یکی از محرمات و گناهان کبیره حسد است که خود نیز یکی از انگیزههای غیبت به شمار میرود. شخص حسود به مقتضای حسادتی که دارد همواره درصدد عیب جویی و تحقیر محسود است و نمیتواند نعمتی را برای دیگری ببیند و درست میدارد و آرزو میکند که از او گرفته شود کسی که با انگیزه حسد غیبت میکند گرفتار سه عذاب میشود:
1 - عذاب روحی در اثر حسادت، 2 - عذاب به خاطر گناه حسادت، 3 - عذاب هم از جهت گناه غیبت.
بنابراین، حسود در دنیا و آخرت خاسر و زیانکار است. آیات زیادی در قرآن مجید در نکوهش حاسدان وارد شده است این مطلب تا جائی پیشرفت که قرآن مجید در نکوهش حسد در سوره فلق به پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرماید: و من شر حاسد اذا حسد؛ به خدا پناه میبرم از شر حسود بدخواه، آن گاه که حسد ورزد. لذا در روایتی امام صادق (ع) میفرماید:الحسد اصله من عمی القلب و الجحود لفضل الله تعالی و هما جناحان للکفر و بالحسد وقع ابن ادم فی حسرة الأبد و هلک مهلکاً لا ینجو منه أبداً؛ حسد از تاریکی قلب و از انکار نعمتهای خدا نسبت به افراد سرچشمه میگیرد و این دو [ تاریکی قلب و ایراد به این که چرا خدا به مردم نعمت داده است ] دو بال کفر هستند و به سبب حسد بود که فرزند آدم برای همیشه در حسرت باقی ماند و به هلاکتی افتاد که هرگز از آن رهایی نخواهد یافت. با این روایت معلوم شد که حسادت از چه چیزهایی ریشه میگیرد، اما نکاتی را در مورد معالجه مرض حسد یادآور میشویم: قبل از هر چیز باید بدانیم که علاج امراض نفسانی هم چون حسد مرکب از علم و عمل میباشد اما علمی که نافع برای علاج این مرض میباشد این است که انسان تأملی در بی ثباتی و فنا شدن این دنیا داشته باشد و بداند که عاقبت و سرانجام این دنیا، مرگ میباشد و مرگ هم حاسد و هم محسود، هر دو را به جهان آخرت انتقال خواهد داد. مهمتر این که انسان بداند که دنیا این قدر ارزش ندارد که به واسطه آن بر بندگان خدا حسادت ورزی و به قول شاعر:
دنیا آنقدر ندارد که بر آن رشک بری
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود
تا چشم بر هم زنیم خواهیم دید که محسود و حاسد، هر دو در خاک پوسیده و فاسد گردیدهاند و نام ایشان از صفحه روزگار محو شده و در آخرت، به کارهایی که در دنیا کردهاند، درماندهاند و به قول شاعر:
آخر همه کدورت گلچین و باغبان
گردد به دل به صلح چو فصل خزان شود در نتیجه وقتی بدانی که حسد تو بر کسی، باعث ضرر دین و دنیای تو میشود و به محسود مطلقاً ضرری نمیرسد، بلکه نفع دنیا و آخرت به او عاید میگردد و به حاسد ضرر دینی میرسد و آدمی را به عذاب الهی گرفتار میکند. انسان مبتلا به این صفت، پیوسته در حزن و اندوه و همیشه در غصه و غم است؛ زیرا نعمتهای خدا به واسطه حسد حاسد از محسود قطع نخواهد شد و هر نعمتی که خدا به او میدهد بار غمی بر انسان حسود میگذارد، لذا حاسد علی الدوام مغموم و محزون و تنگدل و پریشان خاطر میباشد. پس چقدر نادان است انسانی که دین و دنیای خود را فاسد کند و خود را در معرض غضب پروردگار و مبتلا به آلام زیاد نماید در حالی که اصلاً فایده یا لذتی برای او نداشته باشد، از این رو با علم به این مسائل، انسان باید بکوشد تا این رذیله اخلاقی را از خود دور نماید.
اما عملی که نافع برای شفای مرض حسد است: این که بر آثار لوازم خیرخواهی شخصی که بر او حسد داری، مواظبت کنی و تصمیم بگیری که برخلاف مقتضای حسد خود عمل کنی و به جای تکبر بر آن شخص، تواضع را در پیشگیری و به جای غیبت و بدگویی او در مجامع و محافل، زبان را به مدح و ثنای او گشایی، و اگر از دیدن او ملال و ناراحت و عبوس و ترش رو و درشت گوی شوی، خود را به خوش کلامی و شکفته رویی با او عادت دهی و اگر حسد، تو را از انعام و احسان نسبت به او منع میکند، عطا و بذل را نسبت به او زیاد کن و چون بر این اعمال مداومت کنی، ملکه انسان میگردد و ماده حسد از انسان قطع میگردد. ضمن این که وقتی محسود، شما را چنین یافت، قلب او با شما صاف و پاک میگردد و محبت شما در دل او جای میگیرد و آثار محبت او در خارج نیز ظهور میکند و وقتی او را این چنین یافتی، در دل او را دوست میداری و با او دوستی و رفاقت میکنی و شائبه حسد بالمره مرتفع میگردد. این دستور عملی برای معالجه کلیه صفت حسد است که برای هر نوعی از آن علاج مخصوصی است که سبب آن اعلم از حب ریاست و کبر و حرص و خبائث نفس و غیبت و غیر اینها قطع شود.
منبع : پاسخگو