ماهان شبکه ایرانیان

گفتگوی مهر با صمد طاهری؛

فقط ادای خودم را در می‌آورم/ شاهکارهای نسل چهارم در راه است

صمد طاهری نویسنده مجموعه داستان «زخم شیر» می‌گوید در نوشتن همیشه سعی کرده ادای خودش را در بیاورد و نه ادای کس دیگری را.

فقط ادای خودم را در می‌آورم/ شاهکارهای نسل چهارم در راه است

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: صمدطاهری از داستان‌نویسان اهل جنوب ایران است. او را در زمره نویسندگان نسل سوم داستان‌نویسی ایران به نیکی یاد می‌کنند. طاهری به تازگی مجموعه داستان «زخم شیر» را از سوی نشر نیماژ منتشر کرده است. داستان‌هایی شهری با تم جنگ.

به بهانه انتشار این مجموعه با وی که خالق آثاری چون «سنگ و سپر»، «شکار شبانه» و «کلاغ» نیز بوده به گفتگو نشستیم.

* جناب طاهری از شما به‌عنوان یکی از نویسندگان نسل سوم داستان‌نویسی در ایران یاد می‌کنند. نسلی که در آن نویسندگانی مانند محمدرضا صفدری، یارعلی پورمقدم، نیز قرار می‌گیرند. ویژگی این نسل از داستان نویسان از نگاه خودتان چیست؟

درباره این نسل می‌توان ویژگی‌های منحصر به فردی را ردیابی کرد که شاید در نسل‌های دیگر داستان نویسی ایران کمتر سراغی بشود از آن‌ها گرفت. این نسل از سویی تجربه پیش از انقلاب را در چنته دارد و از سوی دیگر تجربه انقلاب و روزهای پس از آن و درگیری‌های کشور را. این نسل تجربه جنگ هشت ساله را و مهمتر از آن تجربه فروپاشی اردوگاه شرق کمونیستی و مردود شدن مشی چریکی و مسلحانه را در مقابل خود دیده است.

برآمدن مکاتب ادبی مانند رئالیسم جادویی و پست مدرنیسم که البته چند دهه قبلش در غرب بروز پیدا می‌کرد و تازه در دهه شصت و هفتاد با کمک ترجمه در ایران وارد شده بود؛ در دروه این نسل رخ داد. همچنین نظریه‌های نقد ادبی تئوریسین‌ها و اندیشمندان غربی نیز به طور عمده در این دو دهه به زبان فارسی برگردانده شد. همه این عوامل در کنار هم خالق نسلی متفاوت از داستان‌نویسی بود؛ نسلی که هم سرخورده بوده و هم رنجیده. هم باسواد و هم بهت زده و سرگردان. از این میان آن‌ها که ذهنیت پیچیده‌تری داشتند مانند محمدرضا صفدری و ابوتراب خسروی آثار بدیعی نیز خلق کردند، آثاری که شاید نسل اول و دوم داستان نویسی در ایران خواب تولیدش راه هم نمی‌دید.

* با این همه نمی‌شود منکر خلاهای فکری در این نسل شد که منجر به شکل‌گیری نسل چهارم از داستان‌نویسان ایران شد که رویه‌ای متفاوت به نسل شما را در پیش گرفتند.

بله. این نسل که اسم بردید با رسانه‌ها و فضای مجازی مانوس هستند و تازه‌ترین تئوری‌ها و حتی نمونه‌های عملی ادبیات، سینما و... را به روز و ساعت می‌بینند و اغلب هم یکی دو زبان بین‌المللی را بلدند و طبیعی است که پیشتاز هم باشند. من در میان این طیف از نویسندگان، افراد خلاق، پیشرو و دارای اندیشه‌های جهانی و انسانی زیاد دیده‌ام و به آنها خیلی امیدوارم. البته آنها در ابتدای راهند و بی‌تردید تا پانزده سال دیگر به پختگی کامل خواهند رسید و شاهکارهای جهانی‌شان را خلق می‌کنند.

* جناب طاهری خیلی از منتقدان با وجود اینکه بر این باورند نوشتن داستان کوتاه صورت جدی و حرفه‌ای داستان نویسی است بر این مساله اذعان می‌کنند که امروزه راه حرف زدن برای این قالب بسته شده و دوره، دوره رمان است. نظر شما در این زمینه چیست؟

من این حرف را نمی‌پذیرم. در کشورهای آمریکای شمالی، داستان‌های کوتاه بیشتر برد دارد و البته در اروپا رمان. در کشور ما آغاز دوره داستان‌نویسی با آثار کوتاه جمال‌زاده، هدایت و چوبک شکل گرفته و حتی ساعدی، صادقی و گلشیری را هم ما بیشتر با داستان‌های کوتاهشان می‌شناسیم. دولت آبادی هم تا به «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» برسد، داستان کوتاه نوشته است. این که شما می‌گویید به خصوصیات فردی خود نویسنده بر می‌گردد. مثلا ساعدی و صادقی و گلشیری کوتاه نویسند و یا هدایت و گلی ترقی و مهشید امیرشاهی و ابراهیم گلستان و بهرام حیدری. در مقابل کسانی مانند بزرگ علوی و دولت آبادی و شهرنوش پارسی‌پور و سیمین دانشور و یا درویشیان و یاقوتی و علیزاده... بیشتر بلند نویسند.

اما اگر درباره من سوال می‌کنید باید بگویم که من هم به طور عمده کوتاه نویسم. اگر چه بلندنویسی را هم تجربه کرده‌ام و می‌کنم و البته آینده را کسی نمی‌داند.

* اشاره کردید که در مقام نویسنده در هر دو قالب رمان و داستان کوتاه تجربه‌هایی را داشته‌اید که به گواه تاریخ آثارتان موخرترین آن‌ها داستان کوتاه هستند. از حال و هوای نوشتن داستان کوتاه در این روزها و نیز شیوه و انتخاب سوژه برایش در ساختارهای زیستی امروز جامعه ایرانی بفرمایید.

هر نویسنده‌ای در وهله اول متاثر از تجربه‌های زیستی خودش است و باید از آنها سود بجوید. ادای خودش را در بیاورد نه ادای کسان دیگر را. انتخاب سوژه معمولا با یک جرقه آغاز می‌شود. حادثه‌ای یا جمله‌ای که جایی شنیده شده یا چیزی که جایی دیده شده. اینها فقط یک نطفه است. نویسنده باید آن را در ذهنش بارور کند، بپروراند، پر و بال بدهد و به فرم و ساخت و آدم‌ها و لحن‌ها و نثر و... فکر کند و بعد بنویسد. من هم همین مسیر را طی کرده‌ام. برای همه سوژه‌ها و داستان‌هایم از جمله آثار این کتاب.

* خب پس اجازه بدهید بپرسم. داستان‌های شما در مجموعه «زخم شیر» به شدت انسان‌محور است و حادثه‌محور. داستان‌هایی که از فرط سادگی در نوشتار و روایت بسیار حرفه‌ای به نظر می‌رسد. دوست دارم درباره سبک و سیاق نوشتن‌تان بگویید و اینکه این سبک را چطور به دست آورده‌اید.

به گمان من هیچ داستانی بدون حادثه شکل نمی‌گیرد. حالا این حادثه در داستان‌های بعضی از نویسندگان عینی‌تر است و در داستان‌های بعضی دیگر ذهنی‌تر. مثلا در کارهای چخوف و مارکز و همینگوی و فاکنر و کنرادو مالامود و کارور و در ایرانی‌ها چوبک و دولت‌آبادی و صادقی و... حادثه عینی‌تر است و در آثار آلن‌پو، بورخس و دوراس و رولفو و بارتلمی و از ایرانی‌ها ساعدی و گلشیری ذهنی‌تر.

سبک و سیاق نوشتن هر نویسنده به گمانم به دو مولفه بر می‌گردد؛ یکی شخصیت و منش و ذهنیت نویسنده که در طول زمان شکل گرفته؛ از خانواده تا مدرسه، تا خوانده‌ها و شنیده‌هایش و دوم تلقی و برداشت و خواست هر نویسنده از داستان‌ها و داستان نویسی.

دکتر شفیعی کدکنی در کتاب «موسیقی شعر» نموداری ترسیم می‌کند برای سنجش ارزش هنری آثار یک شاعر. که طبعا به هنرهای دیگر هم قابل تعمیم است. پشتوانه فرهنگی، صعود هنری، اقبال عمومی و عمق عواطف بشری. به گمان من این چهارمی از همه مهمتر است. یعنی میزان عمق عواطف بشری هر چه در یک اثر بیشتر و گسترده‌تر باشد، تاثیر بیشتر و عمیق‌تری بر مخاطب می‌گذارد. اگر این را نداشته باشی، نه ژاک دریدا می‌تواند کمکی به تو بکند نه ژان والژان. داستان شهری و دهاتی ندارد. یا چیزی عمق جانت را متاثر کرده یا نه و فقط داری ادا در می‌آوری. اگر این دومی باشد، قافیه را باخته‌ای. عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری.

اما من. همیشه سعی کرده‌ام ادای خودم را در بیاورم. نه ادای کس دیگری را. برخی فکر می‌کنند  که مثلا اگر رئالیسم جادویی مد شده بهتر است ما هم برویم و در این سبک بنویسیم یا اگر پست مدرن مد شده ما هم برویم پست مدرن شویم در حالی که اگر فکر و سبک زندگی‌ات پست مدرن نباشد، نوشتن در این سبک مثل تقلید راه رفتن کبک است و منجر به فراموشی راه رفتن خودت می‌شود.

* سوال آخر را می‌خواهم درباره موضوع جنگ در داستان‌های شما بپرسم. در مجموعه داستان «زخم شیر» مساله جنگ و حواشی آن در ساختار زیستی مردم بسیار روشن و واضح است و در عین حال شما داستانی شهری نوشته‌اید. چرا در عین این شهری‌نویسی هنوز موضوع جنگ دغدغه شماست؟

بر هر آدمی حوادثی در طول زندگی‌اش اثر می‌گذرد. اما بعضی از این حوادث نه فقط می‌گذرند که سرنوشت تو را هم دگرگون می‌کنند. جنگ با مردم شهرها و روستاهای مرزی ما چنین کاری کرد. زندگی آن‌ها را از اساس دگرگون کرد. ما هم مثل بقیه مردم داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم که یکهو سیلی از بمب و خمپاره بر سر خودمان و خانه‌هایمان بارید و ناچار شدیم خانه و زندگی و همه خاطرات کودکی و نوجوانی‌مان را رها کنیم و جانمان را برداشته و به جای دیگری پناه ببریم.

در بیشتر آن جاهای دیگر  که بخش دیگری از وطن ما بود، رفتاری با ما کردند که شاید اگر به کشور و سرزمین دیگری می‌رفتیم، بهتر از آن را شاهد بودیم. آن صحنه‌های بمب و خون و مرگ و بعد توهین و تحقیر و بدرفتاری در ذهن من حک شده و درباره‌اش نوشته و باز هم می‌نویسم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان