوق رحمهالله میفرماید: ما در مورد انبیا و ائمّه و ملائکه الهی معتقد به عصمت و پاکی آنان هستیم و کسی که عصمت آنها را نفی نماید نادان میپنداریم چرا که انبیا در تمام مراحل زندگی در اوج کمال و دانش و تقوا قرار داشتهاند[2]. امّا برای روشن شدن سؤال دو نوع پاسخ را بیان میکنیم؛ پاسخ اجمالی و پاسخ تفصیلی.
الف: پاسخ اجمالی
گناه مصادیق و مراتب گوناگونی دارد که با تفکیک آنها از یکدیگر بسیاری از اشتباهات و اشکالهایی که درباره عصمت پیامبران و اولیای خاص خدا مطرح شده است حل خواهد شد این موارد عبارتند از:
1 ـ مخالفت با اوامر و نواهی «مولوی» که در محدوده واجب و حرام مانند دروغگویی، دزدی، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، شکل گرفت و رایجترین معنای گناه همین مورد است. دلایل عقلی و نقلی، بر عصمتِ پیامبران و دیگر معصومان از این گناه دلالت دارد و در هیچ منبع و مأخذی، چنین گناهی به آنان نسبت داده نشده است.
2 ـ انجام کاری از شخصی که دارای مقام علمی و معنوی فوق العادهای است که با توجّه به مقام ویژه او بهتر آن است که از وی صادر نشود، هر چند آن کار در مقام مقایسه با نوع مکلّفان عملی ناشایسته به شمار نمیرود و آن را «ترک اولی» میگویند.
به عبارت دیگر: گناه و عصیان بر دو گونه است: گناه و عصیان «مطلق» و گناه و عصیان نسبی.
منظور از قسم اوّل تمام گناهانی است که از هر کس صادر شود گناه محسوب میشود و هیچ گونه استثنائی در آن نیست مانند خوردن اموال حرام و ظلم و زنا و دروغ.
امّا گناه نسبی گناهی است که با توجّه به مقام و شخصیت و معرفت و موقعیت اشخاص، عمل نامطلوب حساب میشود و چه بسا صادر شدن این عمل از دیگری نه تنها عیب نباشد بلکه فضیلتی محسوب شود.
مثلاً گاه یک فرد بیسواد و درس نخوانده، ستایش از خداوند میکند و نمازی میخواند که برای او یک عمل شایسته است، امّا این تعبیر از یک عالم درس خوانده با سابقه ممکن است ناشایست باشد. این همان چیزی است که در میان علما و دانشمندان معروف است که میگویند:
«حَسَناتُ الاْبرارِ سَیئاتُ المُقرّبینَ»[3].
«اعمال نیک ابرار برای مقربان درگاه گناه محسوب میشود».
3 ـ اعمال عبادی بندگان هر چند به طور شایسته انجام شود، باز نسبت به مقام بزرگ خداوند و لطفها و نعمتهای بیشمار او ناچیز و ناقص است و اساساً قابل مقایسه نیست و آنان که با عظمت خداوند آشنایی بیشتری دارند عبادت خود را با خجلتی بیحدّ و حصر به پیشگاه او عرضه میکنند و پیوسته به تقصیر خویش اعتراف میکنند.
بنده همان به که زتقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جای آورد
آن چه در مورد پیامبران الهی متصوّر است دو قسم اخیر است که با مقام عصمت آنان منافات ندارد یعنی گاهی از پیامبران الهی عملی سرزده است که با توجّه به مقام فوق العاده آنان ترک آن بهتر بوده (ترک اولی) و از طرفی معرفت اولیای الهی و عشق آنان به عبادت خدا در حدّی بود که میخواستند حتّی لحظهای از خدا دور نباشند و به مباحات هم نپردازند و از طرف دیگر خود، بشر بودند و نمیتوانستند حقّ بندگی و شکر خدا را آن گونه که شایسته مقام الهی است به جای آورند و با اعتراف به گناهِ کوتاهی در بندگی (نه انجام حرام یا ترک واجب) عذر تقصیر خویش را بیان میکردند.
