آینده عنصری اساسی در امیدواری است، زیرا احساس اطمینانی است که نسبت به آینده در انسان وجود دارد، اما امید جایی است که وضعیتی نامطلوب در حال وجود داشته باشد و فرد با توجه به آن خواسته میشود و فردا وقتی خواسته میشود که دیروز و امروز بر وفق مراد نباشد.
ایمان، امید و نفی وضع موجود در قرآنقرآن آینده را با عنصر خواست در میآمیزد. انسان خواهنده آنچه را که میجوید مییابد و عنصر اطمینان به آینده عنصری مهم در اندیشه دین است.
خداوند خود را به بنده خود نزدیک خوانده است که دعای دعاکننده را به هنگام دعا اجابت میکند. از این رو مومن نباید ناامید باشد. «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ: و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مىکنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند». (بقره،186)
ایمان آوردن پایان کار نیست و به نظر میرسد اول فرایند باشد، «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ: آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها مىشوند و مورد آزمایش قرار نمىگیرند». (عنکبوت،2) رویدادهای زندگی، داشتهها و همه چیز میتواند موقعیتهایی باشد که در آن انسان باید انتخاب کند و به پیش برود. «وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ: و بدانید که اموال و فرزندان شما [وسیله] آزمایش [شما] هستند و خداست که نزد او پاداشى بزرگ است». (انفال،28)
در این فرایند، امید به لقاء خداوند در مقابل دل خوش کردن به دنیا عنوان شده است. از این رو حال یا زندگی دنیایی به عنون زمان حال با لقای خداوند نفی میشود. لقای خداوند در فراسوی زندگی دنیایی قرار دارد. «إَنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ: کسانى که امید به دیدار ما ندارند و به زندگى دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافتهاند و کسانى که از آیات ما غافلاند». اما معنای لقاء الله مورد پرسش بوده است، امام علی(ع) در پاسخ به کسی که از او پرسید آیا با خداوند ملاقات کرده است، میگوید: من کسی نیستم که خدای نادیده را عبادت کنم. پرسیدند: خدای را چگونه دیدهای؟ حضرت فرمود: وای بر تو، خدای را با چشم سر نمیتوان دید، بلکه با چشم دل باید زیارت کرد و با ایمان واقعی به وصالش نایل آمد.
وضع موجود و یا آنچه هست گذراست از این رو کسی که به وضع موجود دلخوش کرده است پا در رکاب شدن ندارد و امید به خداوند برای او بیمعنی است، عنصری اساسی امید به آینده که در اسلام وجود دارد، نفی وضع موجود است به مثابه وضعی که در آن همه چیز خوب و مناسب است.
امید به لقا خداوند هدف نهایی افعال انسانی در زمان حال است، این عمل نیز با توجه به قرآن باید در نسبت به اعمال گذشته در جهت اصلاح باشد و همواره عمل شایسته باشد. عنصر امید در عمل انسان، نشانه دو وضع خوب و وضع بد است. «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا: بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود که خداى شما خدایى یگانه است پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد». (کهف 110) امید نقطه عطفی در زمان حال است که مسیر تا کنون طیشده را به سوی آیندهای دیگر و بهتر تغییر میدهد، از این رو امید با احساسی در درون همراه است که آیندهای بهتر را نوید میدهد.
در آیه 104 سوره نساء، عنصر امید با عنصر درد توام شده است، از این رو امید به آینده در کنار سختی زمان حال قرار گرفته است. امید به خداوند به رنج و زحمات امروز مومنانه معنا میدهد. «وَلاَ تَهِنُواْ فِی ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَکُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ یَرْجُونَ وَکَانَ اللّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا: و در تعقیب گروه [دشمنان] سستى نورزید اگر شما درد مىکشید آنان [نیز] همان گونه که شما درد مىکشید درد مىکشند و حال آنکه شما چیزهایى از خدا امید دارید که آنها امید ندارند و خدا همواره داناى سنجیدهکار است». در واقع درد و دشواری امروز به وجود نمیآمد اگر که فرد وضع موجود را میپذیرفت و به آن تن در میداد. اندیشه رواقی و یا کلبی همین پذیرش را در ذات خویش دارند، انطباق با طبعیت یکی از اصول اندیشه رواقی است، اما در اندیشه دینی، درد و رنج امروز به رسمیت شناخته میشود و پلهای برای گذار برای آیندهای امیدوارانه میشود.
در این آیه حضرت یعقوب فرزندان خود را به جستجوی فرزند گمشده خود میفرستد و به ایشان توصیه میکند که از «روحالله» مایوس نشوند. امید در این آیه توصیه به یاری خداوند پس از جستجو برای یافتن است. جستجوی آرمان گمشده و وضعیت مطلوب نیز باید با عنصر امید همراه باشد. «یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ: اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمتخدا نومید نمىشود». (یوسف،87) این تنها پس از جستجو برای «یوسف» زمان است که میتواند با امید به «روحالله» به نتیجه برسد. در این آیه مایوسان از روح خداوند کافر خوانده شدهاند و این نکته مهمی در حیات ایمانی است.
در آیه 36 سوره عنکبوت میخوانیم: «وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ: و به سوى [مردم] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت اى قوم من خدا را بپرستید و به روز بازپسین امید داشته باشید و در زمین سر به فساد برمدارید». به نظر میرسد ایمان به خداوند نظامی از عمل را فراروی مومنان قرار میدهد که یکی از آنها عدم فساد در زمین است. آیات دیگری را نیز میتوان در خصوص عمل اجتماعی قرآنی میتوان یافت، چناچه پیامبر اسلام(ع) و ائمه(ع) الگوهای مناسبی در این خصوص هستند.
در آیه «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا: آرى با دشوارى آسانى است». (شرح، 6) نیز همراهی دشواری و آسانی مورد اشاره واقع شده است. این همراهی به نظر میرسد اینهمانی نیست و عناصر ایمانی از جمله باور و عمل را در بردارد به عبارت دیگر ایمان و امید در کنار شدن و نیز نفی وضع موجود از عناصر امید در قرآن باشد.
شدن و نفی وضع موجود در فلسفه ارنست بلوخارنست بلوخ را فیلسوف امید خواندهاند. وی رویکردی مارکسیستی در فلسفه دارد. بلوخ در سال 1885 در آلمان زاده شد و به سال 1977 در همان کشور درگذشت. بلوخ از موضع مارکسی تعریف فلسفه به تغییر جهان به جای تفسیر آن، معتقد است که فلسفه باید راه خروج از بحران را به انسان مدرن نشان دهد تا سرنوشت خود را در دست بگیرد و با از خود بیگانگی، گسیختگی و بیریشگی مبارزه نماید.
امید به آرمانشهر در فلسفه بلوخ، باعث میشود که فرد به دنبال تغییر جهان باشد، او مانند هگل تلاش کرده است تا امید را در مسیر تاریخ ردیابی کند، از اینرو امید برای او نه مفهومی روانشناسانه که مقولهای هستیشناسانه در جهت آشکارسازی باطن گزارهها است.
بلوخ جلوههای امید را در تجلیات انسانی از داستانهایی مانند قصه پریان و یا آرمانشهرهای بزرگ فلسفی و سیاسی پی گرفته است. نزد بلوخ افراد انسانی، فرجام نیافته و هنوز ناکاملاند، آنها به دستیاری «رویاهای زندگی بهتر» و اشتیاقهای آرمانشهری برای کامیابی به جنب وجوش در میآیند. «چیزی بهتر» که مردم به جست وجوی آنند، همان چیزی است که موضوع اثر معظم بلوخ، «اصل امید» است، اثری که فراهم آورنده زمینه برای پژوهشی نظاممند است در باب شیوههایی که طی آن، رویاهای روزانه، اسطوره و داستانهای پریان، فرهنگ عامه، ادبیات و همه اشکال هنر، آرمانشهرهای سیاسی و اجتماعی، فلسفه و دین پدیدههایی که اغلب به حکم اینکه ایدئولوژیاند، به دست برخی نقدهای مارکسیستی ایدئولوژیک کنار گذاشته شده اند.
در اندیشه بلوخ گذشته دارای اهمیت است، گذشته عناصری از رنجها و دردهایی را در خود دارد که باید در آینده اصلاح شود در واقع آرمانشهر جایی است که در آن گذشته زدوده شده است. از سویی دیگر برای بلوخ، «تاریخ مخزنی از پتانسیل ها و بالقوگی هایی است که حکم گزینه هایی زنده برای کنش های آینده را دارند، بنابراین، آنچه میتوانسته است باشد، هنوز هم میتواند باشد». اما حال نقطه اتصال به آینده است، آگاهی از ظرفیت گذشته و نیز تمایل به سوی آینده، از این رو امید خصوصیت زمان حال است.
بلوخ اصل هستی را در آینده میداند، هستی هر پدیده در چیزی نیست که هست، بلکه در آینده آن و در چیزی است که خواهد شد، به بیان دیگر، فلسفه او فلسفه «هنوز-نه» است. از این رو نه به هنوز، در پی خود نه به گذشته نیز است، میتوان فلسفه بلوخ را امید به آینده نامید.
از این رو بلوخ، ادیان و تفکرات بشری را به یک اندازه معطوف به آیندهای انسانی میداند، هرچند به آن نام سوسیالیسم داده باشد. از این رو از نظر بلوخ آرمانشهر زهایی بخش است، او برخلاف برخی دیگر از مارکسیستها به نفی و طرد کلانروایتهای دینی نمیپردازد. در برابر، نظریه های مارکسیستی قبلی در باب ایدئولوژی، گرایش داشتند به اینکه ایدئولوژی را با متون سیاسی، گفتارهای سیاسی و با کوشش برای رازگونه کردن مناسبات طبقاتی و پیش بردن سلطه طبقاتی یکی بدانند و همسطح سازند. لاجرم، در این مدل، نقد ایدئولوژی صرفاً باید مکانیسم های متنی (texual) فرآیند رازگونه سازی را طرد و نفی کند و حقیقت را جایگزین ایدئولوژی سازد. بلوخ این رهیافت صرفاً تقبیح گرانه به نقد ایدئولوژی را زیر عنوان «روشنگری نیمبند، در قیاس با روشنگری واقعی و کامل، رد می کند.
جایگاه «شدن» در قرآن و فلسفه ارنست بلوخبه نظر میرسد «شدن» جایگاه مهمی در قرآن و فلسفه بلوخ داشته باشد. همان طور که ذکر شد، امید یکی از خصوصیات مومنان است و این امید به آیندهای است که زمینه زمان حال، باید تغییر کند. به عبارت دیگر میتوان از تعبیر نقطه عطف در قرآن برای امید استفاده کرد، که همواره موجد بهتر «شدن» مومن میشود.
در فلسفه بلوخ نیز، «شدن» اهمیت زیادی دارد، فلسفه او را فلسفه «هنوز-نه» خواندهاند و این بدان معناست که بلوخ پایانی برای تاریخ قرار نمیداد و همواره به آیندهای انسانی برای بشر قائل بود، آیندهای مشخص که در پی «شدن»های امیدوارانه انسانی باید پیگیری و محقق شود.