منابع مقاله:
کتاب : ایمان و آثار آن
نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان
دعاى ابراهیم علیه السلام، عجب دعاى مُستجابى بود. از ذرى ابراهیم، حسین علیه السلام دو رکعت نماز در کربلا خواند که نه قبل از این دو رکعت نماز، و نه بعد از این دو رکعت نماز، نه در گذشت عالم، و نه در آیند آن، نمون این نماز دیگر خوانده نشده و دیگر هم خوانده نخواهد شد. روز عاشورا، اول ظهر وقت نماز بود. ابوثمامه صائدى «1» پیش ابى عبدالله علیه السلام آمد. از هفتاد و دو نفر، تنها تعدادى مانده بودند، و بقیه هم با بدن هاى قطعه قطعه جلوى چشم آن ها نفر قرار داشتند. ابوثمامه آمد و گفت: حسین جان! ظهر شده و وقت نماز است. حضرت فرمود: من آماده ام. آن ها نمى توانستند در یک صف بایستند؛ چون آن ها همین که که آماد برگزارى نماز شدند، چهار هزار تیرانداز هم آماده تیر انداختن به سوى آن ها شدند. آن ها پشتِ گردن هم صف بستند؛ امام جماعت ابى عبدالله علیه السلام بود، و هم اقتداکننده هم عبارت بودند از: قمر بنى هاشم، حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه ...
کسى از اولیاى خدا برایم نقل کرد و گفت: قبل از این که نماز شروع بشود، ابى عبدالله علیه السلام حجاج بن مسروق «2» را که از مکه تا کربلا داشت براى نماز حضرت اذان مى گفت، صدا کرد و به اصطلاح با یک دنیا محبت به او فرمود: اذان تمام نمازهاى من را نمازهاى صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشایم را تو گفتى، امروز مى خواهم اذان نماز من را اکبرم بگوید. حجاج گفت: یا بن رسول الله بگویید که اذان بگوید.
در نمازم خَم ابروى تو با یاد آمد حالتى رفت که محراب به فریاد آمد «3»
حافظ
تیراندازى شروع شد. امام دستور داد دو نفر از این یارانش به نام هاى زهیر بن قین بجلى «4»، و سعید بن عبدالله حنفى «5» جلوى او بیایستند تا خود حضرت با نیمى از دیگر یارانش که هنوز زنده بودند، نماز جماعت گزارد. «6» آن دو نفر به امام گفتند: حسین جان! شما با خیال راحت با یارانت نماز بگزار، و ما دو نفر جلوى شما مى ایستیم تا هر تیرى آمد، به ما بخورد و به شما آسیبى نرسد. این نماز که نماز خوف و نماز جنگ بود، دو رکعت داشت. در رکعت اول، جلوى حضرت، سعید بن عبدالله حنفى ایستاد و تیرباران شد و بر زمین افتاد. در رکعت دوم، زهیر جایگزین سعید شد. او خیلى به زحمت توانست خود را تا پایان نماز سرپا نگه دارد؛ چون بدنش از همه طرف تیر باران شده بود. امام که داشت تشهد مى خواند، دیگر زهیر داشت جان مى داد. امام هر چه سریع تر تشهد را تمام کرد. سعید در همان پایان رکعت اول از دنیا رفته بود، پس حضرت سر زهیر را به دامن گرفت. زهیر چشمش را باز کرد، و این جمله را از حضرت پرسید: أرضیت عنى یا اباعبدالله؟ حسین جان! از من راضى شدى.
پی نوشت ها:
______________________________
(1) 13. ابوثمامه صائدى: عمرو بن عبدالله بن کعبه صائدى، معروف به «ابو ثمامه صائدى»، از تابعین بود، مردى دلاور و از شخصیت هاى معروف شیعه. ابوثمامه در بسیارى از جنگ ها همراه امیرالمؤمنین على علیه السلام شرکت کرد و پس از شهادت امام، در زمره اصحاب امام حسن مجتبى علیه السلام در آمد. در ظهر عاشورا ابوثمامه پس از آن که با امام حسین علیه السلام نماز ظهر را به جا آورد، به امام عرض کرد: یا ابا عبدالله، مى خواهم به دوستانم ملحق شوم. از این که زنده بمانم و تو را کشته ببینم، ناخشنود خواهم شد. اجازه بده به میدان بروم. امام علیه السلام به او اجازه مبارزه داد و فرمود: ما نیز بعد از مدتى کوتاه، به تو ملحق خواهیم شد. ابوثمامه سرگرم مبارزه شد و آن قدر جنگید تا جراحات زیادى بر تنش وارد شد. در همین هنگام پسرعمویش، قیس بن عبدالله صائدى که در سپاه عمر سعد بود و با ابوثمامه دشمنى دیرینه اى داشت، او را به شهادت رساند.