ب: پاسخ تفصیلی
از آن جا که در برخی از آیات قرآن درباره پیامبران الهی تعابیری آمده است که در برخورد نخست با عصمت آنان منافات دارد لازم است نمونههایی را مطرح و بررسی نماییم تا روشن شود که آیات مزبور به هیچ وجه ناقض عصمت پیامبران نیست.
1 ـ آیه مربوط به حضرت آدم علیهالسلام:
«وَعَصَی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَی»[4].
و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و [از رسیدن به آنچه شیطان به او القا کرده بود] ناکام ماند.
این برداشت غلط (نسبت گناه به حضرت آدم علیهالسلام) از آن جا ناشی شده که تصوّر نمودهاند «عصیان» به معنای گناه، یعنی ترک واجب یا انجام حرام بوده و «غوایه» به معنی گمراهی و انحراف میباشد در حالی که عصیان در زبان عرب هرگونه نافرمانی (نسبت به واجبات یا مستحبّات و ترک اولی) را شامل میشود و به معنای خارج شدن از دایره اطاعت است و «غوایه» نیز علاوه بر «گمراه شدن» به معنای «بیبهره شدن و دچار ضرر و خسران شدن» نیز میآید.
با توجّه به این معانی آیه را میتوان چنین ترجمه کرد:
«ما به حضرت آدم گفتیم: اگر میخواهی در بهشت بمانی باید از آن درخت تناول نکنی اما او فرمان ما را اطاعت ننمود و از این رو ضرر و زیان نمود و از نعمتهای بهشتی محروم گردید».
حضرت رضا علیهالسلام در این باره میفرمایند:
«آن چه که آدم علیهالسلام انجام داده گناه و معصیت (به معنای ارتکاب کار حرام) نبود تا در برابر آن استحقاق دخول در آتش را بیابد، بلکه از لغزشهای کوچکی بود که بر پیامبران بخشیده شده و قبل از نزول وحی بر آنان انجام آنها جایز است...»[5].
2 ـ آیه مربوط به حضرت ابراهیم علیهالسلام:
بعد از ماجرای شکستن بتها و احضار کردن حضرت ابراهیم علیهالسلام از او سؤال کردند که:
«قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هذَا بِآلِهَتِنَا یا إِبْرَاهِیمَ * قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کبِیرُهُمْ هذَا فَسْأَلُوهُمْ إِن کانُوا ینطِقُونَ»[6].
گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کردهای؟ * گفت: بلکه [سالم ماندن بزرگشان نشان میدهد که] بزرگشان این کار را انجام داده است؛ پس اگر سخن میگویند، از خودشان بپرسید.
چگونه حضرت ابراهیم علیهالسلام کار خود را به بت نسبت داد آیا این دروغ نیست؟
امام صادق علیهالسلام در پاسخ به این سؤال فرمودند:
«مافَعَلَه کبیرُهُم وماکذِبَ ابراهیمُ»
«بت بزرگ این کار را نکرده بود ابراهیم هم دروغ نگفت».
و هنگامی که سؤال کننده پرسید: چنین چیزی چگونه بوده است؟ فرمود:
«ابراهیم گفت: از آنها سؤال کنید اگر آنها سخن بگویند حتماً بزرگ آنها این کار را کرده و اگر سخنی نگویند بزرگ آنها کاری نکرده است، بنابر این نه آنها سخن گفتند و نه ابراهیم علیهالسلام دروغ گفت»[7].
سؤالی که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که با اینکه گناه مفهوم وسیعی دارد و حتّی ترک اولی را هم شامل میشود چرا خداوند کراراً لغزشهای پیامبران خود را آشکارا بیان کرده است؟
امیرالمؤمنین علیهالسلام در جواب مرد زندیق که همین سؤال را مطرح کرده بود فرمودند:
«ذکر لغزشهای انبیا و آن چه را خداوند در کتابش تبیین کرده از روشنترین دلایل حکمت خداوند متعال و قدرت ظاهر او است؛ زیرا میدانست معجزات و دلایل انبیا چنان در دل امّتها بزرگ میآید که بعضی معتقد به الوهیت و خدایی انبیا میشوند همان گونه که نصاری درباره عیسی بن مریم علیهالسلام گفتند، لذا خداوند این لغزشها را میشمارد تا همه بدانند آنها کمالات و صفات الهی را دارا نبودند (و کسی فکر الوهیت آنها را در سر نپروراند»[8].
[1] « وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّیتِی قَالَ لاَ ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ » « [ یاد کنید ] هنگامی که ابراهیم را پروردگارش به اموری [ دشوار و سخت ]آزمایش کرد ، پس او همه را به طور کامل به انجام رسانید ، پروردگارش [ به خاطر شایستگی ولیاقت او ] فرمود : من تو را برای همه مردم پیشوا و امام قرار دادم . ابراهیم گفت : و از دودمانم [ نیز پیشوایانی برگزین ] . [ پروردگار ]فرمود : پیمان من [ که امامت و پیشوایی است ] به ستمکاران نمیرسد » بقره 2 124 ؛ « مَا أَفَاءَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کی لاَ یکونَ دُولَةً بَینَ الْأَغْنِیاءِ مِنکمْ وَمَا آتَاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ » « آنچه خدا از [ اموال و زمینهای ] اهل آن آبادیها به پیامبرش بازگرداند اختصاص به خدا و پیامبر و اهل بیت پیامبر و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان دارد ، تا میان ثرومندان شما دست به دست نگردد . و [ از اموال و احکام و معارف دینی ] آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد ، باز ایستید و از خدا پروا کنید ؛ زیرا خدا سخت کیفر است » حشر ( 59 ) : 7 ؛ « مَن یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّی فَمَا أَرْسَلْنَاک عَلَیهِمْ حَفِیظاً »« هر که از پیامبر اطاعت کند ، در حقیقت از خدا اطاعت کرده و هر که روی برتابد [ حسابش با ماست . ] ما تو را بر آنان نگهبان [ اعمالشان که به طور اجبار از فسق و فجور حفظشان کنی ]نفرستادیم » نساء ( 4 ) : 80 ؛ « وَقَرْنَ فِی بُیوتِکنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَی وَأَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَآتِینَ الزَّکاةَ وَأَطِعْنَ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یرِیدُ اللّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً » « و در خانههایتان قرار و آرام گیرید ، و [ در میان نامحرمان و کوچه و بازار ] مانند زنان دوران جاهلیت پیشین [ که برای خودنمایی با زینت و آرایش و بدون پوشش در همهجا ظاهر میشدند ] ظاهر نشوید ، و نماز را برپا دارید و زکات بدهید ، و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید ، جز این نیست که همواره خدا میخواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت [ که به روایت شیعه و سنی محمّد ، علی ، فاطمه ، حسن و حسین علیهمالسلاماند ] برطرف نماید ، و شما را چنان که شایسته است [ از همه گناهان و معاصی ] پاک و پاکیزه گرداند » احزاب ( 33 ) : 33 : « أُولئِک الَّذِینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَأَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکرَی لِلْعَالَمِینَ » « آنان [ که در آیات گذشته به عنوان پیامبران از ایشان یاد شد] کسانی هستند که خدا هدایتشان کرد، پس به هدایت آنان اقتدا کن ، [ و به قوم خود ] بگو : در برابر رسالتم پاداشی از شما نمیخواهم ، این [ قرآن ] جز تذکر و پندی برای جهانیان نیست » انعام 6 : 90 و تفسیر آیات فوق .
[2] اعتقادات ، شیخ صدوق : 96 ، باب 36 .
[3] به کشف الغمّة فی معرفةِ الأئمّة : 3/47 ـ 48 ؛ بحار الانوار : 25/205 ، باب 6 ، حدیث16 .
[4] طه 20 : 121 .
[5] نور الثقلین : 1/59 ، حدیث 110 ؛ عیون اخبار الرضا : 2/174 ، باب 15 ، حدیث 1 .
[6] انبیا 21 : 62 ـ 63 .
[7] معانی الاخبار : 209 ـ 210 ، حدیث 1 ؛ بحار الانوار : 11/76 ، باب 4 ، حدیث 4 .
[8] الاحتجاج : 1/358 .