از اینکه محبت فرمودید و فرصت مغتنمی را به این گفتگو اختصاص داده اید متشکریم، لطفا بفرمایید هم اکنون بیشتر به چه کارهایی اشتغال دارید؟
دکتر عباس نصرالله: من در حال حاضر در دانشگاه لبنان تدریس می کنم و معمولا در کنفرانسهای مختلف شرکت می کنم. در ایران، در کنفرانسهای نهج البلاغه و سید رضی، کنگره بزرگداشت خواجه حافظ شیرازی شرکت داشته ام. ما حصل این کنفرانسها در کتابهایی، توسط رایزنی فرهنگی ایران در دمشق به چاپ رسیده و منتشر شده است.
شما تالیفات زیادی در زمینه تاریخ دارید، خوب است از این فرصت استفاده کنیم و تالیفات شما را از زبان خودتان معرفی کنیم.
بله، بیشتر تالیفات من در زمینه تاریخ است: تاریخ بعلبک و تاریخ کرکموخ را بنا به درخواست رایزنی فرهنگی ایران نوشتم. در این کتاب پیوند مستحکم میان علمای کرکمو و دولت صفوی به تفصیل بیان شده است.
کرکموخ در نزدیکی شهر بعلبک واقع شده است. محقق کرکی از علمای همین شهر است. او به ایران آمد و در عهد شاه طهماسب ولی فقیه حکومت اسلامی بود. هم چنین کتاب «لارب السیاسی الملتزم » را با همکاری آقای دکتر صادق آیینه وند استاد دانشگاه الزهرا نوشته ام. در خصوص اندیشه اسلامی و سیاست، تاکنون دهها مقاله تالیف کرده ام و هم اکنون هم جوابیه ای بر کتاب موهوم سلمان رشدی، و همچنین کتابی به نام نقش توسعه اسلام در سطح جهان و نیز تاثیر انقلاب بر سرنوشت منطقه، که همه آنها به جهان اسلام و حرکتهای اسلامی مربوط می شود در دست تحقیق دارم. من این مقالات را در کنفرانسهای مختلف مطرح کرده ام و در کتابها و مجلات و روزنامه ها هم منتشر کرده ام.
نظر شما در مورد انقلاب اسلامی در کشورهای عربی چیست؟
آنچه که انقلاب اسلامی به اثبات رسانده و به دنیا بیان کرده، این است که اسلام شایستگی حاکمیت بر جامعه را دارد زیرا که دین آسمانی است، از این رو در کشورهای اسلامی و عربی تاثیر گذاشته است و انقلابهایی که هم اکنون در سایر کشورهای عربی شکل گرفته اند جز ثمر درخت انقلاب اسلامی چیز دیگری نیست. انقلاب ثمرهای دیگری نیز دارد که اثرات آن را در کشورهایی چون تونس، الجزایر، مصر، آذربایجان و کشورهای استقلال یافته شوروی سابق و سایر نقاط دنیا می بینیم. این انقلابها نهرهایی هستند که از سرچشمه جوشان انقلاب اسلامی ایران در نقاط مختلف جهان شاخه شاخه شده اند.
نقش امام خمینی در شکل گیری فرهنگ و ادبیات معاصر عرب چگونه بوده است؟ البته با توجه به اینکه شما اشاره داشتید به باور روحی و علاقه مندیهای مردم مسلمان لبنان به آرمانهای انقلاب اسلامی و امام خمینی، طبیعتا، این علاقه مندی می تواند تاثیرات اجتماعی، رفتاری، فرهنگی و بیانی داشته باشد، در این خصوص با توجه به شرایط کنونی لبنان، تاثیر و میزان تاثیرپذیری جامعه لبنان را در این باره از جهت ساختار فرهنگی و ادبی بیان فرمایید.
امام ابعاد گوناگونی داشته است. اول کتابهای ایشان است که به جهان اسلام تقدیم کرده است، در مقاله ای که درباره عرفان نوشته ام، بخشی از آن را به آنها اختصاص داده ام. سر الصلوة و اربعین حدیث و دیگر نوشته های عرفانی، عرفان را در عرصه وجود امر ضروری به شمار آورده اند، زیرا جهان اسلام و علمای مسلمان عرب در این عصر کاری به فلسفه و عرفان ندارند در حالی که علمای مسلمان ایران و در راس آنها امام خمینی (ره) درباره عرفان بسیار نوشته اند و عرفان را به عرصه وجود و زندگی کشاندند. تالیفات عرفانی امام اعم از کتب و مقالات و دیگر نوشته های ایشان جزئی از فلسفه عالم اسلامی و فلسفه انقلاب اسلامی است. نقش دیگری که بسیار مهم است کتابها و مقاله های زیادی است که به زبانهای مختلف درباره انقلاب اسلامی و امام خمینی نوشته شده است. محور این مباحث، میراث فرهنگی امام خمینی است که به دو دلیل غنی ترین فرهنگ جهان به شمار می رود، یکی به دلیل ثمره هایی است که امام به بار نشانده اند و دوم به دلیل کتابهای بسیاری است که درباره امام و انقلاب نوشته شده است.
با توجه به اطلاع شما از دیدگاهها و افکار و شخصیت امام، به نظر شما چگونه می توان شخصیت امام را به نسل امروز و فردای جهان معاصر معرفی کرد؟
ما اشخاصی داریم که به دلیل موهبت الهی از دیگران متمایز و برجسته شده اند، موهبتی که خداوند به آنان اعطا می فرماید، یعنی در حقیقت نوری است که خداوند در قلوب آنان پرتو می افکند. آنان زندگی معمولی می کنند و در عین حال زندگی دارند که با زندگی سایر مردم متفاوت است. امام این دو صفت را باقی گذاشت. یکی اینکه او اندیشمند و برنامه ریز بزرگی بود که توانست بر شاه و آمریکا پیروز شود و با اندیشه و برنامه ریزی بزرگی بود که توانست بر شاه و آمریکا پیروز شود و با اندیشه و عرفان، آنان را به ذلت نشاند. به همین دلیل آمریکا و اطلاعات سری آنان جز رکوع و سجود و عرفان و تامل چیز دیگری در خمینی نمی یافتند، از این رو در ابتدا از او نترسیدند و جایی برای او باز نکردند و درک نکردند که این اندیشه و تفکر بهتر از هر ابزار و سلاح دیگری است، چه امام هیچ اسلحه و تفنگی را به دوش نکشید بلکه فقط صاحب اندیشه و تامل و تفکر بود و توانست که بر رژیم شاهنشاهی پیروز شود و فقه اسلامی را عملی کند.
مسئله مهم دیگری که مطرح است مسئله فنای در مردم است، چرا که امام رهبر و رمز انقلابهای مسلمانان جهان گردید و این ویژگی را از جدش امام حسین « علیه السلام » به ارث برده است. انقلاب امام حسین رمز همه انقلابهاست، انقلاب اسلامی ایران تکرار و تجدید نهضت امام حسین « علیه السلام » است. از این رو می توان گفت که امام خمینی نسبت به سایر رهبران و رؤسا و علما وجه برجسته و متمایزی داشت و آن این که امام در مردم فنا شده بود.
او اراده نکرد که با نیرو و سلاح و مال و. . . رهبری خود را نمایان سازد. بلکه خواست که اساس زعامت را پایه ریزی کند به این شکل که مظهر احساسات هر انسان و هر ملتی باشد. از این رو مردم او را شایسته زعامت دانستند چه او در وجود تک تک مردم جریان داشت نه این که چون ستمگران و حاکمان جبار در کشتزارهای مردم به بهره گیری و استعمار بپردازد بلکه در قلوب مردم جای گرفته بود چون در آنان فنا شده بود. و رهبر گفته می شود و زعامت برای او امضا شده زیرا مال، سلاح و جبروت زعامت انسان را امضا نمی کنند، امام کسی بود که مردم را دوست داشت و به آنان عشق می ورزید، سیمایش شایسته و نورانی باقی می ماند و این نیاز به اوصاف پیامبران و انبیا الهی دارد که برای هدایت مردم آمدند. چنان که پیامبر اسلام (ص) از روی رضایت و میل پذیرفته است که بار گناهان امتش به او نسبت داده شود تا گناهان قبل و بعد را بیامرزد.
چنان که می دانید پیامبر راضی شده است تا گناهان امتش به او نسبت داده شود و متحمل به آنها شده است. این گناهان امت است که خداوند آنها را می آمرزد، نه گناهان پیامبر، امام خمینی نیز چنین بود که خود را قربانی کرد و چنان عمل کرد تا حیات را به امت برگرداند و متحمل بار گناهان مردم شد و رمزی برای همه انقلابها گردید.
می دانید که در دنیای غرب نسبت به اسلام و شخصیت حضرت امام تعرضاتی شده است، چگونه می توان شخصیت حقیقی امام را به ملتهای غربی معرفی کرد؟
در کنار مباحثاتی که در بسیاری از این کنفرانسها مطرح می شود می توان یک کمیته تخصصی به شکل آکادمی تحقیقات دانشگاهی از استادان فاضل و متفکر تشکیل داد و این افکار در آنجا مورد بحث و بررسی قرار گیرد و به صورت خلاصه و منقح تالیف و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شود و در سطح دنیا پخش گردد تا شخصیت امام خمینی را که نهایت مرتبه انسانی را سپری کرده است، بیان و به دنیا معرفی نماید. کسی که در انسانیت ذوب شده است و دارای صفات انبیا و اولیای الهی است، چه ایشان توانستند در جامعه و مردم ذوب شود و نیز توانستند سلطه و حاکمیت قصرها را نابود کنند و در نهایت فروتنی و سادگی در منزل پیراسته و حقیرانه خویش زندگی کنند. نه مثل اشخاصی که کودتا به پا می کنند و سپس از پیروزی کودتا، خود به جای حاکمان بر تخت تکیه می دهند و در قصر سکونت می کنند و دوباره سلطه جابرانه قصر را بر مردم تحمیل می کنند.
امام خمینی در هیچ قصری زندگی نکرد، بلکه منزل پیراسته و ساده ای را برای خویش اختیار کرد و از آن منزل خواه آنگاه که در حوالی پاریس بود و یا وقتی که در ایران بود با سخنرانی و دست تکان دادنش با مردم خویش ارتباط ایجاد می کرد.
به نظر من اگر برنامه ریزی صحیحی طراحی شود، می توان از این طریق شخصیت و افکار امام را به دنیا فرستاد. به این صورت که کتابی با تمام ویژگیهای تحقیقات آکادمی دانشگاهی به دور از تعریف و تمجیدهای تو خالی از قبیل این که او انسانی بزرگ است، او تنها قهرمان این عصر است و مثلش دیده نمی شود و چون او به عرصه وجود نیامده است و. . . نوشته شود و به دنیا ارسال شود. ما می خواهیم برای مردم جهان بیان کنیم که امام چگونه با مردمش روبرو می شد و چگونه با مردم خویش رفتار می کرد و از این قبیل مسایل تا آنان خود به این نتیجه برسند که امام شخص بزرگ جهان امروز بوده است.
شما گفتید که مقاله انتقادی علیه سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی او نوشته اید، ممکن است به تحلیلهای این کتاب اشاره ای داشته باشید
لمان رشدی یک تن از شجره خبیثه جور و فسادی است که با صهیونیسم آغاز شده است، آنگاه که مصونیت صهیونیستها با یک عده عرب ایجاد شد که می خواستند ادیان را از بین ببرند، احادیث را ساختند که عصمت را شبه انگیز جلوه دهند. بنابراین انبیا در تاریخ دینی با ظهور یهود به وجود آمد. نصاری نیز به همین اندیشه یهودیان پایبند شدند و عصمت پیامبران (ع) را ابطال کردند و معصیتها و گناهان را به آنان نسبت دادند، چنانکه به موسی (ع) و ابراهیم اتهامات بسیاری را وارد کردند.
سلمان رشدی نیز به همین شکل در کتابش این اتهامات را بر پیامبران وارد می کند. این یک اندیشه قدیمی است، اندیشه استعماری است که می خواهد اسلام را نابود کند، ولی تاکنون با تمام تلاشهایشان نتوانستند. چه خداوند سبحان در قرآن کریم فرموده است که «انا نزلنا الذکر و انا له لحافظون » ما قرآن را فرود آوردیم و خود ما نگهدار آن هستیم.
بنابراین خداوند حافظ اسلام و ذکر کریم است و سلمان رشدی و امثالش مطلقا نخواهند توانست قضایا و مسائل دین اسلام را تغییر دهند و نخواهند توانست که اسلام را از بین ببرند. پس سلمان رشدی محارب در توجیهاتش مثل یهودیان است که می خواهد اسلام را از بین ببرد در حالی که اسلام تنها استراتژی است که توانسته در مقابل استکبار رویارویی کند. من در بعضی از مقاله هایم که در گذشته درباره اسلام نوشته ام، گفته ام که اسلام قویترین و پایدارترین نیرو در رویارویی با استکبار و تمام نحله ها و مکاتب اشتراکی مانند کمونیستها و لیبرالهاست.
به عنوان مثال من در آن مقاله گفته ام، آنگاه که چکسلواکی خواست بر ضد روسیه قیام کند گمان می کنم به رهبری قبلاچک، در طول چند ساعت روسیه توانست قیام تجزیه طلبی چکسلواکی را نابود کند. در حالی که روسیه با تمام توانش نتوانست بر انقلاب اسلامی افغانستان مسلط شود و آن را نابود کند چرا؟ زیرا اسلام با صلابت قرین است. روسیه انقلاب چکسلواکی را که قویتر از افغانستان بود در طول چند ساعت نابود کرد، ولی انقلاب افغانستان را نتوانست. زیرا اسلام استراتژی قوی دارد که هیچ کس نمی تواند بر آن چیره شود. بنابراین سلمان رشدی عامل وابسته و بازیچه جریانهای استکباری است. در مصر هم، کتابهایی از همین نوع داریم که به بازار عرضه شده است. «طه حسین » به دستور مستشرقین آنها را نوشته است و «توفیق الحکیم » نیز کتابهایی دارد از جمله داستان «اولاد حارتنا» که در آن رمزگونه چیزهایی را درباره حضرت پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم » ذکر کرده است و از این رو، غرب طه حسین را مطرح کرد تا در کتابش به نام «الارب الجاهلی » ادبیات عرب را بی هویت کند و همانطوری که گفتم توفیق الحکیم در کتابش «اولاد حارتنا» صورتهایی را به تصویر کشیده است که سلمان رشدی آن را در کتابش گفته است و به او جایزه نوبل دادند، چنانچه «نهیب محفوظ » نیز از همین قماش است. آنان جایزه نوبل را به کسانی می دهند که بر اسلام یورش بیاورند و کتابهایی را بنویسند که دین را به اسم آزادی تحقیر کنند. از این رو سلمان رشدی و همه نویسندگان منحرفی که ندای صهیونیست را اجابت کرده اند برای نوشتن این کتابها با قیمت بسیار نازلی خریداری شده اند. البته صهیونیستها عده بسیار زیادی را دارند که در خط آنان سیر می کنند. اینان از یاران شیطان هستند، شیطان خود با پروردگار به مناقشه پرداخت و می گفت مرا از آتش و انسان را از گل آفریدی، بنابراین سجده نمی کنم و عمل آنان نیز شبیه به عمل ابلیس است.
همانطوری که می دانید غرب و مدعیانش علیه فتوای امام آشوبی در جهان به پا کردند. استدلال شما نسبت به فتوای امام چیست و برخورد آنان را چگونه می بینید؟
اسلام، دین روشنی است. هر کس مسلمان باشد و مرتد شود اسلام حکم قتلش را می دهد و چون که سلمان رشدی مسلمان بوده و مرتد شده است، او نه تنها مرتد شده که بر شعایر مقدس اسلام حمله برده است. او تلاش کرده آنها را تزویر کند و من در مقاله خود نوشته ام که اگر آن مردمی که از سلمان رشدی دفاع کردند کمی وجدان انسانی داشتند که ادعای آن را می کنند، نمی توانستند آنچه را که سلمان رشدی گفته و نوشته باور کنند، زیرا در آداب و رسوم عربی و تاریخ هست. در تاریخ عده ای از مستشرقین سلمان رشدی را تکذیب کرده اند و نیز آمریکا و بریتانیا را که از سلمان رشدی دفاع کردند هم تکذیب کرده اند، زیرا تاریخ عربی از زمان پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم » مردم را به عزت و شرف فرا می خواند، به ویژه در برخورد با آبرو و ناموس. عرب بدوی ده سال به خاطر آبرو و ناموس جنگ می کرد. چگونه می توان تصور کرد پیامبری که مردم را به دین و اصلاح فرا می خواند به این اعمال بپردازد. این تصور، ناقض حقیقت واقع و تاریخ جامعه عربی است. جامعه ای که پیامبر در آن نشو و نما کرده
استاد شما مراسم سالگرد ارتحال امام را چگونه ارزیابی می کنید و از اینکه متفکرین و اندیشمندان در این فرصت در ایران گرد می آیند به نظر شما آیا زمینه ای برای بحث و تبادل نظر و انتقال جمع بندیهای فکری حضرت امام به دیگر ملل به وجود می آید و تا چه اندازه بهره برداری می شود؟
ما می دانیم که این مراسم یک صدا و پژواکی در جهان اسلام و نیز جهان غرب دارد، زیرا جهان غرب آنطوری که من در لبنان دیده ام بویژه این که لبنان دو نقش برای آنان دارد: نقش فرهنگی و نقش اقتصادی، آنان از بیست سال پیش تا به امروز که لبنان در حال جنگ است، بر اقتصاد لبنان تاثیر گذاشته اند، نرخ ارز را در آنجا هزار برابر کردند و اقتصاد را نابود کردند، فقط تبلیغات باقی ماند، از طریق تبلیغات در لبنان چنین می دانم که تمام دنیا مخصوصا فرانسه، ایالات متحده و در شکل خاصی اروپا می خواهند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اسلام را بشناسند و با استراتژی اسلامی آشنا شوند، بویژه اندیشه انقلابی شیعه را که از گذشته تا به حال حاکمیت ظالم را نپذیرفته است و حاکم ظالم را اساسا حاکم به حساب نمی آورد، بلکه او را غاصب حکومت می شمرد. اگر حاکم ظالمی از گذشته تا به امروز سلطه پادشاهی ظالم و استعمارگر را رد کرده است این عقیده شیعه است و آمریکا می خواهد بداند که چرا دایما شیعه در هر جا علیه استعمار انقلاب بپا می کند در حالی که بقیه مذاهب اسلامی در مقابل استکبار و استعمار سر فرود می آورند و ذلت را می پذیرند و دستورهای آنها را اجابت می کنند و با او ارتباط ایجاد می کنند. عقیده شیعه بر این است که پیروانش دستورهای حاکم ستمگر را اجابت نکنند زیرا او ستمگر است و ما می خواهیم که با امام معصوم یا ولی فقیهی باشیم که به عدالت حکم می کند. به همین دلیل شروع به بحثها و تحقیقاتی پیرامون انقلاب اسلامی کرده اند چنانچه یک خانم فرانسوی پیش من آمد و گفت من درباره اندیشه شیعه در سرزمین جبل عامل و بعلبک تحقیق می کنم. زیرا هم اکنون در آنجا انقلابی علیه صهیونیستها در جریان است. و همین دیشب جنوب لبنان 26 تن شهید داشت، اهالی آنجا شیعه هستند و او آمده است تا اندیشه شیعه را مورد تحقیق و بررسی قرار دهد تا بتواند اندیشه اسلامی بویژه شیعه را بشناسد.
اعلام روز قدس از طرف امام خمینی چه تاثیری در دنیا بویژه در لبنان و فلسطین بجای گذاشته است و آیا چنین زمینه ای برای یک اتفاق جهانی و گردهمایی مسلمین در کره زمین و بیان و نشان نیروهای ستیزگر با کفر جهانی برای ایجاد یک خیزش و بیداری عصر کنونی می تواند مبدا و سرچشمه ای باشد که در آینده ای نه چندان دور منجر به انقلاب جهانی مسلمانان علیه کفار باشد؟
شعایر روز قدس در لبنان زنده به پا داشته می شود و اخیرا در فلسطین نیز این مراسم برگزار می شود. در گذشته این مراسم در فلسطین جایگاهی نداشت، زیرا کسانی که به یاسر عرفات مرتبط بودند، این مراسم را برگزار نمی کردند و برای برپایی آن اقدام نکردند و نمی خواستند که اندیشه امام را در این خصوص عملی کنند، ولی اخیرا که اسلام به طور گسترده بین فلسطینیان انتشار یافته است بویژه حماس و جهاد اسلامی که خط اسلام را برای مبارزه و جهاد انتخاب کرده اند، رفته رفته مراسم روز قدس را به پا می دارند، ولی این مراسم را در جهان عرب نمی بینیم. البته مقصود من رژیمهای عربی هستند که با آن مبارزه نیز می کنند. در مصر به طور رسمی به مردم اجازه داده نمی شود که این مراسم برگزار شود، ولی مردم می دانند که مثلا امروز روز قدس است، باید شعایر آن زنده نگه داشته شود. در عربستان دستگاه حاکم، حجاج را از شرکت در مراسم برائت باز می دارد و نیز برای به پا داشتن مراسم روز قدس جلوگیری به عمل می آورد، زیرا که با صهیونیستها ارتباطات اقتصادی ایجاد کرده اند. قبل از این که پیمان صلح منعقد شود این دولتها نتوانستند که این حرکت بزرگ را درک کنند زیرا آن را بر ضد خود می دانستند و از این رو با صهیونیست ها ارتباط برقرار کردند.
بنابر آنچه گذشت می توان گفت در جهان عرب دو جریان وجود دارد: اول جریان اسلامی اصیل، بیدار و آگاه که دعوت امام را در خصوص این روز اجابت کردند و آن را یک شعار جهانی قرار دادند و جریان دوم با این شعار مبارزه می کند زیرا می خواهد با اسرائیل ارتباط ایجاد کند.