منبع: دانشنام رشد با تلخیص
(2) 14. حجاج بن مسروق الجعفى: استشهد مع الحسین علیه السلام بکربلاء سنه 61. فى ابصار العین: الحجاج بن مسروق بن جعف بن سعد العشیره المذحجى الجعفى کان من الشیعه، صحب أمیر المؤمنین علیه السلام فى الکوفه، و لما خرج الحسین إلى مکه خرج من الکوفه إلى مکه لملاقاته فصحبه، و کان مؤذنا له فى أوقات الصلاه. و کان هو و یزید بن المغفل الجعفى رسولى الحسین إلى عبید الله بن الحر الجعفى لما رأى الحسین فسطاطه فى قصر بنى مقاتل و هو سائر إلى العراق کما فى خزانه الأدب الکبرى.
منبع: أعیان الشیعه، ج 4، ص 568 با تلخیص
(3) 15. دیوان حافظ، غزل شمار 173: با مطلع: در نمازم خم ابروى تو با یاد آمد
(4) 16. زهیر بن القین بن قیس الأنمارى البجلى: استشهد مع الحسین علیه السلام سنه 61. کان زهیر أولا عثمانیا و کان قد حج فى السنه التى خرج فیها الحسین إلى العراق فلما رجع من الحج جمعه الطریق مع الحسین فأرسل الیه الحسین علیه السلام و کلمه فانتقل علویا و فاز بالشهاده. و فى ابصار العین کان زهیر رجلا شریفا فى قومه نازلا فیهم بالکوفه شجاعا له فى المغازى مواقف مشهوره و مواطن مشهوده. و لما حضر وقت صلاه الظهر قال الحسین علیه السلام لزهیر بن القین و سعید بن عبد الله الحنفى تقدما امامى حتى اصلى فتقدما أمامه فى نحو نصف من أصحابه حتى صلى بهم صلاه الخوف.
منبع: أعیان الشیعه، ج 7، ص 71- 72 یا تلخیص
(5) 17. سعید بن عبد الله الحنفى: استشهد مع الحسین علیه السلام بکربلاء سنه 61 من الهجره له بکربلا مقامات مشهوده تدل على رسوخ ایمانه و شجاعته و شده ولائه لأهل بیته علیهم السلام" منها" ما فى المناقب و غیره انه لما کانت لیله عاشوراء و جمع الحسین علیه السلام أصحابه و خطبهم و قال لهم انى قد أذنت لکم فانطلقوا جمیعا فى حل لیس علیکم منى ذمام و هذا اللیل قد غشیکم فاتخذوه جملا و لیأخذ کل رجل منکم بید رجل من أهل بیتى و تفرقوا فى سوادکم و مدائنکم فان القوم انما یطلبوننى و لو قد أصابونى لهوا عن طلب غیرى فأبوا ذلک کلهم و قاموا فتکلموا بکلام ملؤه الایمان الصادق و الولاء الکامل و الشجاعه الفائقه فکان ممن قام سعید بن عبد الله الحنفى و تکلم بکلام مذکور فى الزیاره المنسوبه إلى الناحیه المقدسه فقال لا و الله لا نخلیک حتى یعلم الله انا قد حفظنا غیبه رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم فیک و الله لو اعلم انى اقتل ثم أحیا ثم أحرق ثم أذرى و یفعل بى ذلک سبعین مره ما فارقتک حتى القى حمامى دونک و کیف افعل ذلک و انما هى موته و قتله واحده ثم بعدها الکرامه التى لا انقضاء لها ابدا.
منبع: أعیان الشیعه، ج 7، ص 241 با تلخیص
(6) 18. مثیرالأحزان، ص. 65. متن روایت چنین است: و حضرت صلاه الظهر فأمر علیه السلام لزهیر بن القین و سعید بن عبد الله الحنفى أن یتقدما أمامه بنصف من تخلف معه و صلى بهم صلاه الخوف بعد أن طلب منهم الفتور عن القتال لأداء الفرض ...