به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، نشست معنای زندگی در برآیند رویکرد قرآن شناخت پیشرفت، از سلسله پیشنشستهای اولین کنفرانس قرآنپژوهی پیشرفت و روششناسی تفسیری، ظهر امروز 11 اسفند، به همت مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه(رشد) با سخنرانی امیرعباس علیزمانی در دانشکده الهیات و معارف دانشگاه تهران برگزار شد.
علیزمانی در آغاز سخنانش گفت: همان طور که ویلیام جیمز معتقد است، انسان سه دغدغه اساسی زیستن، طول عمر و کیفیت زندگی دارد. از حیث دغدغه اول و دوم حیوانات با ما شبیهاند، ممیزه انسان کیفیت زندگی است. ویژگی این کیفیت، ارزشمندی و معناداری است. انسان تنها حیوانی است که در جست معنا است و معنا برایش مهم است و هر کاری انجام میدهیم باطنش معناست.
قرآن کتاب معناستوی افزود: دین به خصوص اسلام و قرآن کتاب معناست. ما در روزگاری زندگی میکنیم که نیاز به تکیهگاه معنایی و یافتن خود داشته و میخواهیم به سرچشمه معنا دست بیابیم. حتی فیلسوفان ملحد هم درد از خودبیگانگی و تنهایی را قبول دارند و معتقدند درد بیدرمان است و شبه معناها و درمانهای مجعول تنها سرگرمکنندهاند. ما در جهان امروز به تفسیر وجودی-معنایی از قرآن نیاز داریم.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در تعبیر قرآنی «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ: اى کسانى که ایمان آوردهاید چون خدا و پیامبر شما را به چیزى فرا خواندند که به شما حیات مىبخشد»(انفال، 24)، این زنده بودن در فرهنگ قرآنی صرف علائم حیاتی نیست. اولین چیز این است که این زنده بودن برای چیست؟ فیلسوفان رواقی یا افلاطونی برای رونق مدارسشان بیان میکردند که مسائلی را مانند آرامش و حدت ذهنی آموزش میدهند، قرآن روی چیزی دست گذاشته که ویژه است و آن معنای زنده بودن است، توده مردم قرآن را کتاب مرگ یا رهبانیت میدانند اما بر اساس آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً: هرکس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاکیزه اى حیات [حقیقى] بخشیم»(نحل، 97) این کتاب، کتاب زندگی و حیات طیبه است.
علیزمانی افزود: مارسل بزرگترین رنج بشر را تنهایی میداند، فیلسوف دیگری ناامنی، اما من فکر میکنم این مشکل فقدان معناست و پیامبران آمدهاند تا معنابخشی کنند و خداوند بر اساس آیه «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ: خداوند سرور کسانى است که ایمان آوردهاند آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى برد»(بقره، 257) انسان را به سوی نور و معنا هدایت میکند.
وی ادامه داد: فلسفه اگزیستانسیالیسم میگوید انسانها تنها هستند و دردهای هم را درمان نمیکنند، انسان مدرن، احساس غریبه بودن میکند و مانند کسی است که ابزاری دارد، بدون آنکه هدف خاصی داشته باشد.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه محور قرآن معناست، گفت: کتابالله به انسان میگوید انسان تنها نیاز مادی ندارد، بلکه نیاز به معنا مهمترین نیاز اوست که برای تامین آن ما باید قرآن، احادیث و میراث اسلامی را بازخوانی کنیم. مولانا محتوای خود را از قرآن گرفته است و به رنجهای اگزیستانسیالیستی پرداخته است و او وقتی میگوید «میگریزند از خودی در بی خودی» به این مشکلات اشاره میکند که انسان برای حل آن به سوی شبه معنا رفته است. در تعبیر قرآنی بین معنا، شبه معنا و ضد معنا تفکیک شده است.
به تفسیر وجودی-معنایی قرآن نیاز داریموی افزود: در تنهایی، فقدان ارتباط اصیل در خانواده و جامعه، بیقراری، نداشتن عشق، تکرار و ملالت مشکل بیمعنایی دیده میشود و انسان میکوشد نشانههای درد را از بین ببریم و میکوشیم با خشونت، لذت جنگ و ... ملالت را از زندگی خارج اما اینها مسکن هستند. در قرآن آیات «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا: و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت»(طه، 124) «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ: پس مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم» (بقره، 152) نظام معنایی قرآن را از زاویه دردهای جدید نشان میدهد. ما باید با بازخوانی قرآن، به قول تیلیش بین الهیات و رنج تنهایی ارتباط برقرار کنیم.
علیزمانی ادامه داد: با نقد مدرن و پستمدرن، در پرتو نظام متناسب قرآنی، به نتایج مبارکی خواهیم رسید. بارت، بولتمان، رنه و تیلیش در مسیحیت این کار را کردهاند. امروز دیگر الهیات طبیعی (natural theology) بیفایده است و در آثاری جدید باید سعی کنیم تا فهمی مبتنی بر مسائل وجودی-معنایی ارائه دهیم. ما سنت غنی ای داریم، قرآن دریای پر گوهری از معناست، همچنین احادیث ائمه و حکمت ایرانی که نگاهشان به منابع دین معنایی است که این نگاه در دین رسمی وجود ندارد.
آکوچکیان گفت: در سنت عطار و دیگران زبان خاصی دارند و ما در دوره معاصر این ذایقه معنا شناخت را نداریم. در سالهای پس از انقلاب معناداری مغفول مانده است.
علیزمانی گفت: وقتی کسی مانند شریعتی ادبیاتی را ایجاد میکند تمام کارهایش را از سر درد میداند و این ادبیات تاثیرگذار است و ما امروز ادبیاتی از سیل معنا داریم که مقابل این بیمعنایی به کار ببریم و دانشجوی ما باید با مسیله فقدان معنا درگیر شود. فیلم هایی مانند طعم گیلاس کیارستمی به این مسئله پرداخته این آثار برای ما ضروری است. وقتی قرآن سرشار از مسائل اگزیستانسیال است ما باید تفسیر اگزیستانسیال داشته باشیم. پتانسیلی در قرآن برای رسیدن از درد به درمان وجود دارد. نمی توان از مقدمات طولانی به بحث پوچی پرداخت.
چگونه به تفسیر وجودی برسیمدر ادامه این نشست آکوچکیان پرسید، چه شاخصههایی لازم است تا تفسیر ما از قرآن بر این مبنا استوار باشد؟ علیزمانی پاسخ داد: ما تا زبان بیمار را خوب نفهمیم، نمیتوانیم با او سخن بگوییم، بر اساس آیه « وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ: و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم» (ابراهیم، 4) باید بدانیم که این قوم کیست، باید این فرهنگ زمانه را بشناسیم، نمیخواهم بگویم که من ایرانی باید با روش بارت به پژوهش قرآنی بپردازم. در سنت ما باید ببینیم رشیدالدین میبدی در کشفالاسرار چه کار میکند، مولانا و حافظ در خصوص قرآن چه کار کردهاند، ما باید اول این زبان و عالم را بشناسیم، الان دانشجوی من در بحث عشق و معنا نظریههای ژیژک و بوردیو را مطرح میکند در حالی که ما هنوز مباحث ابنسینا را در این خصوص میخوانیم. کافی است ما این نیاز به معنا را در مقابل قرآن بگذاریم و می بینیم که پاسخ میدهد.
علیزمانی افزود: متاسفانه فکر میکنیم دین مساله و پاسخ مساله است در حالیکه نگاه باید نگاه درد و درمان باشد، من فکر میکنم قرآن این امکان را میدهد کما اینکه این امکان را به مولانا داده است. ما راه را گم کرده و گرفتار منطق ارسطوئی و یا معرفتشناسی جدید شدیم.
وی با بیان اینکه هر چه ما پیشرفته شویم ولی معنا وجود نداشته باشد، فایده نخواهد داشت، گفت: ما باید نگاهی به ظاهر جهان و نگاهی به عمق اگزیستانس داشته باشیم. ما در ایران بحران نداریم، اما بحران را پشت سر هم نگذاشتهایم و در زیر پوست شهر مسائلی وجود دارد که اگر دیده نشود، بحرانزده خواهیم شد.
معنای اگزیستانسیالیسمدر ادامه نشست اکوچکیان پرسید اگزیستانسیالیسم چیست؟ که علیزمانی گفت: نمیخواهم واژه به کار ببرم، این مباحث از جنس وجودی-معنایی است و در ذیل آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ: اى کسانى که ایمان آوردهاید به خودتان بپردازید» (مائده، 105) مطرح میشود که اینجا مراد خود انسان است.
علیزمانی تصریح کرد: کسانی که بخواهند قرآن را با چنین فهمی تفسیر کنند باید ادبیات اگزیستانسیالیسم را ملاحظه کنند و همچنین کارهایی که در سنت مسیحی با این رویکرد انجام شده است را بررسی کرده و با این ادبیات آشنا شوند.
آکوچکیان در پاسخ به این پرسش که نظام انتظارات از دین بر اساس شاخصه معناداری را چگونه ترسیم میکنید؟ گفت: ما نقشههایی داریم که گم نشوم و بهتر به هدف برسم. اگر واقعا قبول کنیم قرآن کتاب معناست، بزرگترین انتظاری که از اسلام داریم زندگی معنادار است ، چه زندگی، ارزش زیستن دارد؟ چه مولفه هایی دارد؟ و چگونه میتوان به آن رسید؟
وی افزود: در قرآن روی تفکیک معنا، شبه معنا و ضد معنا تاکید شده است، متاسفانه برخی از بدیلهایی که ذیل عنوان معنویت بدون خدا مطرح میشود رواج یافته است. ما در تحولات زندگی، نیاز به تکیهگاه معرفتی-وجودی داریم که خداست، از چه طریقی باید به بدیلهایی که دارد مطرح میشود از جمله آرامش، امید و شادی رسید؟ قرآن همواره طریق ارایه میدهد و آرامش با خدا عمیقتر و با ثباتتراست. معنویت بدون خدا بزرگ ترین چالش پیش روی ماست که و ما باید در این زمینه خیلی کار کنیم و رسالت عظیمی داریم. علیزمانی تصریح کرد: داستان آدم داستان کسی با موقعیت وجودی است که می خواهد به معنا برسد. ایمان حادثهای معنایی و خدا سرچشمه معناست و خدا روح معناست و ما نیازمند بازاندیشی در میراث اسلامی برای رسیدن به این مسئله هستیم.
در پایان علیزمانی به این سوال آکوچکیان که در سه عرصه فردی، اجتماعی و تمدنی گذار به تفسیر معناشناخت چگونه باید باشد و آیا معنا امری فردی است، گفت: اینکه معنا را درونی و صوفیانه بدانیم، نادرست است، اگر به وجود ارتباطی انسان با دیگری در مناسبات اجتماعی واقف باشیم در ادبیات صوفیانه نخواهیم توانست معنا را اجتماعی و تمدنی ببینیم. قرآن کتاب صوفیانه نیست و معنا را متن زندگی میخواهد. قران کتابی نیست که معنا را در رابطه فردی و انسان ببیند و شما وقتی به خدا عشق میورزید، به خلق خدا هم عشق میورزید .