بارقه ولایت در شعر فارسی

بهر این فرمود پیغمبر که من همچو کشتی ام به طوفان زمن (۱) ما و اصحابیم چون کشتی نوح هر که دست اندر زند یابد فتوح

بهر این فرمود پیغمبر که من همچو کشتی ام به طوفان زمن (1) ما و اصحابیم چون کشتی نوح هر که دست اندر زند یابد فتوح

بارقه و رخشایی مهر علی و خاندان و آرمان نجات بخش او از پگاهان طلوع شعر فارسی بعد از اسلام پرتو افشانی می کند و این پرتو روشنی بخش و روان پرور تا به امروز ادامه دارد و چامه سرایان ایرانی ترانه دل لبریز از اشتیاق و شور را در قالب شعر به پیشگاه علی علیه السلام و خاندانش نثار کرده اند از روزگار کسایی که گفت:

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار این دین هدی را به مثل دایره ای دان پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار علم همه عالم به علی داد پیمبر

چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار (2) زمزمه سیل آسای علی، گوش حقیقت نیوشان را تا به امروز می نوازد و در روزگار ما که هنوز نغمه آسمان شکاف شاعر این شهر و شهریار شعر ایران گزارشگر ولاو آلای علی است:

4 شب شنفته است مناجات علی جوشش چشمه عشق ازلی عشقبازی که هم آغوش خطر خفت در خوابگه پیغمبر آن دم صبح قیامت تاثیر حلقه در شد از او دامنگیر پیشوایی که ز شوق دیدار می کند قاتل خود را بیدار ماه محراب عبودیت حق سر به محراب عبادت منشق شبروان مست ولای تو علی

جان عالم به فدای تو علی... (3)

و بدین گونه در کشوری مثل ایران که کانون محبت و شیفتگی پروانگان چراغ ولایت است و از دگر سو مرکز یکی از غنی ترین تجلیات شعر و ادب، تتبع مسیر و شیوه ها و انگیزه ها و ترفندهای هنری شعر ولایی بسی دراز دامن خواهد بود و من در این مقاله خود را به محدوده تنی چند از شاعران علی ستای و ولی شعار پارسی محصور می کنم و بحث خود را بدین گونه می آغازم:

فردوسی شاعر بی بدیل حماسه پرداز ایران که در غرقاب کشتی شکن حوادث روزگار کشتی نجات مکتب اهل بیت را از زبان پیامبر اسلام شناسایی می کند (4) - آن کشتی که بمانند سفینه نوح کشتی نشستگان را به ساحل امن و رهایی می کشاند - بدین گونه تصویر هنرمندانه و روشن خود را تقدیم دوستاران می دارد:

حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج از او تندباد چو هفتاد کشتی بر او ساخته همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته، همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن کس از غرق بیرون نخواهد شدن بدو گفت اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دو یار وفی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لوا و سریر (5)

و ناصر خسرو علوی، شاعر وارسته و سخن پرداز نامی، که اشتهار به علی دوستی دارد علاوه بر تصریحات به وقایع و مناقب فرزند ابوطالب و بویژه ایراد واژه غدیر که در مطاوی چامه ها آورده از جمله در قصیده ای به مطلع:

ای زده تکیه بر بلند سریر بر سرت خز و زیر پای حریر

گوید:

با خرد باش یک دل و همبر چون شبی با علی به روز «غدیر» (6)

و یا در تصریح به حدیث: انت قسیم الجنة والنار گوید:

قسمت نشد به خلق درون دوزخ و بهشت بر کافر و مسلمان الا به قسمتش (7)

و در اشاره به حدیث منزلت: انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی (8) چنین گفته است:

جز او دانی کرا هارون امت چو باشد مصطفی فرزند عمران

و این شیفتگی و اشتیاق به ولایت در تاروپود قصایدش موج می زند، در قصیده ای به مطلع:

پشتم قوی به فضل خدای است و طاعتش تا در رسم مگر به رسول و شفاعتش

با سختگی و صلابت تمام و در غایت بلاغت کلام شفاعت رسول و خاندانش را تنها تکیه گاه خویش می داند چرا که پیامبر یکسره پیشرو خلق و دعوتش فراگیر همه عالم است. پس مباد که از آل او روی برتابیم نه مگر در روز فیروز غدیر از فراز منبر نشان ولایت خویش را بدون داده است واین جانشین در کتاب خدا منصوص به دادن نگین بر سائل در حین عبادت و رکوع در پیشگاه خداست و آن گاه سیره و برخی حوادث بزرگ و افتخارات سترگ علی علیه السلام را از خفتن در بستر رسول خدا به هنگام هجرت، و رایت ستدن از دست مبارک پیامبر در جنگ، و قسیم بهشت و دوزخ، و مخاطب انا مدینة العلم و علی بابها بودن و دلیریها و تیغ و ذوالفقار و صمصامش به توصیف کشیده است. این نغمه ها را گوش دارید:

پیش خدای نیست شفیعم مگر رسول دارم شفیع پیش رسول آل و عترتش با او روم سوی او هیچ باک نیست برگیرم از منافق ناکس شفاعتش اندر حمایتی تو ز پیغمبر خدای مشکن حمایتش که بزرگ است حمایتش پیغمبر است پیشرو خلق یکسره کز قاف تا به قاف رسیده است دعوتش آل پیمبر است ترا پیشرو کنون از آل او متاب و نگه دار حرمتش فرزند اوست حرمت او چون ندانیش پس خیره خیر امید چه داری به رحمتش آگه نئی مگر که پیمبر که را سپرد روز غدیر خم ز منبر ولایتش آن را سپرد کایزد مر دین و خلق را اندر کتاب خویش بدو کرد اشارتش: (9) آن را که در رکوع غنی کرد بی سؤال درویش را به پیش پیمبر سخاوتش آن را که کس به جای پیمبر جز او نخفت با دشمنان صعب به هنگام هجرتش آن را که مصطفی چو همه عاجز آمدند در حرب روز بدر بدو داد رایتش شیر مبارزی که سرشته است کردگار اندر دل مبارز مردان محبتش قسمت نشد به خلق درون دوزخ و بهشت بر کافر و مسلمان الا به قسمتش در بود مر مدینه علم رسول را زیرا جز او نبود سزای امانتش گر علم بایدت به در شهر علم شو تا بر دلت بتابد نور سعادتش او آیت پیمبر ما بود روز حرب از ذوالفقار بود و ز صمصام آیتش...

و همین شاعر است که در قصیده بارع دیگری به مطلع:

اگر بر تن خویش سالار و میرم ملامت همی چون کنی خیر خیرم

که نمونه جاودانی از مفاخره شاعرانه است، مفاخره به کمالات اخلاقی و دینداری و آزادگی، یکی از افتخارات خود را تعهد به پیمان غدیر می خواند و در برابر دشمنان و حرفگیران بی بنیاد، ولای علی را موجب دشمنی حسودان می شمارد:

ندانم جز این عیب مر خویشتن را که بر عهد معروف روز غدیرم بدان است فخرم که جهال امت بدانند دشمن قلیل و کثیرم وزان گشت تیره دل مرد نادان کزویست روشن به جان در ضمیرم نئی آگه ای مانده در چاه تاری که بر آسمان است در دین مسیرم (10) نمونه دیگر تجلی ولایت در شعر فارسی از میان صدها بل هزاران جلوه پر جاذبه شعر مولوی است که علاوه بر تحلیل حدیث اهل بیت که زینت بخش آغاز این مقاله است وصیت پیامبر اکرم را در غدیر خم که فرمود من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاده (11) را در دفتر ششم مثنوی بدین گونه تقریر می کند:

زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود وان علی مولا نهاد گفت هر کس را منم مولا و دوست ابن عم من علی مولای اوست کیست مولا آن که آزادت کند بند رقیت ز پایت برکند چون به آزادی نبوت هادی است مؤمنان را ز ابنیا آزادی است ای گروه مؤمنان شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید (12)

توصیف مولانا از مراتب اخلاص و نیروی ایمان علی علیه السلام در دفتر 1 مثنوی آنجا که در جنگ خندق با عمروبن عبدود درآویخت و این شیر دلاور صحنه امامت آن یل کفر را به زمین افکند و در سینه او نشست و او خدو بر چهره پاک علی انداخت و علی بر خشم خود چیره شد و او را در راه خدا رها کرد و سرانجام پس از فرو نشستن نائره خشم بااو نبرد کرده به خاک هلاکش نشانید نه توصیفی است که بتوان از آن چشم پوشید:

از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری برآورد و شتافت او خدو انداخت بر روی علی افتخار هر نبی و هر ولی او خدو انداخت بر رویی که ماه سجده آرد پیش او در سجده گاه در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزایش کاهلی گشت حیران آن مبارز زین عمل از نمودن عفو و رحمت بی محل گفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنین برقی نمود و باز جست در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی ای علی که جمله عقل و دیده ای شمه ای واگو از آنچه دیده ای تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد راز بگشا ای علی مرتضی ای پس از سوء القضا حسن القضا چون تو بابی آن مدینه علم را چون شعاعی آفتاب حلم را باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفوا احد گفت من تیغ از پی حق می زنم بنده حقم نه مامور تنم شیر حقم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گواه (13)

مولانا در دیوان شمس نیز در طلیعه غزلی زبان سوسن را به شمشیر آبدار علی مانند کرده و یکی از غزلهای پرشور خود را در توصیف بهار با نام علی آغاز کرده است:

آمد بهار خرم و رحمت نثار شد سوسن چو ذوالفقار علی آبدار شد و در این غزل است که گلزاران جهان را در برابر گلستان دل شرمسار می بیند:

گلزار چرخ چون که گلستان دل بدید در رو کشید ابر و ز دل شرمسار شد

و این شادابی و طراوت گلستان دل همان است که به کلام علی علیه السلام، باید در شکوفایی آن کوشید آنجا که فرماید: ان هذه القلوب تهل کما تحل الابدان فابتغوا لها طرائف الحکم (14) یعنی براستی که این دلها افسرده و پژمان می شوند همان گونه که تن ها خسته می شوند پس بهین حکمتهای تازه را برای آن دلها بجویید.

باری در توصیف رویداد تاریخی غدیر خم چامه قاآنی با چیرگی و بلاغتی درخور قصیده در این جا شایان ذکر است. در این قصیده چگونگی نشستنگه پیامبر را که از جهاز هیونان فراهم آمد و انبوه حاجیان در آن بیابان گرد هم آمدند و پیامبر خطاب بدانان با عبارت «الست اولی منکم » جلب دقت کرد و آن گاه با عبارت «من کنت مولاه فهذا علی مولاه » حجت جانشین خود را علنی فرمود و سه روز پیاپی خدای از جرم خلق درگذشت:

دوش چو شد بر سریر چرخ مدور ماه فلک جانشین مهر منور طرفه غزالم رسید مست و غزلخوان بافته از عنبرش به ماه دو چنبر گفت که فردا مگر نه عید غدیر است عیدی بادش چو بوی عود معطر در به چنین روزی از جهاز هیونان ساخت نشستنگهی رسول مطهر گرد وی انبوه از مهاجر و انصار فوجی چون موج بحر بیحد و بیمر خرد و کلان خوب و زشت بنده و آزاد پیر و جوان شیخ و شاب منعم و مضطر برشد و گفتا الست اولی منکم گفتند آری ز ما بمائی بهتر دست علی را سپس گرفت و برافراخت قطب هدی را پدید شد خط محور گفت که ای خلق بنگرید تناتن گفت که ای قوم بشنوید سراسر هر کس مولا منم علیش مولا است اوست پس از من به خلق سید و سرور یارب خواری ده آن که او را دشمن یارب یاری کن آنکه او را یاور حرمت این روز را سه روز پیاپی بگذرد از جرم خلق خالق اکبر

تصویر اخلاص و خضوع علی علیه السلام در حال نماز از تصاویر بی انبازی است که هم شیخ عطار در اسرار نامه (ص 28 و29) و هم سنایی در حدیقه (ص 140) آن را در سلک شعر باز نموده اند.

عطار نماز علی علیه السلام این منادی «سلونی قبل ان تفقدونی » را بدین گونه توصیف می کند:

خصوص آن وارث دین پیمبر چراغ شرع و صاحب حوض کوثر منادی سلونی در جهان داد به یک رمز از دو عالم صد نشان داد چنان شد در نماز از نور حق جانش که از پایش برون کردند پیکانش چنین باید نماز از اهل رازی که تا نبود نمازت نانمازی

و این واقعه که گزارشی است از یکی از جنگها که در آن تیری به پای آن بزرگوار رسید و در استخوان پای بماند هر چه کوشیدند جدا کردن تیر نیارستند. گفتند باید گوشت و پوست پای برداشت و استخوان را شکست تا پیکان از پای مبارک بیرون کشید. گفتند: چنان که ما علی را در حال نماز در حال استغراق می بینیم و آن گاه که به فریضه نماز می ایستد و به نوافل و سنن می پردازد بهتر می توان بدین مهم دست یازید و شگفتا در جهان امروز که با تکنیکهای پیشرفته جراحی جز با بیهوش کردن عمل جراحی دست نمی دهد هنوز پیشرفت بشر به پایگاه بیهوشی عرفانی علی دست نیافته و نخواهد یافت.

سنایی در حدیقه این واقعه را که تبیینی است از حضور قلب و تصویری از درجه ارتباط و اخلاص علی علیه السلام در نماز، بدین گونه آورده است:

در احد میر حیدر کرار یافت زخمی قوی در آن پیکار ماند پیکان تیر در پایش اقتضا کرد آن زمان رایش که برون آرد از قدم پیکان که همان بود مرو را درمان چون که جراح آن جراحت دید گفت باید به تیغ باز برید تا که پیکان مگر پدید آید قفل آن زخم را کلید آید هیچ طاقت نداشت با دم گاز گفت بگذار تا بوقت نماز چون شد اندر نماز حجامش ببرید آن لطیف اندامش جمله پیکان از او برون آورد و او شده بی خبر ز ناله و درد چون برون آمد از نماز علی آن مر او را خدای خواند ولی گفت: کمتر شد آن الم چونست؟ وز چه جای نماز پر خون است؟ گفت با او جمال عصر حسین آن بر اولاد مصطفی شده زین گفت چون در نماز رفتی تو بر ایزد فراز رفتی تو کرد پیکان برون ز تو حجام باز ناداده از نماز سلام گفت حیدر به خالق الاکبر که مرا زین الم نبود خبر ای شده در نماز بس معروف به عبادت بر کسان موصوف این چنین کن نماز و شرح بدان ورنه برخیز و خیره ریش ملان چون تو با صدق در نماز آیی با همه کام خویش بازآیی (15)

و بدین گونه نماز علی ولی در شعر فارسی تجلی می کند وآن استغراق و بیهوشی ماورای بیهوشی او را که مولوی آن را چنین توصیف کرده:

محرم این هوش جز بیهوش نیست مرزبان را مشتری جز گوش نیست

در سیمای علی آن گاه که در نماز رود و بر ایزد باز رود ترسیم داشته است، لکن بنا به تعلیقات شادروان استاد مدرس رضوی بر حدیقه (ص 223) غزوه احد را مورخان روز شنبه هفتن شوال سال سوم هجری آورده اند و حال آنکه تولد امام حسین علیه السلام پنجشنبه سوم شعبان سال چهارم هجرت است بنابراین واقعه احد یازده ماه پیش از تولد امام حسین علیه السلام بوده و این اشتباه تاریخی دامنگیر سنایی شده است که به نظر حقیر توسع شاعرانه و استفاده از عنصر تخییل شعری سنایی را بدین برداشت گماشته و قصد او تصویر واقعه بوده نه توقیت تاریخی دقیق آن.

توصیف سنایی از ذوالفقار و زره علی علیه السلام نیز از تصاویر ماندگار ادب فارسی است که اینک بترتیب اشاره می کنیم.

ذوالفقار

بنا به تحقیق شادروان استاد مدرس رضوی در کتب تاریخ و سیر پیامبر اکرم یازده شمشیر داشته بنامهای: ماثور، عضب، صمصامه، مخذم، رسوب، تبار، حتف، مرسب، قضیب، ذوالفقار، و این ذوالفقار از منبة بن حجاج سهمی بود و در روز بدر پسرش عاص یا عاصم با آن به جنگ علی علیه السلام رفت و آن بزرگوار عاص را کشت و ذوالفقار را به خدمت پیامبر اکرم فرستاد و پیامبرصلی الله علیه وآله آن را به علی علیه السلام بخشید و فرمود: میان این شمشیر مانند فقرات پشت بوده لذا ذوالفقار نامیده شده که در شان آن گفته اند:

لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

و به روایت ابن اسحق در همان روز احد بادی سخت وزید و شنیده می شد هاتفی ندا می زند:

لاسیف الا ذوالفقار ولافتی الا علی فاذا ندبتم هالکا فابکوا الولی بن الولی

و سنایی در ابیات زیر فرود آمدن ذوالفقار را از بهشت از آن رو می داند که به دست علی شرک زدایی شود و مصطفی صلی الله علیه وآله این تیغ به کف علی می سپارد تا دین را از نهفت به آشکار آرد و کفر را تارومار سازد چرا که جنگ او از ره خشم و کین نیست بل برای نشاط دین است و خدای از ازل او را تیغ زن گردن باغیان و بت شکن گروه یاغیان آفریده است او که وصی و داماد و پاسدار جان پیمبر بود...

ذوالفقاری که از بهشت خدای بفرستاده بود شرک زدای آوریدش به نزد پیغمبر گفت کاین هست بابت حیدر تا بدو دینت آشکار کند لشکر کفر تارومار کند مصطفی داد مرتضی را گفت که بدین آر دین برون ز نهفت نه جگر بود داعی مردیش نه ظفر باعث جوانمردیش آن چنان آختی ز باغی کین کایچ تاوان نبد ورا در دین چون نه از خشم بود از ایمان بود آز و کافر و کشیش یکسان بود روز او بت شکن ز روز ازل دست او تیغ زن بر اوج زحل مر نبی را وصی و هم داماد جان پیغمبر از جمالش شاد (16)

و این همان دستی است که تیغ از پی حق می زند و در ره بندگی عشق نه آبادی تن است و مولوی آن را چنین می ستاید:

گفت من تیغ از پی حق می زنم بنده حقم نه مامور تنم شیر حقم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گوا من چو تیغم پر گهرهای وصال زنده گردانم نه مرده در قتال تیغ حلمم گردن خشمم زده است خشم حق بر من چو رحمت آمده است (17)

وصف زره علی علیه السلام در شعر سنایی

سنایی در خصایص علی علیه السلام خصیصه بی باکی و دلاوی او را نیز به استناد روایتی که از مصعب بن زبیر نقل شده گزارش مدهد که چگونه هیچ گاه در کارزار پشت به جنگ نمی فرمود و کسی در آوردگه پشت او ندیده بود. زرهی داشت که پشت نداشت و فقط جلو سینه او را می پوشانید کشته شدن در راه خدا بهتر از زره بود آنکه از هر بادی زره پوش ست بایدش آب نامید به پولاد. مرد هیجا آنکو است که چونان کوه بادها ازو به ستوه باشند...:

کس ندیده به رزم در پشتش منهزم شرک از یک انگشتش از زره بود پشت حیدر فرد کرد خصمش سؤال گفتا مرد تا بود روی به زره باشد چون دهد پشت کشته به باشد آب باشد نه مرد چون پولاد کو زره پوش گردد از هر باد مرد مردانه همچو که باشد که از او بادها سته باشد تا تف دل ز کینه نفروزد کی تن از دل شجاعت آموزد (18)

و این مصرع: مرد مردانه همچو که باشد، تشبیهی است برگرفته از کلام خود آن بزرگوار که فرمود: کونوا کالجبال الرواسخ لاتزیله العواصف ولا تزایله القواصف.

و روایت مصعب بن زبیر چنین است:

کان علی رضی الله عنه حذرا فی الحروب شدید الروغان لایکاد احد یتمکن منه و کانت درعه صدرا لاظهر لها فقیل له اما تخاف ان من قبل ظهرک فقال اذا مکنت عدوی من ظهری فلا ابقی الله علیه ان ابقی علی. (19)

سیره و خصال علی علیه السلام که نموداری از تجلی انسان کامل و جلوه ای از تربیت اسلامی است در چامه و دفتر شاعران ادب فارسی، همچنان در طی قرون می درخشد و نمونه را در قرن یازدهم ذکر ولا و مناجات و صلای علی اینک از دو شاعر یاد می کنیم.

1 - واعظ قزینی را قصیدتی است به مطلع:

چیست ای دل عالم هستی بیابان فنا هر طرف موج سرابی از گذار عمرها

و در این قصیده غرا از بیقدر دنیا به ستایش دستگیر روز جزا علی مرتضی می پردازد بی همتایی او را در خطبه و دعا و دلاوری وی را در مقابله با خصم دغا و روز هیجا و ذوالفقاری که همچون عصای موسی به کف داشت و این که دنیا او را نفریفت و او طلاقش داد و جریان دادن نگین در حال نماز به فقیر، داد سخن داده است، این زمزمه ها را بشنوید:

آن که بهر دیگران بر خود نپیچد روز و شب باشد از سنگیندلی کمتر ز سنگ آسیا آن که باشد دامن جودش به دست اهل فقر دستگیرش دامن حیدر شود روز جزا آن جهانبخشی که هرگز چون نفس گاه سخا در کفش پیوند دادنها نشد از هم جدا خطبه را از وی مسلم سربلندی در جهان سکه را بر خویش بالیدن ز نام او بجا حمله جرات گدازش کشت هستی را سموم برق شمشیر اجل خویش سحرگاه جزا از نگاه آرزوها خاطر او بسته چشم از نکاح شاهد دنیا ضمیرش پارسا (20) عشوه دنیا ز دستش نقد دل بیرون نبرد پیر زالی چون بتابد پنجه شیر خدا رفت از آن ساعت بخود نقش نگین از خود فرو کز کفش انگشتر از بهر تصدق شد جدا (21) نامه شستم چون به آب گوهر مدحش ز جرم می کنم در حضرت او عرض حال خود ادا (22)

و لطفعلی بیک آذر بیگدلی (1134 -1195ه . ق) در دیوان خود در مثنوی بلندی که در کیفیت معراج پیامبر پرداخته، در وصف علی ابیاتی ساخته که در ضمن آن مناقب آن بزرگ را از خوابیدن در جای پیامبر و افتخار دامادی پیامبر و همسری زهرای بتول و حدیث انت منی بمنزلة هارون من موسی و لانبی بعدی، و تاجداری افسر هل اتی و طرازندگی زیب لافتی و افتخار مخاطبی به خطاب «انا مدینة العلم و علی بابها» و «من کنت مولاه فهذا علی مولاه » و بسی اوصاف دگر یاد کرده است (23) که نمونه ای از آن بدین قرار است:

ز ایزد درود ای شه پاک زاد بر آل و بر اصحاب پاک تو باد خصوص آن که شب خفت بر جای تو نپیچید روزی سر از رای تو علی شیر حق نفس خیرالبشر سر پیشوایان اثنی عشر همان باب سبطین و زوج بتول که خواندش چو هارون برادر رسول برازنده افسر هل اتی طرازنده کشور لافتی در شهر علم بنی آن که کند در از خیبر و سر ز عنتر فکند شنیدم به فرمان حی قدیر علی را پیمبر به روز غدیر به بالای سر برد و با خلق گفت که تا چند از این راز باید نهفت از آنان که دارندم آیین و کیش شمارد مرا هر که مولای خویش پس از من بداند که مولا علی است ز هر کس به مولائی اولی علی است بود بس صحیح این خبر پیش من تو گفتی که بودم در آن انجمن جهان بود از آن پیش سرتاسر آب کشیدندش از خاک نقشی بر آب هم امروز و فرداست کان تیره آب زند موج و ساید به چرخش حباب زند غوطه در بحر کشتی بسی ز کشتی نشینان نماند کسی دلا خیز از این ورطه موج خیز به کشتی آل پیمبر گریز (24) مکن دست از آن کشتی آذر جدا که دست خدا باشدش رهنما

و من که پروریده شهر تبریز و شوریده ای لبریز از مهر مولا علی هستم در این مقاله از معاصران شاعر ولی شناس این سرزمین و شهریار شعر ایران را از این دیدگاه مورد تحلیل قرار می دهم:

شهریار که همواره قرآن کریم و نهج البلاغه را در مطالعه می گرفت و به لحن حزین قرآن مبین می خواند و سرشک از دیدگان می ریخت از آیات قرآن و نهج البلاغه بهره می گرفت و شرح دلباختگی خود را به علی علیه السلام در چامه های بلند خود می ریخت، در قطعه ای به عنوان «شان نزول هل اتی » واقعه روزه داشتن خاندان علی سه روز پیاپی و اطعام و ایثار طعام به هنگام افطار را که شان نزول سوره مبارکه هل اتی است در آن قطعه شرح می کند:

همسرم فاطمه ای شاه زنان عالم ای بنای حرم قدس ترا کعبه حریم جلوه خالق اعظم ننمایند به خلق مگر از غرفه انک لعلی خلق عظیم آن یتیم از در این خانه قدم واننهاد تا نشد شام عزیزان تو با وی تقدیم شیرزادان علی شام ندارند امشب تا یتیم این همه بی شام نخسبد به گلیم شام خود کس نتواند به فقیران دادن زهی آن مکتب اسلام که اینش تعلیم هل اتی نازل در شان بتول عذرا است مرحبا مهبط تنزیل خداوند حکیم

در محبت و اخلاص به خاندان ولایت، شاعر در حدی است که همچون خواجه نصیر طوس که گفته اند بر سر مزارش سفارش داده که آیه کلبهم باسط ذراعیه بالوصید نگارند خود راگظظ سگ درگاه ائمه اطهارعلیهم السلام می شمارد سگی ولگرد که با گردن کج به درگاه صفوت او ایستاده، بو کزان مطبخ سرا بر سر زنندم استخوانی:

درگه شاه ولایت آن که زان برتر ندیدم در همه دربار سلطان نبوت آستانی قدسیان بر صفه والای آن درگاه صفوت روز و شب از مطبخ قدوسیان گسترده خوانی من سگی ولگردم و ایستاده ام با گردن کج بوکزان مطبخ سرا بر سر زنندم استخوانی در قالبهای گونه گون شعری نیز شهریار بی بردباری و بیقراری خود را در محبت خاندان ولایت ابراز می دارد تحت عنوان «هدیه عید غدیر»نمونه ای از این ابتهال و راز و نیاز را می آورم:

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی بابی انت و امی گوئیا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمی بابی انت و امی بی ولای علی و آل چه فقهی و چه شمی بابی انت و امی یا علی خواهمت آن شعشعه تیغ زرافشان هم بدو کفر سرافشان بایدم این لمعان دیده ندانم به چه لمی بابی انت و امی

چامه های آکنده از احساس و رقت شهریار تحت عناوین «داغ حسین »، حماسه حسینی، ولی شناسی، مولاعلی و شریح قاضی، از امثال مولا علی، علی و دنیا، خطاب مولا علی به حارث حمدان چگونه می توان از ولی شناسی شعر شهریار چشم پوشید و من خوانندگان مشتاق را در موضوعات یاد شده بترتیب به مطالعه صفحات 919 و 955 و986 و 1065 و1076 و 1088 و1147 و 1145 از جلد دوم کلیات دیوان شهریار ارجاع می دهم.

پی نوشتها

1- مثنوی مولوی، ص 338، س 7، چاپ علاءالدوله، اشارتی است به حدیث: «مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق.» فروزانفر، بدیع الزمان، احادیث مثنوی، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1361، ص 111.

2- صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران،1366، ج 1، ص 443.

3- کلیات دیوان شهریار، انتشارات زرین، آگاه، ج 1، ص 615.

4- رک: شماره 1.

5- رک: گزیده متون فارسی، مرکز نشر دانشگاهی،1366، ص 29.

6- دیوان ناصر خسرو، به تصحیح مجتبی مینوی، مهدی محقق، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه، 1365، ص 198.

7- همان ماخذ.

8- تفسیر این حدیث را برخی دانشمندان در این آیه منعکس داشته اند: ولقد مننا علی موسی و هارون و نجیناها و قومها من الکرب العظیم و نصرنا، هما و کانوهم الغالبین... سلام علی موسی و هارون، آیات 114 الی 122 صافات. و میرحامدحسین در این باب کتاب هزار صفحه ای دارد.

9- اشاره به آیه: «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون.

10- دیوان ناصر خسرو، ص 445.

11- احادیث مثنوی، جامع صغیر، ج 2، ص 180.

12- مثنوی، چاپ علاءالدوله،1321، ناشر سید حسین میرخانی 1372، دفتر ششم، ص 642.

13- مثنوی، دفتر اول، ص 97 - 98 -99.

14- غررالحکم، ترجمه و نگارش محمدعلی انصاری، ص 234.

15- رک: حدیقة الحقیقه، تصحیح مدرس رضوی، انتشارات دانشگاه تهران،1359، ص 141-140، تعلیقات حدیقه، استاد مدرس رضوی، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ص 223-222.

16- رک: حدیقه الحقیقه، ص 247; تعلیقات حدیقه، ص 265.

17- رک: مثنوی معنوی، کتابفروشی رمضانی، 1371 هجری، ص 99.

18- حدیقة الحقیقه، ص 388.

19- تعلیقات بر حدیقه، ص 368، نقل از المستطرف، ص 199.

20- اشاره به کلام علی علیه السلام که خطاب به دنیا فرموده اند: «... غری غیری لاحاجة لی فیک لقد طلقتک ثلاثا لارجعة فیها...» نهج البلاغه، باب الحکم والمواعظ، چاپ مصر، شماره 77.

21- اشاره به آیه: «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون »، مائده /60.

22- رک: دیوان ملا محمد رفیع واعظ قزوینی، به کوشش شادروان دکتر سید حسین سادات ناصری، مطبوعاتی علی اکبر علمی،1359، ص 351، 354.

23- رک: دیوان لطفعلی بیک آذر بیگدلی، به کوشش شادروان دکتر سادات ناصری و پروفسور غلامحسین بیگدلی، چاپخانه علمی جاویدان،1366، ص 416-414.

24- اشاره به حدیث: «مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها هلک (غرق)، رک: احادیث مثنوی، ص 111، شاعر در این ابیات از شیوه فردوسی متاثر است که فرمود:

حکیم این جهان همچو دریا نهاد برانگیخته موج از او تندباد خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن کس از مرگ بیرون نخواهد شدن یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر