خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلوه و السلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و کذالک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا.
اوصیکم عباد الله بالتقوی الله و اتباع اوامره.
در روز مقدس آغاز ماه مبارک رمضان شرایط مناسبی است که همان بحث اخلاقی که از هفته ها پیش شروع شده بود امروز هم ادامه داشته باشد و در خطبه دوم درباره ماه مبارک رمضان بخصوص حرف می زنیم.
در بحث اخلاق اعجاز قرآن از بعد نظام اخلاقی به مطالب زیادی اشاره کردیم و رسیده ایم به یک نقطه مهمی که در کتب و تعالیم اخلاقی جزو بحث های اساسی بوده و آن اعتدال است.در همه کتب اخلاقی از قدیم تا امروز اعتدال به عنوان یک محور بزرگ دیده شده و آنقدر اهمیت به آن داده اند که بسیاری از اخلاقیون اصلا تعریف کل اخلاق را به اعتدال کرده اند.گفته اند آن نقطه اعتدال فضایل اخلاقی بر محور آن نقطه شکل می گیرد و هرچه خارج از اعتدال باشد جزو رذایل و خارج از اخلاق است.البته ما با این وسعت و به این قاطعیت قبول نداریم ولی قبول داریم که اعتدال یک اصل بسیار بسیار مهمی در اخلاق است.بد نیست که یک سابقه تاریخی این بحث را عرض کنیم چون یک بحثی است که همه کتابهای اخلاقی دارند و مهم هم است که مردم هم توجه داشته باشند.اصلا اخلاق بصورت باب بندی شده و تنظیم شده بصورت علمی و مدرسه ای مربوط به یونان قدیم است و از زمان سقراط، ارسطو و افلاطون و اینها است.در اسلام هم معارف اسلامی آنچه که مربوط به قرآن و سنت و اینهاست به موارد اخلاق بیشتر پرداخته اند نه به اخلاق به عنوان یک بحث علمی.اما علمای اخلاق آنهایی که درباره اخلاق کتاب نوشته اند همان محور یونان قدیم را گرفته اند همان باب بندی که سقراط و شاگردانش کرده بودند همان را تکمیل کردند و با استفاده از منابع اسلامی و قرآن یک نوآوریهایی کردند. آنها آن زمان گفته بودند که چهار اصل محور اخلاق است، حکمت، عفت، شجاعت و عدالت. بعضی ها خداشناسی را هم اضافه می کردند حالا شاید خداشناسی در مقوله اخلاق باشد ولی یک مبنای بزرگی برای اخلاق بوده است. اصلا این محور علم اخلاق بوده، علمای اسلامی آمدند این را بصورت علمی و به قول خودشان با علم النفس و روانشناسی تبیین کردند.تبیین آنها هم جالب است.آنها گفتند که انسان سه قوه اساسی دارد یکی قوه ادارک یعنی فهمیدن و درک کردن، دوم قوه جاذبه یعنی تمایلات نفسانی یعنی هرچه که انسان مایل است که داشته باشد از همه انواع خواسته ها و شهوات، و سوم قوه دافعه که محور دفاع و غضب و دفع ضررهاست.پس سه قوه را از لحاظ روانشناسی در انسان اصالت دادند.آن موقع علوم روانشناسی مثل حالا نبود که زوایای وجود انسان را همه را باز کرده باشد.خوب در سطح علوم و آن روز حرف می زدند. گفتند این سه قوه موجودی انسان است این سه نیرو و سه قوه در پی تعادلش یک محور اخلاقی است، فضیلت است و دو طرف افراط و تفریطش، رذیلت است ضداخلاق است.مثلا گفتند که قوه ادراک اگر معتدل باشد نتیجه اش حکمت است.حکمت یک اصل اخلاقی است.اگر افراط و تفریط داشته باشد به دو طرفش که برسیم.طرف پائین اش بلاهت و کند فهمی است که رذیلت است، طرف زیاد به افراط هم که کشید تبدیل به شکاکی و جربزه و اینها که قابل ستایش نیست.پس محور اصلی ادراک اینست که آدم حکمت داشته باشد در اطلاعاتش. خوب این نقطه اعتدال می شود.در مورد دافعه گفتند محور اصلی اش شجاعت است اگر از محور اصلی به طرف چپ و راست منحرف شود یا تبدیل به ترس و جین می شود و این رذیلت اخلاقی است و یا تبدیل به تهور و گستاخی و بی باکی می شود که آنهم رذیلت اخلاقی است پس اینجا هم نقطه اعتدال است که فضیلت اخلاقی را شکل می دهد.و در مورد قوه جاذبه هم گفتند آن نقطه اعتدال تمایلات انسانی، اسمش عفت است عفت نفس، که درخواسته ها میانه روی می کند.خوب خواسته ها خیلی فراوان است.انواع تمایلات نفسانی آن نقطه اعتدالش عفت نفس است.اگر زیاده روی کند و اگر کم خواهی کند هر دواش رذیلت است.زیاده روی تبدیل می شود به شرح که نقطه شر است درخواسته های انسانی است و کمی آن نیز تبدیل می شود به خمودگی و سردی که یک انسان بی خاصیت می سازد.که اصلا به دنبال تامین نیازهای بشری نمی رود.پس می بینید شجاعت، عفت، حکمت با تبیین علمای صدر اسلام تا زمان اخیر ما در کتابهای اخلاقی معمولی که الان هست اینها می شود نقطه اعتدال سه قوه اصیل انسانی.حالا اگر آن دو قوه در اختیار قوه ادراک و حکمت قرار گیرند نتیجه اش یک محصول با ارزشی است که آن عدالت است، که اصل چهارم و محور چهارم اخلاق می شود.من این حرفها را خیلی با واقعیتهای علمی و روانشناسی دقیق نمی بینم، اما به هر حال یک برداشتهایی است که قابل توجه است و آن نقطه قابل بحث من قابل استدلال است با همین بحثها که می خواهم عرض کنم.به هر حال اینها همه همتشان این بوده که بگویند اعتدال نقطه اصلی و منشا اساسی در پرگار همه اخلاقیات است و دهها محور و صفت و اصل اخلاقی یا فضیلت و یا رذیلت است که اینها همه باید در این محور توجیه شوند.اگر اعتدال را انسان از دست بدهد دیگر هیچ چیزی ندارد.این همه حرف بود.ما قبول داریم که اعتدال بسیار مهم است اما اینکه حالا مثلا آدم اگر در ادراکش زیاده روی کند و بیشتر بفهمد باید اسمش را بگذاریم جربزه و شکاکیت، اینها را قبول نداریم. خوب می شود آدم خیلی افراط کند در فهمیدن و شکاک نباشد و واقع بین باشد با واقعیات کار کند.و این دو طرف نقطه اعتدال همیشه فکر کنیم فضیلت نیست و رذیلت است اینها از مطالبی است که خیلی قابل قبول نیست.ولی تا حدودی یعنی باید انصاف داد که کاری که این بزرگان کردند و این زحمتی که کشیدند و تفصیل فصول و بصورت کلاسیک درآوردند علم اخلاق را، این کار با ارزشی بوده و آن نقطه ای که امروز مورد استناد من در بحثم هست اینست که به هر حال به اتفاق همه علمای اخلاق اصل اعتدال یک اصل بسیار با ارزشی در تاریخ است از زمان حکمای یونان قدیم که علم تا آنجایی که شناخته می شود و در مکتب یونانیها ریشه مهمی دارد و تا امروز این محور برای علوم اخلاقی و دانشمندان علم اخلاق محفوظ مانده که باید اهمیت دهیم.
کلی قضیه در قرآن و در نهج البلاغه در همه آثار سنن ما هم دیده می شود.
من آنجا هم تردید نمی بینم یعنی اگر کسی یک بررسی جامع بکند، حالت اعتدال و میانه روی حالت مطلوبی است که قرآن و سنت و سیره ائمه ما آن را قبول دارند.این آیه ای که اول صحبتم خواندم این یک سند خوبی است.البته بعضی از مفسرین این وسط را به معنای اعتدال به این تفسیری که من می گویم نمی گیرند اما به نظرم نظر آنها خیلی قوی نیست بهترین تفسیرش همین می تواند باشد که خداوند به مسلمانان می فرماید شما یک امت معتدلی هستید در مشی و رویه های زندگیتان و با این اعتدال از همه امت های دیگر بهتر هستید، فضیلتتان از این نقطه ها آغاز می شود.و آیه ای که در تعلیمات حضرت لقمان است که می گوید معتدل باش در مشی، البته معمولا مفسرین می گویند منظور اینست که در راه رفتن نه خیلی تند برو و نه خیلی کند، ولی حیف است که قرآن را حمل بکنیم براینکه این آیه فقط می گوید راهت را وقتی که راه می روی زیاد تند نرو و یا خیلی آهسته آهسته راه نرو بلکه می گوید متوسط باش، خوب چرا نگوئیم مشی زندگی، چرا نگوئیم در همه زندگی معتدل نباش با توجه به آیات دیگر.و آیات فراوانی هم داریم.از علی بن ابیطالب(ع) که عزیزترین معلم اخلاق ما هستند در سنت اسلامی مان، کلمات خیلی جالبی در نهج البلاغه است و خیلی فراوان که افراط و تفریط را می کوبند و نقطه حق را نقطه اعتدال و وسط جاده می دانند.من دو سه نوع از آنها را برای شما یادداشت کردم که عرض می کنم.یکی حضرت علی(ع) تشبیه می کند زندگی را که انسانها روی یک جاده ای دارند راه می روند و می فرمایند انحراف به چپ و راست گمراهی است و آن وسط جاده حرکت کردن که همان نقطه اعتدال است این راه خداست و راه درست است.این خیلی حرف مهمی است.این در خطبه شانزدهم است. این در مورد مشی زندگی است.در مورد خودشان حضرت علی(ع) می فرمایند که دو گروه در مورد شخص من، اینجا به عقاید بر می گردد، که علی هستم بدبخت و گمراه می شوند و هستند.یک گروه که خیلی مرا دوست می دارند و اینها افراط و غلو می کنند و ما هنوز در تاریخمان علی الله داریم و یک گروه کینه توز و دشمنی داریم که اینها هم از جاده اعتدال خارج می شوند که حرفهای نادرستی را به من می گویند که آنها هم افراط می کنند و اینها هم هلاک می شوند.ببینید دیگر محوری مثل علی بن ابیطالب برای رهبری پیدا نمی کنیم بعد از پیغمبر(ص)، حضرت علی(ع) افراط در محبت خودشان را هم مایه هلاک می دانند و می فرمایند از بین می رود.این خیلی تفاوت دارد و با بعضی از تصوراتی که بعضی از خشکه مقدسها و آدمهای افراطی دارند که در اینگونه مسائل هرچه می توانند مبالغه کنند و هرچه می توانند حرفهای بی پایه بزنند خیال می کنند خداوند اینها را دوست می دارد.این سند خوبی است.در جمله دیگری که خیلی جالب است هم می فرمایند که اگر می خواهید آدم نادان را بشناسید یک تعریف خیلی روشنی دارد و آن اینست که یا افراطی است و یا تفریطی، معتدل نیست.به هر دنده ای که افتاد می خواهد تا آخرین حدش بتازاند. این آدمهای شعاری، این آدم های خشکه مقدس که فشار می آورند به زندگی مردم، رفتار آنها علامت جهل شان است.خوب اگر ما این کلمات متین، حکمت آمیز و حکمت آموز را خیلی فراوان داریم که من شاید قطره ای از یک اقیانوس را برای شما نقل کردم، اینها را در نظر بگیریم.آن سیر علم اخلاق را هم در نظر بگیریم از سقراط تا امروز، حداقل تا مرحوم نراقی ببینیم همه اشان تکیه آن ها روی اعتدال است.و تکیه اشان روی میانه روی است، تکیه اشان روی پرهیز از افراط و تفریط است، پرهیز از بیرون رفتن از اعتدال مسیر است، اینها را ما جدی بگیریم خیلی چیزها برایمان روشن می شود.این خیلی درس خوبی است در این ماه رمضان که آدم فرصت پیدا می کند به مبانی اخلاقی و عملی و وظایف عبادی و چیزهای دیگر بپردازد.در همه زندگی ما باید معتدل باشیم.این وظیفه ماست.گفتم ما با آن تاکید زیاد نمی خواهم بگویم غیر از اعتدال دیگر چیزی در اخلاق نیست آن حرف را نمی شود پذیرفت.اما می شود پذیرفت که بدون اعتدال هم اخلاق الهی، اسلامی و انسانی شکل نمی گیرد. اخلاق اسلامی که شکل نگیرد یعنی جامعه و فرد در محور خودشان نیستند.من حالا اشاره ای به مسائل مختلف می کنم وقتی که ما می گوئیم اعتدال یعنی در همه زندگی.در مسائل عقیدتی، در مسائل عقیدتی ما اگر دچار غلو شویم چه نسبت به انبیا و چه نسبت به اولیا و چه نسبت به رهبران خودمان و چه نسبت به شخصیت های موجودمان، اگر دچار غلو شویم و شعارگونه آنچه که نیست به اینها بخواهیم نسبت دهیم این یک انحراف بزرگ است و نمی گذارد که انسانهای خوب در جامعه تربیت شوند.و آنهارا هم گمراه می کند کسی آمد پیش حضرت علی(ع) یک مداحی غرائی را شروع کرد پیش حضرت، علی فرمود نگو این حرفها را، من آنکه در زبان توست از این کمترم و از آنچه در دلت و در قلبت هست از آن بالاترم. یعنی نه اینقدر آدمی هستم که این حرفهایی که تو می گویی صفات خداست، اینها من نیستم من خیلی کوچکترم.آنکه فکر می کنی من را فریب می دهی و بخاطر حرفهای تو من محبت های ویژه ای نسبت به تو پیدا می کنم من هم از این بزرگترم که گول این حرفها را بخورم و منحرف شوم و خودخواهی ام را اوج دهم.یک اصل است، همان اصل اعتدال در زندگی و شخصیت.ما می دانیم در طول تاریخ افراد غالی خیلی ستم کردند.شیعه را بدنام کردند همین افراد غالی.همین الان در معلومات و کتابهای اهل سنت و تحلیلها و عقاید آنها نسبت به شیعه عقاید تند و دروغی است، البته افرادی در تاریخ بودند و آنطور کردند و اینها هم آنها را سند می کنند و به ما نسبت می دهند.در تخریب اشخاص هم همینطور است.شکستن شخصیت افراد، بدنام کردن انسانهای خوب تاریخ و بزرگان، بیش از آن حدی که هستند اینها را ما تخریب کنیم این هم خطرناک است.همین کاری که مرسوم است در عقاید و کتابهایی که نوشته می شود نسبت به بزرگان اسلام، اهل سنت به بزرگان شیعه اهانت کنند و شیعه به بزرگان اهل سنت اهانت کند، می بینید چقدر آثار بد دارد.می بینید چقدر خسارتهای عمده ای از این ناحیه آمده، خوب این خروج از اعتدال است.اگر با واقعیتها درست برخورد کنیم.در مسائل زندگی تعبیر اعتدال اینجا همین است. اصلا بعضی از مفسرین گفته اند این آیه ابتدای عرایضم شخصا ناظر به اعتدالی است که مسلمانان در مقابل یهودیها و نصرانیها دارند. فرهنگ اساسی آنها ماده پرستی بوده و دنبال پول و مال و منال دنیا بودند و توجهی به معنویات نداشتند، بر عکس آنها شرایطی شد که مسیحیت در دوران فشار ماده پرستان یهودی بر مردم طرفدار دین جدید حضرت مسیح(ع) اینها گرایش پیدا کرده بودند به انزوا و رهبانیت و دیرنشینی و کوخ نشینی، تبدیل شده بودند به افرادی که بیشتر به مسایل معنوی توجه می کنند. اسلام آمد هر دو این جریان افراطی و تفریطی را به هم زد و نه قبول کرد مثل مسیحیها دیرنشینی را و رهبانیت را فضیلت بداند و نه مثل یهودیها که خدایشان پول و طلا و گنج باشد.تصریح قرآن این است که «ما چنین چیزی را به مسیحیت اجازه نداده بودیم که رهبانیت را ابداع کنند، ما از آنها خواسته بودیم دنبال رضایت خدا باشند». آنها رضایت خدا در دیر و کوخ و در رهبانیت جستجو می کنند ولی خداوند این را نمی خواهد، خدا می خواهد که شما بروید از همه زیبائیهای طبیعت استفاده کنید، بر نعمتهای خداوند در طبیعت دست پیدا کنید.تسخیر کنید قوای عظیم طبیعت را.قرآن می گوید بر دوش زمین سوار شوید و زمین با همه منابعش مثل یک اسب راهواری در زیر پای شما باشد، ما این را از شما خواسته بودیم، شما اگر رضایت خدا را می خواهید، این را پیدا کنید، نه اینکه در دیر و ریاضت.به آنهایی هم که دنبال ماده پرستی بودند فرمود «الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر» با آن تهدیدها و دهها و صدها آیه دیگر در هر دو طرفش، این هم زندگی است.
خوب ما نباید دچار افراط و تفریط شویم، ما بعنوان یک حکومت اسلامی که اتفاقا نکته مهم آن همین چیزی است که من در بحثهایم تکیه می کنم.
قرآن می گوید ما این حالت اعتدال را به شما دادیم یکی از اهدافمان این است که شما نمونه و الگو برای دنیا باشید «و تکونوا شهداء علی الناس » شهداء علی الناس، در تفاسیر خیلی قلم پردازی کرده اند، در قیامت شهادت بدهید، در چه چیز شهادت بدهید.
مرحوم علامه طباطبایی هم بیشتر علاقه شان این است که بگویند این «شهداء علی الناس » این حالت وسط الگویی نیست، بلکه واسطه هستیم بین پیغمبر(ص) و مردم و یک نوع شهادت دیگری را می گویند، اما به نظرم یکی از مبانی روشن این آیه این است که ما باید الگوی مردم دیگر باشیم.همانطور که پیغمبر(ص) الگوی ما هست در جامعه خودمان «و یکون الرسول علیکم شهیدا» الگوی زندگی ما پیغمبر(ص) است و الگوی ملتهای دیگر و مکتبهای دیگر باید ما باشیم.
این الگو بودن ما نیز از اعتدالمان بر می آید، یعنی به دنیا و آخرت توجه کنیم، روح و جسم انسان را در همان حدی که معارف ما به ما ارزش قائل شد. توجه کنیم، اینطور می شود.
در مسایل سیاسی که امروز خیلی مسئله ماست، البته هر دو مسئله ماست یکی مسئله اقتصادی که اعتدال در زندگی است و هم مسئله سیاسی که امروز مطرح است، ما دچار افراط و تفریط هستیم، یعنی افرادی هستند که از آن جاده وسطی و طریق حق که علی ابن ابی طالب می گوید:آنجا بمانید این طرف و آنطرف می روند، باید اعتدال را مراعات بکنیم، افراط و تفریط در درون خودش انهدام خودش را خلق می کند، این چیز مهمی است و موضوع یک بحث اجتماعی است که یک خطبه مستقل می خواهد یعنی آدم مفرط دنبال آن هدفی که می روند اگر از طریق افراط و تفریط برود، درست در جهت منهدم نمودن خودش است یعنی بر خلاف هت حرکت می کند و نمی فهمد، یک روز متوجه می شود که همه چیز از دست رفت. ما امروز اگر به زندگی دنیایمان توجه نکنیم به یک ملت فقیر، جاهل و بیسواد نیازمندی تبدیل می شویم که دستمان باید پیش اجانب و کفار دراز باشد، علم و صنعت و تکنولوژی، حتی موادغذایی و همه چیز را ما باید از آنها بگیریم و بعدا هم باید راهنمای زندگی مان آنها باشند.
اگر هم افراط کنیم و تبدیل شویم به یک مردم مادی که اخلاقیات و معارف انسان ساز اسلام را توجه نمی کنند، در حد اعلا که خوب باشیم تبدیل می شویم به یکی از این کشورهای اروپایی که الان هستند خوب ممکن است یکی زندگی خوبی داشته باشند اما اینها که نمی توانند الگو باشند اینها برای خودشان زندگی آرامبخش و لذت بخشی را تهیه کرده اند، خانواده متزلزل، جامعه متزلزل، همه چیز دچار التهاب، امراض خطرناک از طرق مختلف بر سرشان بریزد، محیط زیستشان را نابود کنند و بشریت را استثمار بکنند و یک جزیره رفاهی برای خودشان به صورت ظاهری درست کنند و انبوه مردم دنیا را فقیر بکنند که وجدان انسان را می کشد و می کوبد، خوب ما چنین نمونه ای می خواهیم باشیم که نمی توانیم باشیم.
بنابر این ما همین راهی که اسلام به ما داده است هم منابع طبیعی را نقد کنیم، سازندگی کنیم، معادن، منابع آسمانی، منابع زمین، انرژی را و نیروهایمان را تربیت کنیم، دانشگاهها را تقویت کنیم، بچه هایمان را باسواد بار بیاوریم، جامعه مان را باسواد بار بیاوریم این کار را انجام دهند، در عین حال توجه به مسایل معنوی، اخلاقی و حکمتهای عظیم الهی که روح قرآنی و اینها را هم داشته باشیم، در مسایل سیاسی که فصل دیگری از امروز ماست وقتی که وارد می شویم، اعتدال را به هم نزنیم، حدودی دارد، برای دخالت حکومت در امر مردم حدودی است، برای حضور مردم در حکومت حدودی است و نظامی است، حقی برای مردم است، حقی برای دولت است، درست همین بحث هایی که حضرت علی(ع) نموده است و حضرت علی(ع) در تعالیم شان در دوران حکومتشان، حقوق مردم را و حقوق دولت را و کارگزاران را و فرمانبران را، همه را مشخص کرده که ما باید در این مسیر راه خودمان را برویم که انشاء الله کسانیکه با حسن نیت و با علاقه و با عشق وارد این فضاها می شوند معیار اعتدال را فراموش نکنند، ضمن اینکه با انرژی فراوان، دنبال خواسته ای حق باشند و مردم سالاری و دین سالاری، اختیارات حکومت و اختیارات مردم همه قابل جمع است، ما مکتبی نداریم که به اینها بی جواب باشد، جواب همه اینها را می توانیم بدهیم محور راهمان انقلابمان بگذاریم، اسلام که استقلال و آزادی و فضیلت را برای ما می آورد.
بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد.
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین، و الصلوه و السلام علی رسول الله و علی علی امیر المومنین و صدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی، صلوات الله علیهم اجمعین.
«اوصی عباد الله بتقوی الله »
در مناسبت های این هفته مطالب قابل توجهی داریم که بطور فشرده عرض می کنیم.اول، حلول ماه مبارک رمضان، ماه رحمت، برکت، توبه، عبادت و ماه باز شدن درهای رحمت الهی و بهشت خدا و بسته شدن درهای جهنم و به بند کشیده شدن شیطانها، امروز جمعه است که به نظر می رسد انطباق دارد با آن روزی که پیغمبر اکرم(ص) در جمعه اول ماه مبارک رمضان به احتمالی، آن خطبه معروفشان را خواندند و ماه مبارک رمضان را برای مردم توضیح دادند، فضایل ماه مبارک و برکاتش را، بسیار خطبه خوبی است در کتب فراوانی هم آمده و خیلی آموزنده و الهام بخش است، آنهایی که فرصت مطالعه دارند پیدا کنند و این خطبه را بخوانند.
روح خطبه این است که خداوند ماه رمضان را بعنوان یک موهبت و هدیه و عطیه به زندگی بشریت قرار داد البته خوب همه زمانها از جهتی برای خدا و ما مساوی هستند اما در عالم هدایت و راهنمایی و برنامه های سازندگی انسانها خداوند کارهایی انجام می دهد مثلا همین که قرآنی و پیغمبری بفرستد و کارهایی از این قبیل، ما رمضان هم یکی از اینهاست، یعنی یک زمان محدود یک ماهه را قرار داده که ما در این مدت خودمان را به خدا نزدیک کنیم و از شر خودمان، خودمان را نجات بدهیم، آلودگی هایمان را پاک کنیم و زینت هایی در وجود خودمان بوجود بیاوریم، اشکالاتی که در روابط و عملمان است برطرف کنیم، راه کار را هم خداوند خیلی خوب درست کرده است این امساک و خودداری از یک سری از امور منجمله خوردن، نوشیدن، و بعضی از کارهای دیگر، آنهم به قصد تقرب به خدا، یعنی برای اینکه خودمان را به خدا نزدیک بکنیم این امور را یا عمل می کنیم یا صرفنظر می کنیم. خیلی حالت با ارزشی است شما در نظر بگیرید انسان خواب شب را به هم بزند، بلند شود، خوب ریاکاری و اینها که خیلی زمینه ندارند، کسی بخواهد برای ریا روزه بگیرد، خب نمی گیرد، به دروغ هم می گوید من روزه ام.ولی آن کسی که بلند می شود روزه بگیرد معلوم است که نمی خواهد ریا کند خوب چرا گرسنگی بکشد، هم گناه بکند، هم گرسنگی بکشد، واقعا خالص است، قاعدتا این طوری است، شب آدم حالا هر چقدر هم کار داشته باشد، بلند شود و نیت بکند و تصمیم بگیرد من این چند ساعت را حالا هر چقدر هست تا مغرب برای خداوند امساک می کنم، این خیلی حالت سازنده ای است آدم رابطه ای بین خودش و خداوند احساس می کند، هر وقتی در ساعات روز احساس کند ما حالا برای خدا آب نمی خوریم، نان نمی خوریم و کارهای نامناسب نمی کنیم قطعا در روح انسان تاثیر دارد، خوب در کنار این شرایطی که گفته اند که آدم اینجا باید گناه نکند، درست است که اگر گناه بکند روزه باطل نمی شود روزه راه خودش را می رود، اما روزه کم اثر می شود، آدمی که توجه دارد دراین شرایط دیگر دروغ نمی گوید، غیبت نمی کند، تهمت نمی زند، به دیگران را اذیت نمی کند، مال مردم را نمی خورد چون همه اینها با آن فلسفه ای که شب بلند شدی و روزه می خواهی بگیری سازگاری ندارد، و فرض است که ما می خواهیم رضایت خداوند را جلب کنیم.چطور انسان می خواهد ضایت خدا را جلب کند، بعد گناه هم بکند، دوباره خودش را از خداوند دور کند، همین با روح امساک سازگار نیست.لذا خود قرآن فلسفه را می فرماید.
فلسفه این روزه رسیدن به قدرت تقوا است، به جوهر تقوا است تقوا هم ترکیبی است از اخلاقیات و سجایایی که انسان را از گناه دور می کند و به خدا نزدیک می کند و رشد می دهد، حقیقتا شیاطین دربندند یعنی آنهایی که شیطان بالاخره آن قدرت و عواملی است که انسان را به طرف فساد می برد، آنها دربندند، ضعیف اند، حقیقتا فرشته خدا در کار است برای اینکه آن روحیه و حالتی که عرض کردم الت سازندگی روحی برای ما دارد و از لحاظ جسمی هم حالا ما این بحث را نباید بکنیم اطبا باید بکنند، آثار بسیار مثبتی دارد که برای سلامتی جسم تاثیر بسیار زیادی دارد، تقویت اراده خیلی اهمیت دارد.در زندگی ما که این تمرین تقویت اراده، است و اگر هم فرض کنیم کسانی هستند که نمی توانند روزه بگیرند و برایشان ضرر دارد به آنها گفته اند نگیرید، اگر هم بگیرند گناه کرده اند، توجه نبوده که ما به هر قیمتی شده امساک کنیم. بنابراین فرض اسلامی قضیه این است که روزه ضرر ندارد و منافع جسمی آن را خیلی از اهل نظر گفته اند و شما هم می دانید ما در زندگی خودمان هم می توانیم تمرین و تجربه بکینم، هست واقعا آدم می داند. مخصوصا توصیه هایی که به دعا و قرآن و این چیزها شده ماه مبارک رمضان ماه نزول قرآن هم هست، حال اینکه چگونه، خودش یک بحثی دارد، شب قدر در ماه رمضان است. طبق آیات قرآنی، قرآن هم در این ماه نازل شده، آیا اولین آیه، آیا از یک مرتبه و مرحله به مرحله دیگری قرآن آمده یک چیز دیگری است حالا آنها بحث های خاص خودش را دارد. ولی اینجا قرآن و روزه و ماه رمضان با هم است، خواندن قرآن مطالعه و مباحثه قرآن و تعلیم قرآن، توجه به اذکار و اوراد واقعا دعاهای ما مضامین بسیار عالی دارد.ائمه ما بخاطر گرفتاریهای اجتماعی که داشتند و محدودیت هایی که داشتند و در تقیه زندگی می کردند خیلی حرفهایشان را در دعاها گفته اند و این دعاها محتواهای بسیار بسیار مترقی اجتماعی دارد که خوب یک فرصتی است در این ماه رمضان آدم هم مطاله کند و هم اسلام را بشناسد. خیلی فرصت با ارزشی است و حقیقتا آدم ایمان می آورد با این مقدماتی که عرض کردم با آن جمله آخر کلمات پیغمبر که شقی و بدبخت کسی است که یک چنین ماهی بر او بگذرد و باز هم رحمت خدا را جذب نکرده باشد و آمرزش نگرفته باشد.
همه چیز برای پیروزی در این صحنه آماده است.کوتاهی ما ظلم به نفس است.ما مهمان خدا هستیم و «ضیافت الله » خیلی کلمه بلندی است خیلی مضمون عالی است که ما بدبخت های ناچیز حقیر را خداوند در سفره خودش در این ماه مهمان کرده و خودمان را به عنوان مهمان خدا ببینیم و حقیقتا مهمترین هدیه خدا به مهمانش، همین آمرزش است.
دلها را در این ماه باید مهربان کنیم اینها مضامین همین خطبه است که من دارم بصورت دیگری عرض می کنم.دلها را مهربان کنیم کینه ها را، نزاعها را، دعواها را، دوئیت ها را کم کنیم.برویم به طرف محبت ها، وحدت و همدلی آن هم در راه خدا برای خدا می تواند فضای الگوواری برای دوران سال ما باشد. ماه رمضان تاثیرش را می تواند روی آن یازده ماه دیگر بگذار که می گذارد هم آنها جز تجربیاتمان بوده از لحاظ سیاسی هم ما خیلی بدهکاریم به این مواهب ماه رمضان در انقلابمان، ماه رمضانهای دوران مبارزه همیشه ما را چند گام بطرف پیروزی پیش می برد.
و مدیونیم به محرم، ماه رمضان، به مراسم شهادتها و اعیاد که مربوط به مقدسان تاریخ شیعه است.به هر حال امیدوارم خودمان را به دست خودمان از این ضیافت الهی محروم نکنیم
مسئله دومی که از مناسبتهای هفته است روز دانشجو است 16 آذر هفته گذشته بوده این روز مهمی است از جهتی و درسی هم دارد.من آن نکته ای را که ندیدم در بحث های جاری بگویند، می خواهم تاکید کنم به هر حال ببینیم چطور شد این روز بوجود آمد.
بعد از کودتای 28 مرداد که حکومت مردمی ایران را ساقط کردند، آمریکا طلبکار بود، آمریکا شاه را برگرداند و خانواده سلطنتی را دوباره بر مردم گرفتار ایران تحمیل کرد طبیعی است که طلبکار و به عنوان ارباب بالاسر از اینها طلبکار بود و رئیس جمهور آمریکا وقتی که می خواست به ایران بیاید به عنوان صاحب خانه می خواست به ایران بیاید، مغرور و فاتح و طلبکار آمد ایران.نفس ها هم همه بریده بود و آنچنان کودتای 28 مرداد ترسانده بود آنهایی را که در صحنه بودند.
یک عده ای قبل از کودتا بریده بودند بخاطر بدرفتاریهای که دولت مصدق کرد و مرحوم آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام و اینهائیکه پایه قدرت او را تقویت کرده بودند از میدان به در کرد، آنها از پیش بریده بودند از اینها، ولی خوب عده زیادی بودند هنوز، آنها هم بریدند با فشارهایی که آمد. انتظار رئیس جمهور آمریکا این بود که می آید اینجا همه چیز برایش زیباست و همه تسلیم اند، موجی حرکتی هم علیه او نخواهد بود. حرکت دانشجویان در آن مقطع بسیار مهم بود انصاف بدهید که کار بزرگی کردند دانشجوها آن دنیای تاریکی که حاکم بود با یک جرقه ای روشن کردند و امیدی به دلها دادند و سکوت را شکستند و فریادی بلند کردند که به همه جا رسید.آن موقع سفر او به ایران مورد توجه محافل جهانی بود، وقتی که خبر سنگ پرانی دانشجوها و مبارزات دانشجوها رسید دنیا فهمید که نه ایران هنوز خفته نیست و کار می کند لذا اهمیت داشت و خوشبختانه به عنوان روز تاریخی در تاریخ مبارزات ما ثبت شده و امروز هم احترام زیادی برای آن قائل هستیم و خود این هم نشان می دهد که نقش دانشجو چقدر اهمیت دارد
اما من نکته ای را که می خواهم بگویم و دیگران نگفتند این است که خود دانشجوها فکر بکنند، خود کسانیکه در این فضا می خواهند بررسی کنند فکر کنند،خوب این یک حرکت بود یک امیدی داد اما بعدش دوباره همه چیز خاموش شد، دانشگاهها آرام بود، جامعه آرام بود، رژیم شاه مسلط بود، آمریکا مسلطتر شد ساواک را خلق کردند و آنهمه به مردم ستم کردند، نفس کسی هم بیرون نمی آمد.اگر فرض کنیم که عرض چند سال یکبار چنین حادثه ای تکرار می شد هیچ اتفاقی نمی افتاد رژیم ضرری نمی کرد فقط بهانه ای می داد که ساواک بیشتر پول بگیرد و بیشتر جلادی کند و عوامل امنیتی رژیم شاه خودشان را عزیز کنند پیش اربابانشان و یا آمریکائیها بیشتر فشار بیاورند و بگویند ما باید برای شما کمک بفرستیم. بالاخره دانشجو به تنهایی کاری از پیش نمی تواند ببرد، همان مقدار که عرض کردم وسیعتر باشد یک مقدار وسیعتر می شود، کسی که کار را به جایی رساند کسی بود که وقتی که امامی پیدا شدند و مرجع تقلیدی به میدان آمدند که به حساب آن مرجع تقلید توده مردم به میدان آمد و انبوه خلق راه مبارز را انتخاب کرد، آن موقع حرکت دانشجو هم به ثمر رسید، یعنی حرکت یک مجموعه محدود در چنین جهانی موقعی ثمربخش است که همراه توده مردم باشد و توده مردم هم نیازمند به این پیکانهای حرکت هستند. به نطر می رسد اینهائی که بحثهائی می کنند این روزها از این نکته اساسی غفلت کردند.بدانند اگر کسی مثل امام یا رهبری عزیز انقلاب یا روحانیت معظم، آنهایی که توده مردم می توانند به آنها اعتماد کنند و نظر آنها را نظر اسلام می دانند و به عنوان وظیفه دینی و اسلامی در رکاب آنها به میدان می آیند و اگر نتوانند اعتماد آنها همین آقای باراک که خودش نخست وزیر است، رئیس ستاد رابین بود و این شخص اصولا مدیر مذاکرات بود و مذاکرات با هیاتی که وی سرپرستی می کرد به نتیجه رسید.حالا همه این مسائل را منکر شده اند.دولتی که اینطوری عمل می کند، طرف ما می باشد و ما اکنون هم در دوازدهمین سال انتفاضه فلسطینی ها هستیم اینها از 18 آذر شروع کردند و ما از 18 آذر سال 66 تاکنون چند قدم در فلسطین عقب رفته ایم و اسرائیل چند گام به جلو آمده است. مشروعیتش را به امضای عربها رسانده و چیزی هم به عربها نداده است جز اینکه عده ای از آنها را به داخل اسرائیل کشانده و آنها را اسیر و گرفتار و مرتبط کرده است و ما واقعا باید با هوشیاری عمل کنیم و آمریکا هم بداند که ملتهای اسلامی این طرفداریهای غیر حق و ظالمانه را از اسرائیل فراموش نمی کنند و بالاخره آمریکا باید یک روزی جواب پس بدهد
آخرین مساله ما، مساله انتخابات است که از این هفته نامنویسی شروع می شود. بنده با تجربه ای که دارم و با آشنائی هائی که نسبت به مسائل دارم، مهمترین کار را در هفته های آینده این می دانم که سعی کنیم آرامش بر جامعه ما حاکم باشد.
به مردم فرصت بدهیم که در فضای بدون التهاب و فضای بدون تبلیغات نادرست و فارغ از غوغاسالاری و مشوه کاری، بتوانند تصمیم بگیرند.من بارها گفته ام به وجدان جمعی جامعه می توانیم اعتماد کنیم.مردم ما رشید هستند، عاقلند، خدمتگذاران را می شناسند، آدمهای صالح را می شناسند بالاخره انتخابات در شهرهای خودشان هست و نمی شود آدمهای خودشان را خوب نشناسند.بنابراین ما نخواهیم با غوغاسالاری و حرفهای نادرست و تخریب این و آن و بدنام کردن چهره ها بخواهیم که به سلیقه های خودمان حالا اگر حسن نیت هم داریم یا به شهوات خودمان و یا باندبازی عمل کنیم.این خیلی برای جامعه اسلامی بد است و این جامعه نمی تواند الگو باشد که در خطبه قبلی گفتم.فضای مطبوعات را یکقدری معتدل و آرام کنید، تریبونها را آرامش ببخشید، گروهها دست از تخریب بردارند، در قانون انتخابات ریاست جمهوری که هست ولی نمی دانم آیا در قانون انتخابات مجلس هم باشد که در تبلیغات باید نقاط مثبت خودمان را بگوئیم نه اینکه نقاط منفی طرف را بگوئیم.این مساله در آن قانون جرم است.ما نباید با تخریب دیگران برای خود جا باز کنیم تا نوبت ما شود.ما باید خودمان را معرفی کنیم و مردم انتخاب کنند و روزنامه ها درست بنویسند، دروغ ننویسند، نشر اکاذیب نکنند.من یک نمونه می گویم و امروز متاسفانه در روزنامه ها از این نمونه ها خیلی فراوان است و این مساله در تریبونهای دیگر نیز موجود است.یکی از این روزنامه ها شنبه هفته قبل نوشت که مجمع تشخیص مصلحت نظام امروز جلسه دارد و بنا است درباره پرونده دادگاه ویژه روحانیت بحث کند و می خواهند مثلا چه بکنند.در صورتی که ما اصلا جلسه نداشتیم و بعید است که یک روزنامه ای نداند که مجمع تشخیص مصلحت نظام جلساتش دو هفتگی است.خوب اگر نداند که این دیگر روزنامه یست بالاخره آرشیو دارند.خوب حالا نفهمید و یا فهمید که جلسه ندارد، دو، سه روز بعد از آن سرمقاله نوشت یعنی روز اول تیتر زد و چند روز بعد سرمقاله هم نوشت که مجمع تشخیص مصلحت نظام جلسه داشت و در این باره هیچ صحبتی نکردند و کلی نخبه های مملکت را سرزنش کرد خب در این مملکت رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه قضائیه و شخصیت های معتبر کشور همه آنجا جمع هستند و کلی سرزنش کرد که اینها وظیفه نمی شناسند، اینها وجدان ندارند و اینطور حرفها حالا نه جلسه ای و نه بحثی در کار بوده است.دو، سه روز بعد از دفتر ما به آنها گفته بودند که این دروغ ها را چرا می نویسید، خیلی مختصر و در یک گوشه ای از روزنامه نوشتند که آنروز جلسه نبوده ولی طلبکاریش را ادامه داد. خب حالا من نه اسم آن روزنامه را می برم و نه چیز دیگر ولی می پرسم این چه سبک آئینه افکار عمومی بودن است، این چه سبک روشنگری است، این چه سبک سازندگی افکار عمومی است؟ اینطور نمونه ها را خیلی مشاهده می کنید. در هر دو طرف هم آنرا مشاهده می کنید.من روی سخنم الان تنها به یک طرف نیست و این سبک در روزنامه همان بحث قبلی است که این افراط و تفریط خودش را منهدم می کند.این نتیجه بخش نیست و مردم هم رفته رفته اعتمادشان کاهش می یابد، ما می خواهیم پشتوانه رسانه هایمان، افکار عمومی و اعتماد مردم باشد و اگر حرفی زدیم مردم باور کنند وقتی دروغ به این بزرگی را می توان گفت و کسی هم کاری به آدم نداشته باشد دیگر چه اعتمادی بین مردم است؟ بهرحال بنده همه را نصیحت می کنم که از این فرصت استثنائی که برای انتخابات پیش آمده استفاده کنند و فضا را تصحیح کنند، به دولت کمک کنند. طرفداران دولت، در غوغا نمی توانند دولتشان را حمایت کنند. من هشت سال رئیس دولت بوده ام و مطمئن هستم که بهترین خدمت به دولت این است که فضا را مناسب کنید تا دولت خدمتگذاری خودش را انجام دهد.وقت جلسات دولت، کمیسیونهای دولت، مذاکرات دولت، ملاقاتهای رئیس جمهور همه باید به این چیز بگذارد بنابر این ما چرا باید اینطوری عمل کنیم.بگذاریم دولت کارهایش را انجام دهد به مسائل اقتصادی برسند، به اشتغال برسند.دعواها در یک فضای دوستانه، نقادانه، خیرخواهانه و به دور از غوغا و تهمت، بسیار سازنده است و اصولا نقد و انتقاد این است.از خط اعتدال که بیرون رفتید به همان افراط می رسید که تخریب و رذیلت است.این طرف هم اگر چیزی نگوئیم و سکوت کنیم، این هم رذیلت و خمودگی است.آن محورش همین راه درست انتقاد است.
بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر.