میرزا محمدتقیخان فراهانی مشهور به امیر کبیر در 1186 شمسی در اراک زاده و در 20 دی 1230 در حمام فین کاشان کشته شد.
وی یکی از بزرگترین صدراعظمهای تاریخ ایران بود. وی که پدرش از آشپزهای دربار قاجار بود توانست به وزارت ولیعهد در تبریز برسد و این را مدیون کاردانی و استعداد ذاتیاش بود. دورانی وی را یکی از مهمترین دورههای اصلاحات در تاریخ ایران میدانند.
بر اساس برخی از روایات تاریخی وی به دنبال حکومت قانون در ایران بود که پیش از مشروطه وجود نداشت و این میل شاه بود که همه چیز را مشخص میکرد. وی دارالفنون را تاسیس کرد که اولین نهاد آموزش عالی در کشور بود و برای این کار وی ایرانیان را برای تحصیل به فرنگ فرستاد، هر چند وقتی اولین فارغالتحصیلان به ایران بازگشته بودند وی شهید شده بود.
امیرکبیر را قربانی درباره شاه دانستهاند. مهد علیا، مادر ناصرالدین شاه یکی از محرکان اصلی قتل صدراعظم ایران بوده است که در هنگام مستی فرمان قتل را گرفت زیرا ناصرالدین شاه به امیرکبیر علاقه زیادی داشت.
صدراعظم شهید که در عین حال داماد خاندان سلطنتی نیز بوده و با خواهر ناصرالدینشاه ازدواج کرده بود، اصلاحات گستردهای را در ایران آن زمان تعقیب میکرد که شاید با زوح آن زمان در تعارض بود و همین بر مخالفانش در جناحهای مختلف اجتماعی و سیاسی میافزود. وی قمهزنی را منع کرده و امور روضهخوانی را تحت تدابیر دولتی قرار داد، همچنین در عین احترامی که به علمای مذهبی داشت، مواجب برخی از علمای درباری که تا رژیم پهلوی ادامه داشتند را مورد عنایت حسابرسانه قرار داد و هزینه آن مخالفت ابوالقاسم امام جمعه تهران با وی بود.
دامنه اصلاحات امیرکبیر زیاد بود و او یکی از شخصیتهای تاثیر گذار بر ذهنیت ایرانیان است. آیتالله هاشمی رفسنجانی، مفسر قرآن و از شخصیتهای موثر در انقلاب و جمهوری اسلامی کتابی با عنوان «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» در مورد شخصیت او نگاشته است و همچنین آیتالله اراکی (ره) از بزرگان شیعه در ایران وی را در خواب دیده است.
هدیه امام حسین(ع) به امیرکبیر در خواب آیتالله اراکیگفته میشود آیتالله اراکی (ره) از خوابی تعریف میکند که در آن امیرکبیر را در مقامی متفاوت و رفیع در جهان باقی دیده و علت را جویا شده است.
آیتالله اراکی چنین تعریف میکند: از ایشان پرسیدم، آیا مقامی که تو به آن رسیدهای محصول شهادت و کشته شدن مظلومانهات بوده است؟ با لبخند گفت: خیر؛ سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟، گفت:نه، با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟، جواب داد:هدیه مولایم حسین است!، گفتم چطور؟، با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم. (منبع: کتاب آخرین گفتارها)