تقید به آداب شرع

امام نسبت به موقوفات و اوقاف و کیفیت وقفیات نظر خاصی داشتند و بسیار با احتیاط برخورد می کردند و اجازه نمی دادند در یک مورد حتی دیناری بر خلاف نظر واقف و وقفنامه مصرف شود، اما در بعضی از تبدیل به احسنها و فروش بعضی از موقوفات ایشان مقداری دستمان را در امر حکومت باز می گذاشتند، مثلا یک بار در مورد موقوفاتی که در کنار خیابان است و یا تعریض خیابان شام ...

پول موقوفه را از شهرداری بگیرید

امام نسبت به موقوفات و اوقاف و کیفیت وقفیات نظر خاصی داشتند و بسیار با احتیاط برخورد می کردند و اجازه نمی دادند در یک مورد حتی دیناری بر خلاف نظر واقف و وقفنامه مصرف شود، اما در بعضی از تبدیل به احسنها و فروش بعضی از موقوفات ایشان مقداری دستمان را در امر حکومت باز می گذاشتند، مثلا یک بار در مورد موقوفاتی که در کنار خیابان است و یا تعریض خیابان شامل آنها می شود سؤال کردیم که چه کنیم امام فرمودند: «خوب نظام یک مملکت نیاز به خیابان و جاده دارد و باید تعریض شود بنابر این شما می توانید پول آن موقوفه را که در مسیر تعریض خیابان افتاده از شهرداری بگیرید و جای دیگری ملکی بخرید» . (1)

ربا باید حذف شود

در اولین جلسه ای که شورای انقلاب خدمت امام رسیدند امام تاکید زیادی کردند که شورای انقلاب باید ترتیبی بدهد تا هر چه زودتر ربا از سیستم بانکی ایران حذف شود و بر این اساس بود که شورای انقلاب موظف شد لایحه لازم را جهت حذف ربا و وامهای ربوی تهیه کند. (2)

نمی توانم پولی به تو بدهم

وقتی حاج احمد آقا معمم نشده بود امام به ایشان می فرمودند: «تا مثل سایر طلبه ها معمم نشوی من نمی توانم پولی به تو بدهم. » لذا ایشان تا وقتی که معمم نشده بود چه ایران بود و چه نجف که به مدرسه و درس می رفت، خانم (والده شان) به ایشان پول می داد، که از پول شخصی خودش بود ولی وقتی حاج احمد آقا معمم شد مثل طلبه ای که به او شهریه می دهند امام به او شهریه می داد.حاج آقا مصطفی هم همین طور بود. (3)

وقت جشن گرفتن نیست

امام راجع به مهریه دقت داشتند.یعنی اعتقادشان به این بود که دختر باید مهریه داشته باشد.اگر افرادی برای عقد نزد ایشان می آمدند و مثلا مهریه را یک جلد کلام الله مجید ذکر می کردند امام قبول نمی کردند و می گفتند چیزی را به عنوان مهر تعیین کنند ولی در مورد تشریفات دیگر ازدواج اعتقادی نداشتند.زمانی که نوه ایشان با برادرم ازدواج کردند چون زمان جنگ بود، شدیدا از تشریفات نهی کردند و گفتند وقت جشن گرفتن و مهمانی دادن نیست. (4)

اجازه نمی دهم

امام، صرف سهم مبارک امام (ع) را برای ساختن مسجد اجازه نمی دادند، مگر به دو شرط، یکی مورد نیاز بودن مسجد و دیگر آن که بودجه آن از طریق دیگری مانند وجوه خیریه و تبرعات تامین نشود.لذا اگر سؤال کننده توجه به دو شرط مذکور داشت و در متن سؤال آنها را قید کرده بود، می فرمودند: «در فرض مذکور مجازند پرداخت کنند.»

و اگر توجه نداشت یا قید نکرده بود، پاسخ می دادند: «چنانچه مورد نیاز باشد و از طریق دیگری تامین نشود، مجازند پرداخت کنند.»

آنچه ذکر شد، در مورد اصل مسجد و ساختمان آن بود.اما در مورد تزئینات و تهیه لوازم غیر ضروری و درجه دوم از قبیل سنگ، کاشی، فرش...معمولا به صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعی را نمی دادند.در این رابطه نمونه های بسیاری وجود داشت.از جمله این که یک نفر استجازه کرده بود که مبلغ سی هزار تومان بابت سهم مبارک امام (ع) برای فرش مسجدی در خیابان اباذر تهران پرداخت کند.امام فرمودند: «اجازه نمی دهم » . (5)

پرداخت دیه را وظیفه خود دانستند

امام نسبت به فرزندان پسری احساس مسؤولیت بیشتری می کردند، مثلا چند سال پیش علی ما ضمن بازی صورت نوه عمه اش را زخم کرد.پس از اینکه امام مطلع شدند مقداری وجه به عنوان دیه به فرزند زخمی شده دادند، یعنی پرداخت دیه را به عنوان جد پدری علی، وظیفه خود دانستند. (6)

این جدا، آن هم جدا

حاج احمد آقا می فرمود در شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی، والده شان ده، پانزده روز خانه فرزندش که شهید شده بود، بودند و تلفنی که در منزل آن مرحوم بود تلفنی نبود که صفر آن آزاد باشد تا هر کس دلش می خواست با هر جای ایران تماس بگیرد.والده (خانم امام) که بچه اش شهید شده است.گفت یک تلفن هم نیست من با بچه هایم در ایران تماس بگیرم.امام به او فرمودند: «خانم، شهادت و مرگ مصطفی یک چیزی است استفاده از بیت المال یک چیز دیگر، این از بیت المال مسلمین است.من شرعانمی توانم اجازه بدهم شما از تلفنی که بیت المال مسلمین است، هر روز تماس بگیری با بچه هایت.این جداست آن هم جداست » . (7)

از محرمات دوری کنید

تنها چیزی که امام غالبا در خانواده ها توصیه می کردند، تا اول از همه به آن عمل کنند، انجام واجبات و دوری از محرمات بود. (8)

در مساله نامحرم سختگیر بودند

برخورد امام با دامادها و عروسهایشان هم خیلی محترمانه بود و هم خیلی دوستانه.منتها چون دامادها به همه اهل منزل محرم نیستند، امام با رفت و آمد زیاد دامادها موافق نبودند.از این جهت همیشه بین ما و دامادها فاصله ای بود چون دخترهای دیگری هم داخل منزل بودند و آقا هم در مساله محرم و نامحرمی سختگیر بودند.در گذشته مثل زمان حال رسم نبود که داماد از روز عقد مرتب به خانه عروس رفت و آمد داشته باشد.تا این اواخر هم در منزل امام نسبت به دامادها همین طور بود که دامادها خیلی رسمی به آنجا رفت و آمد می کردند.چون دخترها و نوه ها آنجا خیلی آزاد رفت و آمد می کردند لذا مردهای نامحرم می بایست کمتر بیایند و بروند. (9)

اگر نامحرم باشند نمی توانند با هم صحبت کنند

یک بار درباره سریال پاییز صحرا می فرمودند ممکن است در تولید سریال خلاف شرع واقع شده باشد ولی پخش سریال خلاف شرع نبوده است خدمت ایشان عرض کردم نمی دانم منظورتان کجای سریال است فرمودند آن قسمت که زنی با مردی در اتاق صحبت می کردند اگر در این صحنه این زن و مرد از محارم همدیگر نباشند نمی توانند اینطور بنشینند و حرف بزنند این خلاف شرع است ولی پخش سریال که عکس و تصویر است اشکالی ندارد و خلاف شرع نیست. (10)

کسی اینجا هست

امام صحبت بی مورد زنها با نامحرم را ضرورت نمی دیدند.مثلا در خانه خودشان وقتی که یکی از نوه های پسرشان مکلف می شد ما دیگر با آنها در یک اتاق نمی نشستیم.البته جالب اینجاست که وقتی ما نزدشان بودیم نمی گفتند که ما از اتاق بیرون برویم بلکه به او می گفتند بیرون برود.

یا اگر من پهلوی ایشان بودم و نوه مکلف شده شان که مثل پسر خودم بود می خواست وارد اتاق شود به او می گفتند کسی اینجا هست. (11)

اگر دستمان بیرون می آمد

امام شدیدا از کسی که خلاف شرع انجام می داد ناراحت می شدند و خیلی حالتشان برانگیخته می شد، یعنی اگر یک وقت سر سفره دست ما از حد مجاز از آستین بیرون می آمد تذکر می دادند. (12)

باید پیش از سن تکلیف کارها را گفت

برخورد امام با بچه ها بعد از سن تکلیف تابع مسایل شرعی بود و آقا در مسایل شرعی با کسی شوخی نداشت.البته کاملا در چارچوب شرع بودند.مثلا هیچ وقت صبح بچه ها را از خواب بیدار نمی کردند که نماز بخوانند.معتقد بودند که خواب تکلیف ندارد.

عقیده داشتند که پیش از رسیدن سن تکلیف باید کارهای خوب و بد و مسایل شرعی را به بچه ها گفت. (13)

با دیدن فعل حرام بدن امام لرزش پیدا می کند

من یک روزی خشم امام را نسبت به ارتکاب امر حرام دیدم که ایشان واقعاخشمگین شدند.نه در حد امر به معروف، گاهی ما امر حرامی را از کسی ببینیم امر به معروف می کنیم، اما امام واقعا خشمگین می شوند.که در حالت صورت و نگاه ایشان دیده می شود و اصلا بدنشان لرزش پیدا می کند. (14)

نامحرم داخل اتاق هست

گاهی اوقات بعضا لازم می شد که ما به طور سرزده خدمت امام برسیم و مطلبی را عرض نماییم.بلافاصله بعد از زدن در و تقاضای ورود از جانب ما، اگر از بستگان امام نزد ایشان بودند، خیلی سریع می گفتند «کمی صبر کنید» و بعد به بستگان خویش تذکر می دادند که چادر خود را بر سر بگذارند تا ما وارد شویم.بالعکس اگر ما داخل خانه بودیم و یکی از بستگان امام قصد دخول داشتند بلافاصله می فرمودند: «یا الله، یا الله، نامحرم داخل اتاق است.» البته امام برای تذکر اعلام می کردند وگرنه بستگان امام همیشه رعایت حجاب خویش را می نمودند. (15)

من به هیچ کار تو کار ندارم

حضرت امام از نظر شرعی و از نظر اخلاق اسلامی نهایت احترام را به مادر ما می گذاشتند و در حد شرعی از ایشان توقع داشتند. امام بعد از ازدواجشان به مادرم گفتند که «من از تو این را می خواهم که فعل حرام انجام ندهی و فعل واجبت را انجام بدهی، غیر از این، من به هیچ کار تو کار ندارم » . (16)

صورتشان را برمی گرداندند

در ملاقاتهای حضوری که با امام داشتم شاهد بودم وقتی جمعی از خانمها برای دستبوسی خدمت امام می رسیدند، به محض اینکه آنها قصد بوسیدن دست مبارکشان را داشتند.فورا گوشه شمدی را که به هنگام نشستن روی زانویشان می انداختند بر روی پشت دست چپشان می کشیدند تا خانمها دست ایشان را نبوسند و همزمان ضمن پاسخ به سلام آنها، صورتشان را که همیشه با تبسم به طرف ملاقات کنندگان بود مقداری به سمت راست می چرخاندند. (17)

پا روی کفشهای مردم نمی گذاشتند

در طول مدتی که امام در نجف اقامت داشتند سالی چند بار به مناسبت زیارتهای ویژه امام حسین (ع) به کربلا مشرف می شدند و در منزل محقری که یکی از اهالی کویت در اختیار ایشان قرار داده بود، سکونت می کردند.

امام ظهرها در همان منزل نماز جماعت اقامه می کردند که با شرکت جمع محدودی از دوستان در اتاق بیرونی و گاهی که جمعیت بیشتر می شد در حیاط منزل برگزار می شد.مساحت حیاط حدود پنجاه متر بود و فرش هم به اندازه کافی نبود، از این رو افراد عباهایشان را تا می کردند و به عنوان سجاده و زیرانداز روی آن به نماز می ایستادند.وقتی امام از اندرونی برای اقامه نماز وارد حیاط می شدند، برای رسیدن به جلوی جمعیت می بایست از میان صفوف جماعت عبور کنند.تمام افراد حاضر بی گمان افتخار می کردند که عبایشان با قدم مبارک ایشان تبرک شود و امام نیز به این نکته واقف بودند، با این حال هنگام عبور، چه از پشت صفوف که کفشها بود و چه در مسیری که عباها پهن بود، امام با حرکتی مارپیچ و با برداشتن گامهای مناسب با دقت سعی می کردند که به هیچ وجه پایشان را نه روی کفشها بگذارند و نه روی عبای دیگران و بدین گونه عملا رعایت دقیق حق مردم را به مقلدان خود می آموختند. (18)

این روزنامه ها ایرانی است؟

در پاریس می خواستیم جلوی در اتاقی که امام کفشهایشان را در می آوردند روزنامه بیندازیم، چون اکثر اوقات بارندگی و زمینها خیس بود، لذا از روزنامه های خارجی استفاده می کردیم.روزی عده ای از ایران آمده و با خود روزنامه آورده بودند و چون آن روز روزنامه خارجی در دسترس نبود من صفحه آگهیها را انداختم و کفشهای امام را روی آن گذاشتم.ایشان وقتی خواستند کفش بپوشند، سؤال کردند: «مثل اینکه این روزنامه ایرانی است؟» عرض کردم بله حاج آقا، ولی این صفحه آگهیهاست.با این حال امام پایشان را روی آن روزنامه ها نگذاشتند و مجددا برگشتند و فرمودند: «شاید اسم محمد یا علی در آن باشد» . (19)

من خاطرم جمع نیست

با اینکه اجاره منزل امام در جماران به صاحب آن پرداخت می شد، روزی امام قبل از ماه مبارک رمضان دستور دادند که اعضای این خانه بیایند و با من صحبت کنند، من خاطرم جمع نیست که آیا در این خانه که می مانم صاحبانش راضی هستند یا خیر.آنها خیلی تعارف کردند که شما به ما و محل خیلی افتخار داده اید و ما تا قیامت از این موهبت الهی قدردانی می کنیم.ولی امام فرمودند که حالا به زنها بگویید بیایند.خانمها آمدند.آقا به آنها فرمودند: «ممکن است شما به چیزی از زندگی خود علاقه مند باشید و دوست نداشته باشید که جای دیگری بروید.» آنها نیز به نوبه خود اعلام رضایت کردند.آنگاه امام فرمودند: «حالا می مانم » . (20)

چرا این کار را کرده اند؟

روزی برای تامین نور کافی و مناسبت فیلمبرداری از برخی از ملاقاتهای رسمی یا برنامه هایی نظیر پیام نوروزی که در اتاق کار امام انجام می شد، سه نقطه از گچ سقف اتاق به مساحت 5س 5 سانتیمتر زیر تیرآهنها را تراشیده بودند و می خواستند نورافکنها را به آن نقاط جوش دهند.هنگامی که صبح طبق معمول خدمت امام مشرف شدیم قبل از هر چیز با لحن خشن و تند و قیافه ای ناراحت و مضطرب فرمودند: «این چیست؟ چرا این کار را کرده اند؟» به عرض رسید برای تامین نور فیلمبرداری است.بعد از لحظه ای تامل و سکوت تلخ ادامه دادند، چرا بدون اجازه صاحب خانه، این تصرفات را می کنند؟ با این برخورد تند جرات ادامه کار سلب شد و اصلا قضیه منتفی و جای آن تعمیر شد.هنگامی که از خدمتشان مرخص شدیم، جناب آقای صانعی با اینکه دهها سال با امام بودند، به من گفتند: «من در طول عمرم کمتر چنین ناراحتی وتکدر خاطری را در امام دیده ام » . (21)

اگر حاضری جهنم را تحمل کنی

مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کردند روزی برای یک طلبه ای خدمت امام وساطت کردم که پولی از ایشان بگیرم و به او بدهم. ولی امام به وساطت من ترتیب اثر ندادند.مرتبه دوم وساطت کردم باز ترتیب اثر ندادند، که این بار مایه تعجب شده بود.مرتبه سوم که وساطت کردم امام در جواب فرمودند: «مصطفی، این کمد، و گنجه ای که می بینی این پول در آن وجود دارد و این هم کلید گنجه است، من این کلید را در اختیار تو می گذارم که هر چه پول می خواهی برداری به این طلبه بدهی، مانعی ندارد، لکن به یک شرط و آن شرط این است که جهنمش را باید خودت بروی.چون من دیگر حاضر نیستم به این طلبه به خاطر عدم لیاقتی که در او وجود دارد، پول سهم امام بدهم.تو اگر حاضری جهنم را تحمل بکنی این پول و این گنجه و این کلید در اختیار تو» . (22)

حق نداری به تهران تلفن کنی

امام در نجف می فرمودند هیچ کس حق ندارد از اینجا تلفن زیادی بکند.البته تلفن داخل نجف را اجازه می دادند، اما به کربلا یا جای دیگر نمی توانستیم تلفن بزنیم.زیرا آن را تحریم کرده بودند.حتی به حاج احمد آقا فرموده بودند که حق نداری به تهران یا جای دیگر تلفن بکنی.ولی اگر در مسیر انقلاب تلفن می شد مثلا می خواستیم خبری از ایران بگیریم یا اعلامیه ای را منتشر کنیم اجازه می دادند.یکبار که حاج احمد آقا تلفنهایی کرده بود و احتمال می داد امام راضی نباشند، ناچار شد از جایی پول بگیرد و برای چند تلفن شخصی به آقای رضوانی که مسؤول کارهای مالی امام بود بدهد. (23)

واجب نیست سلام کنید

امام در مقابل ارتباط ما با نامحرم خیلی سختگیرند.الان پسرهای من و حاج احمد آقا پانزده - شانزده ساله اند، ما یک روز اگر منزل آقا برای ناهار دعوت بشویم، پسرها حق آمدن ندارند یا اگر هم بیایند، مثلا ما خانه خانم می نشینیم و سفره می اندازیم و آنها منزل احمد آقا.آن هم برای اینکه پسرها و دخترهای اهل فامیل و خانه با هم غذا نخورند، نه فقط سر سفره، بلکه حتی سلام هم به هم نکنند، چون واجب نیست.من خودم پانزده ساله بودم که آقای اشراقی با خواهرم ازدواج کرده و تازه داماد ما شده بودند.یک روز ما دعوت داشتیم منزل ایشان، همین جور که من و آقا با هم وارد شدیم، دیدم آقای اشراقی دارند می آیند استقبال در یک باغچه ای بود که ما داشتیم جلو می رفتیم من به آقا گفتم: «سلام بکنم؟» امام در جواب گفتند: «واجب نیست!»

من هم رویم نشد که سلام نکنم.زدم و از تو باغچه رد شدم که با آقای اشراقی روبرو نشوم، و یا حتی مادر من، وقتی آقا را گرفتند و بردند ترکیه، یعنی چهل سال بعد از زندگیشان، اولین سلام را به برادر شوهرشان کردند! ماجرا هم این بود که وقتی عمویم می خواستند بروند ترکیه خدمت آقا، آمدند از پشت در گفتند: «من می خواهم با خود خانم صحبت کنم، تا اگر بخواهند پیغامی بدون واسطه ای برای آقا داشته باشند.» که مادرم ناچار شدند سلام کنند! و بعد یادم است آمدند و گفتند ناراحتند، چون اولین سلام را در نبودن آقا کرده اند آن هم با این لفظ که «اگر آقا راضی نباشند چه؟» من هم گفتم: «نه دیگه حالا شما سنی ازتان گذشته و مجبور بودید.» البته امام در مورد کارواجب و ضروری حرفی ندارند، این را بدانید! الان مثلا نمی گویند چون استاد مرد است دانشگاه نروید و یا برای خرید بیرون نروید و تاکسی یا اتوبوس سوار نشوید.خیر اینها را کار ندارند، اما! باید جدی صحبت کرد - نه اینکه دور هم بی خودی بنشینید و سلام علیک کنید.اما اگر کار دارید، با هر مرد هم حرف بزنید اشکالی ندارد.به هر حال در مورد این مهمانی رفتن خانمها و آقایان و با هم و دور هم نشستن نامحرمها در مهمانیها ایشان همه را حرام می دانند - که زنها با مردها و دخترها با پسرها - صحبت کنند.فقط در مورد کار ایرادی نمی گیرند.البته ایشان آدم خشکی نیستند و مطابق روز زندگی می کنند و متعادل هستند و اصلا همه کار و برخوردشان و حتی لباس پوشیدنشان متعادل است. (24)

بیت المال خرج رساله من نشود

تا آغاز انقلاب امام تلفن در منزل نداشتند.شهرستانیها اعتراض داشتند که ما نیاز به ارتباط با شما داریم و شما تلفن لازم دارید اما آقا می فرمودند: «پول بیت المال خرج رساله و تلفن من نشود.» سرانجام یک نفر بازاری متدین، تلفنی به نام امام خرید و در منزل ایشان نصب کرد. (25)

از سهم امام استفاده نکردند

امام در بسیاری از مسایل مقید بودند، تا آنجا که یک ریال از سهم امام مصرف نمی کردند.قطعه زمینی داشتند مشترک که از پدرشان به ارث رسیده بود و دست برادر بزرگشان آقای پسندیده بود و این زمین در ماه یک درآمدی داشت و از همان درآمد، ایشان زندگیشان را مرتب می کردند به نحوی که با همان درآمد تطبیق بکند و لذا ایشان هیچ وقت از سهم امام استفاده نکردند تا وقتی که مجتهد و صاحب رساله شدند و این هم از امتیازاتی بود که ایشان داشتند. (26)

به این استفتا جواب نمی دهم

امام سعی می کردند در نظر دادن و در پاسخ به سؤالات عمدتا و بخصوص به سؤالات اجتماعی آنقدر دقیق باشند که دشمن نتواند در خلال پاسخ ایشان سوء استفاده ای بکند، از جمله وقتی با فتوایی کمک به مبارزین فلسطینی را اجازه فرمودند، یک عنصر فرصت طلب که شان روحانی مسجدی در تهران را داشت، مدعی شد که من شخصا از طرف امام مامور هستم که وجوه شرعیه را به نفع فلسطینیها جمع آوری کنم و برسانم.همه از طرفی خوشحال بودند و از طرفی تعجب می کردند که چطور این شخص؟ با اینکه دیگران هم بودند لذا ظاهرا آقای کروبی نامه استفتا مانندی به امام نوشت که آیا چنین شخصی از طرف شما اجازه ای دارد یا خیر؟ من سؤال را خدمت ایشان بردم.فرمودند: «من به این استفتا جواب نمی دهم.» عرض کردم چرا؟ فرمودند: «چون اسم شخص در آن است و این شخص هم (به لحاظفامیلی) مرتبط است با یکی از شخصیتهایی که در صراط مرجعیت است (که در نجف ساکن بود) و طبیعی است که با این پاسخ منفی که من به این سؤال می دهم این شخص و به تبعش آن شخصیت روحانی که آینده ای دارد و بالاخره در صراط مرجعیت است، لطمه خواهد دید و از حیثیت ساقط خواهد شد و من صحیح نمی دانم این طور سوء استفاده ای بشود شما کلی سؤال بکنید، بگویید آیا تا به حال شخصی از طرف شما اجازه یا دستوری برای جمع آوری دارد یا نه و من پاسخ خواهم داد» . (27)

از این پولها نمی دهم

امام اصلا حاضر نبودند برای اشتهار خود دیناری خرج کنند، کتابی به نام «الدماء الثلاثة » داشتند، به ایشان عرض کردم اجازه بدهید آن را چاپ کنم، آقا نسخه منحصر به فرد خود را در اختیارم نهادند، عرض کردم مبلغ پنج هزار تومان برای چاپش بدهید. فرمودند: «نه، من از این پولها نداده و نمی دهم.» بعد از مراجعه به آیت الله پسندیده مبلغ پنج هزار تومان از ایشان قرض کردم و کتاب را به چاپ رساندم.بعد ساواک ازچاپ کتاب مطلع شده و اکثر کتابها را ضبط کرد و من ناچار شدم با فروش وسایل زندگی، مبلغ مذکور را بپردازم، بعد از آزادی امام که کتابها برگردانده شد و بین طلاب توزیع شد همچنان از دادن وجه خودداری کرده فرمودند «لازم نبود چاپ کنید» . (28)

نباید از این چیزها بترسند

یکی از سفیران نوشته بود در بعضی از مجالس که دعوت می شویم مشروبات الکلی وجود دارد و اگر ما نپذیریم و نرویم، حمل به چیزهای دیگر می شود و مشکلاتی در روابط پیش می آید.امام فرمودند: «به جهنم، نباید از این چیزها بترسند نباید بروند، دلیلش را هم باید بگویند تا آنها هم کم کم بفهمند برای چیست » . (29)

غلط کرده است

در تاریخ 26/10/62 نوجوانی سؤال کرده بود که پدرش فردی لاابالی و بی دین است و به او گفته من راضی نیستم که در منزل من نماز بخوانی.آیا پدر چنین حقی دارد و تکلیف او چیست؟ امام فرمودند: «غلط کرده است، برود نماز بخواند اشکال ندارد» . (30)

چون مسیحی هستند اسم روح الله را ننوشتم

روزی رییس پلیس نوفل لوشاتو، عکسی از امام را که در حال قنوت نماز بودند، برای امضاء آورد.امام عکس را گرفتند و امضاء کردند.وقتی به امضاء توجه کردم دیدم مثل سایر امضاهای ایشان نیست و کلمه ای از اسمشان جا افتاده است.عرض کردم مثل اینکه امضای شما مثل سایر امضاها نیست.فرمودند: «چون مسیحی هستند و رعایت وضو را نمی کنند، اسم روح الله را ننوشتم، مبادا دستشان مسح (کلمه الله) کند» . (31)

منزل من جای گوشه و کنایه نیست

روزی در مجلسی که عده ای از فضلا نشسته بودند، از امام یک سؤال علمی کردند.در واقع یکی از آقایان به یکی دیگر از علما گوشه و کنایه می زد.چهره امام بر افروخته شد و فرمودند:

«منزل من جای گوشه و کنایه نیست.مجالس باید مجالسی خدایی باشند.مجالس نمی توانند جوری باشند که کسی در آن به مؤمنین و مسلمانها گوشه و کنایه بزند. (32)

انگشتر طلا را در بیاورید

وقتی امام در پاریس بودند اگر مردی داخل اتاق می شد و مثلا انگشتر طلا به دستش بود فورا از او می خواستند که انگشتر را در بیاورد. (33)

مهری تعیین کنید

امام در رابطه با مهریه عروس، مقدار زیاد را نمی پذیرفتند، ولی قانع به این هم نبودند که کسی فقط یک کلام الله مجید را مهر قرار دهد.می فرمودند: «مهری تعیین کنید، بگویید دو تا سکه، ده تا سکه، ده هزار تومان پول و..» . (34)

پدر دختر راضی است؟

دختری می خواست ازدواج کند، آورده بودند خدمت امام که عقد کنند.پدر دختر نبود، مادرش بود.امام از آن واسطه پرسیدند پدرش راضی است؟ گفت بله راضی است.باز امام خطبه را نخواندند.گفتند: «اگر پدر راضی نباشد عقد باطل است.» گفتند نه آقا هم نوشته، و هم گفته است.باز امام چیزی نگفتند.باز وقتی می خواستند عقد بکنند، برای بار سوم گفتند: «اگر رضایت پدر نباشد باطل است.» بعد عقد را انجام دادند. (35)

دیه او را بپرداز

در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا اولین جایی که برای ما مشکل بوجود آمد، میدان آزادی بود.در میدان آزادی ازدحام جمعیت به حدی بود که چند لحظه ای ماشین روی دست مردم قرار گرفت و کنترل از دست من خارج شد.بعد وقتی که ماشین روی زمین قرار گرفت، در اثر فشار جمعیت یک نفر پایش زیر ماشین رفت و شکست.امام هم با فهمیدن جریان بعدا مرا مامور کرد دیه پای او را بپردازم و او هم دیه را از من قبول نکرد. (36)

تنها مفسدین را اعدام کنید

اولین روزهای پس از انقلاب اسلامی را خوب به یاد دارم، انقلاب شکوهمنداسلامی به پیروزی رسیده بود و مردم حزب الله، گروهی حدود بیست نفر یا بیشتر را که در بین آنان هویدا، رحیمی، ربیعی، نصیری، و برخی دیگر از سران مفسد رژیم ستم شاهی به چشم می خوردند به مدرسه می آوردند.برخی از دوستان معتقد بودند که تمامی آنان باید اعدام شوند و بر این خواسته خود پافشاری می کردند.بالاخره قرار شد از امام کسب تکلیف شود.ایشان فرمودند تنها کسانی را که از نظر شرع اسلام مفسد فی الارض هستند و حکمشان مشخص است، اعدام کنید و تصمیم در مورد مابقی را به عهده دادگاه اسلامی بگذارید تا بر اساس موازین شرعی و اسلام در مورد آنان حکم کند. (37)

اگر احمد حکمش مرگ باشد

زمانی که مرحوم آیت الله طالقانی در اعتراض به دستگیری فرزندشان چند روزی به عنوان اعتراض از نظرها پنهان شدند، ایشان سپس به خدمت امام رسید.امام به آقای طالقانی گفتند: «پسر شما یکی از منحرفان وابسته به گروهکهای چپ است و نباید اینقدر از این بابت که دستگیر شده اند ناراحت شوید» سپس اضافه کردند: «و الله قسم، اگر احمد دچار کوچکترین انحرافی باشد و حکمش مرگ باشد، من شخصا او را خواهم کشت » . (38)

احتمال ضرر می دهی؟

در نجف من یک وقتی سیگار می کشیدم و در اواخر حس کردم که برایم مضر است، یعنی طوری بود که سرفه زیاد می کردم.تنگی نفس و سرگیجه هم داشتم.چون امام در رساله شان دارند که هر چه مضر باشد استعمالشان جایز نیست، می خواستم از ایشان سؤال کنم که آیا این سیگار جزء همان مساله است یا نه.از حرم که بیرون می آمدیم عرض کردم آقا این سیگار کشیدن ضرر دارد؟ امام نفرمودند ضرر دارد یا ندارد بلکه حکایتی را برای من فرمودند که مرحوم میرزای شیرازی پیپ می کشید.کسی خدمت ایشان رفته بود و دیده بود که دورادور منقلشان پیپ چیده است، آن شخص به مرحوم میرزای شیرازی عرض کرده بود: «اینها ضرر ندارد؟ » آقا فرموده بودند: «احتمال ضرر می دهی؟» گفته بود: «بله » .فرمود: «جمع کن.» همان شب این کلام امام چنان در من تاثیر کرد که دیگر سیگار نکشیدم و کسالتهایی هم که داشتم تمام مرتفع شد. (39)

به این آقا بگویید بلند شود

یکبار هنگامی که امام به حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (ع) مشرف شده بودند با آنکه معمولا کمتر به این سو و آن سو نگاه می کردند و مخصوصا در حرم مطهرتوجهی به امور ظاهری نداشتند، در حال عبور از رواق مطهر متوجه شدند که یکی از زوار روی زمین افتاده و عتبه مبارکه را می بوسد.امام با برخورد به این صحنه خیلی سریع و تند واکنش نشان دادند و به یکی از آقایانی که همراه ایشان بود فرمودند: «به این آقا بگویید بلند شود و این کار را نکند» . (40)

به شرط عدم تایید غیر مسلمین اشکالی ندارد

امام در برخورد با خطر نفوذ و تاثیر منفی فرهنگهای مادی و منحط، بر افکار و اندیشه های مسلمانان بسیار جدی و حساس بودند. ایشان به دلیل این حساسیت، حتی استفاده از علوم و فنون بیگانگان را منوط به شرایط و ویژگیهای خاصی می دانستند، به عنوان مثال از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با این جانب تماس گرفته شد که در مورد خرید کتابهای سالم و مفید برای کودکان و نوجوانان که ناشر یا مؤلف یا مترجم آنها غیر مسلمان باشند از محضرشان کسب تکلیف شود.پس از طرح مساله امام فرمودند: «حتی الامکان از کتابهایی که مسلمانان نوشته اند استفاده شود و چنانچه لازم بود و کتابی خیلی خوب بود، به شرط آنکه تاییدغیر مسلمین نشود اشکال ندارد» . (41)

اگر تمام مردم هم مخالفت کردند

امام بارها فرمودند که اگر تمام مردم هم با شما شورای نگهبان - مخالفت کردند و شما دیدید قانونی از مجلس گذشته که بر خلاف قوانین اسلام و قانون اسلامی است آن را رد کنید. (42)

پی نوشت ها:

1.حجة الاسلام و المسلمین امام جمارانی.

2.روزنامه کیهان - 10/9/58.محضر نور - ج 1- ص 248.

3.حجة الاسلام و المسلمین فرقانی.

4.فاطمه طباطبایی - ویژه نامه روزنامه اطلاعات - 14/3/69.

5.حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

6.فاطمه طباطبائی - روزنامه جمهوری اسلامی - 13/3/69.

7.حجة الاسلام و المسلمین آشتیانی - مرزداران - ش 56.

8.فاطمه طباطبایی.

9.فریده مصطفوی.

10.محمد هاشمی - مدیر عامل وقت سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی - سروش - ش 510 (اردیبهشت 1369) .

11.فاطمه طباطبائی.

12.فاطمه طباطبائی - ویژه نامه روزنامه اطلاعات 14/3/69.

13.حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی - پیام انقلاب - ش 60 (چون به لحاظ شرعی باید برای بیدار کردن جهت نماز صبح از او اجازه قبلی گرفته در غیر این صورت جایز نیست) .

14.فاطمه طباطبائی.

15.زهرا مصطفوی.

16.خادم - از محافظین بیت امام - در رثای نور.

17.زهرا مصطفوی - سخنرانی در دانشگاه شهید چمران اهواز.

18.غلامعلی رجائی.

19.حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

20.مرضیه حدیده چی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 4.

21.حجة الاسلام و المسلمین انصاری کرمانی - ماخذ پیشین - ج 2.

22.حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

23.آیت الله محمد فاضل لنکرانی - ماخذ پیشین - ج 6.

24.سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 4.

25.زهرا مصطفوی - شاهد بانوان - ش 149.

26.حجة الاسلام و المسلمین مصطفی زمانی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 5.

27.آیت الله شهید محلاتی - 15 خرداد - ش 10.

28.حجة الاسلام و المسلمین دعایی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 1.

29.حجة الاسلام و المسلمین مسعودی - نور علم - دوره 3- ش 7.

30 و 31.حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

32.مرضیه حدیده چی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 4.

33.حجة الاسلام و المسلمین علی اکبر مسعودی - پا به پای آفتاب - ج 4- ص 153.

34.فاطمه طباطبائی - زن روز - ش 1267.

35.مرضیه حدیده چی - زن روز - 12/3/69.

36.آیت الله حائری شیرازی - تربیت، ویژه تابستان - 1365.

37.محسن رفیق دوست - امید انقلاب - ش 25.

38.حجة الاسلام و المسلمین آشتیانی - پاسدار اسلام - ش 93.

39.حجة الاسلام و المسلمین آشتیانی - مرزداران - ش 93.

40.حجة الاسلام و المسلمین عبد العلی قرهی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 6.

41.حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان - پاسدار اسلام - ش 39.

42.حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

43.آیت الله مهدوی کنی - روزنامه اطلاعات - 5/5/61.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان