ماهان شبکه ایرانیان

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله یزدی ۲ / ۶ / ۱۳۸۰

الحمد لله رب العالمین باری الخلائق اجمعین الذی بعد فلا یری و قرب فشهد النجوی تبارک و تعالی و الصلاه و السلام علی اشرف الانبیإ المقربین و افضل السفرإ المنتخبین الذی سمی فی السمإ احمد و فی الارض ابی القاسم محمد ((صلوات نمازگزاران))

خطبه اول

بسم الله الرحمن الرحیم


الحمد لله رب العالمین باری الخلائق اجمعین الذی بعد فلا یری و قرب فشهد النجوی تبارک و تعالی و الصلاه و السلام علی اشرف الانبیإ المقربین و افضل السفرإ المنتخبین الذی سمی فی السمإ احمد و فی الارض ابی القاسم محمد ((صلوات نمازگزاران)).

اوصیکم عباد الله و نفسی بتقوی الله فان خیر الزاد التقوی
برادران و خواهران نمازگزار شما و خود را توصیه و سفارش می کنم به رعایت تقوی ومراقبت نفس و حفظ حدود الهی یک حدیث در این زمینه به عرضتان برسانم مفضل بن عمر که از شاگردان معروف وشناخته شده ی حضرت صادق علیه السلام هست و کتابی در باب توحید دارد یعنی روایاتی که مربوط به بحث توحید است جمعآوری کرده ایشان می گوید که یک روز در خدمت حضرت نشسته بودیم صحبت از اشخاص و موفق بودن و ناموفق بودم متقی بودن و غیر متقی بودن پیش آمد من گفتم که ما چقدر کم عمل هستیم یا اعمالمان ضعیف هست حضرت فرمودند مفضل مه استغفر الله آهسته تر استغفار کن این حرف نزن چون که عمل کم, با تقوی, بهتر است از عمل زیاد بدون تقوی تعجب کردم گفتم یاابن رسول الله عمل زیاد بدون تقوی چطور تصور می شود که بعد بفرمایید که کم با تقوی بهتر است ان قلیل العمل مع التقوی خیر من الکثیر بلا تقوی قلت کیف یکون کثیرا بلاتقوی قال علیه السلام امام صادق در جواب فرمودند که نعم بله مثل الرجل یطعم طعامه و یرفق جیرانه و توطیء رحله فاذا ارتفع الباب من الحرام دخل فیه; آدمهایی هستند که مهمان نواز هستند کارهای خیر خیلی می کنند کمک به این و آن خیلی می کنند همسایه گانشان ازشان راضی هستند زندگی بسیار خوب و پسندیده دارند وتوطیء رحله یعنی رفت و آمد زیادی دارد و این عمل کثیر دیگر اما هنوز زمینه ی ارتکاب حرام برایش پیدا نشده اذا ارتفع الباب من الحرام دخل فیه اگر مانع از ارتکاب حرام برداشته بشود یعنی زمینه برایش فراهم بشود مرتکب حرام می شود خوب این عمل فراوان بلاتقوی است, درست است که کار خوب خیلی کرده ولی ببینید که وقتی حرام پیش آمد نمی تواند خودش را نگه بدارد این عمل کثیر بلاتقوی یعنی این بعد فرمود که فهذا العمل بلاتقوی ویکون الاخر لیس عنده فاذا ارتفع له الباب من الحرام لم یدخل فیه دیگری هست که تمکن مالی ندارد امکانات زیادی ندارد نمی تواند به دیگران کمک بکند رفت و آمد داشته باشد مهمانی داشته باشد اطعام طعام داشته باشد کار خیر نمی تواند بکند چون تهی دست است ولی وقتی زمینه ی ارتکاب حرام پیش میآید لم یدخل حرام مرتکب نمی شود خوب این عمل کم با تقوی است یعنی چنین روحیه ای دارد وقتی زمینه ی گناه فراهم می شود خودداری می کند و مرتکب گناه نمی شود ولو این که کار خیر زیادی هم چون ندارد نمی کند چون تمکن ندارد نمی کند این همین عمل کم با تقوی است که بهتر است از عمل زیاد بدون تقوی ایشان می گوید که مسئله ی اصلی در تقوی بروزش در آنجایی است که وسائل ارتکاب گناه فراهم بشود اگر یک کسی در یک جایی زندگی می کند که هیچ وسیله برای ارتکاب گناه نیست آدم خوبی است خوب نمی شود گفت آدم خوبی است آدم خوبی است در حد خودش خوب دارد درست زندگی می کند ولی هنوز کاری پیش نیامده که بتواند کم و زیاد بکند بتواند مال مردم را جا به جا بکند بتواند حق مردم را جا به جا بکند بتواند مثلا رشوه بگیرد بتواند خدای ناکرده انحرافات اخلاقی انحرافات جنسی و دیگر انحرافی انجام بدهد کاری برایش پیش نیامده و از این جهت هم خلافی نکرده این آدم خوبی است ولی اینجا نمی شود گفت یک تقوایی حسابی هست آنجا بروز می کند که آدم می تواند گناه بکند و نکند که در روایات اشاره می کنند که برو یک جایی که خدا در آنجا نباشد آنجا هر کاری می خواهی بکنی بکن اگر می خواهید گناه بکنید برو یک جایی که آنجا خدا نباشد خوب کجا می شود پیدا کرد که خدا نباشد هر کجا انسان هست همانجا خدا هست جایی نیست که خدا نباشد هستی اگر هست خدا هست و خدا ناظر است و وقتی خود انسان هست هستی خود انسان شاهد بر حضور خداست بنابراین تقوی در روایت اینطور استفاده می شود که آن حالت درونی و نفسی که انسان را در حضور, شهود, خفا, علن و پنهان هر دو حفظ می کند در زمان امکان گناه و عدم امکان گناه هر دو را حفظ می کند امیدواریم که خداوند به همه ی ما این توفیق را بدهد که این فضیلت تقوی را در خودمان تقویت کنیم درجاتش را بالا بیاوریم و بتوانیم در صحنه های حساسی که پیش میآید و امکان ارتکاب خلاف هست اینجا خودمان را حفظ بکنیم و البته همه جا باید به خدا پناه برد و از خدا خواست که ما تنها نگذارد و خدا آدم را حفظ بکند انشإالله.

ما در خطبه ی اول یک بحثی داشتیم درباره ی شکل حکومت اسلامی از نظر و دید قانون اساسی ولی به مناسبت شهادت حضرت زهرا علیها السلام این بحث را قطع می کنیم و یک مختصری درباره ی حضرت زهرا سلام الله علیها صحبت می کنیم گرچه این روزها و شبها همه ی ما و شما از گویندگان مداحان صدا و سیما و هر مناسبتی مطالب زیادی شنیده ایم من هم مطلب جدید و زیادی ندارم اما احترام این روزها و شهادت حضرت ایجاب می کند که در این زمینه صحبت می کینم فاطمه ی زهرا در اینطور که گفتند سال پنجم بعثت در مکه بدنیا آمد شرایط زندگی در سال پنجم بعثت را می دانید چه شرایطی بود در اوائل بعثت که پیامبر اسلام درگیر با مخالفان اسلام بود و حتی با فامیل نزدیکانش که با اسلام مخالف بودند کفار قریش مخالفت می کردند جریان شعب ابی طالب و در حقیقت بیرون رفتن از شهر مکه و در یک دره زندگی کردن برای مدتی در همان سالها پیش آمد زندگی پیامبر اسلام در آن شرایط خوب در تاریخ مبسوط گفته شده و می دانید فاطمه در آن سالها دوران کودکیش را گذرانده است تا بعد از وفات مادر پیش آمدن هجرت به مدینه که در آن زمان حضرت حدود شش یا هفت کمتر بیشتر سن شریفشان بود که در حالات امیرالمومنین علیه السلام هست که وقتی پیامبر اسلام تصمیم به مهاجرت گرفتند اماناتی که خدمتشان بود چون ایشان از اول و قبل از بعثت مشهور به امین بودند و مردم اماناتشان را به ایشان می سپردند به علی علیه السلام توصیه کردند که شما این امانات را به صاحبانش برگردانید و در موقع مقرر هم وقتی گفتم شما هم به من ملحق می شوید علی علیه السلام پس از این که دستورات را انجام دادند برای هجرت نوشتند که فواطم ثلاث همراه حضرت بودند سه نفر فاطمه نام که یکی فاطمه زهرا علیهاالسلام هست بهرحال زهرا سلام الله علیها هجرت کردند آمدند مدینه در کنار پدر سالهای اول هجرت تقریبا سالهای آرامش اسلام بود یعنی هنوز جنگ و جدالی درگیر نشده بود و اسلام پایه های حکومت خودش را آنجا تنظیم می کرد مسجد شروع شد ساخته شدن و در هر حال مسلمانها را تنظیم کردند وسائل حکومتی را ترتیب دادند در همین سالها که بیشتر می گفتند سال دوم هجرت مسئله ی ازدواج فاطمه سلام الله علیها پیش آمد جریان ازدواج را مفصل شنیده اید در تاریخ هم عامه نقل کردند خاصه نقل کردند مفصل گفتند شخصیتهای برجسته ای توقع داشتند انتظار داشتند خواستگاری حتی کردند حتی مهرهای سنگینی را پیشنهاد کردند که در بعضی مهرهای سنگین مثلا نام این که ما حاضر هستیم صد شتر با چنین اوصاف که ممتاز بوده مهر کنیم و یا چنین و چنان مبلغ نقد هم می دهیم و هر وقت کسی برای خواستگاری پیغام می داد یا حضورا می گفت حضرت حالا بعضیها نوشتند کمی چهره درهم می کشید و اظهار نگرانی می کردند و تنها جوابی که به همه می داد می فرمود که امر فاطمه به عهده ی خداست و خدا هر وقت دستور داد امر فاطمه انجام خواهد گرفت به هر صورت با این که مسئله ی خواستگاری توسط علی علیه السلام انجام گرفت البته بعد از وساطتهایی که خانمها انجام دادند زمینه ها را فراهم کردند هم از طرف پیامبر هم از طرف علی البته اصل مسئله هم همینطور که پیامبر اشاره فرموده بودند امر او با خداست و خدا چنین دستوری داده بهرحال نمی خواهم داستان ازدواج را تشریح کنم که وقتی حضرت مطلب مشخص شد حضورشان فرمودند یا علی چی دارید گفت یک شمشیر دارم یک زره دارم یک شتر خوب شمشیر که لازمه ی هر مردی است که در آن شرایط زندگی و اصولا در عربستان و شتر هم وسیله ی کار و وسیله ی سواری و بالاخره در اختیار هست و نمی شود که ولی الان که جنگ نیست زره را می شود ازش استفاده کرد زره را بفروش پولش را بیاورید من مقدمات را فراهم می کنم که خوب مشروحا شنیده اید زره فروخته شد پولش در اختیار پیغمبر قرار گرفت حضرت پولش را تقسیم کردند قسمتش به خصوص به خانمها دادند و توصیه هم کردند یک صورتی هم تنظیم کردند که چه چیزهایی را باید بخرید و جهیزیه ی زهرا فراهم شد البته خیلی جهیزیه ی ساده ای بود و این نکته را یک وقت دیگری من اینجا عرض کردم که بعضی امور را به عهده خانمها گذاشتند و به آقایان گفتند که شما در خرید این مسائل که وسیله ی خانمها انجام می گیرد شما خیلی دخالت نکنید شما وقتی آنها خریده بودند پولش را بدهید بعضی چیزها هم به خانمها گفتند که وقتی آقایان می خرند شما دخالت نکنید بگذارید آنها بخرند یک زندگی بسیار ساده ای فراهم شد نه سال فاطمه ی زهرا زندگی عالی را گذرانده است چهار فرزند در طول این نه سال دارد دو پسر و دو دختر فاصله های این بچه ها را ببینید چقدر هست حالا نسبت به حسن و حسین که تصریح شده است که شش ماه بوده حالا کمتر بیشتر با زینب و ام کلثوم بهرحال چهارتا بچه کوچک در ظرف 9 سال اینها بوجود آمدند از سال سوم چهارم هجرت مسائل نظامی سختی پیش آمد جنگهایی پیش آمد و این جنگهایی یکی پس از دیگری فشارهای زیادی را روی مسلمانها بوجود میآورد که شاید مهمترینشان هم خندق بود احد بود بهرحال و دیگر سریه ها که سریه ها معمولا آنهایی است که خود پیغمبر شرکت می کردند و در این شرایط زندگی اقتصادی هم خیلی سخت بود خیلی با زحمت زندگی اداره می شد در تقسیم کارها هم که پیغمبر فرموده بودند کارهای داخل خانه به عهده ی خانمها و بیرون خانه بعهده آقایان و برای فاطمه به خصوص تقسیم کرده بودند فاطمه علیهاالسلام خیلی اظهار خرسندی کرد منتهایش آن روز هم تهیه نان هم در خانه انجام می گرفت حداکثر گندمی جویی گرفته می شد و در خانه می بایست دستراس بشود خمیر بشود بخته بشود نان فراهم بشود بهرحال فاطمه علیهاالسلام این کار را انجام می دادند آب آوردن با شرایط آنروز از بیرون بود و به عهده مردها در آنجا به عهده ی بیرون گذاشته بود بهرحال حالا من خصوصیات زندگی 9 ساله را نمی خواهم بگویم می خواهم بگویم شرایط آن زمان و وضعیت اقتصادی و وضعیت به خصوص اجتماعی و سیاسی و نظامی اسلامی در سالهای بعد از سوم چهارم هجرت روز به روز مشکلتر و سخت تر بود مسلمانها در مضیقه بودند و با چه شرایطی زندگی می کردند زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام و علی هم مستثنی نبود به خصوص که پیامبر خدا وقتی به مسافرت می رفتند برای این قبیل جنگها حضرت علی علیه السلام هم می رفتند شاید نمونه ی اصلا نبوده است که پیامبر برود و حضرت علی تشریف نروند ایشان هم در رکاب پیامبر می رفتند و آنطور که روایات می گوید آخرین خانه ای که از آن خانه خارج می شدند خانه ی فاطمه بود در موقع رفتند و اولین خانه ای که پس از برگشتن میآمدند احوال پرسی می کردند خانه ی فاطمه بود خوب بهرحال دیگر می شود حرف زد که یک زندگی با چهارتا بچه ی کوچک در یک چنین شرایط اقتصادی چقدر سخت است و بعضیها که هم یک خورده زندگیشان مرفه بود مخصوصا زنها گاهی مثلا می دیدند وضعیت را می گفتند آخر چرا پیغمبر فاطمه را داده به علی آخر علی که چیزی ندارد زندگی ندارد چرا باید این یک دانه دختر این همه در مضیقه زندگی بکند و از این حرفها خوب زنها معمولا این حرفها را می زنند حالا مگر در مدینه چند نفر بودند که زندگی خیلی مرفهی داشتند معدود بودند, محدود بودند, اما زنها این طبیعت را داشتند و دارند که گاهی به اصطلاح نسبت به دیگران حرفهایی می زنند و یا خود بزرگ بینی خودشان می خواهند نشان بدهند یا تحقیر طرف را می خواهند بکنند بهرحال در روایات می گوید در یک نوبتی فاطمه به پدر عرض کرد که زنها پیش من میآیند این حرفها را می زنند حضرت فرمودند اگر بهتر از علی روی زمین کسی وجود داشت حتما من تو را به او می دادم و بهتر از علی کسی وجود نداشت که مناسب با شما باشد زندگی که فقط نان و آب نیست زندگی که فقط عرض شود که وسائل و امکانات نیست من و شما حداقل می توانیم این مطلب را بخوبی درک کنیم که بسیار زندگیهایی که همه چیز دارند خانه دارند, ماشین دارند, کار دارند, پول دارند, همه چیز دارند ولی زندگی ندارند یک جهنمی دارند که همه اش بداخلاقی است و همه اش دعواست و همه اش درگیری است و همه اش بدگویی است و همه اش ناراحتی و نگرانی است و یا خدا ناکرده آلودگی و فساد است و چه بسیار زندگیهایی که خیلی محدود هستند امکانات اولیه زندگی را دارند و باید گفت که به قول آن آقا از وسائل جهنم بهشت می سازند یعنی همه اش خوشحالی است خرسندی است مهر است محبت است دوستی است رفاه است گذشتن از خطاهای همدیگر نادیده گرفتن از خیلی چیزهاست و زندگی یک زندگی لذت بخشی هست به خاطر فرهنگ فکر فهم درک خداپرستی خدادوستی و توجه به معنویات درون خانه ی زهرا سلام الله علیها سر تا پا خلوص صفا عبادت بندگی مهر محبت شما یک جا نمی توانید ؟؟. تحقیرآمیز با همدیگر داشته باشند همه جا با احترام صحبت می کردند همیشه فاطمه رعایت می کرد امکانات علی را که نکند یک وقت چیزی بگوید علی نداشته باشد و نتواند فراهم بکند همیشه رعایت علی می کرد علی سلام الله علیه هم دیگر حالا روایات زیاد است داستانها فراوان است من نمی خواهم خیلی معطلتان می کنم عرض شود که خوب داریم که در یک نوبتی حضرت چیزی را فروخته بود و بین فقرا تقسیم کرده بود وقتی خبرش را می گفتند اینطور که نقل شده عرض کرد که یا علی ما را هم در ردیف فقرا حساب می کردید یک سهمی برای ما هم می گذاشتید خوب علی نمی دانست اصلا در خانه هیچ چیزی نیست نمونه هایی اینجوری ذکر شده داستانی که قرآن کریم به آن اشاره کرده که همه با آن آشنا هستیم نذر کردند و بعد از خوب شدن فرزندشان وفای به نذر خواستند به کنند و قرص و نانی تهیه کردند شب اول یتیمی آمد اسیری آمد مسکینی آمد و در راه خدا دادند و با افطار ساده ای گذراند ساده که من می گویم فکر نکنید نان و خورشتی بود نان را دادند و با خورشت و یا با نان دیگری استفاده کردند اصولا همینطور که اشاره کردم فراهم کردن نان که به عهده ی آنها بود چند قرص نان بیشتر فراهم نمی شد آن هم با دست درست کردن و با زحمت تهیه کردن یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره مستطیرا و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزإ و لا شکورا; برای خدا این کار را کردند نقل می کنند بعضیها پس از نزول این آیه دلشان می خواهد درباره ی آنها هم آیه نازل بشود و این قبیل کارها را کردند دیدند هیچ خبری نشد بعد گفتند چطور برای اینها آیه آمد و برای ما هیچ خبری نشد این همه کار خیر به آنها گفته شد که شما این کار را برای این که آیه بیاید و اسمتان در تاریخ بیاید و نامی داشته باشید انجام دادید ولی خانه علی برای خدا انجام دادند به هر حال این نه سال زندگی گذشت زندگی سخت و مشکلی است و همه جا فاطمه علیها السلام الگو و نمونه زندگی پاک و برتر و پر مهر و پر محبت و ارتباط با خدا و دعا که همه شنیده ایم حتی در یک نوبت که ظاهرا امام حسن سلام الله علیه کنار محراب مادر بوده بعد که می بیند دعا می خواند همه اش دعا برای همسایه ها است عرض می کند مادر چرا برای خودمان هیچ دعا نکردید همه اش برای همسایه ها بود فاطمه عرض کرد می فرمایند که فرزندم مگر نمی دانید که الجار ثم الدار; و گذشته وقتی انسان به دیگران دعا بکند فرشتگان به انسان دعا می کنند به دعا کننده دعا می کنند و دعای فرشتگان به اجابت نزدیکتر است یعنی در حقیقت یاد من و شما هم می دهد وقتی دعا می کنید فقط خانه و ماشین و ادای قرض و بچه و چنین و چنان و پست و مقام و اینها نخواهیم از خدا حل مشکلات مسلمانها کمک به مسلمانها فقر مسلمانان مبارز یا مسائل مهمی که در جامعه ی اسلامی هست و خلاصه به دیگران بیشتر فکر کنیم و توجه کنیم و از خدا بخواهیم این مشکلات حل بشود حساس ترین فصل زندگی فاطمه پس از رحلت پیامبر خوب این مراحل گذشته است دیگر اما از روزی که پیامبر از دنیا گذشت سختی فاطمه آشکار شد خوب مصیبت فقدان پدر معلوم است چقدر سخت است آن هم پدری که این اندازه محبت می کرد این اندازه اظهار لطف می فرمود که روایات فراوانی در این زمینه هست و تعابیر پیامبر تعابیر عجیبی که آدم بخصوص در این شرایط باید ببینید چرا پیغمبر این تعابیری را می فرمودند این همه تجلیل مقصود چیه فاطمه بضعه منی من آذاها فقد آذانی و من احبها فقد احبنی و من آذاها فقد آذانی; فاطمه پاره ی تن من است اذیت کردن او اذیت کردن من است اذیت کردن من اذیت کردن خداست در آن شرایط برای چی این حرف گفته می شده و یا فداها ابوها تعبیر بکند فداها ابوها کار عبارت خیلی سنگینی است آن هم برای شخصیتی مثل پیغمبر مبالغه نمی کند تعارف نمی کند به هر حال اولین چیزی که می شود نتیجه گرفت این است که فاطمه این همه احترام دارد نه چون دختر پیامبر است دختر پیامبر بودن یک مقام است هر کسی این مقام ندارد اما پیامبر این همه احترام می کند نه چون پدر این دختر است بلکه چون شایستگی نفسی و روحی و عظمت روح این خیرالنسإ و سیده نسإ العالمین هست به دلیل تبیین عظمت روح این زن این کلمات گفته شده ولی بعد دیدیم که از همان روزهای اول چه حوادثی پیش آمد در طول 65 روز یا 95 روز زندگی پس از پدر خیلی زندگی سختی بود روزهای اول که هنوز بدن پیامبر روی زمین بود و سر پیامبر در سینه علی ولی داستان ثقیفه بوجود آمد و اخبار سنگینی شنیده شد بعداش بلافاصله چقدر فاصله شد نمی دانم چند روز فاصله شد آمدند خانه ی علی که بیایید و بیعت کنید حادثه ی در خانه دیگر مکرر شنیده اید که به کجا منتهی شد عنود ترین دشمنان ابن قتیبه نقل می کند که وقتی آمدند درب خانه و جمع شدند و تهدید کردند که باید علی بیرون بیاید و اگر نیاید خانه را آتش می زنیم تا اینجا نقل می کند که یک کسی آنجا گفت که شما که تهدید می کنید آتش می زنید خانه را با اهلش مگر نمی دانید که فاطمه دختر پیامبر در آن خانه گفت (( و ان )) تا اینجا را ابن قتیبه هم نقل می کند یعنی باشد یا اگر چه فاطمه در خانه است یعنی تصمیم گرفتند که درب خانه پیغمبر را آتش بزنند خوب بچه ها در چه سنی بودند خود فاطمه در چه حالی بود آنطور که نقل هست حضرتش باردار بود فرزند دیگری که بعد نامش به محسن گذاشتند داشت در این حادثه محسنش سقط شد در این حادثه پهلویش شکسته شد در این حادثه سخت ضربه دید ولی به هر حال حمایت از ولایت را از دست نداد مسجد آمد صحبت کرد صحبتهای حضرت در مسجد داستان مفصلی دارد خطبه های حضرت معارفی که حضرت بیان کردند فاطمه یک زن معمولی نیست یک زن عادی نیست پیامبر گفته است انسیت حورإ; یک زن بهشتی است یک زن زمینی و آسمانی است حورإ بودنش بهشتی بودنش از کجاست از این روحیه بلند است به هر حال بعد از وفات پیامبر خیلی سختی کشید در خانه گذشت زمان زیادی نرسید که مسئله فدک مطرح شد تصمیم گرفتند که این خانواده را تا می شود در فشار بگذارند از نظر سیاسی از نظر اقتصادی از هر نظر رسید شرایطی که امیرالمومنین فرمود فاطمه راه دیگری نیست برو خانه ی این صحابه این شخصیتها این بزرگترها بگو بالاخره مدرکت را روشن کنید واقعا آدم وقتی این فصل از تاریخ می خواند خیلی آدم غصه دار می شود متإثر می شود طرف می داند که فدک مال فاطمه است حاضر بوده است وقتی که پیامبر به او واگذار کرده است ملک اوست می تواند شهادت شرعی بدهد ولی وقتی فاطمه برای تهیه ی مدرک که می خواست با شخص اول محاجه می کند میآید باش صحبت می کند بالاخره بعد از گفتگوها بله درست است من هم می دانم فاطمه حق باشماست چنین چنان اما شما بروید پهلوی دیگری اگر او امضا کرد بعد بیایید من هم امضا می کنم بخصوص بعضی شخصیتهای برجسته که آدم در تاریخ می بیند که فی تغییر الاحوال علم جواهر الرجال; درون مردان در فراز و نشیبهای زندگی آشکار می شود که کی چه کاره است حالا من نام معاذ بن جبل ببرم نام بعضی دیگری را ببرم بالاخره آخرش می گویند فاطمه برود بالاخره اگر او امضا کرد من هم امضا می کنم من نمی دانم با چه زحمتی آن هم با راهنمائی علی علیه السلام بالاخره مدرکی تهیه کرد و آمد مسجد و مدرک امضا شد و داشت برمی گشت خانه در کوچه رسید آن آقا به اش گفت کجا بودید مسجد بودم به هر حال زحماتم به نتیجه رسید و مدرک تهیه کردم و قرار شد فدک را به من بدهد کی قرار گذاشت کجا قرار گذاشتند کی امضا کرده بده ببینیم شما فکر می کنید این تحلیل هست شما فکر می کنید که فاطمه همینجوری مدرک راحت در میآورد و به اش می دهد نمی دانم به هر حال آنطور که ماها معتقدیم یا تحلیل است یا استظهار از روایات و تاریخ است بالاخره گرفت و جلو چشم فاطمه پاره کرد و ریخت روی زمین دیگر من نمی دانم چه کرد که وقتی فاطمه آمد خانه دید علی نشسته می گویند سخت ترین جمله ای که در تاریخ زندگی علی و فاطمه هست همین است که به علی گفت اینجوری در خانه می نشینید و با من اینجوری می کنند اشتملت شملت الجنین; در خانه نشسته ای من دنبال حقم بعد اینجوری با من برخورد می شود ولی علی ندانست چه جور باش برخورد شد و باش چه کردند تا مثل دیشبی که در وسط غسل دادن بدن فاطمه دیدن علی تکیه کرد به دیوار بلند بلند گریه کردن گفتند یا علی شما که به ما توصیه می کنید آرام آهسته چرا چی جریان معلوم شد فاطمه حتی به من نگفته بوده است این جریانها را به هر حال آخرین مسئله وصیتش بود و با این وصیت بالاترین تدبیر سیاسی را تنظیم کرد مرا شبانه غسل بده مرا شبانه به خاک به سپار مرا شبانه دفن کن کسی در تشییع جنازه ی من شرکت نکند و به هر حال برای روشن کردن تاریخ صدر اسلام با این وصیتش وضعیت روشن کرد که تا امروز هم هر وقت ماها مدینه می رویم اول می پرسیم قبر فاطمه کجا هست فاطمه را کجا به خاک سپردند یک دختر که بیشتر نداشت پیامبر دختری که این همه برایش تجلیل و تعظیم کردند قبرش کجاست چرا فرمود مرا شبانه غسل بده شبانه به خاک به سپار کسی تشییع جنازه نکند جواب این چراها وضعیت تاریخ و صدر اسلام را روشن می کند الا لعنه الله علی القوم الظالمین.
بسم الله الرحمن الرحیم

انا اعطیناک الکوثر * فصل لربک و انحر * ان شانئک هو الابتر *



خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله علی آلائه و الشکر علی نعمائه و الصلاه و السلام علی محمد و آله اللهم صل و سلم علی نبیک محمد المصطفی و علی وصیه علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره فاطمه الزهرإ و علی سبطی الرحمه الحسن و الحسین و علی علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف القائم المهدی ((صلوات نمازگزاران)) صلوات الله علیهم اجمعین.

چند مطلب مختصر را در این خطبه به عرضتان می رسانم و خیلی معطلتان نکنم اول مسئله ی رإی اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزرای پیشنهادی رئیس جمهور محترم بود که همه ی شما در جریان امر هستید که واقعا مجلس شوری با جلسات متعاقب صبح و عصر و با بحثهای فراوان و باز و آزاد و راحت نمایندگان در مخالفت و موافقت و نقاط نظر خودشان را بیان کردند و در پایان هم رإی اعتماد داده شد و به همه ی وزرای محترم که پیشنهادی رئیس جمهور محترم بودند رإی اعتماد داده شد این رإی را اصطلاحا رإی اعتماد به آن می گویند یعنی مجلس به شما به عنوان وزیر اعتماد می کند اعتماد می کند یعنی به شما تکیه می کند به عهده ی شما می گذارد شما را آدم معتمد و آدم مطمئنی می داند که کار را به خوبی و درستی انجام می دهید و وقتی مجلس به شما اعتماد کرد و رإی اعتماد داد حالا با آرإ نسبتا بالا یا تا حدودی بالا ولی به هر حال با نصاب قانونی لازم رإی اعتماد داده شده یعنی مردم رإی اعتماد دادند یعنی جامعه رإی اعتماد داده مجلس از طرف مردم این کار را می کند مجلس شورای اسلامی نمایندگان مردم هستند که رإی اعتماد می دهند معنایش این است که شما معتمد مردمید شما که در وزارتخانه های این دولت اشتغال دارید معتمد مردمید سرمایه هایی که در اختیارتان است مال مردم است اگر نفس است اگر فکر و روح جوانهاست اگر بودجه ایست که مجلس تخصیص داده در اختیارتان داده اگر برای پرداخت حقوق است اگر برای عمران و ساختمان است و اگر برای هرچی هست مال مردم است و مال عامه ی مسلمانهاست شما معتمدید و شمای معتمد باید با توجه به این اعتماد نه تنها خودتان را در پیشگاه مردم مسئول بدانید بلکه خودتان را در پیشگاه خدا باید مسئول بدانید وانشإالله بخوبی به وظائف خودتان عمل کنید من امیدوار هستم انشإالله دیگر در این مرحله نمایندگان واقعا با توجهات دقیق با تذکرات لازم نقاط مثبت را گفتند نقاط منفی را هم گفتند وضعیت کشور را تشریح کردند نیازمندیها را تشریح کردند دیگر در این مرحله دولت محترم همینطور که مقام معظم رهبری در جریان تنفیذ اشاره فرمودند چرخهای کشور به گردش بیاید به حرکت بیاید نسبت به بحثهای سیاسی بحثهای جناحی اینها دیگر کنار برود باهمدلی و همکاری و دلسوزی برای رضای خدا مشکلات این کشور انشإالله یکی پس از دیگری حل بشود بدانید در این کشور و در این دنیا اصولا خیلیها آمدند وزیر شدند و رفتند وکیل شدند و رفتند رئیس جمهور شدند و رفتند رئیس شدند و رفتند خیلیها آمدند و رفتند آنچه برای انسان می ماند آن خدمتی است که انسان می کند حالا که خداوند این فرصت ونعمت را به شما داده سعی کنید از این فرصت و از این نعمت استفاده کنید من یک وقتی رفته بودم در یکی از استانها در دوره ی مسئولیتم در دستگاه قضائی یکی از مقامات عالیه اجرایی استان که او را می شناختم که به قول خودش در خط بازی خیلی استاد بود وقتی من دید گفت فلانی من اینجا که آمدم صریحا به ات بگویم یکی دو روز بعدش دیدم این مردم مستحق خدمتند و اینجا جای خط بازی نیست اینجا تصمیم گرفتم خدمت کنم کاری به خط ندارم گفتم امیدواریم واقعا این هدایتی که خدا انجام داده و به شما گفته که این مردم مستحق خدمتند انشإالله بتوانید درست عمل کنید و خوب واقعا هم عمل کرد من می خواهم عرض کنم وزرای عزیز نمایندگان محترم مجلس مسئولان در دستگاه قضائی در دستگاه اجرایی در دستگاه تقنینی مجموعه حاکمیت این مردم مستحق خدمتند اینها بندگانی هستند که باید به آنها خدمت کرد شخصیتهایی آمدند مسئولیتهایی بزرگی داشتند که گفتند ما تشنه ی خدمتیم ما آمدیم که به مردم خدمت کنیم رئیس القوم خادمهم رئیس مردم کسی است که خدمت به مردم می کند من امیدوارم انشإالله این رإی اعتماد را ارزشش را قیمتش را به خوبی بشناسند و به خوبی عمل بکنند تا به اصطلاح معروف چشممان بهم زدیم این چهار سال گذشته و در پایان این چهار مسئله ی بعد هفته ی دولت هست که یادآور شهادت شهدای دولت و به خصوص مرحوم رجایی و مرحوم باهنر این دو شهید بزرگوار که در تاریخ انقلاب مقام وارسته و بالایی دارند دو شخصیت فرهنگی دو شخصیت شناخته شده ای که آثار و یادگارهایی خاصی در دوره ی کوتاه مسئولیتشان در ریاست جمهوری و نخست وزیری از خود به یادگار گذاشتند در کلماتشان در تعلیماتشان در کارهایشان که شرح حالشان را اینجا نمی توانم بگویم و نباید بگویم و خوشبختانه کنگره هایی که تشکیل شده و تاسیس شده به منظور تبیین خدمات آنهاست من یک جمله کوتاهی می خواهم از مرحوم رجای نقل کنم که شاید خیلی مشهور نیست ولی معروف است که ایشان فرموده است دیدم بعضی جاها نوشتند فرمودند که وقتی نماز که شد به کار بگویید من نماز دارم نه به نماز بگویید من کار دارم یعنی وقتی نماز که شد اول نمازتان بخوانید و این خود یک داستان مفصلی است که روحیه ی انسان را مشخص می کند که برای بندگی خدا چقدر اظهار ارزش دارد من خود یک داستان از ایشان دارم واقعا فرصت گفتنش ندارم ولی پیام مبسوطی وقتی به ایشان رساندم ایشان در جواب من فرمود به آن آقایان بگو که من مقلد امامم و آنچه که امام گفته است غیر ممکن است من از حرف امام تخلف کنم این روحیه چقدر ارزش دارد شخص اول قوه ی مجریه کشور گفت من مقلد امامم در همه ی مسائل بحثهای دینی شخصی فردی نماز و روزه که جای خود دارد من مقلد امامم آنچه که امام گفت من همان را عمل می کنم که در مجلس همین تعبیر را داشت به هر حال شهدای دولت و هفته ی دولت تکریم می کنیم و تجلیل می کنیم و قاعدتان هم وزرای محترم در این هفته کارهایشان تبیین می کنند خدماتشان بیان می کنند بهرحال صحبت می کنند وضعیت دولت روشن می کنند خوب این حادثه و این فاجعه به دست منافقین کوردل انجام گرفت همه ی ما می دانیم مسئله ی انفجاری که در ساختمان نخست وزیری آن موقع رخ داد و عده ای به شهادت رسیدند و این دو بزرگوار آنجا به شهادت رسیدند به دست منافقین انجام گرفت ؟؟ و هر روز اینطرف و آنطرف به گدایی برای اداره ی کارشان هستند و هنوز هم هر روز جز آدم کشی و جز ترور و جز فتنه کار دیگری ندارند ((مرگ بر منافق شعار نمازگزاران)) و منافق در تاریخ مرگ برای او بوده است و محکوم به مرگ بوده است و هست و نفاق خودش ملاک مرگش است یعنی منافق هیچ وقت نمی تواند به یک جای درستی برسد نفاق ملاک مرگ است یعنی علت اصلی مرگ است آدمهای منافق محکوم به مرگ هستند به طور طبیعی چه در زندگی فردی عادی معمولی و تا چه رسد به این منافقان سیاسی شناخته شده ای که شما دارید شعار می دهید که مرگ بر آنها باشد یکی از جنایات این منافقین مسئله ی شهادت مرحوم لاجوردی این شهید بزرگوار که امروز سالگردش هست او یا دو نفر یارانش که در بازار او را به شهادت رساندند تاریخ زندگی مرحوم لاجوردی و خدماتی که او داشت است مفصل ذکر شده در جای خودش خوب این مرد می دانید بعد از شهادت مرحوم قدوسی مسئله ی دادستانی انقلاب را داشتند خدماتی که ایشان در دوره ی دادستانیشان داشتند بعد که در دستگاه قضائی آمدند سالها ما باهم همکار بودیم مدتها همکاری داشتیم ایشان وقتی مسئولیت سازمان زندانها را به عهده گرفتند خدمات فراوانی داشتند بعد از ا ین که بهرحال از این مسئولیت کنار رفتند با درخواست خودشان با تإکید خودشان من بارها حضورا به ایشان گفتم شما شرایط حساسی دارید ولی یک روح عجیب و غریبی این مرد بزرگوار داشت که می گفت نه من با دیگران فرقی نمی کنم باید همیجوری بروم همیجوری بیایم حتی برای ایشان در خفای او از مقامات حفاظتی خواهش کردیم کمک کنند به هر حال ایشان وقتی متوجه شده بود باز رد کرد مخالفت کرد ولی در هر حال شهادت نصیب او شد و ما درجات این مرد بزرگ هم عالی است خداوند هم متعالی بکند.
خاکسپاری شهدای گمنام را داشتیم که روز پنجشنبه دیروز انجام گرفت که صدا و سیما و در اسلام شهر یعنی در استان تهران در اسلام شهر علت این که من این مسئله را هم می گویم با این که همه شما در جریان هستید یک جمله هست که صدا و سیما از افراد که می پرسید درباره ی اینها یک خانم جوانی جمله ای گفت که من از سیما شنیده ام به ذهنم آمد که این جمله را برای خودم و شما باید بگویم او به طور صریح گفت که اینها گمنام نیستند اینها نامآورترین افراد در تاریخ هستند من هستم و ما هستیم که خود را گم کرده ایم ونمی دانیم کجا هستیم یک خانم جوان شهروند عالی در جواب این که راجع به شرکت کردندش در تجلیل از خاکسپاری شهدای گمنام ازش سئوال کردند قبل از توضیحی بدهد گفت اینها گمنام نیستند گمنام ما هستیم که خود را گم کردیم من واقعا سرمشق گرفتم ما گمنام هستیم که نمی دانیم کجای تاریخ هستیم کجای زندگی هستیم کی هستیم چه می کنیم کجا بودیم کجا آمدیم کجا می خواهیم برویم برای آینده چه فکری کردیم همینجوری روزمره داریم می گذرانیم ما گمنام هستیم اینها گمنام نیستند اینها در بالاترین مقام در این دنیا و در آن دنیا که مقامشان روشن است اینها گمنام نیستند حالا روی یک مزار شهدا مثلا می رویم نام یک شهید هم نوشته شده است اینجا هم وقتی می روید می گویند اینها شهدای گمنام هستند اینها بیشتر ماندگار هستند و به هر حال ما نسبت به خانواده های این شهدا نسبت به تجلیل از اینها هم تکریم می کنیم تجلیل می کنیم انشإالله خداوند به همه ی ماتوفیق بدهد بتوانیم پیرو راه اینها باشیم.
آخرین بحثم اشاره به ظلمی است که جنایاتی است که ظلم نمی شود تعبیر کرد باید گفت جنایاتی است که اسرائیل دارد مرتکب می شود و باید گفت جنایت بزرگتر حمایتی است که آمریکا از اسرائیل می کند خوب شما ((مرگ بر آمریکا شعار نمازگزاران)) ببینید واقعا شما از اخبار هر روز می شنوید یک تروریسم رسمی که برای ترور کردن مقامات فلسطینی برنامه ریزی کرده و افراد را مشخصا به عنوان ترور کردن اقدام می کند و هر روز هم گفته می شود که چند نفر را کی و کی ترور کردند یعنی مإموران ترور یک باید گفت تروریسم دولتی این کار ترور را دارند انجام می دهند در دنیا و سرشان هم بالا گرفتند مثلا این کاری است که ما داریم می کنیم و هیچ کس نمی تواند بگوید چرا بعد می بینیم فاجعه به دنبال ترور به دنبال آدم کشی به دنبال تخریب خانه و زندگی کشتن زن و مرد کوچک بزرگ بچه هیچ حریمی قائل نیستند در جنایت انجام می دهند این جنایات عظیم را انجام می دهند بعد وقتی شورای امنیت سازمان ملل با پیشنهاد 74 کشور اسلامی جلسه تشکیل می دهد که به این مسئله برسد و حداکثر اگر هم بخواهد اقدامی بکند فرستادن یک تعداد نیروهای ناظر در منطقه است آمریکا مخالفت می کند و به هر حال جلسات این شورای می بینید که بدون نتیجه پایان می یابد به خاطر فشار آمریکا, آمریکایی که از این جنایتکار حمایت می کند و وقتی در فلان گوشه ی دنیا راجع به سلاحهای میکروبی صحبت می کنند سخت مخالفت می کنند که نه خیر من به پیمان منع ایجاد سلاحهای میکروبی و آدم کشی در حقیقت نمی پیوندم و این سلاحها را دارد و به اسرائیل هم داد و اسرائیل هم دارد که همین الان یکی از جنایات دیگری که مرتکب شده مسموم کردن بخشی از آبهاست که می دانید دولتهای عربی به اش توجه خاصی نشان دادند که این کار خیلی خطرناک و شدیدی است و همینطور مثلا نسبت به این سمیناری که در آفریقای جنوبی قرار است برگزار می شود و نسبت به تبعیض نژادی بحث بکنند و تبعیض نژادی را منع بکنند آمریکا پیشا پیش فشار میآورد اگر قرار بشود شما بگویید صهیونیست مساوی است با تبعیض نژادی من مخالف هستم و نمی گذارم در دستور کار نباید باشد فشار میآورد و بالاخره مردم آفریقای جنوبی علیه اسرائیل و برای این مسئله که اسرائیل خودش صهیونیست و دست تبعیض نژادی هست می بینید که تظاهر می کنند ولی آمریکا مخالفت می کند این آمریکاست که ادعا می کند که در دنیا مثلا برتر است این برتری است آدم کش بودن حمایت کردن از تروریست حمایت کردن از آدم کشی من عرض می کنم آقای شارون یک جانی جنگی است یک تروریسم رسمی است یک قاتل است یک آدم کش است که حتما باید دیر یا زود در یک دادگاه بین المللی محاکمه بشود ((تکبیر نمازگزاران)) من عرضم را با یک جمله ختم می کنم که مسلمانها سازمانهای وابسته به سازمان ملل حقوق بشریها سازمانهای حقوق بشر دولتی یا غیر دولتی و اینجورها آدمهای آزادمنش علما روحانیون بزرگترها شما که در دنیا می فهمید خیلی مسائل را می دانید سکوت هم در برابر جنایت گناه است سکوت در برابر این قبیل جنایت گناه است شما چه طور می شنوید که هر روز تعدادی از مسلمانهای فلسطینی بی گناه با این وضعیت دارند کشته می شوند هیچ کدام دم نمی زنید این گناه بزرگ است بهرحال ولی در پایان ما مطمئن هستیم که خون بر شمشیر فائق خواهد آمد ظلم همیشه دوام نخواهد داشت آقای شارون بداند که هرچه تشدید می کند این برنامه ها و آمریکا هم بداند که هرچی بیشتر حمایت می کند در حقیقت در تاریخ بشریت گور خودشان به دست خودشان دارند می کنند.

بسم الله الرحمن الرحیم  قل هو الله احد الله الصمد لم یلد ولم یولد و لم یکن له کفوا احد .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان