از مشکلات هارون نفوذ علویان و گسترش مذهب تشیع بود و بمنظور جلوگیری از این نفوذ بسیاری از آنهارا کشت یا به زندان افکند ودر همان سالهای نخست علویان را که در بغداد قدرتی به هم رسانده بودند بیرون کرد وبه مدینه بازگرداند.
ابن طباطبای علوی از همان سال نخست سر به شورش برداشت.
در سال 176 یحیی بن عبد الله بن حسن در دیلم قیام کرد که با مکر فضل بن یحیی برمکی تسلیم شد.
خوارج نیز که محل سنتی شان در جزیره حد فاصل دجله و فرات بود بارها بر هارون شوریدند در سال 171 ه صحصح خارجی در آن ناحیه سر به شورش برداشت و پس ازکشتاری در موصل گرفتار سپاه اعزامی هارون گردید و کشته شد.
بار دیگر در سال 178 ه ولید به طریف خارجی در همان منطقه شورش کرد و والی نصیبین را کشت و به ارمنستان و آذربایجان رفت و پس از آن در سال 179 به بین النهرین برگشت و از دجله گذشت و تا حلوان پیش راند.
هارون یزید بن مزید شیبانی را برای سرکوبی وی فرستاد و او این غائله را خاموش کرد.
خوارج در سیستان و بخشی از افغانستان امروزی نیز حضور داشتند آنها در سال 185 ه در بادغیس و کابل به رهبری حمزه خارجی سر به شورش برداشتند که مورد حمله سپاه عباسی قرار گرفته و شکست خوردند.
در افریقا نیز قبایل بربر از سال 178 تا 181 با عباسیان در گیر بودند ودر این زدوخوردها گاهی پیروزی با عباسیان بود و گاهی با قبایل شورشی.
هارون هرثمه بن اعین را با سپاهی انبوه برای سرکوبی قبایل بربر فرستاد او توانست شورش را موقتا خاموش کند اما دریافت که توان ختم نهایی غائله را ندارد و لذا از فرماندهی سپاه کناره گیری کرد و به مشرق بازگشت هارون ابراهیم اغلب را مامور نظم در آفریقا کرد وی دولت اغلبیان را پایه ریزی نمود و کمی بعد دعوی استقلال کرد و نفوذ عباسیان جز به اسم از افریقا رخت بربست، اغلبیان شهر قیروان را که در جنوب غربی تونس فعلی بود به عنوان پایتخت خود انتخاب نمودند و تا سال 296 که فاطمیان مصر بر قیروان مسلط شدند در آنجا حکومت کردند.
در سال 176 منازعات قدیمی قبایل یمنی وعدنانی در سوریه به جنگ خونینی منجر شد و دو سال تمام ادامه داشت هارون در مقابل این نزاع که موجب ضعف مردم این ناحیه می شد کاری انجام نداد چون با خاندان بنی عباس خوشبین نبود.
ده سال بعد، باز جنگهای داخلی در این منطقه تجدید شد واین بار هارون در آن دخالت کرد و موسی پسر یحیی برمکی را مامور آرامش شام نمود و او فتنه را خاموش نمود و بین قبایل صلح داد.
در خراسان که مردم از ظلم و ستم علی بن عیسی بن ماهان حاکم منصوب از طرف هارون به ستوه آمده بودند به رهبری فردی بنام رافع بن لیث سر به شورش برداشتند.
علی بن عیسی بعد از اینکه حاکم سمرقند توسط رافع بن لیث کشته شد، پسر خودش را برای سرکوبی فرستاد ولی در جریان درگیری فرزند علی بن عیسی کشته شد و سپاه او شکست خوردند.
شورش رافع در سمرقتند واطراف آن همچنان ادامه داشت تا اینکه هارون به قصد سرکوبی وی به خراسان عزیمت نمود ودر راه بیمار شد ودر سال 193 در طوس درگذشت.
و پس از وی مامون توانست شورش رافع بن لیث را سرکوب کند. (1)
پی نوشت:
1 این مقاله اقتباسی است از دو کتاب «از پیدایش اسلام تا ایران اسلامی، ص 291 و 922» و کتاب «تاریخ سیاسی اسلام، ج 2، دکتر حسن ابراهیم حسن، ص 66 و 67 و 86» .