به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا؛ سهراب یزدانی بیشک یکی از جدیترین پژوهشگران تاریخی زمانه ماست. او این بار سراغ موضوع خواندنی و مهم ترورهای سیاسی در ایران سالهای 1286 تا 1296 رفته است. گرچه رسم شاهکشی پیش از قاجار هم وجود داشت و کشته شدن توسط زیردستان و توطئهچیان سرنوشت محتوم بسیاری از پادشاهان این سرزمین است، اما یزدانی کتاب خود را مشخصاً با توضیح معنای مدنظرش از «ترور سیاسی» و سپس واقعه کشته شدن ناصرالدینشاه به دست میرزا رضا کرمانی آغاز میکند؛ گویی که مشخصههای این قتل ما را وارد فصل جدیدی از ترورهای سیاسی در ایران کرده است. او در هر مورد بررسی قتلها، نحوه کار و سازماندهی عاملان ترور را بررسی میکند؛ آنها چه هدفی داشتند و در کوتاهمدت و بلندمدت چه اثری بر عرصه سیاسی کشور گذاشتند. درباره کتاب «ترورهای سیاسی در ایران» (1296-1286) با سهراب یزدانی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
شاید اولین نکتهای که به ذهن خوانندگان کتاب برسد این باشد که مفهوم ترور را در کتابتان چگونه بررسی کردید و این واژه چه تفاوتی با تروریسم دارد؟
کتاب «ترورهای سیاسی در ایران» (1296-1286) از اولین سال مشروطیت آغاز میشود و تا اواخر جنگ جهانی اول میرسد. از عنوان کتاب مشخص است که به قتلهای سیاسی این دوره اشاره میکند، منتها برای اینکه خواننده بیشتر در جریان این واقعیت قرار بگیرد و در عین حال آگاه شود که پیش از این هم قتل سیاسی اتفاق افتاده است، یک بخشی به ترور ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی اختصاص داده شده است.
پیش از آن هم یک مقدمهای دارد که به مفهوم ترور و تفاوت آن با تروریسم پرداخته است. برای اینکه در بسیاری از وقتها در گفتارهای رسمی چه در روزنامهها، رسانههای مختلف و در فضای مجازی این دو مفهوم با همدیگر خلط میشود و خیلی وقتها ترور و تروریسم به یک معنا آورده میشود، در صورتی که در علوم اجتماعی اینها با یکدیگر متفاوت است. بنابراین در مقدمه تفاوت این دو را از قول بزرگان جامعهشناسی ذکر کردم و این تفکیک را قائل شدم تا خواننده بداند زمانی که ما در مورد ترور سیاسی صحبت میکنیم، مقصود چیست؟ و هر عمل خشونتآمیزی نیست. خود کتاب هم به این صورت است که ابتدا در مورد دوره مجلس اول صحبت میشود که در اینجا دو عمل ترور بزرگ انجام میگیرد: اول کشتن رئیس دولت، میرزا علیاصغرخان اتابک اعظم است و سپس بمباندازی به محمدعلی شاه که ناموفق است و ناکام باقی میماند اما تاثیر زیادی بر جامعه سیاسی و سرنوشت مشروطیت در این دوره میگذارد.
بخش بعدی کتاب ترورهای مجلس دوم است. تفاوتش با دوره مجلس اول این است که در اینجا خود مشروطهخواهان به جان همدیگر میافتند. یعنی همدیگر را ترور میکنند؛ به علت اختلافهای حزبی و فکری، عقیدتی و مسلکی که با همدیگر دارند که ازجمله مهمترین اینها ترور سید عبدالله بهبهانی است که مجتهد بزرگ تهران بود و نقش بسیار زیادی در حرکت مشروطیت داشت.
در مرحله بعدی که قسمت اعظم کتاب است، به «کمیته مجازات» پرداخته میشود که در سال پایانی جنگ جهانی عدهای از مشروطهخواهان گذشته دور یکدیگر جمع میشوند و اینها به علت ناکامیهایی که تا این زمان نصیبشان شده، تصمیم میگیرند به ترور بزرگانی بپردازند که از نظر آنها خائن بودهاند. یعنی دستنشانده بیگانگان بودند و کشور را به بیگانگان میفروختند و در عین حال نوعی حکومت استبدادی برقرار میکردند. این کمیته مجازات در طی چند ماه فعالیت عملیاتی خود چند نفر را از بین میبرد، تا اینکه سرانجام از بین میرود. اما آنچه از نظر خود من مهم بود، این بود که ببینیم زمینههای ترور چه بوده است.
چرا در این دوره جامعه ایران، عدهای از افراد دست به ترور میزدند؟ این عملیات را چگونه سازمان میدادند؟ یا اینکه بهتر بپرسم چگونه این عملیات انجام میگرفت و چه تاثیری بر جامعه میگذاشت؟
در این کتاب به چند پرسش اساسی پاسخ دادهام که آیا این ترورها نتیجه مثبت یا منفی به بار میآورد؟ آیا کسانی که دست به این عملیات میزنند، موفق میشوند؟ جامعه در برابر اینها چه واکنشی نشان میدهد؟ آیا استقبال میکند یا منفعل باقی میماند؟ اینها مسائلی بود که به صورت یکپارچه در منابع تاریخی وجود نداشت. اگر بخواهم این را به صورت یک روند سیاسی ببینم که از یک دورهای آغاز میشود و در این دوره که در واقع پایان دوره مشروطیت واقعی ماست، به پایان میرسد و این مطلب را نشان میدهد که چگونه این مبارزان سیاسی به این موضوع و به این روش کار رو مینهند و نتیجه کار آنها چیست؟
این بود که من تصمیم گرفتم این کار را انجام بدهم. بخصوص در مورد کمیسیون مجازات که تقریباً نیمی از کتاب را دربرمیگیرد، تحقیق چندانی صورت نگرفته بود. که البته به دلیل فقدان منابع بوده است ولی همیشه هم در مورد آن پیشداوری بوده است و داوریهای خیلی سطحی صورت میگرفت. من از مدتها پیش به این موضوع علاقه خاصی داشتم و تصمیم گرفتم که در مورد کمیته مجازات مطلبی را بنویسم که سرانجام کار به اینجا کشید که به شکل یک کتاب مستقل درآمد.

چرا این بازه 10 ساله که در کتاب بررسی کردید برای شما اهمیت داشت؟
تا پیش از این دوره ایرانیان از نظر سیاسی منفعل بودند، یعنی در خود جامعه ممکن بود به صورتهای مختلف احساسات سیاسی و اندیشه سیاسی وجود داشته است، گردهماییهایی بوده است اما اینکه مردم وارد صحنه سیاسی بشوند، یا گروههایی از مردم وارد صحنه سیاسی بشوند، قبلاً وجود نداشت. زیرا این مسئله ویژگی جوامع سنتی است که در آنها حکومتهای استبدادی حکومت میکنند. از زمان مشروطیتی که شما میبینید، در تهران یا در بعضی شهرستانهای دیگر تظاهرات چند هزار نفری برگزار میشود. خواستههای سیاسی مطرح میشود. یعنی در گذشته تحولات سیاسی وجود داشت اما کجا در تاریخ خودمان میبینیم که فرض کنیم، صد هزار نفر بیایند متحصن بشوند، یا در خیابانها راهپیمایی کنند و تقاضا کنند که قانون اساسی نوشته شود یا مکمل قانون اساسی را شاه امضا کند. این مسئله سابقه نداشته و این از دوره مشروطیت آغاز میشود و برای اولین بار است که یک حکومت مسئول قرار است بر سر کار بیاید. یعنی مردم چنین انتظاری دارند و برای همین هم مبارزه میکنند. در این مبارزه انواع روشها به کار برده میشود، عدهای در تلگرافخانه جمع میشوند، تحصن میکنند، راهپیمایی میکنند. در انجمنها گرد میآیند، انجمنهای ایالتی و ولایتی تاسیس میشود و یکی از روشهایی که استفاده میشود، خشونت سیاسی است و ازجمله ترور. این بود که این دورهای که برای اولین بار ایرانیان در صحنه سیاست ظاهر میشوند و حقوق خودشان را مطالبه میکنند، از نظر من خیلی برانگیزاننده بود.
کمیته مجازات بیش از نیمی از کتاب را به خود اختصاص داده است و شاید این فصل پایانی کتاب خواننده را به یاد سریال «هزاردستان» علی حاتمی بیندازد و شما نیز در مقدمه کتابتان را به زندهیاد علی حاتمی تقدیم کردهاید. از نقش سریال «هزاردستان» بر نگارش کتاب بگویید.
این کتاب را به دو نفر تقدیم کردم: یکی عباس اقبال آشتیانی و دیگری زندهیاد علی حاتمی، من زمانی که سریال هزاردستان را دیدم، سالها بود که بر روی کمیته مجازات کار میکردم و مشخص بود که این یک برداشت هنری است و انتظار نداریم که تاریخ واقعی باشد. یک هنرمند میآید، برداشتی از تاریخ را در ذهن خودش انجام میدهد و آن را به صورت یک اثر هنری درمیآورد. بسیاری از فیلمهایی که براساس تاریخ ساخته شده معمولاً دقت چندانی ندارند، چون فیلم مستند نیست، یک اثر هنری است. من از بخش کمیته مجازاتش که بعد به صورت یک فیلم جداگانه از دل این هزاردستان استخراج شد، خیلی خوشم آمد. چند بار آن را تماشا کردم. منتها تحت تاثیر آن قرار نگرفتم ولی از فضاسازی آن دوره لذت بردم. یعنی وقتی یک کتاب مینویسیم، خواننده وقتی آگاهی چندانی هم نسبت به آن دوره ندارد، نمیداند فضای آن زمان چگونه بود؟ چگونه لباس میپوشیدند؟ خیابانها چه وضعی داشتند؟ چه غذایی میخوردند؟ بیننده تصویر را میبیند، فضا به ذهنش میآید و خیلی میتواند بر روی بینندگان تاثیر بگذارد و آنها را جلب کند. همچنین بینندگان را علاقهمند کند که درباره این مطلب بیشتر بدانند.
خودم این تجربه را دارم. زمانی که این سریال پخش میشد، من در زاهدان تدریس میکردم و اتفاقاً همزمان شد با یکی از درسهای تاریخ معاصر. وقتی در مورد کمیته مجازات صحبت میکردم و دانشآموزان هم این سریال را دیده بودند، کلی بر سر شوق آمده بودند و میپرسیدند که این شخصیت کیست و برابرنهاد با کدام شخصیت سریال است؟ این دسته از سریالها بر جلب علاقه مخاطبان به تاریخ و موضوعات تاریخی میتواند موثر باشد.
علی حاتمی چند فیلم تاریخی ساخت و من میدیدم که مردم به این موضوعات علاقهمند هستند. «کمالالملک» را که میدیدند، شاید قبلاً اسمش را شنیده بودند، زندگی او را که نمیدانستند. شاید از نظر من غیرمتخصص از نظر هنری، علی حاتمی در ساخت فیلمهای تاریخی در بین کارگردانان ما زبده و پیگیر بود. همین موضوعات تاریخی باعث جذب مخاطبان به کتاب میشود، چون این در ذهن همه نهادینه شده و وقتی از وی در کتاب یاد شده باعث میشود که کتاب جذابیت بیشتری داشته باشد.
عباس اقبال آشتیانی از میرزا ابراهیمخان منشیزاده، یکی از پایهگذاران کمیته مجازات سخن به میان آورده است. درباره تاثیر استاد عباس اقبال، [ایشان] مجلهای به نام «یادگار» را منتشر میکرد که بسیار مجله ارزشمندی بود، این مجله پنج سال منتشر شد و خوشبختانه سالها بعد تجدید چاپ شد، چون نایاب بود، اقبال در چند شماره در مورد زندگی میرزا ابراهیمخان منشیزاده صحبت کرد که یکی از پایهگذاران کمیته مجازات بود، چند تصویر نایاب را آورد، برخی از نقاشیهای منشیزاده را در این مجله به چاپ رساند، درباره کمیته مجازات صحبت کرد و بعد بحثی را شروع کرد درباره حیدرخان عمو اوغلی، در مورد قتل امینالسلطان اتابک اعظم سخن گفت و دست بر روی برخی از مسائل تاریخی گذاشت که هرکدام بخشی از کتاب من را تشکیل میدهد و برای من که تازه شروع کرده بودم به مطالعه در مورد کمیته مجازات در آن سالهای 61 و 62 این مسئله بسیار جذاب بود. اطلاعاتی را که منشیزاده داشت برای اولین بار منتشر شده بود. البته ایشان در آن زمان در خارج از ایران زندگی میکرد، داوود منشیزاده که البته آن شخصیت آزادیخواه پدر را نداشت و رهبر یک حزب دستراستی افراطی و فاشیستی به نام حزب «سونکا» بود منابع را در اختیار عباس اقبال گذاشته و کمک کرده بود و او توانسته بود این موضوع را تدوین کند. من فکر میکنم با یاری عبدالحسین نوایی این مجله را به سامان رساند؛ چون ایشان یکی از همکاران اصلی مجله یادگار بود. به همین علت بود که خواستم یادی از شادروان اقبال بکنم که بعد از مدتها در مورد فردی مانند منشیزاده و کمیته مجازات خواننده را آگاه کرده بود.
آیا قرار است ترورهای سیاسی در ایران را ادامه دهید و بازه زمانی پس از مشروطه را نیز بررسی کنید؟
در ذهن خودم دو سه برنامه پژوهشی دارم. این برنامهها که قصد دارم بر روی آنها کار کنم بیشتر در همین دورهها معطوف میشود. فکر نمیکنم بتوانم از این دوره خارج شوم و در همین دوره مشروطیت و اندکی پس از آن را بررسی خواهم کرد.
نگاهی به کتاب «ترورهای سیاسی در ایران» (1296-1286)
پس از ماجرای قتل ناصرالدینشاه توسط میرزا رضا کرمانی، نویسنده در فصل بعدی سراغ قتل امینالسطان و ترور نافرجام محمدعلیشاه قاجار رفته است. ماهیت قتلها در فصل سوم کتاب اندکی متفاوت از فصول پیشین است. در این بخش ترورهایی بررسی شدهاند که پس از دوران استبداد صغیر محمدعلیشاه رخ داده و بیشتر حاصل تسویهحسابهای جناحهای سیاسی بودهاند. فصل پایانی کتاب احتمالاً خواننده را به یاد سریال «هزاردستان» به کارگردانی علی حاتمی بیاندازد. اگر از طرفداران این سریال ماندگار بودهاید، با این فصل از کتاب بسیار ارتباط خواهید گرفت؛ چراکه یزدانی در این قسمت به «کمیته مجازات» پرداخته است. حتماً شنیدهاید که چگونه در زمان جنگ جهانی اول، روسها و انگلیسها در امور کشور مداخله میکردند و عدهای از جراید و رجال را عامل اجرایی خود کرده بودند. این وضعیت باعث شده بود تا میرزا ابراهیمخان منشیزاده انجمنی سرّی تشکیل دهد. او و یار قدیمیاش (اسداللهخان ابوالفتحزاده) در اوایل شهریور 1295 طرح تشکیل کمیته مجازات را ریختند و کمی بعد محمدنظرخان مشکوهیالممالک به این دو پیوست و «کمیته مرکزی مجازات» توسط آنها تشکیل شد. کمیته مجازات به تدریج اعضای دیگری پذیرفت و شروع به جمعآوری اسلحه و اقدام به ترور نمود و سرانجام در 22 تیر 1296 اعضای آن دستگیر و مجازات شدند.
کتاب «ترورهای سیاسی در ایران» (1296-1286)» نوشته سهراب یزدانی در 400 صفحه و با قیمت 380 هزار تومان از سوی انتشارات مد روانه بازار نشر شده است و یکی از نامزدهای چهل و دومین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است.
259